Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۳۵
ویرایش
imported>Fouladi جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{کتابشناسی ناقص}} | {{کتابشناسی ناقص}} | ||
'''حکمت''' به معنای علمِ با ارزشی که همراه با عمل باشد، واژهای است که در فرهنگهای گوناگون به کار میرود و در [[قرآن]]، [[حدیث]]، [[فلسفه]]، [[تصوف]] و [[عرفان اسلامی]] درباره آن بحث شده است. معادل | '''حکمت''' به معنای علمِ با ارزشی که همراه با عمل باشد، واژهای است که در فرهنگهای گوناگون به کار میرود و در [[قرآن]]، [[حدیث]]، [[فلسفه]]، [[تصوف]] و [[عرفان اسلامی]] درباره آن بحث شده است. معادل فارسی حکمت، فرزانگی است و به شخص حکیم، فرزانه میگویند. | ||
== معانی == | == معانی == | ||
واژه | واژه عربی حکمت از ریشه (ح ک م) است. | ||
# | # معنای اول این ریشه را برخی «بازداشتن» دانستهاند.<ref> مثلا رجوع کنید به ابنفارس، ذیل «حکم» </ref> همین معنا را در یکی از معانی ذکر شده برای حکمت مییابیم: علمی که انسان را از کار زشت باز میدارد.<ref> طریحی، ذیل «حکم» </ref> بر همین اساس، لگام اسب را حَکَمَة خواندهاند، چون اسب را از چموشی باز میدارد، و فرمانروا را حاکم خواندهاند چون ستمگر را از ستمگری بازمیدارد.<ref> برای مثال رجوع کنید به خلیلبن احمد؛ ازهری، ذیل «حکم» </ref> این وجه معنایی برای حاکم، همریشگی حکمت و حکومت را معنادارتر میسازد و یادآور اندیشه کهن و افلاطونی حکیم/ فیلسوف حاکم است.<ref> نیز رجوع کنید به حائری یزدی، ص۶۶، که کشورداری و حکومت را از انواع اصیل حکمت به معنای دانایی و تدبیر دانسته است </ref> | ||
# اگر چه | # اگر چه «بازدارندگی» عنصری مهم در مفهوم حکمت است، به نظر میرسد که حکم به معنای نهادن امور در جای خود<ref> جرجانی، ص۹۷ </ref> به نحوی جامعتر به مفهوم حکمت اشاره میکند که «تعادل» جایگاه ویژهای در آن دارد. | ||
# | # معنای دیگر حکم، یعنی نسبت دادن چیزی به چیز دیگر چه به نحو ایجابی چه سلبی،<ref> مثلاً رجوع کنید به همانجا </ref> یعنی همان «حکم کردن»، نیز با مفهوم حکمت بیارتباط نیست؛ درست داوری کردن در موقعیتهای دشوار، مقدمه لازم برای تصمیمگیری و عمل درست و از اقتضائات حکمت است. | ||
# شناخت بهترین چیزها با برترین دانشها، <ref> ابنمنظور، ذیل «حکم» </ref> که چنین | # شناخت بهترین چیزها با برترین دانشها،<ref> ابنمنظور، ذیل «حکم» </ref> که چنین حکمتی را میتوان دینی تلقی کرد و مصداق بارز آن را شناخت [[خداوند]] دانست؛ | ||
# دست یافتن به حقیقت به | # دست یافتن به حقیقت به یاری [[علم]] و [[عقل]]؛<ref> راغب اصفهانی، ذیل «حکم» </ref> | ||
# علم همراه با عمل؛ | # علم همراه با عمل؛ | ||
# سخن موافق با حق؛ | # سخن موافق با حق؛ | ||
# سخن معقول دور از حشو؛ <ref> | # سخن معقول دور از حشو؛<ref> جرجانی، ص۹۶ </ref> | ||
# | # دانشی که آدمی به کمک آن افعالش را از روی تدبیر و اتقان انجام میدهد.<ref> علمالهدی، ج ۲، ص۲۶۸؛ نیز رجوع کنید به زینالدین رازی، ذیل «حکم»، که حکیم را «المُتقِنُ لِلامور» تعریف میکند </ref> | ||
=== نزد فیلسوفان === | === نزد فیلسوفان === | ||
