جعفر کاشفالغطاء: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
Khoshnoudi (بحث | مشارکتها) |
Khoshnoudi (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
او در کربلا و نجف به تحصیل پرداخت و پس از آموختن علم تا پایان عمر در نجف ساکن بود. او در [[۲۲ رجب]] ۱۲۲۸ق<ref>حائری، روزشمار قمری، ۱۳۸۱ش، ص۲۰۲.</ref> در نجف درگذشت و در مقبرهای که خود آماده کرده بود (یکی از حجرههای مدرسه خود)، در محله عماره نجف [[دفن]] شد. گنبدی بر مقبره او ساختهاند. جمعی از اولاد و اعقاب او در همین مقبره دفن شدهاند.<ref>خوانساری، روضات الجنات، مکتبة اسماعیلیان، ج۲، ص۲۰۶.</ref> | او در کربلا و نجف به تحصیل پرداخت و پس از آموختن علم تا پایان عمر در نجف ساکن بود. او در [[۲۲ رجب]] ۱۲۲۸ق<ref>حائری، روزشمار قمری، ۱۳۸۱ش، ص۲۰۲.</ref> در نجف درگذشت و در مقبرهای که خود آماده کرده بود (یکی از حجرههای مدرسه خود)، در محله عماره نجف [[دفن]] شد. گنبدی بر مقبره او ساختهاند. جمعی از اولاد و اعقاب او در همین مقبره دفن شدهاند.<ref>خوانساری، روضات الجنات، مکتبة اسماعیلیان، ج۲، ص۲۰۶.</ref> | ||
شیخ جعفر کاشف الغطاء، در صدر خاندان کاشف الغطاء قرار دارد که از خاندانهای علمی شیعی قرن ۱۳ و ۱۴ق است. [[محمدحسین کاشفالغطاء|محمد حسین کاشف الغطاء]]، از [[مراجع تقلید شیعه]] قرن ۱۴ قمری، نوه اوست. | شیخ جعفر کاشف الغطاء، در صدر خاندان کاشف الغطاء قرار دارد که از خاندانهای علمی شیعی قرن ۱۳ و ۱۴ق است. [[محمدحسین کاشفالغطاء|محمد حسین کاشف الغطاء]]، از [[فهرست مراجع تقلید شیعه|مراجع تقلید شیعه]] قرن ۱۴ قمری، نوه اوست. | ||
{{همچنین ببینید|خاندان کاشف الغطاء}} | {{همچنین ببینید|خاندان کاشف الغطاء}} | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
==زعامت دینی== | ==زعامت دینی== | ||
شیخ جعفر پس از درگذشت [[سید محمدمهدی بحرالعلوم|بحرالعلوم]]، به رهبری دینی [[شیعه|شیعیان]] [[عراق]] و [[ایران]] و دیگر کشورها دست یافت و بر شهرت و نفوذ اجتماعی و سیاسی او افزوده شد. با اینکه پیش از [[شیخ مرتضی انصاری]] نظریۀ [[وجوب]] [[تقلید]] از [[اعلمیت|اعلم]] چندان رواج نداشت و از اینرو مقلّدان شیعی همزمان از [[مجتهدان]] مختلف و عمدتاً محلّی و منطقهای تقلید میکردند، کاشف الغطاء عملاً [[مرجع تقلید]] شیعیان جهان گردید. | شیخ جعفر پس از درگذشت [[سید محمدمهدی بحرالعلوم|بحرالعلوم]]، به رهبری دینی [[شیعه|شیعیان]] [[عراق]] و [[ایران]] و دیگر کشورها دست یافت و بر شهرت و نفوذ اجتماعی و سیاسی او افزوده شد. با اینکه پیش از [[شیخ مرتضی انصاری]] نظریۀ [[واجب|وجوب]] [[تقلید (فقه)|تقلید]] از [[اعلمیت|اعلم]] چندان رواج نداشت و از اینرو مقلّدان شیعی همزمان از [[مجتهد|مجتهدان]] مختلف و عمدتاً محلّی و منطقهای تقلید میکردند، کاشف الغطاء عملاً [[مرجع تقلید]] شیعیان جهان گردید. | ||
==مبارزه با اخباری ها== | ==مبارزه با اخباری ها== | ||
در روزگار کاشف الغطاء برخورد علمی سختی میان عالمان [[ | در روزگار کاشف الغطاء برخورد علمی سختی میان عالمان [[اصولیون|اصولی]] و [[اخباریان|اخباری]] شیعی پدید آمده بود و هریک از آن دو طایفه میکوشید نظر خود را اثبات و نظر مخالف را رد و محکوم کند. شیخ جعفر که از تربیت یافتگان مکتب اصولی [[محمدباقر بهبهانی|وحید بهبهانی]] و طرفدار [[اجتهاد]] و استنباط بود و از به کارگیری عقل و استدلال در درک [[عقاید]] و [[احکام شرعی]] دفاع میکرد، به دفاع از [[اصول فقه|علم اصول]] برخاست. | ||
