پرش به محتوا

ضامن آهو: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ آوریل ۲۰۱۷
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:


== ماجرای مشهور ضمانت آهو ==
== ماجرای مشهور ضمانت آهو ==
داستان مشهور درباره ضمانت آهو توسط امام رضا(ع) چنین است که روزی صیادی در بیابان آهویی را دنبال می‌کند. اتفاقاً امام رضا(ع) در آن نواحی بوده است و آهو به امام پناه می‌برد، امام حاضر می‌شود مبلغی را به آن شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد سازد ولی صیاد نمی‌پذیرد. در این هنگام آهو به زبان می‌آید و به امام می‌گوید من دو بچه شیرخوار دارم که گرسنه‌اند و چشم براه‌اند و شما ضمانت مرا بکنید تا بروم و بچگانم را شیر بدهم و برگردم. امام هم ضمانت آهو را می‌کند و آهو می‌رود و به‌سرعت برمی‌گردد، شکارچی که این وفای به عهد آهو را می‌بیند و وقتی می‌فهمد که ضامن آهو، امام(ع) است، منقلب می‌شود و آهو را آزاد می‌کند.<ref>«سیدهادی میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی»</ref>
داستان مشهور درباره ضمانت آهو توسط امام رضا(ع) چنین است که روزی صیادی در بیابان آهویی را دنبال می‌کند. اتفاقاً امام رضا(ع) در آن نواحی بوده است و آهو به امام پناه می‌برد، امام حاضر می‌شود مبلغی را به آن شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد سازد ولی صیاد نمی‌پذیرد. در این هنگام آهو به زبان می‌آید و به امام می‌گوید من دو بچه شیرخوار دارم که گرسنه‌اند و چشم براه‌اند و شما ضمانت مرا بکنید تا بروم و بچگانم را شیر بدهم و برگردم. امام هم ضمانت آهو را می‌کند و آهو می‌رود و به‌سرعت برمی‌گردد، شکارچی که این وفای به عهد آهو را می‌بیند و وقتی می‌فهمد که ضامن آهو، امام(ع) است، منقلب می‌شود و آهو را آزاد می‌کند.<ref>«سیدهادی میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی، ۱۳۹۱ش.</ref>


=== مکان داستان ===
=== مکان داستان ===
گفته شده ماجرای ضمانت برای آهو در سفر [[امام رضا(ع)|امام رضا]] از [[مدینه]] به [[مرو]] رخ داده است. این اتفاق در مکانی در حد فاصل [[سمنان]] – [[دامغان]] روی داده است و این منطقه با نام آهوان شناخته می‌شود.<ref>عبدالرفیع حقیقت، آهوان.</ref> گفته شده است آهوان، جایی است که امام هشتم(ع) ضامن آهو شد و به این جهت آنجا را آهوان نامیده‌اند''.<ref>فرهنگ نامه پارسی، ج۱، ص۱۹۰.؛ تاریخ سمنان، ص۴۵.</ref> در وجه تسمیه این منطقه به آهوان نقل‌های دیگری نیز مطرح است.<ref group="یادداشت"> چون حضرت رضا(ع) به نواحی دامغان که درحال حاضر به آهوان مشهوراست رسید، چند آهو به خدمت آن حضرت رسیدند و عرض کردند یابن رسول الله! مخالفان قصد کشتن شما را دارند خوب است که بازگردید. آن حضرت فرمود: از اجل نتوان گریخت و برای آن‌ها دعای خیر فرمود و بدین جهت آن محل را '''آهوان''' می‌گویند. سیدهادی میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی.</ref>
گفته شده ماجرای ضمانت برای آهو در سفر [[امام رضا(ع)|امام رضا]] از [[مدینه]] به [[مرو]] رخ داده است. این اتفاق در مکانی در حد فاصل [[سمنان]] – [[دامغان]] روی داده است و این منطقه با نام آهوان شناخته می‌شود.<ref>عبدالرفیع حقیقت، آهوان، ۱۳۴۶ش.</ref> گفته شده است آهوان، جایی است که امام هشتم(ع) ضامن آهو شد و به این جهت آنجا را آهوان نامیده‌اند''.<ref>فرهنگ نامه پارسی، ج۱، ص۱۹۰.؛ تاریخ سمنان، ص۴۵.</ref> در وجه تسمیه این منطقه به آهوان نقل‌های دیگری نیز مطرح است.<ref group="یادداشت"> چون حضرت رضا(ع) به نواحی دامغان که درحال حاضر به آهوان مشهوراست رسید، چند آهو به خدمت آن حضرت رسیدند و عرض کردند یابن رسول الله! مخالفان قصد کشتن شما را دارند خوب است که بازگردید. آن حضرت فرمود: از اجل نتوان گریخت و برای آن‌ها دعای خیر فرمود و بدین جهت آن محل را '''آهوان''' می‌گویند. سیدهادی میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی، ۱۳۹۱ش.</ref>