'''حکمت''' در لغت به معنای دانش، دانایی، معرفت و عرفان بکار رفته است. تهانوی، حکمت را در اصطلاح فیلسوفان به دو معنای خاص، شامل دو بخش عملی و نظری، و معنای اخص یعنی | '''حکمت''' در لغت به معنای دانش، دانایی، معرفت و عرفان بکار رفته است. تهانوی، حکمت را در اصطلاح فیلسوفان به دو معنای خاص، شامل دو بخش عملی و نظری، و معنای اخص یعنی قوهای عملی حد وسط میان جربزه و بلاهت میداند.<ref>طباطبائی، جواد، حکمت، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۱، ص۱۹۵.</ref> | ||
در اصطلاح اهل فلسفه، حکمت، به اطلاق، علمی است که در آن از حقایق اعیان بحث | در اصطلاح اهل فلسفه، حکمت، به اطلاق، علمی است که در آن از حقایق اعیان بحث میشود. [[صدرالدین شیرازی]]، حکمت را معادل فلسفه میگیرد و فلسفه را در معنای کلی آن استکمال نفس انسانی از طریق معرفت حقایق موجودات به یاری برهان به قدر وسع بشری میداند. منظور وی از معرفت حقایق موجودات شناخت «نظم عالم به عنوان نظم عقلی بر حسب طاقت بشری» است تا انسان به مقام تشبه به خداوند نایل آید. حکمت در معنای اصطلاحی آن، نخست به عنوان معادلی برای «فلسفه» -معرب فیلوسوفیای یونانی- و نیز به عنوان معادلی برای اصطلاح یونانی سوفیا (در نزد [[ابویعقوب کندی]]) و گاهی فرونسیس (به معنای فطنت) به کار رفته است.<ref>طباطبائی، جواد، حکمت، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۱، ص۱۹۵.</ref> | ||
=== نزد صوفیه و عرفا === | === نزد صوفیه و عرفا === | ||
مفهوم حکمت در [[تصوف]] بیشتر به مواعظ و نکات پندآموز و یا باطن علم اشاره دارد و از دیدگاه [[ابن عربی]]، به عنوان مقام، حاکی از علمی محکم و متقن نسبت به معلومی خاص است. شهرت برخی از صوفیان به واسطه وعظ و پندهای حکیمانه و یا نوشته هایشان درباره چیستی حکمت، به عنوان حکیم، با توجه به دعوت قرآن کریم برای ارشاد خلق به سوی خدا با حکمت و موعظه حسنه است.<ref>امامی، علی اشرف، حکمت در تصوف و عرفان، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج | مفهوم حکمت در [[تصوف]] بیشتر به مواعظ و نکات پندآموز و یا باطن علم اشاره دارد و از دیدگاه [[ابن عربی]]، به عنوان مقام، حاکی از علمی محکم و متقن نسبت به معلومی خاص است. شهرت برخی از صوفیان به واسطه وعظ و پندهای حکیمانه و یا نوشته هایشان درباره چیستی حکمت، به عنوان حکیم، با توجه به دعوت قرآن کریم برای ارشاد خلق به سوی خدا با حکمت و موعظه حسنه است.<ref>امامی، علی اشرف، حکمت در تصوف و عرفان، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۱، ص۲۰۳.</ref> | ||
