پرش به محتوا

محمد بن عباس خوارزمی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
imported>A.atashinsadaf
imported>A.atashinsadaf
خط ۶: خط ۶:


وی ظاهراً از نوجوانی به دانش اندوزی و به خصوص حفظ اشعار کهن پرداخت.<ref>ثعالبی، یتیمه،ج۴، ص۱۹۴؛ ابن خلکان، ج۴، ص۴۰۱؛ صفدی، الوافی، ج۳، ص۱۹۲</ref>
وی ظاهراً از نوجوانی به دانش اندوزی و به خصوص حفظ اشعار کهن پرداخت.<ref>ثعالبی، یتیمه،ج۴، ص۱۹۴؛ ابن خلکان، ج۴، ص۴۰۱؛ صفدی، الوافی، ج۳، ص۱۹۲</ref>
==سفرها==
==سفرهای شاعر==
===سفر به عراق و شام===
===سفر به عراق و شام===
او در نوجوانی پدر را از دست داد و به علت کج‌رفتاری اطرافیان از میراث پدری چشم پوشید و تهیدست خوارزم را ترک کرد.<ref>ابوبکر، ص47، 61، 81</ref> او که حافظه‌ای سخت نیرومند داشت،<ref>سمعانی، ج۵، ص۲۱۴؛ ذهبی، ص۶۹</ref> در پی کسب علم و مال راهی [[عراق]] و [[شام]] شد. در [[بغداد]] از محضر [[اسماعیل بن محمد صفار|ابوعلی اسماعیل بن محمد صفّار]] و [[ابن کامل]] (<small>راوی تاریخ طبری</small>) بهره برد <ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۴؛ سمعانی،ج۵، ص۲۱۴، ج۹، ص۳۸؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۱، ج۲، ص۸۰</ref> و در [[حلب]] به دربار [[سیف الدوله حمدانی]] پیوست و با ادبا و علمای دربار، از جمله نحویان بزرگی چون [[ابن خالویه]]،<ref>نک : ابن انباری، ص۲۱۴؛ یاقوت، ادبا، ج۹، ص۲۰۴</ref> [[ابوالطیب لغوی]] و [[ابن جنی]]،<ref>نک : شکعه، ص۳۳</ref> مجالست یافت. در همانجا بود که با [[متنبی]] دیدار کرد و آنچنان شیفتۀ او گردید که چند سال بعد، یکی از کوشاترین ناشران شعر متنبی در [[خراسان]] گردید.<ref>نک : بلاشر، ص۳۸۱</ref> ابوبکر بعدها نیز با حسرت از این روزگار خوش یاد می‌کرد.<ref>ص ۲۱۸-۲۱۹</ref>  
او در نوجوانی پدر را از دست داد و به علت کج‌رفتاری اطرافیان از میراث پدری چشم پوشید و تهیدست خوارزم را ترک کرد.<ref>ابوبکر، ص47، 61، 81</ref> او که حافظه‌ای سخت نیرومند داشت،<ref>سمعانی، ج۵، ص۲۱۴؛ ذهبی، ص۶۹</ref> در پی کسب علم و مال راهی [[عراق]] و [[شام]] شد. در [[بغداد]] از محضر [[اسماعیل بن محمد صفار|ابوعلی اسماعیل بن محمد صفّار]] و [[ابن کامل]] (<small>راوی تاریخ طبری</small>) بهره برد <ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۴؛ سمعانی،ج۵، ص۲۱۴، ج۹، ص۳۸؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۹۱، ج۲، ص۸۰</ref> و در [[حلب]] به دربار [[سیف الدوله حمدانی]] پیوست و با ادبا و علمای دربار، از جمله نحویان بزرگی چون [[ابن خالویه]]،<ref>نک : ابن انباری، ص۲۱۴؛ یاقوت، ادبا، ج۹، ص۲۰۴</ref> [[ابوالطیب لغوی]] و [[ابن جنی]]،<ref>نک : شکعه، ص۳۳</ref> مجالست یافت. در همانجا بود که با [[متنبی]] دیدار کرد و آنچنان شیفتۀ او گردید که چند سال بعد، یکی از کوشاترین ناشران شعر متنبی در [[خراسان]] گردید.<ref>نک : بلاشر، ص۳۸۱</ref> ابوبکر بعدها نیز با حسرت از این روزگار خوش یاد می‌کرد.<ref>ص ۲۱۸-۲۱۹</ref>
===سفر به بخارا و نیشابور===
===سفر به بخارا و نیشابور===
