پرش به محتوا

سادات: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۷
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>S.j.mousavi
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''سادات''' در لغت به معنای مِهتران و بنابر تعریف [[فقه|فقهی]]، عنوانی است برای کسانی که نسب‌شان به [[هاشم بن عبد مناف]] (جدّ [[رسول الله]]) می‌‌‌‌‌‏رسد.
'''سادات''' در لغت به معنای مِهتران و بنابر تعریف [[فقه|فقهی]]، عنوانی است برای کسانی که نسب‌شان به [[هاشم بن عبد مناف]] (جدّ [[رسول الله]]) میرسد.


البته در عرف مردم، سیادت بیشتر با نسل [[حضرت زهرا (س)]] و [[امام علی (ع)]] پیوند خورده است و مشهورترین شاخه‌های سادات نسل‌شان به [[امامان شیعه]] می‌رسد. سادات دارای شاخه‌های مختلفی هستند که اصلی‌ترین و مهم‌‌‌ترین آنها عبارتند از هاشمی، محمدی، [[سادات حسنی|حسنی]]، حسینی، [[سادات موسوی|موسوی]] و [[سادات رضوی|رضوی]].
البته در عرف مردم، سیادت بیشتر با نسل [[حضرت زهرا(س)]] و [[امام علی(ع)]] پیوند خورده است و مشهورترین شاخه‌های سادات نسل‌شان به [[امامان شیعه]] می‌رسد. سادات دارای شاخه‌های مختلفی هستند که اصلی‌ترین و مهمترین آنها عبارتند از هاشمی، محمدی، [[سادات حسنی|حسنی]]، حسینی، [[سادات موسوی|موسوی]] و [[سادات رضوی|رضوی]].


در [[فقه]] احکامی ویژه برای سادات ذکر شده است؛ ازجمله اینکه گرفتن [[زکات]] از غیر سید برای آنها جایز نیست و بخشی از [[خمس]] نیز به سادات فقیر اختصاص دارد.
در [[فقه]] احکامی ویژه برای سادات ذکر شده است؛ ازجمله اینکه گرفتن [[زکات]] از غیر سید برای آنها جایز نیست و بخشی از [[خمس]] نیز به سادات فقیر اختصاص دارد.


در دوره [[بنی امیه]] و دوره [[عباسیان]] تا پایان [[خلافت]] [[متوکل]]، به جهت ظلم و ستمی که به سادات می‌شد، بعضی از آنها سیادت خود را مخفی کرده و یا مجبور به مهاجرت به نقاط دورتر می‌شدند. قتل عام سادات به دستور [[معاویه]]، [[یزید بن معاویه]]، [[مروان بن حکم]]، [[عبیدالله بن زیاد]]، [[حجاج بن یوسف]] و نیز عباسیان، نمونه هایی از علت مهاجرت آنهاست. [[ایران]]، [[آسیای صغیر]]، [[یمن]]، [[شام]] و شمال [[افریقا]] از جمله مناطقی است که سادات در طی قرون به آنجا رفته‌اند.
در دوره [[بنی امیه]] و دوره [[عباسیان]] تا پایان [[خلافت]] [[متوکل]]، به جهت ظلم و ستمی که به سادات می‌شد، بعضی از آنها سیادت خود را مخفی کرده و یا مجبور به مهاجرت به نقاط دورتر می‌شدند. قتل عام سادات به دستور [[معاویه]]، [[یزید بن معاویه]]، [[مروان بن حکم]]، [[عبیدالله بن زیاد]]، [[حجاج بن یوسف]] و نیز عباسیان، نمونه‌هایی از علت مهاجرت آنهاست. [[ایران]]، [[آسیای صغیر]]، [[یمن]]، [[شام]] و شمال [[افریقا]] از جمله مناطقی است که سادات در طی قرون به آنجا رفته‌اند.


سادات و علویان در طول تاریخ دارای نمادها و شعارهایی بوده‌اند، که با آنها شناخته می‌شدند از جمله: ثبت اسامی آنان در دفتری مخصوص به نام [[نقابت]] و یا آویختن گیسوان بلند تافته در طرفین صورت. در عصر حاضر [[روحانیت|روحانیون]] سادات با [[عمامه]] سیاه و مردم عادی با لباس، کلاه یا شال سبز شناخته می‌شوند.
سادات و علویان در طول تاریخ دارای نمادها و شعارهایی بوده‌اند، که با آنها شناخته می‌شدند از جمله: ثبت اسامی آنان در دفتری مخصوص به نام [[نقابت]] و یا آویختن گیسوان بلند تافته در طرفین صورت. در عصر حاضر [[روحانیت|روحانیون]] سادات با [[عمامه]] سیاه و مردم عادی با لباس، کلاه یا شال سبز شناخته می‌شوند.