صوفیان، سکوت و خاموشی را از | صوفیان، سکوت و خاموشی را از نشانههای حکمت دانستهاند. سخن گفتن آنان هنگامی است که نور حکمت و معرفت از دل عارفان بر دل کسانی که در مقام ارشادشان برآمدهاند، ساطع شود و پس از آنکه به واسطه نور، استعداد لازم برای قبول حکمت مهیا شد، سخنان حکیمانه اظهار میگردد.<ref>امامی، علی اشرف، حکمت در تصوف و عرفان، در دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۱، ص۲۰۶.</ref> | ||
== کاربردهای ادبی == | == کاربردهای ادبی == | ||
در زبان و ادبیات فارسی، حکمت به معانی دانایی،<ref> رجوع کنید به احمدنگری، ج ۲، ص۴۵ </ref> [[عدل]] و [[حلم]] و بردباری و درستکرداری و راست گفتاری،<ref> دهخدا، ذیل واژه </ref> و نیز دلیل و سبب و جهت و غایت (فایده و مصلحت) به کار رفته،<ref> تهانوی، ذیل «حکیم»؛ دهخدا، همانجا </ref> اما نزدیکترین معادل فارسی برای حکمت، «فرزانگی» است (و برای حکیم: فرزانه)، هر چند که این واژه همه بار مفهومی واژه حکمت را دربرنمیگیرد. | |||
در زبان و ادبیات | |||
== کاربردهای قرآنی == | == کاربردهای قرآنی == | ||
واژه حکمت بیست بار در [[قرآن|قرآن کریم]] بهکار رفته است.<ref> رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقی، ذیل «حکمة» </ref> براساس آیات قرآن، پیامبران برانگیخته شدهاند تا به مردم کتاب و حکمت بیاموزند.<ref> رجوع کنید به آلعمران: ۱۶۴؛ جمعه: ۲ </ref> خدا به همه پیامبران<ref> آلعمران: ۸۱ </ref> و [[حضرت لقمان|لقمان]]<ref> لقمان: ۱۲ </ref> حکمت عطا کرده است. برخی از جملات حکمتآمیز لقمان در قرآن<ref> لقمان: ۱۳۱۹ </ref> و روایات<ref> برای نمونه رجوع کنید به مجلسی، ج ۱۳، ص۴۰۸۴۳۴ </ref> آمده است. خدا به [[حضرت داوود]] مُلک و حکمت<ref> بقره: ۲۵۱ </ref> و نیز حکمت و فصلالخطاب داده<ref> ص: ۲۰ </ref> و به آلابراهیم نیز کتاب و حکمت و مُلک عظیم بخشیده است.<ref> نساء: ۵۴ </ref> [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]] و [[حضرت اسماعیل(ع)|اسماعیل]] در یکی از [[دعا|دعاهای]] خود از خدا خواستهاند در میان ذرّیه ایشان رسولی را برانگیزد که بر مردم آیات الهی را بخواند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد.<ref> بقره: ۱۲۹ </ref> خدا به عیسیبن مریم کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموخت<ref> آلعمران: ۴۸؛ مائده: ۱۱۰ </ref> و او را به جانب [[بنی اسرائیل]] فرستاد.<ref> آلعمران: ۴۹ </ref> | |||