نمود برجستۀ این جدال، برخورد شدید او با [[میرزا محمد اخباری|شیخ محمد بن عبدالنّبی نیشابوری]] (م ۱۲۳۲ق) معروف به میرزا محمد اخباری عالم اخباری مشهور بود که بر اثر آن، میرزا محمد احساس خطر کرد و به ایران آمد و به [[فتحعلی شاه]] پناه برد. شیخ جعفر نخست کتابی با عنوان [[کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدوّالعلماء]] در رد آرای او نوشت و آن را برای شاه ایران فرستاد.<ref>آقابزرگ، الذریعه، ج۴۵، ص۱۸؛ خوانساری، روضات الجنات، ج۲، ص۲۰۴.</ref> و آنگاه خود به ایران آمد و کاری کرد که شاه قاجار شیخ محمد را از خود راند.<ref>آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۰۴ق، ص۲۵۰.</ref>. | نمود برجستۀ این جدال، برخورد شدید او با [[میرزا محمد اخباری|شیخ محمد بن عبدالنّبی نیشابوری]] (م ۱۲۳۲ق) معروف به میرزا محمد اخباری عالم اخباری مشهور بود که بر اثر آن، میرزا محمد احساس خطر کرد و به ایران آمد و به [[فتحعلی شاه]] پناه برد. شیخ جعفر نخست کتابی با عنوان [[کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدوّالعلماء]] در رد آرای او نوشت و آن را برای شاه ایران فرستاد.<ref>آقابزرگ، الذریعه، ج۴۵، ص۱۸؛ خوانساری، روضات الجنات، ج۲، ص۲۰۴.</ref> و آنگاه خود به ایران آمد و کاری کرد که شاه قاجار شیخ محمد را از خود راند.<ref>آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۰۴ق، ص۲۵۰.</ref>. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
در سالهای آخر سدۀ ۱۲ق/۱۸م پیروان [[محمد بن عبدالوهاب]] (۱۱۱۱-۱۲۰۷ق) در [[عربستان سعودی|عربستان]] سر به شورش برداشتند و با ادعای پیرایشگری دینی، با بسیاری از اعتقادات فرقههای مختلف اسلامی (و بیشتر [[شیعیان]]) مخالفت ورزیدند و در عمل تلاش گستردهای را برای مبارزه با آنچه خود مظاهر غیردینی و شرکآلود میخواندند، آغاز کردند. | در سالهای آخر سدۀ ۱۲ق/۱۸م پیروان [[محمد بن عبدالوهاب]] (۱۱۱۱-۱۲۰۷ق) در [[عربستان سعودی|عربستان]] سر به شورش برداشتند و با ادعای پیرایشگری دینی، با بسیاری از اعتقادات فرقههای مختلف اسلامی (و بیشتر [[شیعیان]]) مخالفت ورزیدند و در عمل تلاش گستردهای را برای مبارزه با آنچه خود مظاهر غیردینی و شرکآلود میخواندند، آغاز کردند. | ||
دامنۀ این طغیان از مرزهای عربستان و [[مکه|مکّه]] و [[مدینه]] گذشت و به [[عراق]] کشیده شد و دو شهر [[کربلا]] و [[نجف]] مورد هجوم [[وهابیان]] قرار گرفت. در حملۀ آنان به نجف( حدود ۱۲۲۱یا ۱۲۲۲ق)، شیخ جعفر کاشف الغطاء به دفاع از شهر و مقدسات و مردم آن برخاست و خود مسلّح شد و دیگر عالمان و طلاب و مردم را نیز مسلح ساخت و با مهاجمان جنگید و سرانجام آنان را مجبور به فرار کرد. وی پس از آن دستور داد دیواری استوار بر گرد شهر نجف بکشند تا در هنگام تاخت و تاز وهابیان، شهر و مردم آن در امان باشند. | دامنۀ این طغیان از مرزهای عربستان و [[مکه|مکّه]] و [[مدینه]] گذشت و به [[عراق]] کشیده شد و دو شهر [[کربلا]] و [[نجف]] مورد هجوم [[وهابیت|وهابیان]] قرار گرفت. در حملۀ آنان به نجف( حدود ۱۲۲۱یا ۱۲۲۲ق)، شیخ جعفر کاشف الغطاء به دفاع از شهر و مقدسات و مردم آن برخاست و خود مسلّح شد و دیگر عالمان و طلاب و مردم را نیز مسلح ساخت و با مهاجمان جنگید و سرانجام آنان را مجبور به فرار کرد. وی پس از آن دستور داد دیواری استوار بر گرد شهر نجف بکشند تا در هنگام تاخت و تاز وهابیان، شهر و مردم آن در امان باشند. | ||
در صحنۀ مبارزۀ علمی نیز وی کتابی به نام [[منهج الرشاد لمن اراد السداد|منهج الرّشاد لمن اراد السّداد]] در نقد و ردّ آراء وهابیان نوشت که گویا نخستین کتاب در این زمینه بود.<ref>آقا بزرگ تهرانی، طبقات علماء الشیعه، ص۲۵۱.</ref> | در صحنۀ مبارزۀ علمی نیز وی کتابی به نام [[منهج الرشاد لمن اراد السداد|منهج الرّشاد لمن اراد السّداد]] در نقد و ردّ آراء وهابیان نوشت که گویا نخستین کتاب در این زمینه بود.<ref>آقا بزرگ تهرانی، طبقات علماء الشیعه، ص۲۵۱.</ref> |