== اصالت داستان==
== اصالت داستان==
داستان ضامن شدن امام رضا(ع) برای آهو به آن شکلی که در بین مردم و برخی آثارِ متأخر آمده، در منابع روایی وجود ندارد؛<ref>برجی، مدخل «آهو»، دانشنامه امام رضا، جلد ۱، ص۲۰۲-۲۰۵. </ref> در مقابل، گزارش‌های گوناگونی درباره ضمانت و حمایت [[پیامبر(ص)]] و امامان(ع) از آهو آمده است که قدرمشترک این روایات آن است که آهویی ماده که به دام صیادی گرفتار شده است، از پیامبر یا امام می‌خواهد که ضامن او شود تا او رفته و به فرزند خود شیر بدهد و بازگردد. در غالب این گزارش‌ها آمده است که صیاد هنگام بازگشت آهو، آن را رها کرده‌است.
داستان ضامن شدن امام رضا(ع) برای آهو به آن شکلی که در بین مردم و برخی آثارِ متأخر آمده، در منابع روایی وجود ندارد؛<ref>برجی، مدخل «آهو»، دانشنامه امام رضا، ۱۳۹۴ش، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۵. </ref> در مقابل، گزارش‌های گوناگونی درباره ضمانت و حمایت [[پیامبر(ص)]] و امامان(ع) از آهو آمده است که قدرمشترک این روایات آن است که آهویی ماده که به دام صیادی گرفتار شده است، از پیامبر یا امام می‌خواهد که ضامن او شود تا او رفته و به فرزند خود شیر بدهد و بازگردد. در غالب این گزارش‌ها آمده است که صیاد هنگام بازگشت آهو، آن را رها کرده‌است.


گرچه این داستان برای دیگر معصومان گفته شده و درباره امام رضا(ع) نیست، با این حال، تنها امام رضا به ضامن آهو شهرت یافته است تا آنجا که جزو القاب مشهور آن حضرت شمرده شده است. در شبه قاره هند و ایران و بسیاری از مناطق امام رضا(ع) را با امام ضامن می‌شناسند.<ref>برجی، مدخل «آهو»، دانشنامه امام رضا، جلد ۱، ص۲۰۲-۲۰۵. </ref>  
گرچه این داستان برای دیگر معصومان گفته شده و درباره امام رضا(ع) نیست، با این حال، تنها امام رضا به ضامن آهو شهرت یافته است تا آنجا که جزو القاب مشهور آن حضرت شمرده شده است. در شبه قاره هند و ایران و بسیاری از مناطق امام رضا(ع) را با امام ضامن می‌شناسند.<ref>برجی، مدخل «آهو»، دانشنامه امام رضا، ۱۳۹۴ش، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۵. </ref>  


