قاعده الزام: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
E.keshavarzi (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
E.keshavarzi (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''قاعده اِلزام''' قاعده فقهی است که بر اساس آن | '''قاعده اِلزام''' قاعده فقهی است که بر اساس آن [[شیعه|شیعیان]] در موارد اختلافی بین فقه شیعه و غیر شیعه، میتوانند فرد غیرشیعه را وادار به پذیرش قوانین دین و مذهب خودش کنند؛ هرچند آن قانون در فقه شیعه پذیرفته شده نباشد. نمونه روشن این قانون، صحیح دانستن [[سه طلاقه|سه طلاق]] یکباره [[اهل سنت]] و درست بودن [[ازدواج]] با زن [[طلاق]] داده شده است. | ||
== | == مفهوم شناسی و مستندات== | ||
قانون فقهی «اِلزام» به این معناست: [[شیعیان]] در مواردی که بین فقه شیعه و غیر شیعه اختلاف نظر وجود دارد، میتوانند فرد غیرشیعه را وادار به پذیرش قوانین دین و مذهب خودش کنند؛ هرچند آن قانون در فقه شیعه پذیرفته شده نباشد.<ref>فرحی، القواعد الفقهیه، ۱۴۳۱ق، ص۱۳۳.</ref> | قانون فقهی «اِلزام» به این معناست: [[شیعیان]] در مواردی که بین فقه شیعه و غیر شیعه اختلاف نظر وجود دارد، میتوانند فرد غیرشیعه را وادار به پذیرش قوانین دین و مذهب خودش کنند؛ هرچند آن قانون در فقه شیعه پذیرفته شده نباشد.<ref>فرحی، القواعد الفقهیه، ۱۴۳۱ق، ص۱۳۳.</ref> | ||
در [[حدیث|احادیث]] فقهی، در موارد متعددی مضمون این قاعده بیان شده است؛ از جمله حدیث معروف «{{عربی|اَلْزِموهُمْ بِما اَلْزَموا بِهِ أنْفُسَهُم|ترجمه=مخالفین را به آنچه خودشان قبول دارند مُلزم کنید}}.<ref>شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق، ج۹، ص۳۲۲</ref> فقیهان نخستین این قاعده را هرچند اصطلاح خاصی برای آن قرار داده نشده بود، در عمل اجرا میکردند. نخست بار [[محمد حسن نجفی]] در کتاب [[جواهر الکلام]] به نام این قاعده تصریح کرد.<ref>نجفی، جواهر الکلام، دار احیاء التراث العربی، ج۲۱، ص۳۹۳.</ref> | در [[حدیث|احادیث]] فقهی، در موارد متعددی مضمون این قاعده بیان شده است؛ از جمله حدیث معروف «{{عربی|اَلْزِموهُمْ بِما اَلْزَموا بِهِ أنْفُسَهُم|ترجمه=مخالفین را به آنچه خودشان قبول دارند مُلزم کنید}}.<ref>شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق، ج۹، ص۳۲۲</ref> فقیهان نخستین این قاعده را هرچند اصطلاح خاصی برای آن قرار داده نشده بود، در عمل اجرا میکردند. نخست بار [[محمد حسن نجفی]] در کتاب [[جواهر الکلام]] به نام این قاعده تصریح کرد.<ref>نجفی، جواهر الکلام، دار احیاء التراث العربی، ج۲۱، ص۳۹۳.</ref> | ||