Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۷۱
ویرایش
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جز (افزودن پیوند به بیرون) |
|||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
چنانکه در کتاب «بیان الحق و السداد» آمده، احمد الحسن برای اثبات مدعاهای خود به دلایلی از جمله رؤیا، استخاره و مکاشفه یارانش استناد میکند و علاوه بر این، ادعای علم و معجزه نیز میکند.<ref>احمد الحسن، بیان الحق و السداد، ۱۴۳۱ق، ص۳۳-۳۴.</ref> بهعلاوه مهمترین استدلال او و حامیانش تطبیق حدیث وصیت بر اوست.<ref>سلمان، الشهب الاحمدیة، ۱۴۳۶ق، ص۲۰-۲۱.</ref> | چنانکه در کتاب «بیان الحق و السداد» آمده، احمد الحسن برای اثبات مدعاهای خود به دلایلی از جمله رؤیا، استخاره و مکاشفه یارانش استناد میکند و علاوه بر این، ادعای علم و معجزه نیز میکند.<ref>احمد الحسن، بیان الحق و السداد، ۱۴۳۱ق، ص۳۳-۳۴.</ref> بهعلاوه مهمترین استدلال او و حامیانش تطبیق حدیث وصیت بر اوست.<ref>سلمان، الشهب الاحمدیة، ۱۴۳۶ق، ص۲۰-۲۱.</ref> | ||
دلایلی که احمد الحسن برای اثبات ادعاهای خود آورده است، عبارتند از: رؤیای مؤمنان از دیدار خود با پیامبر و امامان و بیان حقانیت احمد الحسن، [[مکاشفه]] مومنان در بیداری، [[حدیث وصیت]] و ذکر نام و صفت او در آن روایت، [[استخاره]] و اینکه خداوند کسی را با استخاره گمراه نمیکند، شناخت [[محکم و متشابه]] در قرآن و علم و حکمت، اخبار از غیب و معجزات، دعوت به حق و صراط مستقیم، دعوت به مناظره، [[مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران|مباهله]]، [[قسم البرائة]] و دعوت علما به طلب [[معجزه]].<ref>احمد الحسن، بیان الحق و السداد، ۱۴۳۱ق، ص۳۳-۳۴.</ref> وی همچنین تأکید کرده است که غیر از او کسی ادعای مهدی اول و یمانی و وصی مهدی نکرده است که اسم و صفات جسمانیاش همان باشد.<ref>احمد الحسن، بیان الحق و السداد، ۱۴۳۱ق، ص۳۴.</ref> وی همچنین با این ادعا که «برترین دلیل، اثبات مبتنی بر ریاضیات است»، با حساب ابجد درصدد اثبات این است که او همان یمانی موعود است؛ مثلاً حساب «احمد الحسن» و «جندنا الغالبون» یکی است.<ref>احمد الحسن، بیان الحق و السداد، ۱۴۳۱ق، ص۴۱-۵۳.</ref> | دلایلی که احمد الحسن برای اثبات ادعاهای خود آورده است، عبارتند از: رؤیای مؤمنان از دیدار خود با پیامبر و امامان و بیان حقانیت احمد الحسن، [[مکاشفه]] مومنان در بیداری، [[حدیث وصیت]] و ذکر نام و صفت او در آن روایت، [[استخاره]] و اینکه خداوند کسی را با استخاره گمراه نمیکند، شناخت [[محکم و متشابه]] در قرآن و علم و حکمت، اخبار از غیب و معجزات، دعوت به حق و صراط مستقیم، دعوت به مناظره، [[مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران|مباهله]]، [[قسم البرائة]] و دعوت علما به طلب [[معجزه]].<ref>احمد الحسن، بیان الحق و السداد، ۱۴۳۱ق، ص۳۳-۳۴.</ref> وی همچنین تأکید کرده است که غیر از او کسی ادعای مهدی اول و یمانی و وصی مهدی نکرده است که اسم و صفات جسمانیاش همان باشد.<ref>احمد الحسن، بیان الحق و السداد، ۱۴۳۱ق، ص۳۴.</ref> وی همچنین با این ادعا که «برترین دلیل، اثبات مبتنی بر ریاضیات است»، با [[حروف ابجد|حساب ابجد]] درصدد اثبات این است که او همان یمانی موعود است؛ مثلاً حساب «احمد الحسن» و «جندنا الغالبون» یکی است.<ref>احمد الحسن، بیان الحق و السداد، ۱۴۳۱ق، ص۴۱-۵۳.</ref> | ||
یاران احمد الحسن برآنند که دعوت به مناظره و مباهله از ادله حقانیت اوست و تاکنون حتی یک ردیه هم درباره احمد الحسن به امضای کسی از بزرگان نرسیده<ref>ادله جامع دعوت یمانی، ۱۴۳۵ق، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref> و کسی جرأت پذیرش مباهله با وی نداشته است.<ref>ادله جامع دعوت یمانی، ۱۴۳۵ق، ص۴۳۵.</ref> چنانکه یاران احمد الحسن ادعا کردهاند، حیدر مشتت چند روز پس از اجابت دعوت به قسم برائت درگذشته است.<ref>ادله جامع دعوت یمانی، ۱۴۳۵ق، ص۴۳۵.</ref> همچنین ادعا شده که احمد الحسن از [[سید علی حسینی سیستانی|سید علی سیستانی]]، [[سید محمدسعید حکیم]]، [[محمداسحاق فیاض]] و [[سید محمدحسین فضلالله]] دعوت کرده تا از او درخواست معجزه کنند و آنان دعوتش را نپذیرفتهاند.<ref>ادله جامع دعوت یمانی، ۱۴۳۵ق، ص۴۳۶.</ref> | یاران احمد الحسن برآنند که دعوت به مناظره و مباهله از ادله حقانیت اوست و تاکنون حتی یک ردیه هم درباره احمد الحسن به امضای کسی از بزرگان نرسیده<ref>ادله جامع دعوت یمانی، ۱۴۳۵ق، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref> و کسی جرأت پذیرش مباهله با وی نداشته است.<ref>ادله جامع دعوت یمانی، ۱۴۳۵ق، ص۴۳۵.</ref> چنانکه یاران احمد الحسن ادعا کردهاند، حیدر مشتت چند روز پس از اجابت دعوت به قسم برائت درگذشته است.<ref>ادله جامع دعوت یمانی، ۱۴۳۵ق، ص۴۳۵.</ref> همچنین ادعا شده که احمد الحسن از [[سید علی حسینی سیستانی|سید علی سیستانی]]، [[سید محمدسعید حکیم]]، [[محمداسحاق فیاض]] و [[سید محمدحسین فضلالله]] دعوت کرده تا از او درخواست معجزه کنند و آنان دعوتش را نپذیرفتهاند.<ref>ادله جامع دعوت یمانی، ۱۴۳۵ق، ص۴۳۶.</ref> |