به نظر می‌رسد داستان مشهور درباره امام رضا(ع)، ترکیبی از چند داستان و روایت با یکدیگر باشد. چراکه در منابع روایی، گزارش‌هایی درباره پناهنده شدن آهو به حرم امام رضا(ع) آمده است. محتمل است این روایت‌ها و گزارش‌ها و آنچه که در مورد ضمانت آهو توسط پیامبر و امامان نقل شده است، در مشهورشدن امام رضا به این لقب تأثیر گذاشته باشد. این لقب چندین قرن قدمت دارد. قدیمی‌ترین اثری که به پناهنده‌شدن آهویی به امام رضا و ضمان آن حضرت از آهو اشاره دارد، یک بیت از یک قصیده طولانی از [[ابن حماد]]، [[فقیه]] و محدث و شاعر [[امامی]] قرن چهارم است. [[ابن شهرآشوب]]، از دانشمندان قرن ششم، به داستان پناهنده شدن یک ماده آهو به امام رضا اشاره کرده و این بیت از قصیده ابن حماد را به عنوان شاهد ذکر کرده است. این ماجرا امروزه به صورت گسترده در بین شیعیان ایران رواج دارد.<ref>برجی، مدخل «آهو»، دانشنامه امام رضا، جلد ۱، ص۲۰۲-۲۰۵. </ref>  
به نظر می‌رسد داستان مشهور درباره امام رضا(ع)، ترکیبی از چند داستان و روایت با یکدیگر باشد. چراکه در منابع روایی، گزارش‌هایی درباره پناهنده شدن آهو به حرم امام رضا(ع) آمده است. محتمل است این روایت‌ها و گزارش‌ها و آنچه که در مورد ضمانت آهو توسط پیامبر و امامان نقل شده است، در مشهورشدن امام رضا به این لقب تأثیر گذاشته باشد. این لقب چندین قرن قدمت دارد. قدیمی‌ترین اثری که به پناهنده‌شدن آهویی به امام رضا و ضمان آن حضرت از آهو اشاره دارد، یک بیت از یک قصیده طولانی از [[ابن حماد]]، [[فقیه]] و محدث و شاعر [[امامی]] قرن چهارم است. [[ابن شهرآشوب]]، از دانشمندان قرن ششم، به داستان پناهنده شدن یک ماده آهو به امام رضا اشاره کرده و این بیت از قصیده ابن حماد را به عنوان شاهد ذکر کرده است. این ماجرا امروزه به صورت گسترده در بین شیعیان ایران رواج دارد.<ref>برجی، مدخل «آهو»، دانشنامه امام رضا، ۱۳۹۴ش، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۵. </ref>  


=== ضمانت کردن دیگر معصومان برای آهو ===
=== ضمانت کردن دیگر معصومان برای آهو ===
در روایتی درباره ضمانت کردن پیامبر(ص) برای آهو آمده است:  
در روایتی درباره ضمانت کردن پیامبر(ص) برای آهو آمده است:  
:روزی حضرت رسول(ص) از محلی عبور می‌فرمود، در این هنگام آهوئی که در دامی گیر کرده بود به آن جناب شکایت برد، آهو گفت: یا رسول اللَّه من کودکی دارم که احتیاج به شیر من دارد، من اکنون در این دام گرفتارم و کودکم گرسنه مانده است، اینک مرا از این دام برهان تا کودک خود را شیر دهم. حضرت فرمود: من چگونه تو را آزاد کنم و حال اینکه صاحب دام اکنون در اینجا نیست، آهو گفت: شما مرا رها کنید من پس از اینکه کودکم را شیر دادم مراجعت خواهم کرد، پیغمبر(ص) به این شرط او را از دام صیاد رهانید، و در آن جا توقف فرمود تا آهو مراجعت کرد، در این هنگام صاحب دام نیز از راه رسید، حضرت از آهو شفاعت نمود، صیاد نیز او را رها کرد، پس از این مردم این محل را مسجدی ساختند.<ref>فضل بن حسن طبرسی، زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام (ترجمه إعلام الوری)، ص۳۷. </ref>
:روزی حضرت رسول(ص) از محلی عبور می‌فرمود، در این هنگام آهوئی که در دامی گیر کرده بود به آن جناب شکایت برد، آهو گفت: یا رسول اللَّه من کودکی دارم که احتیاج به شیر من دارد، من اکنون در این دام گرفتارم و کودکم گرسنه مانده است، اینک مرا از این دام برهان تا کودک خود را شیر دهم. حضرت فرمود: من چگونه تو را آزاد کنم و حال اینکه صاحب دام اکنون در اینجا نیست، آهو گفت: شما مرا رها کنید من پس از اینکه کودکم را شیر دادم مراجعت خواهم کرد، پیغمبر(ص) به این شرط او را از دام صیاد رهانید، و در آن جا توقف فرمود تا آهو مراجعت کرد، در این هنگام صاحب دام نیز از راه رسید، حضرت از آهو شفاعت نمود، صیاد نیز او را رها کرد، پس از این مردم این محل را مسجدی ساختند.<ref>طبرسی، زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام (ترجمه إعلام الوری)، ص۳۷. </ref>


