Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵
ویرایش
(اصلاح منبع اعلام الوری) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
علی بن محمد، مشهور به امام هادی و علی النقی، امام دهم شیعیان است. پدرش [[امام جواد(ع)]]، امام نهم شیعیان، و مادرش کنیزی <ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۷؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۲۸.</ref> به نام [[سمانه مغربیه]]<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۷. </ref> یا سوسن بود.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۶۱ش، ص۱۳۵.</ref> | علی بن محمد، مشهور به امام هادی و علی النقی، امام دهم شیعیان است. پدرش [[امام جواد(ع)]]، امام نهم شیعیان، و مادرش کنیزی <ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۷؛ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۲۸.</ref> به نام [[سمانه مغربیه]]<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۷. </ref> یا سوسن بود.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۶۱ش، ص۱۳۵.</ref> | ||
{{اصلی|فهرست کنیهها و لقبهای امام هادی(ع)}} | {{اصلی|فهرست کنیهها و لقبهای امام هادی(ع)}} | ||
از مشهورترین القاب امام دهم شیعیان، هادی و [[نقی]] است.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۴۰۱.</ref> لقب هادی از آن رو به وی اطلاق شده که در زمان خود بهترین هدایتکننده مردم به سوی خیر بوده است.<ref>قرشی، حیاة الامام علی الهادی، ۱۴۲۹ق، ص۲۱.</ref> القاب دیگری از جمله مرتضی، عالم، فقیه، امین، ناصح، متوکل، | از مشهورترین القاب امام دهم شیعیان، هادی و [[نقی]] است.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۴۰۱.</ref> لقب هادی از آن رو به وی اطلاق شده که در زمان خود بهترین هدایتکننده مردم به سوی خیر بوده است.<ref>قرشی، حیاة الامام علی الهادی، ۱۴۲۹ق، ص۲۱.</ref> القاب دیگری از جمله مرتضی، عالم، فقیه، امین، ناصح، متوکل، خالص و طَیّب نیز برای وی یاد شده است.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۴۰۱.</ref> [[شیخ صدوق]] از اساتیدش نقل کرده که امام هادی و فرزندش [[امام حسن عسکری(ع)]] را به دلیل اینکه در [[سامرا]] در منطقهای به نام عسکر ساکن بودند<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۰، ص۱۱۳؛ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۲۴۱.</ref> [[امامین عسکریین]] میخوانند.<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۲.</ref> | ||
[[کنیه]] وی ابوالحسن است<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۴۰۱؛ طوسی، تهذیب الأحکام، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۱۰۴.</ref> و در منابع حدیثی، ابوالحسن سوم خوانده شده است،<ref>برای نمونه رجوع کنید به: کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۹۷، ۳۴۱.</ref> تا با ابوالحسن اول یعنی [[امام کاظم]] و ابوالحسن دوم یعنی [[امام رضا]] اشتباه نشود.<ref>قرشی، حیاة الامام علی الهادی، ۱۴۲۹ق، ص۲۱.</ref> | [[کنیه]] وی ابوالحسن است<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۴۰۱؛ طوسی، تهذیب الأحکام، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۱۰۴.</ref> و در منابع حدیثی، ابوالحسن سوم خوانده شده است،<ref>برای نمونه رجوع کنید به: کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۹۷، ۳۴۱.</ref> تا با ابوالحسن اول یعنی [[امام کاظم]] و ابوالحسن دوم یعنی [[امام رضا]] اشتباه نشود.<ref>قرشی، حیاة الامام علی الهادی، ۱۴۲۹ق، ص۲۱.</ref> | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
