پرش به محتوا

حکمت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۶
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Fouladi
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{کتابشناسی ناقص}}
{{کتابشناسی ناقص}}
'''حکمت''' به معنای علمِ با ارزشی که همراه با عمل باشد، واژه‌ای است که در فرهنگ‌های گوناگون به کار می‌رود و در [[قرآن]]، [[حدیث]]، [[فلسفه]]، [[تصوف]] و [[عرفان اسلامی]] درباره آن بحث شده است. معادل فارسى حکمت، فرزانگى است و به شخص حکیم، فرزانه می‌گویند.
'''حکمت''' به معنای علمِ با ارزشی که همراه با عمل باشد، واژه‌ای است که در فرهنگ‌های گوناگون به کار می‌رود و در [[قرآن]]، [[حدیث]]، [[فلسفه]]، [[تصوف]] و [[عرفان اسلامی]] درباره آن بحث شده است. معادل فارسی حکمت، فرزانگی است و به شخص حکیم، فرزانه می‌گویند.


== معانی ==
== معانی ==
واژه عربى حکمت از ریشه ح ک م است.
واژه عربی حکمت از ریشه (ح ک م) است.
# معناى اول این ریشه را برخى «بازداشتن» دانسته‌اند.<ref> مثلا رجوع کنید به ابن‌فارس، ذیل «حکم» </ref> همین معنا را در یکى از معانى ذکر شده براى حکمت می‌یابیم: علمى که انسان را از کار زشت باز می‌دارد. <ref> طریحى، ذیل «حکم» </ref> بر همین اساس، لگام اسب را حَکَمَة خوانده‌اند، چون اسب را از چموشى باز می‌دارد، و فرمانروا را حاکم خوانده‌اند چون ستمگر را از ستمگرى بازمی‌دارد. <ref> براى مثال رجوع کنید به خلیل‌بن احمد؛ ازهرى، ذیل «حکم» </ref> این وجه معنایى براى حاکم، هم‌ریشگى حکمت و حکومت را معنادار‌تر می‌سازد و یادآور اندیشه کهن و افلاطونىِ حکیم/ فیلسوف ـ حاکم است. <ref> نیز رجوع کنید به حائرى یزدى، ص ۶۶، که کشوردارى و حکومت را از انواع اصیل حکمت به معناى دانایى و تدبیر دانسته است </ref>
# معنای اول این ریشه را برخی «بازداشتن» دانسته‌اند.<ref> مثلا رجوع کنید به ابن‌فارس، ذیل «حکم» </ref> همین معنا را در یکی از معانی ذکر شده برای حکمت می‌یابیم: علمی که انسان را از کار زشت باز می‌دارد.<ref> طریحی، ذیل «حکم» </ref> بر همین اساس، لگام اسب را حَکَمَة خوانده‌اند، چون اسب را از چموشی باز می‌دارد، و فرمانروا را حاکم خوانده‌اند چون ستمگر را از ستمگری بازمی‌دارد.<ref> برای مثال رجوع کنید به خلیل‌بن احمد؛ ازهری، ذیل «حکم» </ref> این وجه معنایی برای حاکم، هم‌ریشگی حکمت و حکومت را معنادار‌تر می‌سازد و یادآور اندیشه کهن و افلاطونی حکیم/ فیلسوف حاکم است.<ref> نیز رجوع کنید به حائری یزدی، ص۶۶، که کشورداری و حکومت را از انواع اصیل حکمت به معنای دانایی و تدبیر دانسته است </ref>
# اگر چه «بازدارندگى» عنصرى مهم در مفهوم حکمت است، به نظر می‌رسد که حکم به معناى نهادن امور در جاى خود <ref> جرجانى، ص ۹۷ </ref> به نحوى جامع‌تر به مفهوم حکمت اشاره می‌کند که «تعادل» جایگاه ویژه‌اى در آن دارد.
# اگر چه «بازدارندگی» عنصری مهم در مفهوم حکمت است، به نظر می‌رسد که حکم به معنای نهادن امور در جای خود<ref> جرجانی، ص۹۷ </ref> به نحوی جامع‌تر به مفهوم حکمت اشاره می‌کند که «تعادل» جایگاه ویژه‌ای در آن دارد.
# معناى دیگر حکم، یعنى نسبت دادن چیزى به چیز دیگر چه به نحو ایجابى چه سلبى، <ref> مثلاً رجوع کنید به همانجا </ref> یعنى‌‌ همان «حکم کردن»، نیز با مفهوم حکمت بی‌ارتباط نیست؛ درست داورى کردن در موقعیت هاى دشوار، مقدمه لازم براى تصمیم‌گیرى و عمل درست و از اقتضائات حکمت است.
# معنای دیگر حکم، یعنی نسبت دادن چیزی به چیز دیگر چه به نحو ایجابی چه سلبی،<ref> مثلاً رجوع کنید به همانجا </ref> یعنی همان «حکم کردن»، نیز با مفهوم حکمت بی‌ارتباط نیست؛ درست داوری کردن در موقعیت‌های دشوار، مقدمه لازم برای تصمیم‌گیری و عمل درست و از اقتضائات حکمت است.
# شناخت بهترین چیز‌ها با بر‌ترین دانش‌ها، <ref> ابن‌منظور، ذیل «حکم» </ref> که چنین حکمتى را می‌توان دینى تلقى کرد و مصداق بارز آن را شناخت [[خداوند]] دانست؛
# شناخت بهترین چیز‌ها با بر‌ترین دانش‌ها،<ref> ابن‌منظور، ذیل «حکم» </ref> که چنین حکمتی را می‌توان دینی تلقی کرد و مصداق بارز آن را شناخت [[خداوند]] دانست؛
# دست یافتن به حقیقت به یارى [[علم]] و [[عقل]]؛ <ref> راغب اصفهانى، ذیل «حکم» </ref>
# دست یافتن به حقیقت به یاری [[علم]] و [[عقل]]؛<ref> راغب اصفهانی، ذیل «حکم» </ref>
# علم همراه با عمل؛
# علم همراه با عمل؛
# سخن موافق با حق؛
# سخن موافق با حق؛
# سخن معقول دور از حشو؛ <ref> جرجانى، ص ۹۶ </ref>
# سخن معقول دور از حشو؛<ref> جرجانی، ص۹۶ </ref>
# دانشى که آدمى به کمک آن افعالش را از روى تدبیر و اتقان انجام می‌دهد. <ref> علم‌الهدى، ج ۲، ص ۲۶۸؛ نیز رجوع کنید به زین‌الدین رازى، ذیل «حکم»، که حکیم را «المُتقِنُ لِلامور» تعریف می‌کند </ref>
# دانشی که آدمی به کمک آن افعالش را از روی تدبیر و اتقان انجام می‌دهد.<ref> علم‌الهدی، ج ۲، ص۲۶۸؛ نیز رجوع کنید به زین‌الدین رازی، ذیل «حکم»، که حکیم را «المُتقِنُ لِلامور» تعریف می‌کند </ref>