شبیه به همین داستان درباره [[امام سجاد(ع)]] نیز نقل شده است که طبق آن هنگامی که امام سجاد(ع) به [[مکه]] می‌رفت آهویی به نزد ایشان آمد و تقاضای ضمانت کرد {{یادداشت|روایت شده که علی بن الحسین علیه‌السلام در یکی از سفرها با عدّهای به مکه می‌رفت، همینکه در بین راه نشستند آهوئی آمد و در مقابل آن حضرت ایستاد، با چشمانی پر از اشک به زین العابدین(ع) شکایت کرد. آن حضرت به همسفران خود فرمود: فهمیدید این آهو چه گفت؟ گفتند: خدا و پیغمبر و امام بهتر می‌دانند، فرمود: این آهو می‌گوید: من نزد فلان شخص قرشی هستم و بچهای دارم که از من گرفته شده، مدت یک شب و روز است که به آن غذا ندادهاند. امام زین العابدین(ع) نزد آن شخص قرشی فرستاد، او را حاضر کردند، طلب بخشش آن آهو را با بچهاش از او کرد، غذا آوردند به آن آهو داد، آنگاه امر کرد تا به طرف صحرا رود، راه آن حیوان را باز کردند، او همهمه کنان با بچه خود به سوی بیابان رفت. علی بن الحسین(ع) فرمود: نفهمیدید آن آهو چه می‌گفت؟ گفتند: نه، فرمود: در حق ما دعا می‌کرد.(مسعودی، اثبات الوصیه، ص۳۲۴.)}} و نیز مشابه همین داستان درباره [[امام صادق(ع)]] آمده است که در آن آهویی نر به نزد امام می‌آید و از او می‌خواهد که برای آزادی همسرش اقدام کند.{{یادداشت|امام صادق(ع) سوار شد مرد بلخی نیز در خدمت آن جناب... وارد بیابان شدیم... تا رسیدیم به یک آهو که پیش آمد و با دم خود اظهار عجز و احتیاج می‌کرد و صدای مخصوصی که حاکی از التماس بود می‌نمود. امام فرمود انشاءالله انجام می‌دهم آهو راه خود را در پیش گرفت. بلخی گفت امروز چیز عجیبی دیدیم آهو چه می‌خواست؟ فرمود به من پناهنده شد گفت یکی از صیادهای مدینه همسرش را صید کرده دو بره کوچک دارد از من تقاضا کرد او را بخرم و آزاد کنم من نیز ضمانت کردم که این کار را انجام دهم... سپس امام برگشت ما نیز در خدمتش بودیم آهوی ماده را خرید و آزاد کرد.(بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۴۷، ص: ۱۱۲)}}
شبیه به همین داستان درباره [[امام سجاد(ع)]] نیز نقل شده است که طبق آن هنگامی که امام سجاد(ع) به [[مکه]] می‌رفت آهویی به نزد ایشان آمد و تقاضای ضمانت کرد {{یادداشت|روایت شده که علی بن الحسین علیه‌السلام در یکی از سفرها با عدّهای به مکه می‌رفت، همینکه در بین راه نشستند آهوئی آمد و در مقابل آن حضرت ایستاد، با چشمانی پر از اشک به زین العابدین(ع) شکایت کرد. آن حضرت به همسفران خود فرمود: فهمیدید این آهو چه گفت؟ گفتند: خدا و پیغمبر و امام بهتر می‌دانند، فرمود: این آهو می‌گوید: من نزد فلان شخص قرشی هستم و بچهای دارم که از من گرفته شده، مدت یک شب و روز است که به آن غذا ندادهاند. امام زین العابدین(ع) نزد آن شخص قرشی فرستاد، او را حاضر کردند، طلب بخشش آن آهو را با بچهاش از او کرد، غذا آوردند به آن آهو داد، آنگاه امر کرد تا به طرف صحرا رود، راه آن حیوان را باز کردند، او همهمه کنان با بچه خود به سوی بیابان رفت. علی بن الحسین(ع) فرمود: نفهمیدید آن آهو چه می‌گفت؟ گفتند: نه، فرمود: در حق ما دعا می‌کرد.(مسعودی، اثبات الوصیه، ص۳۲۴.)}} و نیز مشابه همین داستان درباره [[امام صادق(ع)]] آمده است که در آن آهویی نر به نزد امام می‌آید و از او می‌خواهد که برای آزادی همسرش اقدام کند.