=== احضار به سامرا === | === احضار به سامرا === | ||
[[متوکل عباسی]] در [[سال ۲۳۳ هجری قمری|سال ۲۳۳ق]] امام هادی(ع) را وادار کرد که از [[مدینه]] به [[سامرا]] برود.<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۴۸۴.</ref> اگرچه شیخ مفید این اقدام متوکل را برای سال ۲۴۳ق گزارش کرده،<ref> شیخ مفید،الارشاد، ج۲، ص۳۱۰.</ref> اما [[رسول جعفریان]]، پژوهشگر تاریخ اسلام، این تاریخ را ناصحیح دانسته است.<ref>جعفریان، رسول، حيات فكرى و سياسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۵۰۳</ref> گفته شده دلیل این کار متوکل، بدگویی والی مدینه، عبدالله بن محمد<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۹.</ref> و [[بریحه عباسی]] امام جماعت منصوب خلیفه در حرمین، علیه امام هادی<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۳.</ref> و همچنین گزارشهایی از میل مردم به امام دهم شیعیان بوده است.<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۳.</ref> به گزارش مسعودی، [[بریحه عباسی]] امام جماعت منصوب خلیفه در حرمین، در نامهای به متوکل، به وی گفت که «اگر مکه و مدینه را میخواهی، علی بن محمد را از آنجا بیرون کن؛ زیرا او به سوی خود دعوت میکند و شمار زیادی را دور خود جمع کرده است».<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۳.</ref> | [[متوکل عباسی]] در [[سال ۲۳۳ هجری قمری|سال ۲۳۳ق]] امام هادی(ع) را وادار کرد که از [[مدینه]] به [[سامرا]] برود.<ref> یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۴۸۴.</ref> اگرچه شیخ مفید این اقدام متوکل را برای سال ۲۴۳ق گزارش کرده،<ref> شیخ مفید،الارشاد، ج۲، ص۳۱۰.</ref> اما [[رسول جعفریان]]، پژوهشگر تاریخ اسلام، این تاریخ را ناصحیح دانسته است.<ref>جعفریان، رسول، حيات فكرى و سياسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۵۰۳</ref> گفته شده دلیل این کار متوکل، بدگویی والی مدینه، عبدالله بن محمد<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۹.</ref> و [[بریحه عباسی]] امام جماعت منصوب خلیفه در حرمین، علیه امام هادی<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۳.</ref> و همچنین گزارشهایی از میل مردم به امام دهم شیعیان بوده است.<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۳.</ref> به گزارش مسعودی، [[بریحه عباسی]] امام جماعت منصوب خلیفه در حرمین، در نامهای به متوکل، به وی گفت که «اگر مکه و مدینه را میخواهی، علی بن محمد را از آنجا بیرون کن؛ زیرا او به سوی خود دعوت میکند و شمار زیادی را دور خود جمع کرده است».<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۳.</ref> بر همین اساس، یحیی بن هَرثَمه از سوی متوکل عباسی، مأمور انتقال امام هادی به سامرا شد.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۳.</ref> امام هادی(ع) در نامهای به متوکل، بدگوییها علیه خویش را رد کرد،<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۹.</ref> اما متوکل در پاسخ، با احترام از او خواست به سوی [[سامرا]] حرکت کند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۹.</ref> متن نامه متوکل، در آثار [[شیخ مفید]] و [[کلینی]] ذکر شده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۹؛ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۵۰۱.</ref> | ||