وی سرانجام با توشه‌ای گرانقدر از ادب و تاریخ، انساب و اخبار عرب و لغت<ref>سمعانی، ج۵، ص۲۱۳-۲۱۴؛ ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۱۹۴</ref> به شرق بازگشت و در [[بخارا]] به ملازمت [[ابوعلی بلعمی]] وزیر [[سامانیان]] درآمد، اما دوستی میان این دو ادیب، چندان نپایید و ابوبکر در ابیاتی سخت گزنده و ریشخندآمیز او را [[هجو]] کرد<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۴، ۲۰۵؛ قس: ابوبکر، ص۱۱۹، که خود این جدایی را معلول سعایت حاسدان قلمداد می‌کند</ref> و به [[نیشابور]] که در آن زمان امیر [[احمد بن علی میکالی|ابونصر احمد بن علی میکالی]] بر آن حکومت داشت، رفت و به مدح او پرداخت و صله‌های کلان ستاند.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۲۰؛ نیز نک : جرفادقانی، ۲۵۵-۲۵۶</ref> ابوبکر سخت مورد اکرام و احترام علمای نیشابور قرار گرفت و در سلک مصاحبت [[ابوالحسن قزوینی]]، [[ابومنصور بغوی]]، [[ابوالحسن حکمی]] و [[کثیر بن احمد]] درآمد.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۵؛ ابوبکر، ص۳۴، ۷۸، جاهای مختلف</ref> نامه‌های فراوانی که بعدها ابوبکر برای شاگردان نیشابوریش نوشته، از مجالس فراوان بحث و درس وی در آنجا حکایت دارد.<ref>ابوبکر، ص۱۱۸، ۱۲۲، جاهای مختلف ؛ نیز نک : قفطی، ج۱، ص۲۷۷</ref>
وی سرانجام با توشه‌ای گرانقدر از ادب و تاریخ، انساب و اخبار عرب و لغت<ref>سمعانی، ج۵، ص۲۱۳-۲۱۴؛ ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۱۹۴</ref> به شرق بازگشت و در [[بخارا]] به ملازمت [[ابوعلی بلعمی]] وزیر [[سامانیان]] درآمد، اما دوستی میان این دو ادیب، چندان نپایید و ابوبکر در ابیاتی سخت گزنده و ریشخندآمیز او را [[هجو]] کرد<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۴، ۲۰۵؛ قس: ابوبکر، ص۱۱۹، که خود این جدایی را معلول سعایت حاسدان قلمداد می‌کند</ref> و به [[نیشابور]] که در آن زمان امیر [[احمد بن علی میکالی|ابونصر احمد بن علی میکالی]] بر آن حکومت داشت، رفت و به مدح او پرداخت و صله‌های کلان ستاند.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۲۰؛ نیز نک : جرفادقانی، ۲۵۵-۲۵۶</ref> ابوبکر سخت مورد اکرام و احترام علمای نیشابور قرار گرفت و در سلک مصاحبت [[ابوالحسن قزوینی]]، [[ابومنصور بغوی]]، [[ابوالحسن حکمی]] و [[کثیر بن احمد]] درآمد.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۵؛ ابوبکر، ص۳۴، ۷۸، جاهای مختلف</ref> نامه‌های فراوانی که بعدها ابوبکر برای شاگردان نیشابوریش نوشته، از مجالس فراوان بحث و درس وی در آنجا حکایت دارد.<ref>ابوبکر، ص۱۱۸، ۱۲۲، جاهای مختلف ؛ نیز نک : قفطی، ج۱، ص۲۷۷</ref>
===مدح و هجای والی سیستان===
===مدح و هجای والی سیستان===
اقامت وی در نیشابور نیز دیری نپایید. او دربار ابونصر را ترک گفت و پس از آن به [[سیستان]] رفت. ابتدا والی آن سرزمین، [[طاهر بن محمد|ابوالحسن طاهر بن محمد]] را مدح گفت، اما چون صلۀ دلخواه را دریافت نکرد، به هجای او دست زد، امیر نیز او را به جرم ناسپاسی به زندان افکند. ابوبکر در زندان قصیده‌ای در مدح ابونصر میکالی سرود و ضمن آن از سختی و شکنجۀ زندان شکایت سر داد و خود را به جهت ترک ملازمت امیر و رفتن به سیستان سرزنش کرد و از وی خواست شفاعت کرده، او را رهایی بخشد.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۵-۲۰۶</ref>  