{{یادداشت|امام صادق(ع) سوار شد مرد بلخی نیز در خدمت آن جناب... وارد بیابان شدیم... تا رسیدیم به یک آهو که پیش آمد و با دم خود اظهار عجز و احتیاج می‌کرد و صدای مخصوصی که حاکی از التماس بود می‌نمود. امام فرمود انشاءالله انجام می‌دهم آهو راه خود را در پیش گرفت. بلخی گفت امروز چیز عجیبی دیدیم آهو چه می‌خواست؟ فرمود به من پناهنده شد گفت یکی از صیادهای مدینه همسرش را صید کرده دو بره کوچک دارد از من تقاضا کرد او را بخرم و آزاد کنم من نیز ضمانت کردم که این کار را انجام دهم... سپس امام برگشت ما نیز در خدمتش بودیم آهوی ماده را خرید و آزاد کرد.(بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۴۷، ص: ۱۱۲)}}
خط ۲۵: خط ۲۵:
''ابو منصور بن عبد الرزاق... گفت... در روزگار جوانی، نظر خوشی به طرفداران این مشهد ([[حرم امام رضا(ع)|مرقد امام رضا]]) نداشتم و در راه، به غارت زائران می‌پرداختم، لباس‌ها، خرجی، نامه‌ها و حواله‌هایشان را به زور از آنان می‌ستاندم. روزی به شکار بیرون رفتم و یوزپلنگی را به دنبال آهویی روانه کردم. یوزپلنگ همچنان به دنبال آهو می‌دوید تا به ناچار، آهو به کنار دیواری پناه برد و ایستاد. یوز هم در مقابل او ایستاد، ولی به او نزدیک نمی‌شد.''{{سخ}}
''ابو منصور بن عبد الرزاق... گفت... در روزگار جوانی، نظر خوشی به طرفداران این مشهد ([[حرم امام رضا(ع)|مرقد امام رضا]]) نداشتم و در راه، به غارت زائران می‌پرداختم، لباس‌ها، خرجی، نامه‌ها و حواله‌هایشان را به زور از آنان می‌ستاندم. روزی به شکار بیرون رفتم و یوزپلنگی را به دنبال آهویی روانه کردم. یوزپلنگ همچنان به دنبال آهو می‌دوید تا به ناچار، آهو به کنار دیواری پناه برد و ایستاد. یوز هم در مقابل او ایستاد، ولی به او نزدیک نمی‌شد.''{{سخ}}
''هرچه کوشش کردم که یوزپلنگ به آهو نزدیک شود، به سمت آهو نمی‌رفت و از جای خود تکان نمی‌خورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار دیوار) دور می‌شد، یوز هم او را دنبال می‌کرد. اما همین که به دیوار پناه می‌برد، یوزپلنگ باز می‌گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه مانندی، در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم، پرسیدم: آهویی که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم.''{{سخ}}
''هرچه کوشش کردم که یوزپلنگ به آهو نزدیک شود، به سمت آهو نمی‌رفت و از جای خود تکان نمی‌خورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار دیوار) دور می‌شد، یوز هم او را دنبال می‌کرد. اما همین که به دیوار پناه می‌برد، یوزپلنگ باز می‌گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه مانندی، در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم، پرسیدم: آهویی که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم.''{{سخ}}
''آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم، و رد پای او را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم.''.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۰۴.</ref>
''آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم، و رد پای او را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم.''.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۰۴.</ref>