بنابر آیات قرآن، خدا به هرکس بخواهد، حکمت عطا میکند و به کسی که حکمت عطا کند، خیر فراوانی داده شده است.<ref> رجوع کنید به بقره: ۲۶۹ </ref> براساس مجموع آیات، حکمت به پیامبران عطا شده و به مردم تعلیم داده میشود. از میان پیامبران، فقط در مورد [[حضرت عیسی|عیسیبن مریم]] گفته شده که حکمت به او تعلیم شده است.<ref> رجوع کنید به آلعمران: ۴۸؛ مائده: ۱۱۰ </ref> به [[پیامبر اسلام]] حکمت [[وحی]] شده است و این حکمت، مجموعهای از توصیههای اعتقادی و دستورهای اخلاقی است از قبیل نهی از [[شرک]]، زیادهروی در هزینهها، خوردن ناروای مال یتیم، تبعیت از امر نامعلوم، قتلنفس، [[تکبر]] و امر به احسان به پدر و مادر و پرداخت حق نزدیکان و درماندگان، میانهروی در معیشت و داد و ستد عادلانه.<ref> اسراء: ۲۲۳۹ </ref> | |||
از پیامبر خواسته شده است با حکمت و اندرز نیکو (المَوعِظَة الحَسَنَة) مردم را به راه پروردگار دعوت کند و با آنان به شیوهای نیکو مجادله نماید.<ref> نحل: ۱۲۵ </ref> [[علامه طباطبایی|طباطبائی]]<ref> ذیل نحل: ۱۲۵ </ref> بر آن است که آنچه در این آیه آمده، به ترتیب، همان برهان و خطابه و جدل، در اصطلاح منطقیان است. به نظر او حکمت، برهانی است که حق را بدون هیچ تردید و سستی و ابهامی نتیجه میدهد. | |||
به نوشته [[حبیش تفلیسی|تفلیسی]]،<ref> تفلیسی، ص۸۰۸۱ </ref> حکمت در قرآن به پنج وجه بهکار رفته است: پنددادن،<ref> بقره: ۲۳۱؛ نساء: ۱۱۳ </ref> علم و فهم،<ref> لقمان: ۱۲ </ref> قرآن،<ref> نحل: ۱۲۵ </ref> تفسیر قرآن،<ref> بقره: ۲۶۹ </ref> پیامبری و [[نبوت]].<ref> نساء: ۵۴؛ ص: ۲۰ </ref> | |||
به | مفسران غالباً ذیل آیه ۲۶۹ [[سوره بقره]] به تفصیل مراد از حکمت را بیان کردهاند. وجوه ذکر شده برای معنای حکمت از این قرار است: علم قرآن، شامل شناخت [[ناسخ و منسوخ]]، [[محکم و متشابه]]، مقدّم و مؤخر، [[حلال]] و [[حرام]] و مانند آن؛ دستیابی به حقیقت در گفتار و کردار؛ علم دین؛ نبوت؛ شناخت خدا؛ فهم؛ [[خشیت]] و [[تقوا|پروای الهی]]؛ قرآن و [[فقه]]؛ [[سنت|سنّت]]؛<ref> برای نمونه رجوع کنید به طوسی؛ طبرسی؛ قرطبی؛ ابنکثیر، ذیل آیه </ref> آنچه خدا به پیامبران و امتهایشان عطا کرده است، از قبیل کتاب و نشانههای پیامبران، که آنان را به شناخت خدا و دینش راهنمایی میکند و لطفی است از جانب او که به هرکس بخواهد عطا میکند؛ علم و عمل به آن؛ و علم نافعی که به عمل بینجامد<ref> رجوع کنید به طوسی؛ زمخشری؛ طبرسی؛ سیوطی، ذیل آیه </ref> به اعتقاد طباطبائی،<ref> ذیل بقره: ۲۶۹ </ref> گزارههای حق و مطابق با واقع، از آنرو که به گونهای مشتمل بر [[سعادت]] انسان است، حکمت خوانده میشود، مانند معارف حقه الهیه درباره مبدأ و [[معاد]]. همچنین معارفی که حقایق عالم طبیعی را توضیح میدهد، از آنرو که با سعادت انسان مرتبط است، حکمت است، زیرا حقایق فطری، اساس تشریعات دینی است. | ||
