کاربر ناشناس
عبیدالله بن زیاد: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Eahmadian بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Mohamadhaghani جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
ابن زياد خشمگين شد و گفتهاند که قصد كشتن زینب را کرد كه با وساطت عمرو بن حُرَيث منصرف شد و گفت: «خداوند دل مرا با كشته شدن برادر سركش و ديگر شورشيان و هواخواهان خاندانت آرامش بخشيد.» | ابن زياد خشمگين شد و گفتهاند که قصد كشتن زینب را کرد كه با وساطت عمرو بن حُرَيث منصرف شد و گفت: «خداوند دل مرا با كشته شدن برادر سركش و ديگر شورشيان و هواخواهان خاندانت آرامش بخشيد.» | ||
حضرت زينب گفت: «به خدا قسم كه بزرگ مرا كشتى، شاخه و برگ مرا بریدی، اصل و ريشه ام را از بن بركندى. اگر شفاى دل تو در اين ها است، پس شفا يافتهاى.» | حضرت زينب گفت: «به خدا قسم كه بزرگ مرا كشتى، شاخه و برگ مرا بریدی، اصل و ريشه ام را از بن بركندى. اگر شفاى دل تو در اين ها است، پس شفا يافتهاى.» | ||
ابن زياد گفت: «او نيز چون پدرش قافيه به هم میبافد و مثل او به سجع سخن میگويد.»<ref>مفید، الارشاد، ج2، ص115 و 116.</ref> | ابن زياد گفت: «او نيز چون [[امام علی(ع)|پدرش]] قافيه به هم میبافد و مثل او به سجع سخن میگويد.»<ref>مفید، الارشاد، ج2، ص115 و 116.</ref> | ||
==پس از مرگ یزید== | ==پس از مرگ یزید== | ||
عبیدالله پس از واقعه عاشورا همچنان با استفاده از قوه قهریه بر حکومت کوفه و بصره ماند؛ ولی با مرگ یزید بن معاویه به تزلزل افتاد. به نقل طبری و ابوعلی مسکویه او پس از مرگ یزید، خطبهای ایراد کرد که شب قبل از آن، بزرگان بصره را تطمیع کرده بود. آنان پس از خطبه به پاخاستند و خواهان ادامه حکومت او شدند ولی اندکی بعد مردم از او روی برگرداندند و خواستار بیعت با [[عبدالله بن زبیر]] شدند. <ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۳۹؛ ابوعلی مسکویه احمد، تجارب الامم، ج۲، ص۸۳ -۸۴.</ref> | عبیدالله پس از [[واقعه عاشورا]] همچنان با استفاده از قوه قهریه بر حکومت [[کوفه]] و [[بصره]] ماند؛ ولی با مرگ [[یزید بن معاویه]] به تزلزل افتاد. به نقل طبری و ابوعلی مسکویه او پس از مرگ یزید، خطبهای ایراد کرد که شب قبل از آن، بزرگان بصره را تطمیع کرده بود. آنان پس از خطبه به پاخاستند و خواهان ادامه حکومت او شدند ولی اندکی بعد مردم از او روی برگرداندند و خواستار بیعت با [[عبدالله بن زبیر]] شدند. <ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۳۹؛ ابوعلی مسکویه احمد، تجارب الامم، ج۲، ص۸۳ -۸۴.</ref> | ||
به نقل بلاذری، پس از مرگ یزید، ابن زیاد که در بصره بود، از مردم خواست که به صورت موقت تا زمانی که مسلمانان در انتخاب یک خلیفه، به اجماع برسند، با او بیعت کنند. وقتی بصریان با او بیعت کردند، کسانی را به کوفه فرستاد تا از کوفیان نیز برای او بیعت گیرند، ولی کوفیان نپذیرفتند و در پی آن بصریان نیز از پذیرش امارت او سر باز زدند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۷۹.</ref> | به نقل بلاذری، پس از مرگ یزید، ابن زیاد که در بصره بود، از مردم خواست که به صورت موقت تا زمانی که مسلمانان در انتخاب یک خلیفه، به اجماع برسند، با او بیعت کنند. وقتی بصریان با او بیعت کردند، کسانی را به کوفه فرستاد تا از کوفیان نیز برای او بیعت گیرند، ولی کوفیان نپذیرفتند و در پی آن بصریان نیز از پذیرش امارت او سر باز زدند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۷۹.</ref> | ||
:'''بیعت با مروان بن حکم''' | :'''بیعت با مروان بن حکم''' | ||