==کاربرد واژه سید==
==کاربرد واژه سید==
سید در اصطلاح به فرزندان و نوادگان [[هاشم بن عبد مناف|هاشم]] جد اعلای [[پیامبر(ص)]] گفته می‌شود.<ref>عروة الوثقی، ج۲، کتاب الخمس فصل ۲، مسئله ۳. </ref> طبق این تعریف به فرزندان [[ابوطالب]]، [[ابولهب]]، [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] و [[حمزه]] نیز سید گفته می‌شود. و انحصاری در فرزندان [[حضرت علی(ع)]] ندارد. البته در عرف امروزی، اصطلاح سید بیشتر بر نوادگان پیغمبر از علی بن ابی طالب(ع) و [[فاطمه (س)]] اطلاق می‌‏شود.
سید در اصطلاح به فرزندان و نوادگان [[هاشم بن عبد مناف|هاشم]] جد اعلای [[پیامبر(ص)]] گفته می‌شود.<ref>عروة الوثقی، ج۲، کتاب الخمس فصل ۲، مسئله ۳. </ref> طبق این تعریف به فرزندان [[ابوطالب]]، [[ابولهب]]، [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]] و [[حمزه]] نیز سید گفته می‌شود. و انحصاری در فرزندان [[حضرت علی(ع)]] ندارد. البته در عرف امروزی، اصطلاح سید بیشتر بر نوادگان پیغمبر از علی بن ابی طالب(ع) و [[فاطمه(س)]] اطلاق میشود.


*'''تاریخچه اصطلاح سید'''
*'''تاریخچه اصطلاح سید'''
زمان دقیق کاربرد واژه سید بر نوادگان [[پیامبر(ص)]] مشخص نیست، اما اسنادی موجود است که در قرن ششم قمری رواج کامل داشته است. در این عصر قبل از نام علمایی که از اولاد پیامبر بودند، کلمه سید آورده می‌شد. اما [[شیخ طوسی]] (متوفی ۴۶۰ق) و [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] (متوفی ۴۵۰ق)، همه جا از کلمه شریف استفاده کرده‌اند و اگر در جایی از آنها لفظ سید دیده شده، به تنهایی ذکر نشده بلکه به صورت السید الشریف می‌‏باشد.<ref>جامع الانساب، ص۵-۳۴</ref>در حجاز نیز اهل سنت به کسانی که به پیامبر اکرم نسب می‌رسانند، شریف(جمع: شرفا) می‌گفته‌اند.
زمان دقیق کاربرد واژه سید بر نوادگان [[پیامبر(ص)]] مشخص نیست، اما اسنادی موجود است که در قرن ششم قمری رواج کامل داشته است. در این عصر قبل از نام علمایی که از اولاد پیامبر بودند، کلمه سید آورده می‌شد. اما [[شیخ طوسی]] (متوفی ۴۶۰ق) و [[احمد بن علی نجاشی|نجاشی]] (متوفی ۴۵۰ق)، همه جا از کلمه شریف استفاده کرده‌اند و اگر در جایی از آنها لفظ سید دیده شده، به تنهایی ذکر نشده بلکه به صورت السید الشریف میباشد.<ref>جامع الانساب، ص۵-۳۴</ref>در حجاز نیز اهل سنت به کسانی که به پیامبر اکرم نسب می‌رسانند، شریف(جمع: شرفا) می‌گفته‌اند.


در کتاب [[تاریخ بیهق]] که در قرن ششم نگاشته شده است، فصلی به عنوان سادات [[بیهق]] تدوین شده است، و به نسل پیامبر(ص) که بدان نواحی سفر کرده‌اند پرداخته است.<ref>تاریخ بیهق، متن، ص۵۴</ref>
در کتاب [[تاریخ بیهق]] که در قرن ششم نگاشته شده است، فصلی به عنوان سادات [[بیهق]] تدوین شده است، و به نسل پیامبر(ص) که بدان نواحی سفر کرده‌اند پرداخته است.<ref>تاریخ بیهق، متن، ص۵۴</ref>


قبل از آن نیز در [[تاریخ قم (کتاب) |تاریخ قم]] از نسل پیامبر(ص) با واژه سادات یا سید یاد شده است.<ref>تاریخ قم، ص: ۲۰۸</ref><ref>تاریخ قم، ص۲۰۹</ref> [[ابن حوقل]] نیز که در عصر نویسنده کتاب تاریخ قم می‌زیسته از واژه سادات برای [[آل ابی طالب]] استفاده نموده است.<ref>صورة الارض، ج‏۱، ص۲۴۰</ref>
قبل از آن نیز در [[تاریخ قم (کتاب)|تاریخ قم]] از نسل پیامبر(ص) با واژه سادات یا سید یاد شده است.<ref>تاریخ قم، ص: ۲۰۸</ref><ref>تاریخ قم، ص۲۰۹</ref> [[ابن حوقل]] نیز که در عصر نویسنده کتاب تاریخ قم می‌زیسته از واژه سادات برای [[آل ابی طالب]] استفاده نموده است.<ref>صورة الارض، ج۱، ص۲۴۰</ref>


با وجود این مستندات می‌توان گفت که واژه سادات در قرن چهارم برای اولاد پیامبر(ص) کاربرد داشته است.
با وجود این مستندات می‌توان گفت که واژه سادات در قرن چهارم برای اولاد پیامبر(ص) کاربرد داشته است.


