هاروت و ماروت: تفاوت میان نسخهها
←آموزش سحر
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
بنا بر [[حدیث|احادیث]]، در دوره [[سلیمان (پیامبر)| حضرت سلیمان(ع)]] گروهی به [[سحر]] و جادوگری پرداختند، ایشان دستور داد تمام نوشتههای آنها را جمعآوری و در محلی نگهداری کنند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۳۷۰.</ref> پس از وفات سلیمان گروهی نوشتهها را یافتند و به یادگیری سحر مشغول شدند. آنان میگفتند: سلیمان [[پیامبران| پیامبر]] نبوده و با سحر و جادوگریها بر کشورش مسلط شد و کار خارقالعاده انجام میداد. گروهی از [[بنیاسرائیل]] هم از آنها تبعیت کردند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۳۷۰.</ref> | بنا بر [[حدیث|احادیث]]، در دوره [[سلیمان (پیامبر)| حضرت سلیمان(ع)]] گروهی به [[سحر]] و جادوگری پرداختند، ایشان دستور داد تمام نوشتههای آنها را جمعآوری و در محلی نگهداری کنند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۳۷۰.</ref> پس از وفات سلیمان گروهی نوشتهها را یافتند و به یادگیری سحر مشغول شدند. آنان میگفتند: سلیمان [[پیامبران| پیامبر]] نبوده و با سحر و جادوگریها بر کشورش مسلط شد و کار خارقالعاده انجام میداد. گروهی از [[بنیاسرائیل]] هم از آنها تبعیت کردند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۳۷۰.</ref> | ||
همچنین در سرزمین بابل سحر و جادوگری به اوج خود رسید و باعث ناراحتی و اذیت مردم شد، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر کنار دارند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۳۷۴.</ref> | همچنین در سرزمین بابل سحر و جادوگری به اوج خود رسید و باعث ناراحتی و اذیت مردم شد، خداوند دو [[فرشته]] را به صورت انسان مأمور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر کنار دارند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۳۷۴.</ref> | ||
[[قرآن]] ادعای شر رساندن هاروت و ماروت را رد میکند.<ref>سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref> بنابر قرآن، هر چند سحر بر آن دو نازل شد، ولی عیبی در کار آنها نبود.<ref>طباطبایی،ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج ۱، ص۳۵۳.</ref> | [[قرآن]] ادعای شر رساندن هاروت و ماروت را رد میکند.<ref>سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref> بنابر قرآن، هر چند سحر بر آن دو نازل شد، ولی عیبی در کار آنها نبود.<ref>طباطبایی،ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج ۱، ص۳۵۳.</ref> |