اقامت وی در نیشابور نیز دیری نپایید. او دربار ابونصر را ترک گفت و پس از آن به [[سیستان]] رفت. ابتدا والی آن سرزمین، [[طاهر بن محمد|ابوالحسن طاهر بن محمد]] را مدح گفت، اما چون صلۀ دلخواه را دریافت نکرد، به هجای او دست زد، امیر نیز او را به جرم ناسپاسی به زندان افکند. ابوبکر در زندان قصیده‌ای در مدح ابونصر میکالی سرود و ضمن آن از سختی و شکنجۀ زندان شکایت سر داد و خود را به جهت ترک ملازمت امیر و رفتن به سیستان سرزنش کرد و از وی خواست شفاعت کرده، او را رهایی بخشد.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۵-۲۰۶</ref>
===رهایی از زندان===
===رهایی از زندان===
پس از رهایی از زندان به [[طبرستان]] رفت، اما ظاهراً در آنجا نیز با روی خوش مواجه نشد؛ از این رو پس از هجو حاکم طبرستان به نیشابور بازگشت و در انتظار فرصت مناسب برای رفتن به [[اصفهان]]، در آنجا اقامت گزید. شاید در همین ایام بود که نامه‌ای به [[ابوعلی بلعمی]] نوشت و از شدت تنگدستی و فقر خود نالید.<ref>ص ۴۲-۴۳</ref>
پس از رهایی از زندان به [[طبرستان]] رفت، اما ظاهراً در آنجا نیز با روی خوش مواجه نشد؛ از این رو پس از هجو حاکم طبرستان به نیشابور بازگشت و در انتظار فرصت مناسب برای رفتن به [[اصفهان]]، در آنجا اقامت گزید. شاید در همین ایام بود که نامه‌ای به [[ابوعلی بلعمی]] نوشت و از شدت تنگدستی و فقر خود نالید.<ref>ص ۴۲-۴۳</ref>
خط ۱۸: خط ۱۸:
ابوبکر خوارزمی سرانجام به [[اصفهان]] رفت و به یمن محفوظات فراوان و اطلاع عمیق از شیوه‌های مختلف شعر عرب به دربار [[صاحب بن عباد]] راه یافت و در مجالس و محافلی که در حضور وی تشکیل می‌شد، شرکت جست و در ازای مدایح بسیار، از عطایا و الطاف وی بهره‌مند گردید. وی حتی کار تملق را به آنجا رسانید که برای ارضای ممدوح، متنبی را که سخت می‌ستود، در نقدی گزنده به سبب ناسپاسی و بی‌وفایی با ممدوح نکوهش کرد.<ref>ص ۱۴</ref>
ابوبکر خوارزمی سرانجام به [[اصفهان]] رفت و به یمن محفوظات فراوان و اطلاع عمیق از شیوه‌های مختلف شعر عرب به دربار [[صاحب بن عباد]] راه یافت و در مجالس و محافلی که در حضور وی تشکیل می‌شد، شرکت جست و در ازای مدایح بسیار، از عطایا و الطاف وی بهره‌مند گردید. وی حتی کار تملق را به آنجا رسانید که برای ارضای ممدوح، متنبی را که سخت می‌ستود، در نقدی گزنده به سبب ناسپاسی و بی‌وفایی با ممدوح نکوهش کرد.<ref>ص ۱۴</ref>


در برخی منابع<ref>ابن خلکان، ج۴، ص۴۰۱</ref> به ملاقات ابوبکر خوارزمی با صاحب بن عباد در ارجان اشاره شده که شاید در همین احوال رخ داده باشد. ابوحیان علت توجه صاحب بن عباد به ابوبکر را نه توانایی‌های ادبی وی، بلکه آن می‌داند که صاحب او را به قصد جاسوسی به نیشابور فرستاده و از طریق او اخبار و اطلاعات لازم را کسب م کرده است.<ref>ص ۱۰۸-۱۰۹</ref> اما با توجه به سخنان مغرضانۀ ابوحیان در کتاب ''اخلاق الوزیرین'' نسبت به صاحب بن عباد، باید در این گفتۀ وی با دیده احتیاط نگریست.  