به گفته رسول جعفریان، اگرچه متوکل برنامه آوردن امام هادی(ع) به سامرا را به گونهای طراحی کرده بود که حساسیت مردم برانگیخته نشود و مسافرت اجباری امام، پیامدهایی به دنبال نداشته باشد، ولی مردم مدینه متوجه شده بودند.<ref>جعفریان، رسول، حيات فكرى و سياسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۵۰۵</ref> از یحیی بن هرثمه نقل شده است که مردم مدینه بسیار ناراحت و برآشفته شدند و ناراحتی آنان به حدی رسید که ناله و شیون به راه انداختند در حالی که تا آن زمان، مدینه چنین وضعی به خود ندیده بود.<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۲.</ref> | به گفته رسول جعفریان، اگرچه متوکل برنامه آوردن امام هادی(ع) به سامرا را به گونهای طراحی کرده بود که حساسیت مردم برانگیخته نشود و مسافرت اجباری امام، پیامدهایی به دنبال نداشته باشد، ولی مردم مدینه متوجه شده بودند.<ref>جعفریان، رسول، حيات فكرى و سياسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۵۰۵</ref> از یحیی بن هرثمه نقل شده است که مردم مدینه بسیار ناراحت و برآشفته شدند و ناراحتی آنان به حدی رسید که ناله و شیون به راه انداختند در حالی که تا آن زمان، مدینه چنین وضعی به خود ندیده بود.<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۹۲.</ref> امام هادی(ع) پس از خروج از مدینه به [[کاظمین]] وارد شد و در آنجا با استقبال مردم مواجه گردید.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۶-۲۳۷.</ref> در کاظمین به خانه [[خزیمة بن حازم]] رفت و از آنجا به سوی سامرا حرکت داده شد.<ref>مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۲۳۷.</ref> | ||
حضرت هادی به ظاهر مورد احترام متوکل بود، ولی متوکل علیه او دسیسه میکرد<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> تا از ابهت و عظمت آن حضرت در چشم مردم بکاهد.<ref>طبرسی، إعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۲۶.</ref> به گفته [[شیخ مفید]]، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد، متوکل دستور داد تا او را یک روز در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانهای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> به نظر [[صالح بن سعید]]، این اقدام به قصد تحقیر امام هادی(ع) انجام شده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> به متوکل گزارش داده بودند که در منزل امام هادی(ع) ادوات جنگی و نامههایی از شیعیان به او وجود دارد؛ به همین دلیل، به دستور متوکل تعدادی از مأموران، غافلگیرانه به منزل امام هادی حمله بردند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> هنگامی که امام را به مجلس متوکل بردند، کاسه شرابی در دست خلیفه بود و او آن را به امام تعارف کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> امام با بیان اینکه گوشت و خون من به [[شراب]] آلوده نشده، درخواست متوکل را رد کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> آنگاه متوکل از حضرت خواست شعری بخواند که او را به وَجد آورد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> امام در ابتدا درخواست او نپذیرفت، اما با اصرار متوکل اصرار اشعاری خواند که متوکل و دیگران را تحت تأثیر قرار داد، به گونهای که صورت متوکل از کثرت گریه خیس شد و دستور داد بساط شراب را برچینند و امام را با احترام به خانهاش بازگردانند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۲.</ref> تهدیدات و سختگیریهای حاکمان عباسی نسبت به امام هادی(ع) در مدت اقامت در سامرا گاه با کندن قبری | حضرت هادی به ظاهر مورد احترام متوکل بود، ولی متوکل علیه او دسیسه میکرد<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> تا از ابهت و عظمت آن حضرت در چشم مردم بکاهد.