:'''اصطلاح شریف'''
:'''اصطلاح شریف'''
در عصر حاضر ایرانیان لقب سید را برای عموم [[بنی هاشم]] به کار می‌برند. ولی در [[حجاز]] برای ممتاز ساختن فرزندان [[امام حسن(ع)]] آنها را شریف و فرزندان [[امام حسین(ع)]] را سید می‌‏خوانند.<ref>جامع الانساب، ۵-۳۴</ref>
در عصر حاضر ایرانیان لقب سید را برای عموم [[بنی هاشم]] به کار می‌برند. ولی در [[حجاز]] برای ممتاز ساختن فرزندان [[امام حسن(ع)]] آنها را شریف و فرزندان [[امام حسین(ع)]] را سید میخوانند.<ref>جامع الانساب، ۵-۳۴</ref>


==شاخه‌های اصلی سادات==
==شاخه‌های اصلی سادات==
خط ۳۷: خط ۳۷:
:'''حسینی'''
:'''حسینی'''
{{اصلی|سادات حسینی|سادات مرعشی}}
{{اصلی|سادات حسینی|سادات مرعشی}}
[[سادات حسینی]]، از نسل [[امام حسین(ع)]]. از آنجا که نسل امام حسین فقط از طریق امام سجاد مانده به فرزندان [[امام سجاد(ع)]] حسینی گفته می‌شود.
[[سادات حسینی]]، از نسل [[امام حسین(ع)]]. از آنجا که نسل امام حسین فقط از طریق امام سجاد مانده به فرزندان [[امام سجاد(ع)]] حسینی گفته می‌شود.


:'''موسوی'''
:'''موسوی'''
خط ۴۸: خط ۴۸:


==قاعده انتساب به آخرین امام ==
==قاعده انتساب به آخرین امام ==
هر سید موسوی، حسینی نیز هست؛ اما او را موسوی می‌خوانند نه حسینی. دلیل آن هم وجود قاعده‌ای در علم نسب است که طبق آن، سادات را به آخرین امامی که در شجره نامۀ آنان است، منسوب می‌کنند؛ مثلا شخصی که از نسل امام موسی کاظم (ع) است را موسوی می‌خوانند و نه حسینی (منسوب به امام حسین) یا [[علوی]] (منسوب به امام علی ). بنابراین:
هر سید موسوی، حسینی نیز هست؛ اما او را موسوی می‌خوانند نه حسینی. دلیل آن هم وجود قاعده‌ای در علم نسب است که طبق آن، سادات را به آخرین امامی که در شجره نامۀ آنان است، منسوب می‌کنند؛ مثلا شخصی که از نسل امام موسی کاظم(ع) است را موسوی می‌خوانند و نه حسینی (منسوب به امام حسین) یا [[علوی]] (منسوب به امام علی). بنابراین:
*هر سید تقوی رضوی نیز هست و هر رضوی تقوی نیست،
*هر سید تقوی رضوی نیز هست و هر رضوی تقوی نیست،
*هر رضوی، موسویست، ولی هر موسوی رضوی نیست،
*هر رضوی، موسویست، ولی هر موسوی رضوی نیست،
خط ۵۴: خط ۵۴:
*هر حسینی فاطمیست ولی هر فاطمی حسینی نیست،
*هر حسینی فاطمیست ولی هر فاطمی حسینی نیست،
*هر فاطمی علویست ولی هر علوی فاطمی نیست،
*هر فاطمی علویست ولی هر علوی فاطمی نیست،
*هر علوی طالبیست ولی هر طالبی علوی نیست.<ref>المعقبون، ج۱، ص ۲۱</ref>
*هر علوی طالبیست ولی هر طالبی علوی نیست.<ref>المعقبون، ج۱، ص۲۱</ref>
*هر طالبی هاشمیست ولی هر هاشمی طالبی نیست.
*هر طالبی هاشمیست ولی هر هاشمی طالبی نیست.


خط ۷۸: خط ۷۸:
خروج علیه حاکم زمان به عناوین و اغراض مختلف، مانند:
خروج علیه حاکم زمان به عناوین و اغراض مختلف، مانند:


*[[قیام زید بن علی]] علیه دستگاه [[هشام بن عبدالملک]]. خروج زید و پسرش [[یحیی بن زید |یحیی]] موجب تحریک و کینه [[بنی امیه|امویان]] گردید. زیرا تا زمانی که آنان بر کرسی [[خلافت]] بودند پیوسته به هر طریقی به بنی هاشم آزار می‌رسانیدند؛
*[[قیام زید بن علی]] علیه دستگاه [[هشام بن عبدالملک]]. خروج زید و پسرش [[یحیی بن زید|یحیی]] موجب تحریک و کینه [[بنی امیه|امویان]] گردید. زیرا تا زمانی که آنان بر کرسی [[خلافت]] بودند پیوسته به هر طریقی به بنی هاشم آزار می‌رسانیدند؛
*[[قیام محمد بن عبدالله بن حسن]] و [[قیام قتیل باخمرا|برادرش ابراهیم]] در [[حجاز]] و [[عراق]] برعلیه [[منصور دوانیقی]] و به دنبال آن فرار برادرشان [[یحیی بن عبدالله بن حسن |یحیی]] به ایران و [[قیام یحیی بن زید|قیام وی]] در [[طبرستان]] و [[دیلم]] (منطقه‌ای بین استان‌های [[گیلان]]، [[مازندران]] و [[قزوین]]) بر ضد حکومت [[هارون الرشید]] (متوفی۱۹۳ق)؛
*[[قیام محمد بن عبدالله بن حسن]] و [[قیام قتیل باخمرا|برادرش ابراهیم]] در [[حجاز]] و [[عراق]] برعلیه [[منصور دوانیقی]] و به دنبال آن فرار برادرشان [[یحیی بن عبدالله بن حسن|یحیی]] به ایران و [[قیام یحیی بن زید|قیام وی]] در [[طبرستان]] و [[دیلم]] (منطقه‌ای بین استان‌های [[گیلان]]، [[مازندران]] و [[قزوین]]) بر ضد حکومت [[هارون الرشید]] (متوفی۱۹۳ق)؛
*قیام [[عیسی بن زید]] بن سجاد(ع) در زمان حکومت عباسیان؛
*قیام [[عیسی بن زید]] بن سجاد(ع) در زمان حکومت عباسیان؛
*[[قیام ابن طباطبا]] در [[کوفه]].
*[[قیام ابن طباطبا]] در [[کوفه]].


====ولایت عهدی امام رضا(ع) ====
====ولایت عهدی امام رضا(ع) ====
{{اصلی|ولایتعهدی امام رضا علیه السلام}}
{{اصلی|ولایتعهدی امام رضا علیه‌السلام}}
[[امام رضا(ع)]] پس از رسیدن به ولایت عهدی، نامه‌ای به سادات [[مدینه]] نوشت و آنان را به [[ایران]] دعوت کرد.<ref>تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ص۱۹۸.</ref> آمدن [[حضرت معصومه (س)]] همراه با دیگر برادران و خواهرانش و نیز آمدن بسیاری از سادات به سوی ایران پس از آن انجام گرفت.<ref>تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ص۱۹۸.</ref>
[[امام رضا(ع)]] پس از رسیدن به ولایت عهدی، نامه‌ای به سادات [[مدینه]] نوشت و آنان را به [[ایران]] دعوت کرد.<ref>تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ص۱۹۸.</ref> آمدن [[حضرت معصومه(س)]] همراه با دیگر برادران و خواهرانش و نیز آمدن بسیاری از سادات به سوی ایران پس از آن انجام گرفت.<ref>تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ص۱۹۸.</ref>


====حکومت‌های شیعی====
====حکومت‌های شیعی====
خط ۹۵: خط ۹۵:
[[نقابت]] سادات در سال ۲۵۱ق، در عصر حکومت عباسیان و در زمان خلافت [[المستعین بالله|مستعین عباسی]] و با توافق و امضای او به وجود آمد و جزء آئین‎ها و تشکیلات رسمی حکومت عباسی شد. این تشکیلات برای ثبت نام سادات، اداره و پرداخت بعضی وجوه شرعی به آنان دایر شد.<ref>الذریعه ج۱۶، ص۵۸.</ref>
[[نقابت]] سادات در سال ۲۵۱ق، در عصر حکومت عباسیان و در زمان خلافت [[المستعین بالله|مستعین عباسی]] و با توافق و امضای او به وجود آمد و جزء آئین‎ها و تشکیلات رسمی حکومت عباسی شد. این تشکیلات برای ثبت نام سادات، اداره و پرداخت بعضی وجوه شرعی به آنان دایر شد.<ref>الذریعه ج۱۶، ص۵۸.</ref>


اولین نقیب سادات، شریف ابوعبدالله حسین بن ابی الغنائم احمد معروف به نهرشابوسی بود، وی از نوادگان [[زید شهید]] و برادرزاده یحیی بن عمر بود که در سال ۲۵۰ق قیام کرد. ابوعبدالله بن حسین وقتی ضعف مستعین عباسی را دید نزد وی رفت و پیشنهاد تشکیل نقابت سادات علوی را به وی داد. اولین نقیب سادات علوی کتابی به نام [[الغصون فی شجرة بنی یاسین (کتاب) |الغصون فی شجرة بنی یاسین]] در [[علم انساب]] سادات تالیف نمود.<ref>المجدی، ص۱۷۱</ref> <ref>الفخری، ص۴۱</ref>
اولین نقیب سادات، شریف ابوعبدالله حسین بن ابی الغنائم احمد معروف به نهرشابوسی بود، وی از نوادگان [[زید شهید]] و برادرزاده یحیی بن عمر بود که در سال ۲۵۰ق قیام کرد. ابوعبدالله بن حسین وقتی ضعف مستعین عباسی را دید نزد وی رفت و پیشنهاد تشکیل نقابت سادات علوی را به وی داد. اولین نقیب سادات علوی کتابی به نام [[الغصون فی شجرة بنی یاسین (کتاب)|الغصون فی شجرة بنی یاسین]] در [[علم انساب]] سادات تالیف نمود.<ref>المجدی، ص۱۷۱</ref><ref>الفخری، ص۴۱</ref>