=== نزد فیلسوفان ===
=== نزد فیلسوفان ===
'''حکمت''' در لغت به معنای دانش، دانایی، معرفت و عرفان بکار رفته است. تهانوی، حکمت را در اصطلاح فیلسوفان به دو معنای خاص، شامل دو بخش عملی و نظری، و معنای اخص یعنی قوه ای عملی حد وسط میان جربزه و بلاهت می داند.<ref>طباطبائی، جواد، حکمت، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 21، ص 195.</ref>
'''حکمت''' در لغت به معنای دانش، دانایی، معرفت و عرفان بکار رفته است. تهانوی، حکمت را در اصطلاح فیلسوفان به دو معنای خاص، شامل دو بخش عملی و نظری، و معنای اخص یعنی قوه‌ای عملی حد وسط میان جربزه و بلاهت می‌داند.<ref>طباطبائی، جواد، حکمت، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۱، ص۱۹۵.</ref>
در اصطلاح اهل فلسفه، حکمت، به اطلاق، علمی است که در آن از حقایق اعیان بحث می شود. [[صدرالدین شیرازی]]، حکمت را معادل فلسفه می گیرد و فلسفه را در معنای کلی آن استکمال نفس انسانی از طریق معرفت حقایق موجودات به یاری برهان به قدر وسع بشری می داند. منظور وی از معرفت حقایق موجودات شناخت «نظم عالم به عنوان نظم عقلی بر حسب طاقت بشری» است تا انسان به مقام تشبه به خداوند نایل آید. حکمت در معنای اصطلاحی آن، نخست به عنوان معادلی برای «فلسفه» -معرب فیلوسوفیای یونانی- و نیز به عنوان معادلی برای اصطلاح یونانی سوفیا (در نزد [[ابویعقوب کندی]]) و گاهی فرونسیس (به معنای فطنت) به کار رفته است.<ref>طباطبائی، جواد، حکمت، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 21، ص 195.</ref>
در اصطلاح اهل فلسفه، حکمت، به اطلاق، علمی است که در آن از حقایق اعیان بحث می‌شود. [[صدرالدین شیرازی]]، حکمت را معادل فلسفه می‌گیرد و فلسفه را در معنای کلی آن استکمال نفس انسانی از طریق معرفت حقایق موجودات به یاری برهان به قدر وسع بشری می‌داند. منظور وی از معرفت حقایق موجودات شناخت «نظم عالم به عنوان نظم عقلی بر حسب طاقت بشری» است تا انسان به مقام تشبه به خداوند نایل آید. حکمت در معنای اصطلاحی آن، نخست به عنوان معادلی برای «فلسفه» -معرب فیلوسوفیای یونانی- و نیز به عنوان معادلی برای اصطلاح یونانی سوفیا (در نزد [[ابویعقوب کندی]]) و گاهی فرونسیس (به معنای فطنت) به کار رفته است.<ref>طباطبائی، جواد، حکمت، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۱، ص۱۹۵.</ref>


=== نزد صوفیه و عرفا ===
=== نزد صوفیه و عرفا ===
مفهوم حکمت در [[تصوف]] بیشتر به مواعظ و نکات پندآموز و یا باطن علم اشاره دارد و از دیدگاه [[ابن عربی]]، به عنوان مقام، حاکی از علمی محکم و متقن نسبت به معلومی خاص است. شهرت برخی از صوفیان به واسطه وعظ و پندهای حکیمانه و یا نوشته هایشان درباره چیستی حکمت، به عنوان حکیم، با توجه به دعوت قرآن کریم برای ارشاد خلق به سوی خدا با حکمت و موعظه حسنه است.<ref>امامی، علی اشرف، حکمت در تصوف و عرفان، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 21، ص 203.</ref>
مفهوم حکمت در [[تصوف]] بیشتر به مواعظ و نکات پندآموز و یا باطن علم اشاره دارد و از دیدگاه [[ابن عربی]]، به عنوان مقام، حاکی از علمی محکم و متقن نسبت به معلومی خاص است. شهرت برخی از صوفیان به واسطه وعظ و پندهای حکیمانه و یا نوشته هایشان درباره چیستی حکمت، به عنوان حکیم، با توجه به دعوت قرآن کریم برای ارشاد خلق به سوی خدا با حکمت و موعظه حسنه است.<ref>امامی، علی اشرف، حکمت در تصوف و عرفان، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۱، ص۲۰۳.</ref>


صوفیان، سکوت و خاموشی را از نشانه های حکمت دانسته اند. سخن گفتن آنان هنگامی است که نور حکمت و معرفت از دل عارفان بر دل کسانی که در مقام ارشادشان برآمده اند، ساطع شود و پس از آنکه به واسطه نور، استعداد لازم برای قبول حکمت مهیا شد، سخنان حکیمانه اظهار می گردد.<ref>امامی، علی اشرف، حکمت در تصوف و عرفان، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 21، ص 206.</ref>
صوفیان، سکوت و خاموشی را از نشانه‌های حکمت دانسته‌اند. سخن گفتن آنان هنگامی است که نور حکمت و معرفت از دل عارفان بر دل کسانی که در مقام ارشادشان برآمده‌اند، ساطع شود و پس از آنکه به واسطه نور، استعداد لازم برای قبول حکمت مهیا شد، سخنان حکیمانه اظهار می‌گردد.<ref>امامی، علی اشرف، حکمت در تصوف و عرفان، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۱، ص۲۰۶.</ref>