<ref>طبرسی، إعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۲۶.</ref> به گفته [[شیخ مفید]]، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد، متوکل دستور داد تا او را یک روز در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانهای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> به نظر [[صالح بن سعید]]، این اقدام به قصد تحقیر امام هادی(ع) انجام شده است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱۱.</ref> به متوکل گزارش داده بودند که در منزل امام هادی(ع) ادوات جنگی و نامههایی از شیعیان به او وجود دارد؛ به همین دلیل، به دستور متوکل تعدادی از مأموران، غافلگیرانه به منزل امام هادی حمله بردند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> هنگامی که امام را به مجلس متوکل بردند، کاسه شرابی در دست خلیفه بود و او آن را به امام تعارف کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> امام با بیان اینکه گوشت و خون من به [[شراب]] آلوده نشده، درخواست متوکل را رد کرد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> آنگاه متوکل از حضرت خواست شعری بخواند که او را به وَجد آورد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۱.</ref> امام در ابتدا درخواست او نپذیرفت، اما با اصرار متوکل اصرار اشعاری خواند که متوکل و دیگران را تحت تأثیر قرار داد، به گونهای که صورت متوکل از کثرت گریه خیس شد و دستور داد بساط شراب را برچینند و امام را با احترام به خانهاش بازگردانند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۱۲.</ref> تهدیدات و سختگیریهای حاکمان عباسی نسبت به امام هادی(ع) در مدت اقامت در سامرا گاه با کندن قبری در اتاق محل زندگی وی و یا احضارهای شبانه و بیخبر به کاخ و ممانعت از ارتباط شیعیان با او همواره ادامه داشت.<ref>مجلسی، بحار الأنوار،۱۴۰۳ ق، ج۵۹، ص۲۰.</ref> | ||
برخی از نویسندگان دلایل برخورد خصمانه متوکل با امام هادی را چنین نوشتهاند: | برخی از نویسندگان دلایل برخورد خصمانه متوکل با امام هادی را چنین نوشتهاند: | ||
#متوکل از نظر کلامی به جریان [[اهل حدیث]] که ضدّ [[معتزله]] و [[شیعه]] بودند، گرایش داشت و اهل حدیث متوکل را علیه شیعیان تحریک میکردند و در نتیجه سرکوبی شیعه با شدّت هر چه بیشتر دنبال شد؛ | #متوکل از نظر کلامی به جریان [[اهل حدیث]] که ضدّ [[معتزله]] و [[شیعه]] بودند، گرایش داشت و اهل حدیث متوکل را علیه شیعیان تحریک میکردند و در نتیجه سرکوبی شیعه با شدّت هر چه بیشتر دنبال شد؛ | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
[[غالیان]] در زمان امامت امام هادی فعال بودند آنان خود را از اصحاب و نزدیکان حضرت هادی معرفی میکردند و مطالبی را به [[امامان شیعه]] از جمله امام هادی نسبت میدادند که بر اساس نامه [[احمد بن محمد بن عیسی]] به امام هادی دلها از شنیدن آنها مشمئز میشد و از طرفی چون به [[ائمه]] منسوب میشد، جرأت انکار و رد آنها را هم نداشتند. به عنوان نمونه منظور از صلاة را در آیه {{حدیث|إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ}}<ref>سوره عنکبوت، آیه۴۵.</ref> یا آیه {{حدیث|وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ}}<ref>سوره بقره، آیه۴۳.</ref> اشاره به شخصی میدانستند نه [[رکوع]] و [[سجده]] همچنان که منظور از [[زکات]] را فردی مشخص میدانستند نه پرداخت مال. همچنین برخی از [[واجبات]] و [[محرمات]] دیگر را نیز تأویل میکردند. امام هادی در پاسخ احمد بن محمد نوشت که این گونه تأویلات از دین ما نیست؛ از آن پرهیز کنید.