در تمام این معانی، یک معیار کلی وجود دارد و آن بازداشتن از نادرستی و ناراستی است و چون قرآن، سنّت، عقل، علم، شریعت، خشیت و ورع، همه، از مصادیق بازدارنده از خطا و ناراستیاند، حکمت خوانده شدهاند، لذا حکمت منحصر به هیچیک از آنها نیست. همچنین حکمت در روایات نوعی ثبات و استواری رأی خوانده شده<ref> برای نمونه رجوع کنید به مجلسی، ج ۱، ص۲۱۶ </ref> که صفتی نفسانی است و دیگر موارد، یا وسایل و مقدمات ایجاد و تقویت آن است یا از جمله مصادیق و ثمرههای آن. | |||
در | در آیه پنجم [[سوره قمر]]، تعبیر «حکمة بالغة» بهکار رفته که در فرهنگ اسلامی پرکاربرد است. در این آیه و آیات پیش از آن، سخن از نزدیک شدن [[قیامت]] و شکافتن ماه است و اینکه [[کافر|کافران]] چون آیت و نشانهای ببینند، روی بگردانند و تکذیب کنند و هوسهای خویش را دنبال کنند، در حالی که اَخبار مردمان گذشته به عنوان حکمت بالغهای که هشدارهایشان به کافران سود نبخشد، به آنان رسیده است. | ||
حکمت بالغه یعنی نهایت و غایت حکمت.<ref> بیضاوی، ذیل قمر: ۵ </ref> به نظر برخی مفسران، مراد از آن حکمتی است تمام و کمال، که به خودی خود و از حیث آثار، نقصانی ندارد و آن خود قرآن است.<ref> رجوع کنید به ابوالفتوح رازی؛ طباطبائی، ذیل قمر: ۵ </ref> | |||
حکمت بالغه | |||
== کاربردهای حدیثی == | == کاربردهای حدیثی == | ||
در [[احادیث]] مقصود از حکمت، اطاعت [[خدا]]، شناخت [[امام]]، تفقّه در [[دین]] و اجتناب از [[گناهان کبیره|کبائر]] دانسته شده است.<ref> رجوع کنید به مجلسی، ج ۲۴، ص۸۶ </ref> [[علامه مجلسی|مجلسی]]<ref> مجلسی، ج ۱، ص۲۱۵ </ref> از بررسی احادیث چنین نتیجه گرفته که مراد از حکمت، علوم حقیقی سودمند و عمل به آن علوم است و نیز علومی که بنده پس از عمل به دانستههای خود از درگاه خدا دریافت میکند. | |||
درباره فضیلتِ حکمت، در روایات، سخن بسیار رفته است. حکمت، گمشده مؤمن بهشمار آمده است که هر جا آن را بیابد،<ref> رجوع کنید به ابنماجه، ج ۲، ص۱۳۹۵؛ ترمذی، ج ۴، ص۱۵۵؛ کلینی، ج ۸، ص۱۶۷ </ref> هرجا که باشد،<ref> نهجالبلاغة، حکمت ۷۹؛ مجلسی، ج ۲، ص۹۹ </ref> هرچند از [[منافق]]،<ref> نهجالبلاغة، حکمت۸۰؛ مجلسی، همانجا </ref> و [[شرک|مشرک]]،<ref> مجلسی، ج ۲، ص۹۷ </ref> باید آن را دریابد. | |||
مؤمن راضی است که حکمت داشته باشد و دنیایی ناچیز، اما راضی نیست که بهرهمند از دنیا باشد و کمبهره از حکمت.<ref> کلینی، ج ۱، ص۱۷؛ مجلسی، ج ۱، ص۱۳۸ </ref> | |||