==جعل سیادت==
==جعل سیادت==
پس از تشکیل دایره نقابت عده‌ای برای استفاده از امتیاز سادات، اقدام به جعل نسب کردند و خود را به دروغ از سادات خواندند. بدین سبب کتاب‌هایی در علم انساب برای شناخت سید از غیرسید تدوین شد. [[ابراهیم بن ناصر|ابن طباطبا علوی اصفهانی]]، کتابی به نام [[منتقلة الطالبیة (کتاب) |منتقلة الطالبیة]] تالیف نمود و دلیل تالیف کتاب را جلوگیری از جعل سیادت توسط عده‌ای سودجو برای استفاده از امتیازات سادات عنوان نمود.<ref>منتقله الطالبیه، ص۳</ref>
پس از تشکیل دایره نقابت عده‌ای برای استفاده از امتیاز سادات، اقدام به جعل نسب کردند و خود را به دروغ از سادات خواندند. بدین سبب کتاب‌هایی در علم انساب برای شناخت سید از غیرسید تدوین شد. [[ابراهیم بن ناصر|ابن طباطبا علوی اصفهانی]]، کتابی به نام [[منتقلة الطالبیة (کتاب)|منتقلة الطالبیة]] تالیف نمود و دلیل تالیف کتاب را جلوگیری از جعل سیادت توسط عده‌ای سودجو برای استفاده از امتیازات سادات عنوان نمود.<ref>منتقله الطالبیه، ص۳</ref>


==نشانه‌های شناسایی==
==نشانه‌های شناسایی==
سادات و علویان در طول تاریخ دارای نمادها و شعارهایی بودند، که با آنها شناخته می‌شدند. آنها جهت اثبات انتساب خود به اجداد و موقعیت اجتماعی‌شان از نشانه هایی استفاده می‌نمودند که ثبت اسامی آنان در دفتری مخصوص به نام نقابت و یا آویختن گیسوان بلند تافته در طرفین صورت‌شان از جمله علائم و نشانه‌های سادات علوی بود.<ref>عبدالجلیل قزوینی، کتاب نقض، بی‌تا، بی‌جا، ص۶۲۹.</ref>
سادات و علویان در طول تاریخ دارای نمادها و شعارهایی بودند، که با آنها شناخته می‌شدند. آنها جهت اثبات انتساب خود به اجداد و موقعیت اجتماعی‌شان از نشانه‌هایی استفاده می‌نمودند که ثبت اسامی آنان در دفتری مخصوص به نام نقابت و یا آویختن گیسوان بلند تافته در طرفین صورت‌شان از جمله علائم و نشانه‌های سادات علوی بود.<ref>عبدالجلیل قزوینی، کتاب نقض، بی‌تا، بی‌جا، ص۶۲۹.</ref>


در عصر حاضر [[روحانیت|روحانیون]] و علمای سادات با [[عمامه]] سیاه و مردم عادی با لباس، کلاه یا شال سبز شناخته می‌شوند.
در عصر حاضر [[روحانیت|روحانیون]] و علمای سادات با [[عمامه]] سیاه و مردم عادی با لباس، کلاه یا شال سبز شناخته می‌شوند.
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
*از دیر زمان رنگ سبز به [[اهل بیت]] منسوب بوده و شاید دلیل آن روایاتی باشد که اشاره به پوشیدن رنگ سبز توسط اهل بیت نموده‌ است.
*از دیر زمان رنگ سبز به [[اهل بیت]] منسوب بوده و شاید دلیل آن روایاتی باشد که اشاره به پوشیدن رنگ سبز توسط اهل بیت نموده‌ است.


*روایتی به افراشته شدن پرچم سبز بر فراز [[کعبه]] توسط [[جبرئیل]] هنگام انعقاد نطفه [[پیامبر(ص)]] اشاره نموده، <ref>تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج‏۱، ص:۱۸۵</ref> و گزارش دیگری عنوان می‌کند که حضرت محمد(ص) هنگام ازدواج با [[حضرت خدیجه]] (س)، لباس سبز پوشیده بود.<ref>الأنوار فی مولد النبی، ص۳۴۱</ref>
*روایتی به افراشته شدن پرچم سبز بر فراز [[کعبه]] توسط [[جبرئیل]] هنگام انعقاد نطفه [[پیامبر(ص)]] اشاره نموده،<ref>تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج۱، ص:۱۸۵</ref> و گزارش دیگری عنوان می‌کند که حضرت محمد(ص) هنگام ازدواج با [[حضرت خدیجه]](س)، لباس سبز پوشیده بود.<ref>الأنوار فی مولد النبی، ص۳۴۱</ref>