[[مجلسی]] در [[بحار الانوار]]، گزارش دیگری نیز با همین مضمون آورده است که طبق آن در زمان [[سلطان سنجر]]، فرزند سلطان که بیمار بود به شکار رفته بود. آهو به حرم پناه می‌برد و شاهزاده با دیدن این صحنه خود را به روی قبر می‌اندازد و شفا می‌یابد. در اثر این شفا، سلطان سنجر بارگاهی بر روی قبر می‌سازد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۸، ص۳۲۸. </ref>
[[مجلسی]] در [[بحار الانوار]]، گزارش دیگری نیز با همین مضمون آورده است که طبق آن در زمان [[سلطان سنجر]]، فرزند سلطان که بیمار بود به شکار رفته بود. آهو به حرم پناه می‌برد و شاهزاده با دیدن این صحنه خود را به روی قبر می‌اندازد و شفا می‌یابد. در اثر این شفا، سلطان سنجر بارگاهی بر روی قبر می‌سازد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۳۹۸ق، ج۴۸، ص۳۲۸. </ref>


== در شعر و هنر فارسی ==
== در شعر و هنر فارسی ==
خط ۴۱: خط ۴۱:
|بفرما امر‌ای کان مروت|دهد یک ساعتم صیاد رخصت
|بفرما امر‌ای کان مروت|دهد یک ساعتم صیاد رخصت
}}
}}
شاعر در ادامه سروده است.<ref>سیدهادی میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی.</ref>
شاعر در ادامه سروده است.<ref>سیدهادی میرآقایی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی، ۱۳۹۱ش.</ref>
{{شعر2
{{شعر2
|عرض=60
|عرض=60
خط ۵۴: خط ۵۴:
==منابع==
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
* برجی، یعقوبعلی، مدخل «آهو»،‌ دانشنامه امام رضا، تألیف جمعی از مؤلفان، قم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، ۱۳۹۴.
* برجی، یعقوبعلی، مدخل «آهو»،‌ دانشنامه امام رضا، تألیف جمعی از مؤلفان، قم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، ۱۳۹۴ش.
* حقیقت (رفیع)، عبدالرفیع، آهوان، وحید، مهر ۱۳۴۶ - شماره ۴۶.
* حقیقت (رفیع)، عبدالرفیع، آهوان، وحید، مهر ۱۳۴۶ش، شماره ۴۶.
* حقیقت (رفیع)، عبدالرفیع، تاریخ سمنان.
* حقیقت (رفیع)، عبدالرفیع، تاریخ سمنان.
* راوندی، قطب الدین، جلوه‌های اعجاز معصومین علیهم‌السلام، ترجمه غلامحسن محرمی، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۷۸ش.
* راوندی، قطب‌الدین، جلوه‌های اعجاز معصومین علیهم‌السلام، ترجمه غلامحسن محرمی، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۷۸ش.
* صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیه‌السلام، تهران، جهان، ۱۳۷۸ق.
* صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیه‌السلام، تهران، جهان، ۱۳۷۸ق.
* طبرسی، فضل بن حسن، زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام (ترجمه إعلام الوری)، ترجمه عزیزالله عطاردی قوچانی، تهران، اسلامیه.
* طبرسی، فضل بن حسن، زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام (ترجمه إعلام الوری)، ترجمه عزیزالله عطاردی قوچانی، تهران، اسلامیه.
* مجلسی، محمدباقر، زندگانی حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام (ترجمه بحار)، ترجمه موسی خسروی، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۸ق.
* مجلسی، محمدباقر، زندگانی حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام (ترجمه بحار)، ترجمه موسی خسروی، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۸ق.
* مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة، ترجمه محمد جواد نجفی، تهران: اسلامیه.  
* مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة، ترجمه محمد جواد نجفی، تهران: اسلامیه.  
* میرآقایی، سید هادی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی، فرهنگ مردم، پاییز و زمستان ۱۳۹۱ - شماره ۴۳ و ۴۴.
* میرآقایی، سید هادی، ضامن آهو و تجلی آن در شعر فارسی، فرهنگ مردم، پاییز و زمستان ۱۳۹۱ش، شماره ۴۳ و ۴۴.
* نفیسی، سعید، فرهنگ نامه پارسی.
* نفیسی، سعید، فرهنگ‌نامه پارسی.


{{پایان}}
{{پایان}}
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۰۵

ویرایش