در برخی منابع<ref>ابن خلکان، ج۴، ص۴۰۱</ref> به ملاقات ابوبکر خوارزمی با صاحب بن عباد در ارجان اشاره شده که شاید در همین احوال رخ داده باشد. ابوحیان علت توجه صاحب بن عباد به ابوبکر را نه توانایی‌های ادبی وی، بلکه آن می‌داند که صاحب او را به قصد جاسوسی به نیشابور فرستاده و از طریق او اخبار و اطلاعات لازم را کسب م کرده است.<ref>ص ۱۰۸-۱۰۹</ref> اما با توجه به سخنان مغرضانۀ ابوحیان در کتاب ''اخلاق الوزیرین'' نسبت به صاحب بن عباد، باید در این گفتۀ وی با دیده احتیاط نگریست.
===ورود به دربار دیلمیان===
===ورود به دربار دیلمیان===
پس از چندی صاحب او را با توصیه‌نامه‌ای به دربار [[عضدالدوله دیلمی|عضدالدولۀ دیلمی]] روانۀ [[شیراز]] کرد. در آنجا ابوبکر به مدح امیر پرداخت<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۲۲-۲۲۳</ref> و از صله‌های وی برخوردار شد و با ثروتی کلان به نیشابور بازگشت. خوارزمی این بار در نیشابور به کار بحث و تدریس و روایت شعر و ادب مشغول شد و دانش پژوهان از هر سو به محضر وی شتافتند.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۷-۲۰۸</ref> [[ثعالبی]] می‌افزاید که زندگی ابوبکر در این دوره، میان مجالس درس و محافل انس می‌گذشته است.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۷-۲۰۸</ref>  
پس از چندی صاحب او را با توصیه‌نامه‌ای به دربار [[عضدالدوله دیلمی|عضدالدولۀ دیلمی]] روانۀ [[شیراز]] کرد. در آنجا ابوبکر به مدح امیر پرداخت<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۲۲-۲۲۳</ref> و از صله‌های وی برخوردار شد و با ثروتی کلان به نیشابور بازگشت. خوارزمی این بار در نیشابور به کار بحث و تدریس و روایت شعر و ادب مشغول شد و دانش پژوهان از هر سو به محضر وی شتافتند.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۷-۲۰۸</ref> [[ثعالبی]] می‌افزاید که زندگی ابوبکر در این دوره، میان مجالس درس و محافل انس می‌گذشته است.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۷-۲۰۸</ref>


گویا ابوبکر طی این اقامت مجدد در نیشابور، سفر دیگری نیز به شیراز داشته که به هنگام مراجعت پاداشی مستمر برای وی مقرر شد که همه ساله به نیشابور ارسال می‌شده است.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۷-۲۰۸</ref>
گویا ابوبکر طی این اقامت مجدد در نیشابور، سفر دیگری نیز به شیراز داشته که به هنگام مراجعت پاداشی مستمر برای وی مقرر شد که همه ساله به نیشابور ارسال می‌شده است.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۷-۲۰۸</ref>
خط ۲۶: خط ۲۶:
با اینهمه نیشابور که در آن زمان بیشتر تحت نفوذ امیران [[سامانیان|سامانی]] بود، برای ابوبکر که نسبت به [[دیلمیان]] تعصب می‌ورزید و کینۀ سامانیان را در دل داشت و‌ گاه به هجوشان نیز می‌پرداخت<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۳۴-۲۳۵</ref> اقامتگاه مناسبی نبود،<ref>نک : ابوبکر، ص۱۰۹</ref> به‌ویژه که رفتار خود او نیز در تحریک سامانیان مؤثر بوده است. زیرا همینکه تاش حاجب در [[خراسان]] دچار شکست شد، او زبان به سرزنش امیر و عتبی وزیر سامانیان گشود. برخی دسیسه‌چینان نیز که حضور ادیبی دانشمند و شاعری بانفوذ و متمایل به [[تشیع]] را در نیشابور خوش نمی‌داشتند، ابیاتی در هجو [[عتبی]] به وی نسبت دادند که شاعر خود سرودن آنها را تکذیب کرده است.