== کاربردهای ادبی ==
== کاربردهای ادبی ==
 
در زبان و ادبیات فارسی، حکمت به معانی دانایی،<ref> رجوع کنید به احمدنگری، ج ۲، ص۴۵ </ref> [[عدل]] و [[حلم]] و بردباری و درست‌کرداری و راست گفتاری،<ref> دهخدا، ذیل واژه </ref> و نیز دلیل و سبب و جهت و غایت (فایده و مصلحت) به کار رفته،<ref> تهانوی، ذیل «حکیم»؛ دهخدا، همانجا </ref> اما نزدیک‌ترین معادل فارسی برای حکمت، «فرزانگی» است (و برای حکیم: فرزانه)، هر چند که این واژه همه بار مفهومی واژه حکمت را دربرنمی‌گیرد.
در زبان و ادبیات فارسى، حکمت به معانى دانایى، <ref> رجوع کنید به احمدنگرى، ج ۲، ص ۴۵ </ref> [[عدل]] و [[حلم]] و بردبارى و درست‌کردارى و راست گفتارى، <ref> دهخدا، ذیل واژه </ref> و نیز دلیل و سبب و جهت و غایت (فایده و مصلحت) به کار رفته، <ref> تهانوى، ذیل «حکیم»؛ دهخدا، همانجا </ref> اما نزدیک‌ترین معادل فارسى براى حکمت، «فرزانگى» است (و براى حکیم: فرزانه)، هر چند که این واژه همه بار مفهومى واژه حکمت را دربرنمی‌گیرد.


== کاربردهای قرآنی ==
== کاربردهای قرآنی ==
واژه حکمت بیست بار در [[قرآن|قرآن کریم]] به‌کار رفته است.<ref> رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقی، ذیل «حکمة» </ref> براساس آیات قرآن، پیامبران برانگیخته شده‌اند تا به مردم کتاب و حکمت بیاموزند.<ref> رجوع کنید به آل‌عمران: ۱۶۴؛ جمعه: ۲ </ref> خدا به همه پیامبران<ref> آل‌عمران: ۸۱ </ref> و [[حضرت لقمان|لقمان]]<ref> لقمان: ۱۲ </ref> حکمت عطا کرده است. برخی از جملات حکمت‌آمیز لقمان در قرآن<ref> لقمان: ۱۳۱۹ </ref> و روایات<ref> برای نمونه رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۳، ص۴۰۸۴۳۴ </ref> آمده است. خدا به [[حضرت داوود]] مُلک و حکمت<ref> بقره: ۲۵۱ </ref> و نیز حکمت و فصل‌الخطاب داده<ref> ص: ۲۰ </ref> و به آل‌ابراهیم نیز کتاب و حکمت و مُلک عظیم بخشیده است.<ref> نساء: ۵۴ </ref> [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]] و [[حضرت اسماعیل(ع)|اسماعیل]] در یکی از [[دعا|دعاهای]] خود از خدا خواسته‌اند در میان ذرّیه ایشان رسولی را برانگیزد که بر مردم آیات الهی را بخواند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد.<ref> بقره: ۱۲۹ </ref> خدا به عیسی‌بن مریم کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموخت<ref> آل‌عمران: ۴۸؛ مائده: ۱۱۰ </ref> و او را به جانب [[بنی اسرائیل]] فرستاد.<ref> آل‌عمران: ۴۹ </ref>


واژه حکمت بیست بار در [[قرآن|قرآن کریم]] به‌کار رفته است. <ref> رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقى، ذیل «حکمة» </ref> براساس آیات قرآن، پیامبران برانگیخته شده‌اند تا به مردم کتاب و حکمت بیاموزند. <ref> رجوع کنید به آل‌عمران: ۱۶۴؛ جمعه: ۲ </ref> خدا به همه پیامبران <ref> آل‌عمران: ۸۱ </ref> و [[حضرت لقمان|لقمان]] <ref> لقمان: ۱۲ </ref> حکمت عطا کرده است. برخى از جملات حکمت‌آمیز لقمان در قرآن <ref> لقمان: ۱۳ـ۱۹ </ref> و روایات <ref> براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج ۱۳، ص ۴۰۸ـ۴۳۴ </ref> آمده است. خدا به [[حضرت داوود]] مُلک و حکمت <ref> بقره: ۲۵۱ </ref> و نیز حکمت و فصل‌الخطاب داده <ref> ص: ۲۰ </ref> و به آل‌ابراهیم نیز کتاب و حکمت و مُلک عظیم بخشیده است. <ref> نساء: ۵۴ </ref> [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]] و [[حضرت اسماعیل (ع) |اسماعیل]] در یکى از [[دعا|دعاهاى]] خود از خدا خواسته‌اند در میان ذرّیه ایشان رسولى را برانگیزد که بر مردم آیات الهى را بخواند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد. <ref> بقره: ۱۲۹ </ref> خدا به عیسی‌بن مریم کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموخت <ref> آل‌عمران: ۴۸؛ مائده: ۱۱۰ </ref> و او را به جانب [[بنی اسرائیل]] فرستاد. <ref> آل‌عمران: ۴۹ </ref>
بنابر آیات قرآن، خدا به هرکس بخواهد، حکمت عطا می‌کند و به کسی که حکمت عطا کند، خیر فراوانی داده شده است.<ref> رجوع کنید به بقره: ۲۶۹ </ref> براساس مجموع آیات، حکمت به پیامبران عطا شده و به مردم تعلیم داده می‌شود. از میان پیامبران، فقط در مورد [[حضرت عیسی|عیسی‌بن مریم]] گفته شده که حکمت به او تعلیم شده است.<ref> رجوع کنید به آل‌عمران: ۴۸؛ مائده: ۱۱۰ </ref> به [[پیامبر اسلام]] حکمت [[وحی]] شده است و این حکمت، مجموعه‌ای از توصیه‌های اعتقادی و دستورهای اخلاقی است از قبیل نهی از [[شرک]]، زیاده‌روی در هزینه‌ها، خوردن ناروای مال یتیم، تبعیت از امر نامعلوم، قتل‌نفس، [[تکبر]] و امر به احسان به پدر و مادر و پرداخت حق نزدیکان و درماندگان، میانه‌روی در معیشت و داد و ستد عادلانه.<ref> اسراء: ۲۲۳۹ </ref>


