منافق: تفاوت میان نسخهها
جز
←اهمیت منافقان در تاریخ اسلام
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
به نوشته [[تفسیر نمونه]]، مسئله نفاق و منافقان در اسلام، بعد از [[هجرت پیامبر(ص)]] به [[مدینه]] مطرح شده است. در «مکّه» مخالفان آشکارا بر ضد اسلام تبلیغ میکردند؛ اما بعد از قدرتگیری مسلمانان در مدینه، دشمنان در ضعف قرار گرفتند و برای ادامه برنامههایشان برضد پیامبر(ص) و مسلمانان، در ظاهر به صفوف مسلمانان پیوستند، در حالی که [[ایمان]] نیاورده بودند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۱۴۶.</ref> | به نوشته [[تفسیر نمونه]]، مسئله نفاق و منافقان در اسلام، بعد از [[هجرت پیامبر(ص)]] به [[مدینه]] مطرح شده است. در «مکّه» مخالفان آشکارا بر ضد اسلام تبلیغ میکردند؛ اما بعد از قدرتگیری مسلمانان در مدینه، دشمنان در ضعف قرار گرفتند و برای ادامه برنامههایشان برضد پیامبر(ص) و مسلمانان، در ظاهر به صفوف مسلمانان پیوستند، در حالی که [[ایمان]] نیاورده بودند.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۱۴۶.</ref> | ||
[[سوره منافقون]] نیز در خصوص منافقان نازل شده است. در آن منافقان وصف شدهاند و از دشمنی شدیدشان با مسلمانان سخن آمده است. همچنین در این سوره به پیامبر(ص) دستور داده شده است که از خطر منافقان برحذر باشد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۷۸.</ref> در [[سوره توبه]] نیز چندین آیه به منافقان اختصاص یافته است. <ref>رک: قویدل، منافقان در قرآن.</ref> | [[سوره منافقون]] نیز در خصوص منافقان نازل شده است. در آن منافقان وصف شدهاند و از دشمنی شدیدشان با مسلمانان سخن آمده است. همچنین در این سوره به پیامبر(ص) دستور داده شده است که از خطر منافقان برحذر باشد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۷۸.</ref> در [[سوره توبه]] نیز چندین آیه به منافقان اختصاص یافته است. <ref>رک: قویدل، منافقان در قرآن.</ref> علامه طباطبایی بر این باور است که باید بر اساس آیات قرآن، تحلیلی تاریخی صورت بگیرد تا فساد و تباهی و گرفتاریهایی که در جامعه اسلامی به وجود آوردند روشن شود. <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۱ق، ج۹، ص۴۱۴. | ||
</ref> | |||
===شخصیتهای منافق در صدر اسلام=== | ===شخصیتهای منافق در صدر اسلام=== | ||
در منابع تاریخی و روایی برخی از مناقان صدر اسلام معرفی شدهاند. مقریزی در کتاب «إمتاع الأسماع» منافقان قبایل [[اوس و خزرج]] را معرفی کرده و اقداماتشان در دشمنی با اسلام و پیامبر(ص) را برشمرده است؛ ازجمله [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَی]] که [[مهاجران]] را به اخراج از مدینه تهدید کرد و [[عبدالله بن عیینه]] که یاران خود را به کشتن پیامبر(ص) تشویق کرد.<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۴، ص۳۴۳-۳۶۴.</ref> | در منابع تاریخی و روایی برخی از مناقان صدر اسلام معرفی شدهاند. مقریزی در کتاب «إمتاع الأسماع» منافقان قبایل [[اوس و خزرج]] را معرفی کرده و اقداماتشان در دشمنی با اسلام و پیامبر(ص) را برشمرده است؛ ازجمله [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَی]] که [[مهاجران]] را به اخراج از مدینه تهدید کرد و [[عبدالله بن عیینه]] که یاران خود را به کشتن پیامبر(ص) تشویق کرد.<ref>مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۴، ص۳۴۳-۳۶۴.</ref> | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