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۸</ref> وزیر نیز که مترصد فرصت بود، به مصادرۀ اموال شاعر و قطع زبان وی فرمان داد. کارگزاران عتبی، ابوبکر خوارزمی را دستگیر کردند و به قصد مصادرۀ اموال به خانه‌اش ریختند، اما شاعر از غفلت محافظان استفاده کرد و به [[گرگان]] نزد صاحب بن عباد گریخت و بار دیگر در دستگاه وی به مدیحه‌سرایی پرداخت، اما دیری نگذشت که میان آن دو اختلاف افتاد و شاعرِ خودرأی و بلندپرواز، صاحب را به سختی هجو گفت و با این ناسپاسی، خشم ولینعمت خود را چندان برانگیخت که حتی پس از مرگِ ابوبکر نیز با بیانی تلخ از او یاد می‌کرد<ref>نک : سمعانی، ج۹، ص۳۸؛ ابن انباری، ص۲۲۳؛ قس: ابوحیان، ص۱۰۸-۱۱۰؛ نیز نک : ابوبکر، ص۱۰۱</ref>
با اینهمه نیشابور که در آن زمان بیشتر تحت نفوذ امیران [[سامانیان|سامانی]] بود، برای ابوبکر که نسبت به [[دیلمیان]] تعصب می‌ورزید و کینۀ سامانیان را در دل داشت و‌ گاه به هجوشان نیز می‌پرداخت<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۳۴-۲۳۵</ref> اقامتگاه مناسبی نبود،<ref>نک : ابوبکر، ص۱۰۹</ref> به‌ویژه که رفتار خود او نیز در تحریک سامانیان مؤثر بوده است. زیرا همینکه تاش حاجب در [[خراسان]] دچار شکست شد، او زبان به سرزنش امیر و عتبی وزیر سامانیان گشود. برخی دسیسه‌چینان نیز که حضور ادیبی دانشمند و شاعری بانفوذ و متمایل به [[تشیع]] را در نیشابور خوش نمی‌داشتند، ابیاتی در هجو [[عتبی]] به وی نسبت دادند که شاعر خود سرودن آنها را تکذیب کرده است.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۸</ref> وزیر نیز که مترصد فرصت بود، به مصادرۀ اموال شاعر و قطع زبان وی فرمان داد. کارگزاران عتبی، ابوبکر خوارزمی را دستگیر کردند و به قصد مصادرۀ اموال به خانه‌اش ریختند، اما شاعر از غفلت محافظان استفاده کرد و به [[گرگان]] نزد صاحب بن عباد گریخت و بار دیگر در دستگاه وی به مدیحه‌سرایی پرداخت، اما دیری نگذشت که میان آن دو اختلاف افتاد و شاعرِ خودرأی و بلندپرواز، صاحب را به سختی هجو گفت و با این ناسپاسی، خشم ولینعمت خود را چندان برانگیخت که حتی پس از مرگِ ابوبکر نیز با بیانی تلخ از او یاد می‌کرد<ref>نک : سمعانی، ج۹، ص۳۸؛ ابن انباری، ص۲۲۳؛ قس: ابوحیان، ص۱۰۸-۱۱۰؛ نیز نک : ابوبکر، ص۱۰۱</ref>
===مناظره و مرگ شاعر===
===مناظره و مرگ شاعر===
در همین احوال عتبی درگذشت (<small>حدود ۳۷۱ق</small>) و [[ابوالحسین مزنی]] که از شیفتگان ابوبکر خوارزمی بود، بر مسند وزارت نشست و او را به نیشابور فرا خواند و دستور داد اموال مصادره شده‌اش را نیز باز گردانند. ابوبکر در نیشابور به بحث و درس پرداخت، اما باز طولی نکشید که آماج خصومتهای جمعی از علما و فقهای نیشابور قرار گرفت و سپس با ورود [[بدیع الزمان همدانی]] که به تعصبات ضد شیعی مشهور بود<ref>نک : یاقوت، ادبا، ج۲، ص۱۶۲-۱۹۶؛ محدث، ج۲، ص۷۱۱</ref> مخالفان وی به تحریک ادیب جوان پرداختند<ref>نک : بدیع الزمان، ص۱۸۶-۱۸۷</ref> سرانجام در مجلسی در منزل [[ابوعلی زباره]]، از بزرگان نیشابور، ابوبکر خوارزمی را در مقابل بدیع الزمان که تنها «مقامۀ اسکندریه»اش مورد ستایش ابوبکر بود،<ref>نک : بدیع الزمان، ص۳۸۹-۳۹۰</ref> قرار دادند. در این مناظره بدیع الزمان توانست به تمهیداتی که یاران [[شافعی (مذهب)|شافعیش]] فراهم کرده بودند، بر ابوبکر خوارزمی فایق آید.