بنابر آیات قرآن، خدا به هرکس بخواهد، حکمت عطا می‌کند و به کسى که حکمت عطا کند، خیر فراوانى داده شده است. <ref> رجوع کنید به بقره: ۲۶۹ </ref> براساس مجموع آیات، حکمت به پیامبران عطا شده و به مردم تعلیم داده می‌شود. از میان پیامبران، فقط در مورد [[حضرت عیسی|عیسی‌بن مریم]] گفته شده که حکمت به او تعلیم شده است. <ref> رجوع کنید به آل‌عمران: ۴۸؛ مائده: ۱۱۰ </ref> به [[پیامبر اسلام]] حکمت [[وحى]] شده است و این حکمت، مجموعه‌اى از توصیه‌هاى اعتقادى و دستورهاى اخلاقى است از قبیل نهى از [[شرک]]، زیاده‌روى در هزینه‌ها، خوردن نارواى مال یتیم، تبعیت از امر نامعلوم، قتل‌نفس، [[تکبر]] و امر به احسان به پدر و مادر و پرداخت حق نزدیکان و درماندگان، میانه‌روى در معیشت و داد و ستد عادلانه. <ref> اسراء: ۲۲ـ۳۹ </ref>
از پیامبر خواسته شده است با حکمت و اندرز نیکو (المَوعِظَة الحَسَنَة) مردم را به راه پروردگار دعوت کند و با آنان به شیوه‌ای نیکو مجادله نماید.<ref> نحل: ۱۲۵ </ref> [[علامه طباطبایی|طباطبائی]]<ref> ذیل نحل: ۱۲۵ </ref> بر آن است که آنچه در این آیه آمده، به ترتیب، همان برهان و خطابه و جدل، در اصطلاح منطقیان است. به نظر او حکمت، برهانی است که حق را بدون هیچ تردید و سستی و ابهامی نتیجه می‌دهد.


از پیامبر خواسته شده است با حکمت و اندرز نیکو (المَوعِظَة الحَسَنَة) مردم را به راه پروردگار دعوت کند و با آنان به شیوه‌اى نیکو مجادله نماید. <ref> نحل: ۱۲۵ </ref> [[علامه طباطبایی|طباطبائى]] <ref> ذیل نحل: ۱۲۵ </ref> بر آن است که آنچه در این آیه آمده، به ترتیب،‌‌ همان برهان و خطابه و جدل، در اصطلاح منطقیان است. به نظر او حکمت، برهانى است که حق را بدون هیچ تردید و سستى و ابهامى نتیجه می‌دهد.
به نوشته [[حبیش تفلیسی|تفلیسی]]،<ref> تفلیسی، ص۸۰۸۱ </ref> حکمت در قرآن به پنج وجه به‌کار رفته است: پنددادن،<ref> بقره: ۲۳۱؛ نساء: ۱۱۳ </ref> علم و فهم،<ref> لقمان: ۱۲ </ref> قرآن،<ref> نحل: ۱۲۵ </ref> تفسیر قرآن،<ref> بقره: ۲۶۹ </ref> پیامبری و [[نبوت]].<ref> نساء: ۵۴؛ ص: ۲۰ </ref>


به نوشته [[حبیش تفلیسی|تفلیسى]]، <ref> تفلیسى، ص۸۰ـ۸۱ </ref> حکمت در قرآن به پنج وجه به‌کار رفته است: پنددادن، <ref> بقره: ۲۳۱؛ نساء: ۱۱۳ </ref> علم و فهم، <ref> لقمان: ۱۲ </ref> قرآن، <ref> نحل: ۱۲۵ </ref> تفسیر قرآن، <ref> بقره: ۲۶۹ </ref> پیامبرى و [[نبوت]]. <ref> نساء: ۵۴؛ ص: ۲۰ </ref>
مفسران غالباً ذیل آیه ۲۶۹ [[سوره بقره]] به تفصیل مراد از حکمت را بیان کرده‌اند. وجوه ذکر شده برای معنای حکمت از این قرار است: علم قرآن، شامل شناخت [[ناسخ و منسوخ]]، [[محکم و متشابه]]، مقدّم و مؤخر، [[حلال]] و [[حرام]] و مانند آن؛ دستیابی به حقیقت در گفتار و کردار؛ علم دین؛ نبوت؛ شناخت خدا؛ فهم؛ [[خشیت]] و [[تقوا|پروای الهی]]؛ قرآن و [[فقه]]؛ [[سنت|سنّت]]؛<ref> برای نمونه رجوع کنید به طوسی؛ طبرسی؛ قرطبی؛ ابن‌کثیر، ذیل آیه </ref> آنچه خدا به پیامبران و امت‌هایشان عطا کرده است، از قبیل کتاب و نشانه‌های پیامبران، که آنان را به شناخت خدا و دینش راهنمایی می‌کند و لطفی است از جانب او که به هرکس بخواهد عطا می‌کند؛ علم و عمل به آن؛ و علم نافعی که به عمل بینجامد<ref> رجوع کنید به طوسی؛ زمخشری؛ طبرسی؛ سیوطی، ذیل آیه </ref> به اعتقاد طباطبائی،<ref> ذیل بقره: ۲۶۹ </ref> گزاره‌های حق و مطابق با واقع، از آن‌رو که به گونه‌ای مشتمل بر [[سعادت]] انسان است، حکمت خوانده می‌شود، مانند معارف حقه الهیه درباره مبدأ و [[معاد]]. همچنین معارفی که حقایق عالم طبیعی را توضیح می‌دهد، از آن‌رو که با سعادت انسان مرتبط است، حکمت است، زیرا حقایق فطری، اساس تشریعات دینی است.