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۱۷.</ref>[[فتح بن یزید جرجانی]] بر این باور بود که خوردن و آشامیدن با مقام [[امامت]] سازگار نیست و [[امامان]] نیازی به خوردن و آشامیدن ندارند، امام هادی در پاسخ او به خوردن و آشامیدن [[پیامبران]] و راه رفتن آنان در بازار استناد کرد و فرمود: «هر جسمی چنین است جز خدا، که جسم را جسمیت بخشیده است».<ref>اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۳۸.</ref> | [[غالیان]] در زمان امامت امام هادی فعال بودند آنان خود را از اصحاب و نزدیکان حضرت هادی معرفی میکردند و مطالبی را به [[امامان شیعه]] از جمله امام هادی نسبت میدادند که بر اساس نامه [[احمد بن محمد بن عیسی]] به امام هادی دلها از شنیدن آنها مشمئز میشد و از طرفی چون به [[ائمه]] منسوب میشد، جرأت انکار و رد آنها را هم نداشتند. به عنوان نمونه منظور از صلاة را در آیه {{حدیث|إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ}}<ref>سوره عنکبوت، آیه۴۵.</ref> یا آیه {{حدیث|وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ}}<ref>سوره بقره، آیه۴۳.</ref> اشاره به شخصی میدانستند نه [[رکوع]] و [[سجده]] همچنان که منظور از [[زکات]] را فردی مشخص میدانستند نه پرداخت مال. همچنین برخی از [[واجبات]] و [[محرمات]] دیگر را نیز تأویل میکردند. امام هادی در پاسخ احمد بن محمد نوشت که این گونه تأویلات از دین ما نیست؛ از آن پرهیز کنید.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۱۷.</ref>[[فتح بن یزید جرجانی]] بر این باور بود که خوردن و آشامیدن با مقام [[امامت]] سازگار نیست و [[امامان]] نیازی به خوردن و آشامیدن ندارند، امام هادی در پاسخ او به خوردن و آشامیدن [[پیامبران]] و راه رفتن آنان در بازار استناد کرد و فرمود: «هر جسمی چنین است جز خدا، که جسم را جسمیت بخشیده است».<ref>اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۳۸.</ref> | ||
امام دهم شیعیان، در پاسخ به نامه [[سهل بن زیاد آدمی|سهل بن زیاد]]، از [[غلو]] علی بن حسکه خبر داده بودند، وابستگی [[علی بن حسکه|علی بن حَسَکه]] به [[اهل بیت]] را رد کرد، سخنان او را باطل شمرد و از [[شیعیان]] خواست از او دوری کنند و حکم قتلش را نیز صادر کرد. | امام دهم شیعیان، در پاسخ به نامه [[سهل بن زیاد آدمی|سهل بن زیاد]]، از [[غلو]] علی بن حسکه خبر داده بودند، وابستگی [[علی بن حسکه|علی بن حَسَکه]] به [[اهل بیت]] را رد کرد، سخنان او را باطل شمرد و از [[شیعیان]] خواست از او دوری کنند و حکم قتلش را نیز صادر کرد. بر اساس این نامه، علی بن حسکه به الوهیت امام هادی معتقد بود و خود را [[باب الامام|باب]] و [[پیامبری|پیامبر]] از جانب او معرفی میکرد.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۱۸-۵۱۹.</ref> امام هادی غالیانی همچون [[محمد بن نصیر نمیری]] رئیس [[نصیریه|فرقه نصیریه]]،<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۶۱ش، ص۱۳۶.</ref> حسن بن محمد معروف به ابن بابا و [[فارس بن حاتم قزوینی]] را نیز [[لعن]] کرده است.<ref>کشی، رجال کشی، ۱۴۰۹ق، ص ۵۲۰.</ref> امام ضمن نامهای از [[ابن بابا قمی]] بیزاری جست و فرمود: او ادعا کرده که من او را فرستادهام و او [[باب الامام|باب]] من است. [[شیطان]] وی را گمراه کرده است.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۲۰.</ref> امام هادی(ع) از شیعیان خواست فارس بن حاتم را تکذیب کنند و درباره اختلافی که میان ابن حاتم و [[علی بن جعفر الهمانی]] پیدا شده بود، جانب علی بن جعفر را گرفت و [[ابن حاتم]] را رد و طرد کرد. همچنین دستور قتل ابن حاتم را صادر نمود و برای قاتل وی سعادت اخروی و [[بهشت]] را تضمین کرد.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۲۳.</ref> او در پاسخ سؤالات شیعیان درباره ابن حاتم، از وی اعلام بیزاری میکرد. به گفته [[رسول جعفریان]]، تاریخپژوه [[شیعه]]، کثرت روایات درباره ابن حاتم در [[رجال کشی]]، نشان میدهد که خطر بزرگی از جانب وی شیعه را تهدید میکرده است.<ref>جعفریان، حیات فکری -سیاسی امامان شیعه، ص۶۴۹.</ref> | ||