<ref>نک : بیهقی، ص۵۶؛ ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۸-۲۰۹؛ یاقوت، ادبا، ج۲، ص۱۷۳-۱۹۴</ref> این شکست غیرمنتظره که آوازۀ آن به سرعت در همه جا پیچید،<ref>نک : ابن بسام، ج۴ ص۵۹۸</ref> چنان بر ابوبکر ناگوار آمد که به تصریح غالب منابع، سبب مرگ وی گردید.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۹؛ یاقوت، ادبا، ج۲، ص۱۶۶</ref> چون ابوبکر خوارزمی درگذشت، شاگردان و دوستانش و حتی بدیع الزمان قطعات متعددی در رثای او پرداختند.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۹؛ باخرزی، ج۳، ص۱۵۰۶، ۱۵۰۷</ref>  
در همین احوال عتبی درگذشت (<small>حدود ۳۷۱ق</small>) و [[ابوالحسین مزنی]] که از شیفتگان ابوبکر خوارزمی بود، بر مسند وزارت نشست و او را به نیشابور فرا خواند و دستور داد اموال مصادره شده‌اش را نیز باز گردانند. ابوبکر در نیشابور به بحث و درس پرداخت، اما باز طولی نکشید که آماج خصومتهای جمعی از علما و فقهای نیشابور قرار گرفت و سپس با ورود [[بدیع الزمان همدانی]] که به تعصبات ضد شیعی مشهور بود<ref>نک : یاقوت، ادبا، ج۲، ص۱۶۲-۱۹۶؛ محدث، ج۲، ص۷۱۱</ref> مخالفان وی به تحریک ادیب جوان پرداختند<ref>نک : بدیع الزمان، ص۱۸۶-۱۸۷</ref> سرانجام در مجلسی در منزل [[ابوعلی زباره]]، از بزرگان نیشابور، ابوبکر خوارزمی را در مقابل بدیع الزمان که تنها «مقامۀ اسکندریه»اش مورد ستایش ابوبکر بود،<ref>نک : بدیع الزمان، ص۳۸۹-۳۹۰</ref> قرار دادند. در این مناظره بدیع الزمان توانست به تمهیداتی که یاران [[شافعی (مذهب)|شافعیش]] فراهم کرده بودند، بر ابوبکر خوارزمی فایق آید.<ref>نک : بیهقی، ص۵۶؛ ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۸-۲۰۹؛ یاقوت، ادبا، ج۲، ص۱۷۳-۱۹۴</ref> این شکست غیرمنتظره که آوازۀ آن به سرعت در همه جا پیچید،<ref>نک : ابن بسام، ج۴ ص۵۹۸</ref> چنان بر ابوبکر ناگوار آمد که به تصریح غالب منابع، سبب مرگ وی گردید.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۹؛ یاقوت، ادبا، ج۲، ص۱۶۶</ref> چون ابوبکر خوارزمی درگذشت، شاگردان و دوستانش و حتی بدیع الزمان قطعات متعددی در رثای او پرداختند.<ref>ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۹؛ باخرزی، ج۳، ص۱۵۰۶، ۱۵۰۷</ref>
===سفر به هرات===
===سفر به هرات===
از رسائل ابوبکر برمی‌آید که او سفری نیز به [[هرات]] داشته است. ظاهراً هنگام سفر به هرات چندی در [[گرجستان|غرجستان]] اقامت گزیده و گویا در آنجا به زندان افتاده است. ابوبکر نیز در اشعاری گزنده [[طاهر بن شار]] حاکم غرجستان را هجو گفت و خود را چون بازی خواند که در قفس اسیر شده است.<ref>نک : ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۶-۲۰۷؛ سیوطی، ج۱، ص۱۲۵؛ EI2، ذیل «الخوارزمی »</ref>
از رسائل ابوبکر برمی‌آید که او سفری نیز به [[هرات]] داشته است. ظاهراً هنگام سفر به هرات چندی در [[گرجستان|غرجستان]] اقامت گزیده و گویا در آنجا به زندان افتاده است. ابوبکر نیز در اشعاری گزنده [[طاهر بن شار]] حاکم غرجستان را هجو گفت و خود را چون بازی خواند که در قفس اسیر شده است.<ref>نک : ثعالبی، یتیمه، ج۴، ص۲۰۶-۲۰۷؛ سیوطی، ج۱، ص۱۲۵؛ EI2، ذیل «الخوارزمی »</ref>
کاربر ناشناس