مفسران غالباً ذیل آیه ۲۶۹ [[سوره بقره]] به تفصیل مراد از حکمت را بیان کرده‌اند. وجوه ذکر شده براى معناى حکمت از این قرار است: علم قرآن، شامل شناخت [[ناسخ و منسوخ]]، [[محکم و متشابه]]، مقدّم و مؤخر، [[حلال]] و [[حرام]] و مانند آن؛ دستیابى به حقیقت در گفتار و کردار؛ علم دین؛ نبوت؛ شناخت خدا؛ فهم؛ [[خشیت]] و [[تقوا|پرواى الهى]]؛ قرآن و [[فقه]]؛ [[سنت|سنّت]]؛ <ref> براى نمونه رجوع کنید به طوسى؛ طبرسى؛ قرطبى؛ ابن‌کثیر، ذیل آیه </ref> آنچه خدا به پیامبران و امت‌هایشان عطا کرده است، از قبیل کتاب و نشانه‌هاى پیامبران، که آنان را به شناخت خدا و دینش راهنمایى می‌کند و لطفى است از جانب او که به هرکس بخواهد عطا می‌کند؛ علم و عمل به آن؛ و علم نافعى که به عمل بینجامد <ref> رجوع کنید به طوسى؛ زمخشرى؛ طبرسى؛ سیوطى، ذیل آیه </ref> به اعتقاد طباطبائى، <ref> ذیل بقره: ۲۶۹ </ref> گزاره‌هاى حق و مطابق با واقع، از آن‌رو که به گونه‌اى مشتمل بر [[سعادت]] انسان است، حکمت خوانده می‌شود، مانند معارف حقه الهیه درباره مبدأ و [[معاد]]. همچنین معارفى که حقایق عالم طبیعى را توضیح می‌دهد، از آن‌رو که با سعادت انسان مرتبط است، حکمت است، زیرا حقایق فطرى، اساس تشریعات دینى است.
در تمام این معانی، یک معیار کلی وجود دارد و آن بازداشتن از نادرستی و ناراستی است و چون قرآن، سنّت، عقل، علم، شریعت، خشیت و ورع، همه، از مصادیق بازدارنده از خطا و ناراستی‌اند، حکمت خوانده شده‌اند، لذا حکمت منحصر به هیچ‌یک از آن‌ها نیست. همچنین حکمت در روایات نوعی ثبات و استواری رأی خوانده شده<ref> برای نمونه رجوع کنید به مجلسی، ج ۱، ص۲۱۶ </ref> که صفتی نفسانی است و دیگر موارد، یا وسایل و مقدمات ایجاد و تقویت آن است یا از جمله مصادیق و ثمره‌های آن.


در تمام این معانى، یک معیار کلى وجود دارد و آن بازداشتن از نادرستى و ناراستى است و چون قرآن، سنّت، عقل، علم، شریعت، خشیت و ورع، همه، از مصادیق بازدارنده از خطا و ناراستی‌اند، حکمت خوانده شده‌اند، لذا حکمت منحصر به هیچ‌یک از آن‌ها نیست. همچنین حکمت در روایات نوعى ثبات و استوارى رأى خوانده شده <ref> براى نمونه رجوع کنید به مجلسى، ج ۱، ص ۲۱۶ </ref> که صفتى نفسانى است و دیگر موارد، یا وسایل و مقدمات ایجاد و تقویت آن است یا از جمله مصادیق و ثمره‌هاى آن.
در آیه پنجم [[سوره قمر]]، تعبیر «حکمة بالغة» به‌کار رفته که در فرهنگ اسلامی پرکاربرد است. در این آیه و آیات پیش از آن، سخن از نزدیک شدن [[قیامت]] و شکافتن ماه است و اینکه [[کافر|کافران]] چون آیت و نشانه‌ای ببینند، روی بگردانند و تکذیب کنند و هوس‌های خویش را دنبال کنند، در حالی که اَخبار مردمان گذشته به عنوان حکمت بالغه‌ای که هشدار‌هایشان به کافران سود نبخشد، به آنان رسیده است.


در آیه پنجم [[سوره قمر]]، تعبیر «حکمة بالغة» به‌کار رفته که در فرهنگ اسلامى پرکاربرد است. در این آیه و آیات پیش از آن، سخن از نزدیک شدن [[قیامت]] و شکافتن ماه است و اینکه [[کافر|کافران]] چون آیت و نشانه‌اى ببینند، روى بگردانند و تکذیب کنند و هوس هاى خویش را دنبال کنند، در حالى که اَخبار مردمان گذشته به عنوان حکمت بالغه‌اى که هشدار‌هایشان به کافران سود نبخشد، به آنان رسیده است.
حکمت بالغه یعنی نهایت و غایت حکمت.<ref> بیضاوی، ذیل قمر: ۵ </ref> به نظر برخی مفسران، مراد از آن حکمتی است تمام و کمال، که به خودی خود و از حیث آثار، نقصانی ندارد و آن خود قرآن است.<ref> رجوع کنید به ابوالفتوح رازی؛ طباطبائی، ذیل قمر: ۵ </ref>
 
حکمت بالغه یعنى ‌‌نهایت و غایت حکمت. <ref> بیضاوى، ذیل قمر: ۵ </ref> به نظر برخى مفسران، مراد از آن حکمتى است تمام و کمال، که به خودىِ خود و از حیث آثار، نقصانى ندارد و آن خود قرآن است. <ref> رجوع کنید به ابوالفتوح رازى؛ طباطبائى، ذیل قمر: ۵ </ref>


== کاربردهای حدیثی ==
== کاربردهای حدیثی ==
در [[احادیث]] مقصود از حکمت، اطاعت [[خدا]]، شناخت [[امام]]، تفقّه در [[دین]] و اجتناب از [[گناهان کبیره|کبائر]] دانسته شده است.<ref> رجوع کنید به مجلسی، ج ۲۴، ص۸۶ </ref> [[علامه مجلسی|مجلسی]]<ref> مجلسی، ج ۱، ص۲۱۵ </ref> از بررسی احادیث چنین نتیجه گرفته که مراد از حکمت، علوم حقیقی سودمند و عمل به آن علوم است و نیز علومی که بنده پس از عمل به دانسته‌های خود از درگاه خدا دریافت می‌کند.