*همچنین دیده شده که پیامبر(ص) هنگام [[طواف]] لباس سبز می‌پوشیدند.<ref>الطبقات‏ الکبری، ج‏۱، ص:۳۵۰</ref>
*همچنین دیده شده که پیامبر(ص) هنگام [[طواف]] لباس سبز می‌پوشیدند.<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص:۳۵۰</ref>


*همچنین ۲ لباس از بهشت برای پیامبر(ص) فرستاده شد و پیامبر(ص) لباس سبزرنگ را به [[امام حسن(ع)]] و لباس قرمز را به [[امام حسین(ع)]] دادند و پیامبر(ص) و جبرئیل هر دو گریستند.<ref>بحار، ج‏۴۴، ص:۲۴۶</ref>
*همچنین ۲ لباس از بهشت برای پیامبر(ص) فرستاده شد و پیامبر(ص) لباس سبزرنگ را به [[امام حسن(ع)]] و لباس قرمز را به [[امام حسین(ع)]] دادند و پیامبر(ص) و جبرئیل هر دو گریستند.<ref>بحار، ج۴۴، ص:۲۴۶</ref>


*در گزارش‌های تاریخی آمده [[مامون]] پس از ولایت عهدی [[امام رضا(ع)]] به همه دولتمردان دستور داد تا رنگ سیاه منسوب به عباسیان را کنار گذاشته و لباس سبز به رنگ علویان بپوشند.<ref>ترجمه تاریخ طبری، ج‏۱۳، ص:۵۶۶۰</ref> این مطلب گویای آن است که قبل از مامون این رنگ منسوب به سادات بوده است.
*در گزارش‌های تاریخی آمده [[مامون]] پس از ولایت عهدی [[امام رضا(ع)]] به همه دولتمردان دستور داد تا رنگ سیاه منسوب به عباسیان را کنار گذاشته و لباس سبز به رنگ علویان بپوشند.<ref>ترجمه تاریخ طبری، ج۱۳، ص:۵۶۶۰</ref> این مطلب گویای آن است که قبل از مامون این رنگ منسوب به سادات بوده است.


*در دوران ممالیک (حکومت:۶۴۸ـ۹۲۳ق) ملک اشرف مملوکی برای بازشناسی سادات از دیگران و رعایت حرمت آنان، فرمان داد تا نشانی سبزرنگ بر سر داشته باشند.<ref>اشراف مکه، ص۲۶</ref>
*در دوران ممالیک (حکومت:۶۴۸۹۲۳ق) ملک اشرف مملوکی برای بازشناسی سادات از دیگران و رعایت حرمت آنان، فرمان داد تا نشانی سبزرنگ بر سر داشته باشند.<ref>اشراف مکه، ص۲۶</ref>


===عمامه سیاه===
===عمامه سیاه===
علما و [[روحانیت|روحانیون]] سادات از [[عمامه]] سیاه استفاده می‌کنند، درباره استفاده از عمامه سیاه گزارش‌هایی موجود است از جمله:
علما و [[روحانیت|روحانیون]] سادات از [[عمامه]] سیاه استفاده می‌کنند، درباره استفاده از عمامه سیاه گزارش‌هایی موجود است از جمله:


*[[امام صادق(ع)]] فرمود: آن روز که پیامبر(ص) [[مکه]] را [[فتح مکه|فتح]] کرد و به [[مسجدالحرام]] داخل شد عمامه سیاه بر سر داشت. <ref>وسائل الشیعه ج۳ ص۳۷۹ ح ۱۰ باب ۳۰</ref>
*[[امام صادق(ع)]] فرمود: آن روز که پیامبر(ص) [[مکه]] را [[فتح مکه|فتح]] کرد و به [[مسجدالحرام]] داخل شد عمامه سیاه بر سر داشت.<ref>وسائل الشیعه ج۳ ص۳۷۹ ح ۱۰ باب ۳۰</ref>


*[[عبدالله بن سلیمان]] از پدرش نقل می‌کند: [[امام زین العابدین]](ع) در حالی که عمامه سیاه بر سر داشت وارد مسجد شد.<ref>وسائل الشیعه ج۳، ص۳۷۸ ح ۹ </ref><ref>سیر اعلام النبلاء ج۱، ص۳۷۲</ref> <ref>سیره ابن کثیر، ج۴، ص۷۸</ref>
*[[عبدالله بن سلیمان]] از پدرش نقل می‌کند: [[امام زین العابدین]](ع) در حالی که عمامه سیاه بر سر داشت وارد مسجد شد.<ref>وسائل الشیعه ج۳، ص۳۷۸ ح ۹ </ref><ref>سیر اعلام النبلاء ج۱، ص۳۷۲</ref><ref>سیره ابن کثیر، ج۴، ص۷۸</ref>


