پرش به محتوا

عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (←‏سخاوت: افزایش)
خط ۸۰: خط ۸۰:


==سخاوت==
==سخاوت==
عبدالله ملقب به بحرالجود بود<ref>ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج‌۳، ص‌۸۸۱.</ref> و نام او را در زمره چهار بخشنده{{یادداشت| امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عباس ابن عنبه، عمدة الطّالب في أنساب آل أبي طالب، ج۱، ص۳۶}}      [[بنی‌هاشم|هاشمی]] ذکر کرده‌اند.<ref>ابن‌عنبه، عمدة الطالب، ۱۴۱۷ق، ص‌۳۶.</ref> به گزارش [[احمد بن ابی یعقوب|احمد بن ابی‌یعقوب]] تاریخ‌نگار قرن سوم وی یک‌بار جامه‌های تن خود را به فردی مستحق داد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج‌۲، ص‌۲۷۷.</ref> همچنین بلاذری پس از نقل مقرری سالانه او از طرف یزید و معاویه گفته است که بذل و بخشش وی چنان بود که قبل از پایان سال بلکه بدهکار می‌شد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ۱۳۹۴ق، ص۴۵.</ref>
عبدالله ملقب به بحرالجود بود<ref>ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج‌۳، ص‌۸۸۱.</ref> و نام او را در زمره چهار بخشنده{{یادداشت| امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عباس. ابن عنبه، عمدة الطّالب في أنساب آل أبي طالب، ج۱، ص۳۶}}      [[بنی‌هاشم|هاشمی]] ذکر کرده‌اند.<ref>ابن‌عنبه، عمدة الطالب، ۱۴۱۷ق، ص‌۳۶.</ref> به گزارش [[احمد بن ابی یعقوب|احمد بن ابی‌یعقوب]] تاریخ‌نگار قرن سوم وی یک‌بار جامه‌های تن خود را به فردی مستحق داد.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج‌۲، ص‌۲۷۷.</ref> همچنین بلاذری پس از نقل مقرری سالانه او از طرف یزید و معاویه گفته است که بذل و بخشش وی چنان بود که قبل از پایان سال بلکه بدهکار می‌شد.<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ۱۳۹۴ق، ص۴۵.</ref>


در منابع تاریخی است كه فرزندان عبد الله بن جعفر پدر خود را به خاطر بخشش بسيار ملامت و سرزنش می کردند. واو در پاسخشان می‌گفت:اى فرزندان من، خداى بزرگ به من داده و من هم به بندگانش مى‌بخشم، و اگر نبخشم مى‌ترسم خداوند بخشش را از من قطع نماید. وی هم چنین روزى  به يکى از باغ هاى خود وارد شد و ديد يكى از غلامان همسايه‌اش هر سه قرص نان خودش را  به سگی داد و وقتی عبدالله دلیل کارش راپرسید گفت: اى عبدالله اين سگ هم غريب است و هم گرسنه به اين جهت او را بر خود مقدّم داشتم، عبدالله گفت: مرا به [[سخاوت]] زياد سرزنش مى‌کنند، امّا اين غلام از من سخى‌تر است، پس او را خريد و در راه خدا آزادش نمود. <ref>دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۱، ص۳۶۸.</ref>
در منابع تاریخی است كه فرزندان عبد الله بن جعفر پدر خود را به خاطر بخشش بسيار ملامت و سرزنش می کردند. واو در پاسخشان می‌گفت:اى فرزندان من، خداى بزرگ به من داده و من هم به بندگانش مى‌بخشم، و اگر نبخشم مى‌ترسم خداوند بخشش را از من قطع نماید. وی هم چنین روزى  به يکى از باغ هاى خود وارد شد و ديد يكى از غلامان همسايه‌اش هر سه قرص نان خودش را  به سگی داد و وقتی عبدالله دلیل کارش راپرسید گفت: اى عبدالله اين سگ هم غريب است و هم گرسنه به اين جهت او را بر خود مقدّم داشتم، عبدالله گفت: مرا به [[سخاوت]] زياد سرزنش مى‌کنند، امّا اين غلام از من سخى‌تر است، پس او را خريد و در راه خدا آزادش نمود. <ref>دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۱، ص۳۶۸.</ref>
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۷۴

ویرایش