در [[احادیث]] مقصود از حکمت، اطاعت [[خدا]]، شناخت [[امام]]، تفقّه در [[دین]] و اجتناب از [[گناهان کبیره|کبائر]] دانسته شده است. <ref> رجوع کنید به مجلسى، ج ۲۴، ص ۸۶ </ref> [[علامه مجلسی|مجلسى]] <ref> مجلسى، ج ۱، ص ۲۱۵ </ref> از بررسى احادیث چنین نتیجه گرفته که مراد از حکمت، علوم حقیقى سودمند و عمل به آن علوم است و نیز علومى که بنده پس از عمل به دانسته‌هاى خود از درگاه خدا دریافت می‌کند.
درباره فضیلتِ حکمت، در روایات، سخن بسیار رفته است. حکمت، گمشده مؤمن به‌شمار آمده است که هر جا آن را بیابد،<ref> رجوع کنید به ابن‌ماجه، ج ۲، ص۱۳۹۵؛ ترمذی، ج ۴، ص۱۵۵؛ کلینی، ج ۸، ص۱۶۷ </ref> هرجا که باشد،<ref> نهج‌البلاغة، حکمت ۷۹؛ مجلسی، ج ۲، ص۹۹ </ref> هرچند از [[منافق]]،<ref> نهج‌البلاغة، حکمت۸۰؛ مجلسی، همانجا </ref> و [[شرک|مشرک]]،<ref> مجلسی، ج ۲، ص۹۷ </ref> باید آن را دریابد.


درباره فضیلتِ حکمت، در روایات، سخن بسیار رفته است. حکمت، گمشده مؤمن به‌شمار آمده است که هر جا آن را بیابد، <ref> رجوع کنید به ابن‌ماجه، ج ۲، ص ۱۳۹۵؛ ترمذى، ج ۴، ص ۱۵۵؛ کلینى، ج ۸، ص ۱۶۷ </ref> هرجا که باشد، <ref> نهج‌البلاغة، حکمت ۷۹؛ مجلسى، ج ۲، ص ۹۹ </ref> هرچند از [[منافق]]، <ref> نهج‌البلاغة، حکمت۸۰؛ مجلسى، همانجا </ref> و [[شرک|مشرک]]، <ref> مجلسى، ج ۲، ص ۹۷ </ref> باید آن را دریابد.
مؤمن راضی است که حکمت داشته باشد و دنیایی ناچیز، اما راضی نیست که بهره‌مند از دنیا باشد و کم‌بهره از حکمت.<ref> کلینی، ج ۱، ص۱۷؛ مجلسی، ج ۱، ص۱۳۸ </ref>


مؤمن راضى است که حکمت داشته باشد و دنیایى ناچیز، اما راضى نیست که بهره‌مند از دنیا باشد و کم‌بهره از حکمت. <ref> کلینى، ج ۱، ص ۱۷؛ مجلسى، ج ۱، ص ۱۳۸ </ref>
در احادیث، حکمتْ ضدهوی و خطا دانسته شده است<ref> رجوع کنید به کلینی، ج ۱، ص۲۲، ۱۱۲؛ مجلسی، ج ۱، ص۱۱۱ </ref> که ژرفایش به عقل دریافت می‌شود، چنان‌که ژرفای عقل به حکمت دریافت می‌شود.<ref> کلینی، ج ۱، ص۲۸ </ref> حکمت درختی است که در قلب می‌روید و بر زبان ثمر می‌دهد.<ref> لیثی واسطی، ص۲۱ </ref> حکیم تا نبی شدن راهی در پیش ندارد.<ref> متقی، ج ۱۶، ص۱۱۷ </ref> ترس از خدا، رأس حکمت است،<ref> دیلمی، ۱۳۶۸ش، ج ۱، ص۷۳؛ حرّعاملی، ج ۱۶، ص۱۶۳ </ref> چنان‌که رفق و مدارا چنین است.<ref> نوری، ج ۱۱، ص۲۹۵ </ref>  


در احادیث، حکمتْ ضدهوى و خطا دانسته شده است <ref> رجوع کنید به کلینى، ج ۱، ص ۲۲، ۱۱۲؛ مجلسى، ج ۱، ص ۱۱۱ </ref> که ژرفایش به عقل دریافت می‌شود، چنان‌که ژرفاى عقل به حکمت دریافت می‌شود. <ref> کلینى، ج ۱، ص ۲۸ </ref> حکمت درختى است که در قلب می‌روید و بر زبان ثمر می‌دهد. <ref> لیثى واسطى، ص ۲۱ </ref> حکیم تا نبى شدن راهى در پیش ندارد. <ref> متقى، ج ۱۶، ص ۱۱۷ </ref> ترس از خدا، رأس حکمت است، <ref> دیلمى، ۱۳۶۸ش، ج ۱، ص ۷۳؛ حرّعاملى، ج ۱۶، ص ۱۶۳ </ref> چنان‌که رفق و مدارا چنین است. <ref> نورى، ج ۱۱، ص ۲۹۵ </ref>
در احادیث، [[زهد]]،<ref> رجوع کنید به کلینی، ج ۲، ص۱۲۸؛ ابن‌شعبه، ص۵۸؛ دیلمی، ۱۴۰۸، ص۱۹۴ </ref> سکوت،<ref> کلینی، ج ۲، ص۱۱۳؛ ابن‌شعبه، ص۴۴۲، ۴۴۵ </ref> [[روزه|روزه‌داری]] و گرسنگی،<ref> دیلمی، ۱۳۶۸ش، ج ۱، ص۲۰۳ </ref> تفکر،<ref> همو، ۱۴۰۸، ص۲۷۳ </ref> راست‌گویی،<ref> مجلسی، ج ۱، ص۲۱۵۲۱۶ </ref> وقار<ref> دیلمی، ۱۳۶۸ش، ج ۱، ص۱۰۴ </ref> و برخی فضیلت‌های دیگر، راههای کسب حکمت یا نشانه‌های آن شمرده شده‌اند. همچنین در حدیثی نبوی آمده است که هر کس چهل صبح برای خدا [[اخلاص]] ورزد سرچشمه‌های حکمت از قلب او بر زبانش جاری می‌گردد.<ref> ابن‌بابویه، ۱۳۶۳ش، ج ۲، ص۶۹؛ قضاعی، ج ۱، ص۲۸۵؛ مجلسی، ج ۶۷، ص۲۴۹ </ref>