وقتی [[عبدالله بن زبیر]] در مدینه قدرت گرفت ــ | وقتی [[عبدالله بن زبیر]] در مدینه قدرت گرفت ــ چنانکه بخشهایی از [[شام]] نیز به خلافت او گردن نهادند و حتی [[مروان بن حکم]] به [[حجاز]] میرفت تا با او به خلافت بیعت کند ــ ابن زیاد در بَثَنیه مروان را ملاقات کرد و وی را از آن کار بازداشت و به وی قول داد که اگر او خود مدعی خلافت شود، پشتیبان او خواهد بود. مروان بازگشت و ابن زیاد نیز به [[دمشق]] رفت و ضحاک بن قیس را که از مردم شهر برای ابن زبیر بیعت گرفته بود، فریفت و از شهر بیرون راند و برای مروان بیعت گرفت. در جنگ مروانیان با ضحاک بن قیس در مرج راهط نزدیک دمشق که به شکست ضحاک انجامید، ابن زیاد، فرماندهی سواران مروان را بر عهده داشت.<ref>نک: ابن سعد، طبقات الکبری، ج۵، ص۴۰-۴۲؛ طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۷۶-۴۷۹.</ref> | ||
در دوره حکومت مروان، عبیدالله نیز در دمشق بود. [[توابین]] به سرکردگی [[سلیمان بن صرد خزاعی|سلیمان بن صُرَد خُزاعی]] به خونخواهی حسین بن علی(ع) قیام کردند. مروان بن حکم، از دمشق ابن زیاد را به مقابله فرستاد و حکومت عراق را به شرط غلبه بر آن به وی داد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۵۷.</ref> | در دوره حکومت مروان، عبیدالله نیز در دمشق بود. [[توابین]] به سرکردگی [[سلیمان بن صرد خزاعی|سلیمان بن صُرَد خُزاعی]] به خونخواهی حسین بن علی(ع) قیام کردند. مروان بن حکم، از دمشق ابن زیاد را به مقابله فرستاد و حکومت عراق را به شرط غلبه بر آن به وی داد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۵۷.</ref> | ||
وقتی عبیدالله به [[جزیره]] رسید، از مرگ مروان(۶۵ق /۶۸۵م) آگاه شد ، ولی به پیشروی خود ادامه داد. سلیمان بن صرد در [[عین الورده]] اردو زد و پیشاپیش، مسیّب بن نَجبة فزاری را به مقابله فرستاد و او شرحبیل بن ذی الکلاع را که از سوی ابن زیاد به جنگ آمده بود در هم شکست. <ref>ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۹۵ و ۱۱۰.</ref>ابن زیاد حصین بن نمیر را به سوی سلیمان فرستاد. حصین در آغاز شکست خورد، ولی ابن زیاد با سپاه خود به او کمک و در جنگ خونینی که در عین الورده درگرفت (اواخر جمادی الاول ۶۵) سلیمان و یارانش شکست خوردند و کشته شدند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۵۵۷ -۵۶۰.</ref> | وقتی عبیدالله به [[جزیره]] رسید، از مرگ مروان(۶۵ق /۶۸۵م) آگاه شد ، ولی به پیشروی خود ادامه داد. سلیمان بن صرد در [[عین الورده]] اردو زد و پیشاپیش، مسیّب بن نَجبة فزاری را به مقابله فرستاد و او شرحبیل بن ذی الکلاع را که از سوی ابن زیاد به جنگ آمده بود در هم شکست. <ref>ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۹۵ و ۱۱۰.</ref>ابن زیاد حصین بن نمیر را به سوی سلیمان فرستاد. حصین در آغاز شکست خورد، ولی ابن زیاد با سپاه خود به او کمک و در جنگ خونینی که در عین الورده درگرفت (اواخر جمادی الاول ۶۵) سلیمان و یارانش شکست خوردند و کشته شدند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۵۵۷ -۵۶۰.</ref> | ||
ابن زیاد سپس مشغول مطیع ساختن شهرهای [[جزیره]] شد که پیش از آن با ابن زبیر بیعت کرده بودند، و به عراق که [[مختار ثقفی]] در آنجا علیه امویان و به خونخواهی حسین بن علی(ع) قیام کرده بود، | ابن زیاد سپس مشغول مطیع ساختن شهرهای [[جزیره]] شد که پیش از آن با ابن زبیر بیعت کرده بودند، و به عراق که [[مختار ثقفی]] در آنجا علیه [[امویان]] و به خونخواهی حسین بن علی(ع) قیام کرده بود، نمیپرداخت. اما سرانجام به موصل حمله کرد که در دست عوامل مختار بود. طرفداران مختار به تکریت عقب نشستند و مختار را از حمله ابن زیاد آگاه کردند. مختار نیز سپاهی را به مقابله فرستاد. سپاه مختار، سپاهی را که ابن زیاد به سوی آنان فرستاده بود، شکست داد.(۱۰ ذیحجه ۶۶).<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۸، ص۶۴۳، ۶۴۹، ۶۴۶ و ۷۰۷-۷۱۳.</ref> | ||
==مرگ ابن زیاد == | ==مرگ ابن زیاد == |