*عده‌ای معتقدند [[صفویه|شاهان صفوی]]، عمامه سیاه را برای سادات شعار و علامت قرار دادند، تا به عنوان وارثان مظلومیت امام حسین(ع) دائما در مصیبت جدشان عزادار باشند، <ref>تاریخ مذهبی قم علی اصغر فقیهی ۱۱۵</ref> اما طبق بعضی از گزارش‌ها [[سید رضی]] در میان [[طالبیین]] اولین کسی بود که از علائم سیاه استفاده نمود: «و هو اول طالبی جعل علیه السواد». <ref>ابن عنبه، عمدالطالب، ج1، 188-189 </ref><ref>الغدیر، ج۳، ص۲۹۳</ref><ref>معجم رجال الحدیث، ج۱۷، ص۲۴.</ref>
*عده‌ای معتقدند [[صفویه|شاهان صفوی]]، عمامه سیاه را برای سادات شعار و علامت قرار دادند، تا به عنوان وارثان مظلومیت امام حسین(ع) دائما در مصیبت جدشان عزادار باشند،<ref>تاریخ مذهبی قم علی اصغر فقیهی ۱۱۵</ref> اما طبق بعضی از گزارش‌ها [[سید رضی]] در میان [[طالبیین]] اولین کسی بود که از علائم سیاه استفاده نمود: «و هو اول طالبی جعل علیه السواد».<ref>ابن عنبه، عمدالطالب، ج۱، ۱۸۸-۱۸۹ </ref><ref>الغدیر، ج۳، ص۲۹۳</ref><ref>معجم رجال الحدیث، ج۱۷، ص۲۴.</ref>


==احکام فقهی مخصوص==
==احکام فقهی مخصوص==
{{اصلی|سهم سادات|زکات}}
{{اصلی|سهم سادات|زکات}}
سادات در [[فقه]] بعضی احکام مخصوص به خود را دارند.
سادات در [[فقه]] بعضی احکام مخصوص به خود را دارند.
بخشی از [[خمس]] به ایتام، فقرا و در راه ماندگانِ [[بنی هاشم]] تعلق می‌گیرد که به آن [[سهم سادات]] می‌گویند. در برابر، جز در موارد خاص، [[زکات]] به آنان نمی‌رسد و دادن زکات افراد غیرسید به سادات مجاز نیست<ref>نجفی، ج۱۵، ص۴۰۶ـ۴۱۵، ج۱۶، ص۱۰۴</ref> در روایات مشهور در میان عامه مسلمانان، دلیل وجود چنین منعی،‌شان والای ایشان است.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۵۷ به بعد</ref>
بخشی از [[خمس]] به ایتام، فقرا و در راه ماندگانِ [[بنی هاشم]] تعلق می‌گیرد که به آن [[سهم سادات]] می‌گویند. در برابر، جز در موارد خاص، [[زکات]] به آنان نمی‌رسد و دادن زکات افراد غیرسید به سادات مجاز نیست<ref>نجفی، ج۱۵، ص۴۰۶۴۱۵، ج۱۶، ص۱۰۴</ref> در روایات مشهور در میان عامه مسلمانان، دلیل وجود چنین منعی،‌شان والای ایشان است.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۵۷ به بعد</ref>


از نظر فقهی، احکام مربوط به سادات تنها به کسانی تعلق می‌گیرد که از طریق پدر به [[هاشم بن عبدمناف]] برسند و کسی که مادرش سیده باشد، مشمول این احکام نیست.
از نظر فقهی، احکام مربوط به سادات تنها به کسانی تعلق می‌گیرد که از طریق پدر به [[هاشم بن عبدمناف]] برسند و کسی که مادرش سیده باشد، مشمول این احکام نیست.
خط ۱۳۹: خط ۱۳۹:


==احترام به سادات==
==احترام به سادات==
در طول تاریخ سادات به دلیل انتساب به پیامبر(ص) همواره مورد احترام عموم مسلمانان بوده‌ و حتی حکام و فرمانداران احترام ویژه‌ای برای آنان قائل بودند. از جمله [[ابودلف]] عجلی در اواخر عمر گروهی از سادات را به حضور پذیرفته و به آنان مبلغی اعطا می کند و از آنان می خواست تا شجره نامه خود تا پیامبر(ع) را نوشته تا او در کفن خود قرار دهد.<ref>وفیات الاعیان، ج3، ص240-241</ref> وقتی دشمنان [[تاج الدین آوجی]] دسیسه قتل وی را ریختند، چون [[اولجایتو ]] از کشتن یک علوی خودداری می‌کرد، آنان نسب نامه او را جعلی دانسته و بدین ترتیب دستور قتل او را از سلطان گرفتند.<ref>القاشانی، تاریخ اولجایتو، ص۱۳۱-۱۳۲</ref>
در طول تاریخ سادات به دلیل انتساب به پیامبر(ص) همواره مورد احترام عموم مسلمانان بوده‌ و حتی حکام و فرمانداران احترام ویژه‌ای برای آنان قائل بودند. از جمله [[ابودلف]] عجلی در اواخر عمر گروهی از سادات را به حضور پذیرفته و به آنان مبلغی اعطا می‌کند و از آنان می‌خواست تا شجره نامه خود تا پیامبر(ع) را نوشته تا او در کفن خود قرار دهد.<ref>وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۴۰-۲۴۱</ref> وقتی دشمنان [[تاج الدین آوجی]] دسیسه قتل وی را ریختند، چون [[اولجایتو]] از کشتن یک علوی خودداری می‌کرد، آنان نسب نامه او را جعلی دانسته و بدین ترتیب دستور قتل او را از سلطان گرفتند.<ref>القاشانی، تاریخ اولجایتو، ص۱۳۱-۱۳۲</ref>