از دیگر غالیانی که خود را از [[اصحاب امام هادی(ع)]] قلمداد میکرد، [[احمد بن محمد سیاری]] بود،<ref>عطاردی، مسند الامام الهادی، ۱۴۱۰ق، ص۳۲۳.</ref> که بیشتر رجالیان او را [[غالی]] و فاسد المذهب دانستهاند.<ref> نگاه کنید به: نجاشی، رجال، ۱۳۶۵ش، ص۸۰، طوسی، فهرست، ۱۴۲۰ق، ص۵۷.</ref> کتاب [[القراءات]] او از مصادر اصلی روایاتی است که در [[تحریف قرآن]] توسط برخی از افراد به آن، استدلال شده است.<ref>جعفریان، اکذوبة تحریف القرآن بین الشیعة و السنة، ۱۴۱۳ق، ص۷۶ـ۷۷.</ref> از دیگر [[غالیان]] این دوره [[حسین بن عبیدالله محرر]] بود که به اتهام غلو از [[قم]] اخراج شد،<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۱۲.</ref> امام هادی(ع) ضمن رسالهای که [[ابن شعبه حرانی|ابن شعبه حرّانی]] آن را نقل کرده، بر اصالت [[قرآن]] تأکید کرد و آن را در مقام سنجش [[حدیث|روایات]] و تشخیص [[حدیث صحیح|صحیح]] از ناصحیح به عنوان معیاری دقیق معرفی کرده و به طور رسمی [[قرآن]] را به عنوان تنها متنی که همه گروههای اسلامی به آن استناد میکنند، مطرح کرده است. <ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول،۱۴۰۴ق، صص۴۵۹-۴۵۸</ref> | از دیگر غالیانی که خود را از [[اصحاب امام هادی(ع)]] قلمداد میکرد، [[احمد بن محمد سیاری]] بود،<ref>عطاردی، مسند الامام الهادی، ۱۴۱۰ق، ص۳۲۳.</ref> که بیشتر رجالیان او را [[غالی]] و فاسد المذهب دانستهاند.<ref> نگاه کنید به: نجاشی، رجال، ۱۳۶۵ش، ص۸۰، طوسی، فهرست، ۱۴۲۰ق، ص۵۷.</ref> کتاب [[القراءات]] او از مصادر اصلی روایاتی است که در [[تحریف قرآن]] توسط برخی از افراد به آن، استدلال شده است.<ref>جعفریان، اکذوبة تحریف القرآن بین الشیعة و السنة، ۱۴۱۳ق، ص۷۶ـ۷۷.</ref> از دیگر [[غالیان]] این دوره [[حسین بن عبیدالله محرر]] بود که به اتهام غلو از [[قم]] اخراج شد،<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۱۲.</ref> امام هادی(ع) ضمن رسالهای که [[ابن شعبه حرانی|ابن شعبه حرّانی]] آن را نقل کرده، بر اصالت [[قرآن]] تأکید کرد و آن را در مقام سنجش [[حدیث|روایات]] و تشخیص [[حدیث صحیح|صحیح]] از ناصحیح به عنوان معیاری دقیق معرفی کرده و به طور رسمی [[قرآن]] را به عنوان تنها متنی که همه گروههای اسلامی به آن استناد میکنند، مطرح کرده است. <ref>ابن شعبه حرانی، تحف العقول،۱۴۰۴ق، صص۴۵۹-۴۵۸</ref> او همچنین در مسائل اختلافی به قرآن استناد میکرد.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۴۳۵.</ref> [[عباس بن صدقه]]، [[ابوالعباس طرنانی]] (طبرانی) و [[ابوعبداللّه کندی]] معروف به «شاه رئیس» از دیگر غالیان این دوره بودند.<ref>کشی، رجال الکشی، ۱۴۰۹ق، ص۵۲۰.</ref> امام هادی از شیعیانی که به اشتباه به غلو متهم میشدند، دفاع میکرد و هنگامی که قمیها [[محمد بن ارومه قمی|محمد بن اورمه]] را به اتهام غُلو از [[قم]] اخراج کردند نامهای از امام دهم شیعیان در دفاع از او خطاب به اهل قم صادر شد و او را از اتهام غلو تبرئه کرد.<ref> نجاشی، رجال نجاشی، الناشر | ||
مؤسسة النشر الإسلامي، ص۳۲۹.</ref> | مؤسسة النشر الإسلامي، ص۳۲۹.</ref> | ||