عالم ملکوت: تفاوت میان نسخهها
←جایگاهشناسی
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
== جایگاهشناسی == | == جایگاهشناسی == | ||
ملکوت به عنوان یکی از عالمهای سه<ref>کلینی، الکافی، ترجمه کمرهای، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۸۲۰؛ امین، تفسیر مخزن العرفان، بیتا، ج۱۳، ص۶۵.</ref> {{یادداشت|جبروت، ملکوت و مُلک.کمرهای ترجمه کافی، ج۲، ص۸۲۰.}} و یا [[عوالم چهارگانه]]<ref> طیب، طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ۱۳۶۹ش، ج۵، ص۱۱۸.</ref>{{یادداشت| لاهوت، جبروت، ملکوت و ناسوت. اطیب البیان، ذیل آیه ۷۵ [[سوره انعام]]، ج۷، ص۱۱۸. }}با طیف وسیعی از نظرات در مورد جایگاه و انواع روبرو گشته است؛ اما نکته مسلّم آن است که عالم ملکوت پایینتر از [[عالم لاهوت]] و [[جبروت]] است و مرزهای خود را از [[عالم ناسوت]] نیز جدا کرده است؛<ref>امین، تفسیر مخزن العرفان، بیتا، ج۱۲، ص۲۳؛ رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۶، ص۱۳۲؛ طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج۹، ص۴۵۲.</ref> هرچند برخی این عالم را حیطه وسیعی دانسته که شامل عالم جبروت نیز خواهد بود.<ref>سلطان علیشاه، ترجمه تفسیر بیان السعادة، ۱۳۷۲ش، ج۱۴، ص۲۴۴.</ref> از دیگر موارد قابل توجه در این عالم، ظهور موجودات به شکل تفکیک شده است که سبب تفاوت ملکوت با جبروتی میگردد که صرفا دربردارنده عقول محض و مجرد است<ref>سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۸۶۵.</ref> و ملکوت در تسخیر اوست.<ref>کاشانی، مجموعه رسائل و مصنفات کاشانی، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۴.</ref> چنانکه ملکوت نیز عالم | ملکوت به عنوان یکی از عالمهای سه<ref>کلینی، الکافی، ترجمه کمرهای، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۸۲۰؛ امین، تفسیر مخزن العرفان، بیتا، ج۱۳، ص۶۵.</ref> {{یادداشت|جبروت، ملکوت و مُلک.کمرهای ترجمه کافی، ج۲، ص۸۲۰.}} و یا [[عوالم چهارگانه]]<ref> طیب، طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ۱۳۶۹ش، ج۵، ص۱۱۸.</ref>{{یادداشت| لاهوت، جبروت، ملکوت و ناسوت. اطیب البیان، ذیل آیه ۷۵ [[سوره انعام]]، ج۷، ص۱۱۸. }}با طیف وسیعی از نظرات در مورد جایگاه و انواع روبرو گشته است؛ اما نکته مسلّم آن است که عالم ملکوت پایینتر از [[عالم لاهوت]] و [[جبروت]] است و مرزهای خود را از [[عالم ناسوت]] نیز جدا کرده است؛<ref>امین، تفسیر مخزن العرفان، بیتا، ج۱۲، ص۲۳؛ رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۶، ص۱۳۲؛ طیب، اطیب البیان، ۱۳۶۹ش، ج۹، ص۴۵۲.</ref> هرچند برخی این عالم را حیطه وسیعی دانسته که شامل عالم جبروت نیز خواهد بود.<ref>سلطان علیشاه، ترجمه تفسیر بیان السعادة، ۱۳۷۲ش، ج۱۴، ص۲۴۴.</ref> از دیگر موارد قابل توجه در این عالم، ظهور موجودات به شکل تفکیک شده است که سبب تفاوت ملکوت با جبروتی میگردد که صرفا دربردارنده عقول محض و مجرد است<ref>سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۸۶۵.</ref> و ملکوت در تسخیر اوست.<ref>کاشانی، مجموعه رسائل و مصنفات کاشانی، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۴.</ref> چنانکه ملکوت نیز عالم مُلک(عالم ماده و دنیا) را به عنوان فرع<ref> داماد، جذوات و مواقیت، ۱۳۸۰ش، ص۲۲۵.</ref>و پوستۀ خود،<ref>سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ۱۳۷۹ش، ص۳۲۱.</ref> در تسخیر خود دارد.<ref> کاشانی، مجموعه رسائل و مصنفات کاشانی، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۴.</ref> | ||
برخی معتقدند که جایگاه این عالم، همان [[عالم غیب]]ی است که در مقابل [[عالم ناسوت|عالم شهادت]] قرار دارد؛<ref>سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ۱۳۷۹ش، ص۳۷۳. </ref> {{یادداشت| ابن عربی در کتاب اصطلاح الصوفیه، ملکوت را عالم غیب تعریف میکند. و ملک را همان عالم شهادت دانسته؛ (عضیمه، معناشناسی واژگان قرآن، ۱۳۸۰ش، ص۵۶۹.)}} عالمی سِری که پر از شگفتی و در عین حال نظم است.<ref> رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۶، ص۱۳۲.</ref> و همچنین یکی دیگر از جایگاههای این عالم، واقع شدن تدبیر [[خداوند]] و امر وی در آن است<ref>کاشفی، جواهر التفسیر، ۱۳۷۹ش، ص۳۷۲؛ سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۱۶۹۳؛ عضیمه، معنا شناسی واژگان قرآن، ۱۳۸۰ش، ص۵۷۰.</ref> و لذا از آن تعبیر به [[عالم امر]] نیز شده است.<ref> رازی، چهارده رساله، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۳؛ کاشفی، جواهر التفسیر، ۱۳۷۹ش، ص۳۷۲.</ref> | برخی معتقدند که جایگاه این عالم، همان [[عالم غیب]]ی است که در مقابل [[عالم ناسوت|عالم شهادت]] قرار دارد؛<ref>سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ۱۳۷۹ش، ص۳۷۳. </ref> {{یادداشت| ابن عربی در کتاب اصطلاح الصوفیه، ملکوت را عالم غیب تعریف میکند. و ملک را همان عالم شهادت دانسته؛ (عضیمه، معناشناسی واژگان قرآن، ۱۳۸۰ش، ص۵۶۹.)}} عالمی سِری که پر از شگفتی و در عین حال نظم است.<ref> رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ۱۳۸۷ش، ج۶، ص۱۳۲.</ref> و همچنین یکی دیگر از جایگاههای این عالم، واقع شدن تدبیر [[خداوند]] و امر وی در آن است<ref>کاشفی، جواهر التفسیر، ۱۳۷۹ش، ص۳۷۲؛ سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۱۶۹۳؛ عضیمه، معنا شناسی واژگان قرآن، ۱۳۸۰ش، ص۵۷۰.</ref> و لذا از آن تعبیر به [[عالم امر]] نیز شده است.<ref> رازی، چهارده رساله، ۱۳۸۳ش، ص۱۰۳؛ کاشفی، جواهر التفسیر، ۱۳۷۹ش، ص۳۷۲.</ref> |