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس2}}
{{پانویس۲}}


==منابع==
==منابع==
{{ستون-شروع|2}}
{{ستون-شروع|۲}}
* ابن حوقل، ابو القاسم محمد بن حوقل النصیبی‏ ۳۶۷، صورة الارض‏، دار صادر، افست لیدن‏، بیروت‏، ۱۹۳۸ م‏.
* ابن حوقل، ابو القاسم محمد بن حوقل النصیبی ۳۶۷، صورة الارض،‌دار صادر، افست لیدن، بیروت، ۱۹۳۸ م.
* ابن خلکان، وفیات الاعیان، قم، منشورات الرضی.
* ابن خلکان، وفیات الاعیان، قم، منشورات الرضی.
* ابن طباطبا علوی اصفهانی، ابراهیم بن ناصر، منتقلة الطالبیة، محقق:خرسان محمد مهدی، ناشرالمکتبه الحیدریه، محل نشرقم سال نشر ۱۳۷۷.
* ابن طباطبا علوی اصفهانی، ابراهیم بن ناصر، منتقلة الطالبیة، محقق:خرسان محمد مهدی، ناشرالمکتبه الحیدریه، محل نشرقم سال نشر ۱۳۷۷.
* ابن عنبه، احمد بن علی، عمده‌الطالب، انصاریان، قم. 
* ابن عنبه، احمد بن علی، عمده‌الطالب، انصاریان، قم. 
* ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، ۱۴۰۸ق
* ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، ۱۴۰۸ق
* ابن فندق، علی بن زید البیهقی‏ ۵۶۵، تاریخ بیهق‏، کتابفروشی فروغی‏، بی‌جا، ۱۳۶۱ ش‏، چاپ سوم‏.
* ابن فندق، علی بن زید البیهقی ۵۶۵، تاریخ بیهق، کتابفروشی فروغی، بی‌جا، ۱۳۶۱ ش، چاپ سوم.
* امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر فی الکتاب و السنة و الآداب، ج۳، ص۲۹۳-۲۹۰، چاپ سوم، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۳۸۷ ق.
* امینی، عبدالحسین احمد، الغدیر فی الکتاب و السنة و الآداب، ج۳، ص۲۹۳-۲۹۰، چاپ سوم، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۳۸۷ ق.
* حقی، اسماعیل جارشلی، اشراف مکة المکرمه و امرائها فی العهد العثمانی، به کوشش خلیل علی مراد، بیروت، الدار العربیة للموسوعات، ۱۴۲۴ق.
* حقی، اسماعیل جارشلی، اشراف مکة المکرمه و امرائها فی العهد العثمانی، به کوشش خلیل علی مراد، بیروت، الدار العربیة للموسوعات، ۱۴۲۴ق.
* خوئی، معجم رجال الحدیث، مركز نشر الثقافه الاسلامیه، قم، 1372 ش، ج۱۷، ص۲۴.
* خوئی، معجم رجال الحدیث، مرکز نشر الثقافه الاسلامیه، قم، ۱۳۷۲ ش، ج۱۷، ص۲۴.
* رجایی، سید مهدی، المعقبون من آل ابی طالب، موسسه عاشورا، قم، ۱۳۸۵ش.
* رجایی، سید مهدی، المعقبون من آل ابی طالب، موسسه عاشورا، قم، ۱۳۸۵ش.
* طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خراسان، تهران، ۱۳۶۴ش.
* طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خراسان، تهران، ۱۳۶۴ش.
* فقیهی، علی اصغر، تاریخ جامعه قم، انتشارات اسماعیلیان، قم.
* فقیهی، علی اصغر، تاریخ جامعه قم، انتشارات اسماعیلیان، قم.
* قاشانی، عبدالله بن محمد، تاریخ اولجایتو، مهین همبلی، تهران, علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴ش.
* قاشانی، عبدالله بن محمد، تاریخ اولجایتو، مهین همبلی، تهران, علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴ش.
* قمی، حسن بن محمد بن حسن ‏۳۷۸، تاریخ قم‏، توس‏، تهران‏، ۱۳۶۱ ش‏.
* قمی، حسن بن محمد بن حسن ۳۷۸، تاریخ قم، توس، تهران، ۱۳۶۱ ش.
* نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت، ۱۹۸۱.
* نجفی، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت، ۱۹۸۱.
{{پایان}}
{{پایان}}
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۵٬۹۶۶

ویرایش