در احادیث، [[زهد]]، <ref> رجوع کنید به کلینى، ج ۲، ص ۱۲۸؛ ابن‌شعبه، ص ۵۸؛ دیلمى، ۱۴۰۸، ص ۱۹۴ </ref> سکوت، <ref> کلینى، ج ۲، ص ۱۱۳؛ ابن‌شعبه، ص ۴۴۲، ۴۴۵ </ref> [[روزه|روزه‌دارى]] و گرسنگى، <ref> دیلمى، ۱۳۶۸ش، ج ۱، ص ۲۰۳ </ref> تفکر، <ref> همو، ۱۴۰۸، ص ۲۷۳ </ref> راست‌گویى، <ref> مجلسى، ج ۱، ص ۲۱۵ـ۲۱۶ </ref> وقار <ref> دیلمى، ۱۳۶۸ش، ج ۱، ص ۱۰۴ </ref> و برخى فضیلت هاى دیگر، راههاى کسب حکمت یا نشانه‌هاى آن شمرده شده‌اند. همچنین در حدیثى نبوى آمده است که هر کس چهل صبح براى خدا [[اخلاص]] ورزد سرچشمه‌هاى حکمت از قلب او بر زبانش جارى می‌گردد. <ref> ابن‌بابویه، ۱۳۶۳ش، ج ۲، ص ۶۹؛ قضاعى، ج ۱، ص ۲۸۵؛ مجلسى، ج ۶۷، ص ۲۴۹ </ref>
حکمت در همه انسان‌ها به ودیعت نهاده شده است و سرشت هیچ انسانی تهی از حکمت نیست.<ref> رجوع کنید به هیثمی، ج ۸، ص۸۲۸۳؛ متقی، ج ۳، ص۱۱۲، ۱۱۴ </ref>


حکمت در همه انسان‌ها به ودیعت نهاده شده است و سرشت هیچ انسانى تهى از حکمت نیست. <ref> رجوع کنید به هیثمى، ج ۸، ص ۸۲ـ۸۳؛ متقى، ج ۳، ص ۱۱۲، ۱۱۴ </ref>
در روایتی آمده است که قلب [[پیامبر اکرم]] پیش از رفتن به [[معراج]]، سرشار از حکمت و [[ایمان]] گردید.<ref> رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج ۴، ص۲۰۷؛ مسلم‌بن حجاج، ج ۱، ص۱۰۲؛ نسائی، ج ۱، ص۳۲۷۳۲۹ </ref> همچنین پیامبر خانه حکمت و [[امیرالمؤمنین]] و [[ائمه]](ع) کلیدهای آن دانسته شده‌اند.<ref> رجوع کنید به کلینی، ج ۱، ص۲۲۱؛ ابن‌بابویه، ۱۴۱۷، ص۷۷ ۱۸۸ </ref> برخی محدّثان این حدیث نبوی را در فضیلت علی علیه‌السلام نقل کرده‌اند که نُه جزء از ده جزء حکمت، به آن حضرت داده شده است و یک جزء آن به دیگر مردمان.<ref> رجوع کنید به حسکانی، ج ۱، ص۱۳۵؛ دیلمی، ۱۳۶۸ش، ج ۲، ص۲۱۲؛ متقی، ج ۱۱، ص۶۱۵ </ref> در بیشتر کتاب‌های حدیثی [[اهل سنّت]] از پیامبر اکرم نقل شده است که برخی اَشعار واجد حکمت‌اند.<ref> برای نمونه رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج ۳، ص۴۵۶، ج ۵، ص۱۲۵؛ دارمی، ج ۲، ص۲۹۶۲۹۷؛ بخاری، ج ۷، ص۱۰۷؛ ترمذی، ج ۴، ص۲۱۶ </ref>
 
در روایتى آمده است که قلب [[پیامبر اکرم]] پیش از رفتن به [[معراج]]، سرشار از حکمت و [[ایمان]] گردید. <ref> رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج ۴، ص ۲۰۷؛ مسلم‌بن حجاج، ج ۱، ص ۱۰۲؛ نسائى، ج ۱، ص ۳۲۷ـ۳۲۹ </ref> همچنین پیامبر خانه حکمت و [[امیرالمؤمنین]] و [[ائمه]] (ع) کلیدهاى آن دانسته شده‌اند. <ref> رجوع کنید به کلینى، ج ۱، ص ۲۲۱؛ ابن‌بابویه، ۱۴۱۷، ص ۷۷ـ ۱۸۸ </ref> برخى محدّثان این حدیث نبوى را در فضیلت على علیه‌السلام نقل کرده‌اند که نُه جزء از ده جزء حکمت، به آن حضرت داده شده است و یک جزء آن به دیگر مردمان. <ref> رجوع کنید به حسکانى، ج ۱، ص ۱۳۵؛ دیلمى، ۱۳۶۸ش، ج ۲، ص ۲۱۲؛ متقى، ج ۱۱، ص ۶۱۵ </ref> در بیشتر کتاب هاى حدیثىِ [[اهل سنّت]] از پیامبر اکرم نقل شده است که برخى اَشعار واجد حکمت‌اند. <ref> براى نمونه رجوع کنید به ابن‌حنبل، ج ۳، ص ۴۵۶، ج ۵، ص ۱۲۵؛ دارمى، ج ۲، ص ۲۹۶ـ۲۹۷؛ بخارى، ج ۷، ص ۱۰۷؛ ترمذى، ج ۴، ص ۲۱۶ </ref>




خط ۶۶: خط ۶۳:


== منابع ==
== منابع ==
  {{ستون-شروع|2}}
  {{ستون-شروع|۲}}
* قرآن کریم.
* قرآن کریم.
* نهج‌البلاغة، چاپ صبحى صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم، بی‌تا.
* نهج‌البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم، بی‌تا.
* علی‌بن حسین علم‌الهدى، رسائل الشریف المرتضى، چاپ مهدى رجائى، قم ۱۴۰۵ـ۱۴۱۰.
* علی‌بن حسین علم‌الهدی، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵۱۴۱۰.
* علی‌بن محمد جرجانى، کتاب التعریفات، چاپ گوستاو فلوگل، لایپزیگ ۱۸۴۵، چاپ افست بیروت ۱۹۷۸.
* علی‌بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، چاپ گوستاو فلوگل، لایپزیگ ۱۸۴۵، چاپ افست بیروت ۱۹۷۸.
* مهدى حائری‌یزدى، حکمت و حکومت، لندن ۱۹۹۵.
* مهدی حائری‌یزدی، حکمت و حکومت، لندن ۱۹۹۵.
* ابن‌فارس.
* ابن‌فارس.
* ابن‌منظور.
* ابن‌منظور.
* فخرالدین‌بن محمد طریحى، مجمع‌البحرین، چاپ احمد حسینى، تهران ۱۳۶۲ش.
* فخرالدین‌بن محمد طریحی، مجمع‌البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
* خلیل‌بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدى مخزومى و ابراهیم سامرائى، قم ۱۴۰۵.
* خلیل‌بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
* محمدبن ابی‌بکر زین‌الدین رازى، مختارالصحاح، بیروت ۱۹۸۸.
* محمدبن ابی‌بکر زین‌الدین رازی، مختارالصحاح، بیروت ۱۹۸۸.
* محمدبن احمد ازهرى، تهذیب‌اللغة، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوى، قاهره، بی‌تا.
* محمدبن احمد ازهری، تهذیب‌اللغة، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره، بی‌تا.
* حسین‌بن محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانى، تهران، ۱۳۳۲ش.
* حسین‌بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران، ۱۳۳۲ش.
* ابن‌بابویه، الامالى، قم ۱۴۱۷.
* ابن‌بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷.
* همو، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدى لاجوردى، قم ۱۳۶۳ش.
* همو، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدی لاجوردی، قم ۱۳۶۳ش.
* ابن‌حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، بی‌تا.
* ابن‌حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، بی‌تا.
* ابن‌شعبه، تحف العقول عن آل‌الرسول صلی‌اللّه علیهم، چاپ علی‌اکبر غفارى، قم ۱۳۶۳ش.
* ابن‌شعبه، تحف العقول عن آل‌الرسول صلی‌اللّه علیهم، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش.
* ابن‌ کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲.
* ابن‌ کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲.
* ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴، چاپ افست، بیروت، بی‌تا.
* ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴، چاپ افست، بیروت، بی‌تا.
* ابوالفتوح رازى، روض‌الجِنان و روح ‌الجَنان فى تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقى و محمدمهدى ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ش.
* ابوالفتوح رازی، روض‌الجِنان و روح ‌الجَنان فی تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵۱۳۷۶ش.
* محمدبن اسماعیل بخارى، صحیح البخارى، چاپ محمد ذهنی‌افندى، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
* محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، چاپ محمد ذهنی‌افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
* عبداللّه ‌بن عمر بیضاوى، انوار التنزیل و اسرار التأویل، المعروف بتفسیر البیضاوى، مصر ۱۳۳۰، چاپ افست بیروت، بی‌تا.
* عبداللّه ‌بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، المعروف بتفسیر البیضاوی، مصر ۱۳۳۰، چاپ افست بیروت، بی‌تا.
* محمدبن عیسى ترمذى، سنن الترمذى، ج ۴، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
* محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج ۴، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
* حبیش‌بن ابراهیم تفلیسى، وجوه قرآن، چاپ مهدى محقق، تهران ۱۳۵۹ش.
* حبیش‌بن ابراهیم تفلیسی، وجوه قرآن، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۵۹ش.
* حرّ عاملى.
* حرّ عاملی.
* عبیداللّه‌بن عبداللّه حسکانى، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، چاپ محمدباقر محمودى، تهران ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
* عبیداللّه‌بن عبداللّه حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، چاپ محمدباقر محمودی، تهران ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
* عبداللّه‌بن عبدالرحمان دارمى، سنن الدارمى، چاپ محمداحمد ده‌مان، دمشق: مکتبة الاعتدال، بی‌تا.
* عبداللّه‌بن عبدالرحمان دارمی، سنن الدارمی، چاپ محمداحمد ده‌مان، دمشق: مکتبة الاعتدال، بی‌تا.
* حسن‌بن محمد دیلمى، ارشاد القلوب، قم ۱۳۶۸ ش.
* حسن‌بن محمد دیلمی، ارشاد القلوب، قم ۱۳۶۸ ش.
* همو، اعلام الدین فى صفات المؤمنین، قم ۱۴۰۸.
* همو، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم ۱۴۰۸.
* زمخشرى.
* زمخشری.
* سیوطى.
* سیوطی.
* طباطبائى.
* طباطبائی.
* طباطبائی، جواد، حکمت، در: دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 21، تهران: مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، 1393ش.
* طباطبائی، جواد، حکمت، در: دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۱، تهران: مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۳ش.
* طبرسى.
* طبرسی.
* طوسى.
* طوسی.
* محمدبن احمد قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
* محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
* محمد بن سلامه قضاعى، مسندالشهاب، چاپ حمدى عبدالمجید سلفى، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
* محمد بن سلامه قضاعی، مسندالشهاب، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
* کلینى.
* کلینی.
* علی ‌بن محمد لیثى واسطى، عیون‌الحکم و المواعظ، چاپ حسین حسنى بیرجندى، قم ۱۳۷۶ش.
* علی ‌بن محمد لیثی واسطی، عیون‌الحکم و المواعظ، چاپ حسین حسنی بیرجندی، قم ۱۳۷۶ش.
* علی‌بن حسام‌الدین متقى، کنز العُمّال فى سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکرى حیانى و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
* علی‌بن حسام‌الدین متقی، کنز العُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
* مجلسى.
* مجلسی.
* محمدفؤاد عبدالباقى، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران، ۱۳۹۷.
* محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران، ۱۳۹۷.
* مسلم‌بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، بی‌تا.
* مسلم‌بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، بی‌تا.
* احمد بن على نسائى، سنن النسائى، بشرح الامامین السیوطى و السندى، چاپ سیدمحمد سید، علی‌محمد على، و سیدعمران، قاهره ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
* احمد بن علی نسائی، سنن النسائی، بشرح الامامین السیوطی و السندی، چاپ سیدمحمد سید، علی‌محمد علی، و سیدعمران، قاهره ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
* حسین‌بن محمدتقی‌نورى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۰۸.
* حسین‌بن محمدتقی‌نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷۱۴۰۸.
* علی‌بن ابوبکر هیثمى، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
* علی‌بن ابوبکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
{{پایان}}
{{پایان}}
==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
* [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=6380 دانشنامه جهان اسلام]
* [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=6380 دانشنامه جهان اسلام]
* [http://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/16135 مدخل حکمت، دائره المعارف بزرگ اسلامی]
* [http://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/16135 مدخل حکمت، دائره المعارف بزرگ اسلامی]
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۵٬۹۸۱

ویرایش