کاربر ناشناس
تأویل: تفاوت میان نسخهها
جز
←دیدگاههای مختلف درباره تأویل قرآن
imported>Lohrasbi |
imported>Lohrasbi |
||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
گفتنی است که در برخی تعاریف مطرح شده برای تأویل، بر محتمل یا ظنّی بودن معنای تأویلی تأکید شده که این گروه از تعاریف را نیز باید در همین گروه (نظریه دوم) طبقه بندی کرد؛ به طور مثال، [[ماتریدی]] گفته است: [[تفسیر]]، قطع به مراد خداوند است که اگر دلیل قطعی بر آن باشد، «تفسیر صحیح» و گرنه «[[تفسیر به رأی]]» خواهد بود؛ و تأویل، ترجیحِ یکی از معانی محتمل بر دیگر معانی است، بدون اینکه قطع به مراد خداوند وجود داشته باشد.<ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۸؛ الاتقان، ج۲، ص۳۸۱</ref> | گفتنی است که در برخی تعاریف مطرح شده برای تأویل، بر محتمل یا ظنّی بودن معنای تأویلی تأکید شده که این گروه از تعاریف را نیز باید در همین گروه (نظریه دوم) طبقه بندی کرد؛ به طور مثال، [[ماتریدی]] گفته است: [[تفسیر]]، قطع به مراد خداوند است که اگر دلیل قطعی بر آن باشد، «تفسیر صحیح» و گرنه «[[تفسیر به رأی]]» خواهد بود؛ و تأویل، ترجیحِ یکی از معانی محتمل بر دیگر معانی است، بدون اینکه قطع به مراد خداوند وجود داشته باشد.<ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۸؛ الاتقان، ج۲، ص۳۸۱</ref> | ||
۳. معنای باطنی قرآن: این نظریه آشکارا مرز تفسیر را از تأویل جدا میکند، در حالی که هر دو را مربوط به حوزه معناشناسی [[قرآن کریم]] دانسته، در همه آیات قرآن ساری و جاری میداند؛ به عبارت دیگر پیروان این نظریه غالباً معانی مقصود از آیات قرآن را به دو بخش معانی ظاهری و معانی باطنی تقسیم کرده، تفسیر را عهدهدار کشف معانی ظاهری و تأویل را عهدهدار کشف معانی باطنی قرآن میدانند. [[ابوطالب تغلبی|ابوطالب تَغْلَبی]] در این باره مینویسد: تفسیر، بیان معنای وضعی لفظ است؛ حقیقی باشد یا مجازی؛ و تأویل، بیان باطن لفظ است، پس تأویل، خبر دادن از حقیقت مراد است، در حالی که تفسیر، خبر دادن از دلیل مراد است، زیرا لفظ، کاشف از مراد است و کاشف، دلیل است؛ مانند {{متن قرآن|اِنَّ رَبَّکَ لَبِالمِرصاد| | ۳. معنای باطنی قرآن: این نظریه آشکارا مرز تفسیر را از تأویل جدا میکند، در حالی که هر دو را مربوط به حوزه معناشناسی [[قرآن کریم]] دانسته، در همه آیات قرآن ساری و جاری میداند؛ به عبارت دیگر پیروان این نظریه غالباً معانی مقصود از آیات قرآن را به دو بخش معانی ظاهری و معانی باطنی تقسیم کرده، تفسیر را عهدهدار کشف معانی ظاهری و تأویل را عهدهدار کشف معانی باطنی قرآن میدانند. [[ابوطالب تغلبی|ابوطالب تَغْلَبی]] در این باره مینویسد: تفسیر، بیان معنای وضعی لفظ است؛ حقیقی باشد یا مجازی؛ و تأویل، بیان باطن لفظ است، پس تأویل، خبر دادن از حقیقت مراد است، در حالی که تفسیر، خبر دادن از دلیل مراد است، زیرا لفظ، کاشف از مراد است و کاشف، دلیل است؛ مانند {{متن قرآن|اِنَّ رَبَّکَ لَبِالمِرصاد|سوره= [[سوره فجر|فجر]]|آیه= ۱۴}} که تفسیرش این است که مرصاد از «رصد» است و وقتی گفته میشود: رَصَدْتُه یعنی او را تحت نظر و مراقبت گرفتم؛ و تأویلش این است که باید از سبک شمردن امر خداوند پرهیز کرد و برای حضور در محضر حق آماده شد.<ref>ر. ک:الاتقان، ج۲، ص۳۸۱؛ مقدمة فی اصول التفسیر، ص۸ ۹</ref> [[جرجانی]] تعریفی دیگر عرضه کرده که معانی تأویلی را معانی محتمل در ورای معنای ظاهری دانسته است. وی میگوید:تفسیر، بیانشان و [[سبب نزول]] همراه با معنای آیه است، به طوری که لفظ [[آیه]] به روشنی بر آن دلالت کند، در حالی که تأویل، بازگرداندن لفظ از معنای ظاهری آن به معنای محتمل است، در صورتی که آن معنا موافق کتاب و سنت باشد؛ مانند {{متن قرآن|یخرِجُ الحَی مِنَ المَیت|سوره= [[سوره انعام|انعام]]|آیه= ۹۵}} که اگر مراد از آن بیرون آوردن پرنده از تخم باشد، تفسیر و اگر مراد بیرون آوردن [[مؤمن]] از [[کافر]] و عالم از جاهل باشد، تأویل است.<ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۱۱</ref> | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||