به گفته محققان، از مجموع یافتههای تاریخی درباره شیوه برخورد پیامبر(ص) با منافقان، این مطلب برداشت میشود که او همواره تا آنجا که ممکن بود، با منافقان با مدارا و گذشت رفتار میکرد.<ref>دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.</ref> پیامبر(ص) از کفر پنهان منافقان آگاه بود و در بسیاری از موارد، آیات قرآن آنها را معرفی میکرد.<ref> دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.</ref> او بارها در پاسخ کسانی که پیشنهاد قتل منافقان را مطرح میکردند، از چنین کارهایی نهی میکرد.{{مدرک}} | به گفته محققان، از مجموع یافتههای تاریخی درباره شیوه برخورد پیامبر(ص) با منافقان، این مطلب برداشت میشود که او همواره تا آنجا که ممکن بود، با منافقان با مدارا و گذشت رفتار میکرد.<ref>دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.</ref> پیامبر(ص) از کفر پنهان منافقان آگاه بود و در بسیاری از موارد، آیات قرآن آنها را معرفی میکرد.<ref> دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۳.</ref> او بارها در پاسخ کسانی که پیشنهاد قتل منافقان را مطرح میکردند، از چنین کارهایی نهی میکرد.{{مدرک}} | ||
با این همه گفتهاند عفو و مدارای پیامبر موجب بیتوجهی او به جامعه اسلامی نمیشد. پیامبر حرکتهای منافقان را زیر نظر داشت، برنامههای آنان را خنثی میکرد و هنگام شایعهسازیهایشان، حقایق را به آگاهی مسلمانان میرساند. البته او در موارد نادر با منافقان برخورد قاطع هم کرده است که از جمله آنها تخریب [[مسجد ضرار]] است.<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱۳۸۰ش، ص۶۵۰؛ دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۱-۲۲.</ref> | با این همه گفتهاند عفو و مدارای پیامبر موجب بیتوجهی او به جامعه اسلامی نمیشد. پیامبر حرکتهای منافقان را زیر نظر داشت، برنامههای آنان را خنثی میکرد و هنگام شایعهسازیهایشان، حقایق را به آگاهی مسلمانان میرساند. البته او در موارد نادر با منافقان برخورد قاطع هم کرده است که از جمله آنها تخریب [[مسجد ضرار]] است.<ref>جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱۳۸۰ش، ص۶۵۰؛ دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص۲۱-۲۲.</ref> | ||
==ویژگیهای منافقان در قرآن== | ==ویژگیهای منافقان در قرآن== | ||
در قرآن و روایات ویژگیها و نشانههایی برای منافقان بیان شده است. بنا به گفته نویسندگان [[تفسیر نمونه]]، در سوره منافقون ده ویژگی برای آنها ذکر شده است: دروغگویی، سوگند دروغ خوردن، نداشتن درک درست از حقیقت، آراستگی ظاهری و چربزبانی، انعطافنداشتن در برابر سخن حق، سوءظن و ترسداشتن از هر حادثهای، تمسخر حق، فسق و گناه، تصور مالکیت بر همه چیز و محتاجدانستن دیگران به خود، و بالاخره خودبزرگبینی و کوچکشمردن دیگران.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۱۶۴.</ref>[[تفسیر المیزان]] تعبیر «خُشُبٌ مُسَنَّدَه» برای منافقان در سوره منافقون را بیانگر مذمت آنان دانسته که هر چند بدن هایی زیبا و تحسین برانگیز و زبانی شیرین و حرّاف دارند ولی مانند چوب هایی تکیه داده بر دیوار و اشباحی خالی از روح هستند که هیچ خیر و فایده ای در وجودشان نیست زیرا اهل فهم درک نیستند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۴ق، ج۱۹، ص۲۸۱. | در قرآن و روایات ویژگیها و نشانههایی برای منافقان بیان شده است. بنا به گفته نویسندگان [[تفسیر نمونه]]، در سوره منافقون ده ویژگی برای آنها ذکر شده است: دروغگویی، سوگند دروغ خوردن، نداشتن درک درست از حقیقت، آراستگی ظاهری و چربزبانی، انعطافنداشتن در برابر سخن حق، سوءظن و ترسداشتن از هر حادثهای، تمسخر حق، فسق و گناه، تصور مالکیت بر همه چیز و محتاجدانستن دیگران به خود، و بالاخره خودبزرگبینی و کوچکشمردن دیگران.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۴، ص۱۶۴.</ref>[[تفسیر المیزان]] تعبیر «خُشُبٌ مُسَنَّدَه» برای منافقان در سوره منافقون را بیانگر مذمت آنان دانسته که هر چند بدن هایی زیبا و تحسین برانگیز و زبانی شیرین و حرّاف دارند ولی مانند چوب هایی تکیه داده بر دیوار و اشباحی خالی از روح هستند که هیچ خیر و فایده ای در وجودشان نیست زیرا اهل فهم درک نیستند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۴ق، ج۱۹، ص۲۸۱. |