در احادیث، حکمتْ ضدهوی و خطا دانسته شده است<ref> رجوع کنید به کلینی، ج ۱، ص۲۲، ۱۱۲؛ مجلسی، ج ۱، ص۱۱۱ </ref> که ژرفایش به عقل دریافت میشود، چنانکه ژرفای عقل به حکمت دریافت میشود.<ref> کلینی، ج ۱، ص۲۸ </ref> حکمت درختی است که در قلب میروید و بر زبان ثمر میدهد.<ref> لیثی واسطی، ص۲۱ </ref> حکیم تا نبی شدن راهی در پیش ندارد.<ref> متقی، ج ۱۶، ص۱۱۷ </ref> ترس از خدا، رأس حکمت است،<ref> دیلمی، ۱۳۶۸ش، ج ۱، ص۷۳؛ حرّعاملی، ج ۱۶، ص۱۶۳ </ref> چنانکه رفق و مدارا چنین است.<ref> نوری، ج ۱۱، ص۲۹۵ </ref> | |||
در احادیث، | در احادیث، [[زهد]]،<ref> رجوع کنید به کلینی، ج ۲، ص۱۲۸؛ ابنشعبه، ص۵۸؛ دیلمی، ۱۴۰۸، ص۱۹۴ </ref> سکوت،<ref> کلینی، ج ۲، ص۱۱۳؛ ابنشعبه، ص۴۴۲، ۴۴۵ </ref> [[روزه|روزهداری]] و گرسنگی،<ref> دیلمی، ۱۳۶۸ش، ج ۱، ص۲۰۳ </ref> تفکر،<ref> همو، ۱۴۰۸، ص۲۷۳ </ref> راستگویی،<ref> مجلسی، ج ۱، ص۲۱۵۲۱۶ </ref> وقار<ref> دیلمی، ۱۳۶۸ش، ج ۱، ص۱۰۴ </ref> و برخی فضیلتهای دیگر، راههای کسب حکمت یا نشانههای آن شمرده شدهاند. همچنین در حدیثی نبوی آمده است که هر کس چهل صبح برای خدا [[اخلاص]] ورزد سرچشمههای حکمت از قلب او بر زبانش جاری میگردد.<ref> ابنبابویه، ۱۳۶۳ش، ج ۲، ص۶۹؛ قضاعی، ج ۱، ص۲۸۵؛ مجلسی، ج ۶۷، ص۲۴۹ </ref> | ||
در | حکمت در همه انسانها به ودیعت نهاده شده است و سرشت هیچ انسانی تهی از حکمت نیست.<ref> رجوع کنید به هیثمی، ج ۸، ص۸۲۸۳؛ متقی، ج ۳، ص۱۱۲، ۱۱۴ </ref> | ||
در روایتی آمده است که قلب [[پیامبر اکرم]] پیش از رفتن به [[معراج]]، سرشار از حکمت و [[ایمان]] گردید.<ref> رجوع کنید به ابنحنبل، ج ۴، ص۲۰۷؛ مسلمبن حجاج، ج ۱، ص۱۰۲؛ نسائی، ج ۱، ص۳۲۷۳۲۹ </ref> همچنین پیامبر خانه حکمت و [[امیرالمؤمنین]] و [[ائمه]](ع) کلیدهای آن دانسته شدهاند.<ref> رجوع کنید به کلینی، ج ۱، ص۲۲۱؛ ابنبابویه، ۱۴۱۷، ص۷۷ ۱۸۸ </ref> برخی محدّثان این حدیث نبوی را در فضیلت علی علیهالسلام نقل کردهاند که نُه جزء از ده جزء حکمت، به آن حضرت داده شده است و یک جزء آن به دیگر مردمان.<ref> رجوع کنید به حسکانی، ج ۱، ص۱۳۵؛ دیلمی، ۱۳۶۸ش، ج ۲، ص۲۱۲؛ متقی، ج ۱۱، ص۶۱۵ </ref> در بیشتر کتابهای حدیثی [[اهل سنّت]] از پیامبر اکرم نقل شده است که برخی اَشعار واجد حکمتاند.<ref> برای نمونه رجوع کنید به ابنحنبل، ج ۳، ص۴۵۶، ج ۵، ص۱۲۵؛ دارمی، ج ۲، ص۲۹۶۲۹۷؛ بخاری، ج ۷، ص۱۰۷؛ ترمذی، ج ۴، ص۲۱۶ </ref> | |||
در | |||
خط ۶۶: | خط ۶۳: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{ستون-شروع| | {{ستون-شروع|۲}} | ||
* قرآن کریم. | * قرآن کریم. | ||
* نهجالبلاغة، چاپ | * نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم، بیتا. | ||
* علیبن حسین | * علیبن حسین علمالهدی، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵۱۴۱۰. | ||
* علیبن محمد | * علیبن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، چاپ گوستاو فلوگل، لایپزیگ ۱۸۴۵، چاپ افست بیروت ۱۹۷۸. | ||
* | * مهدی حائرییزدی، حکمت و حکومت، لندن ۱۹۹۵. | ||
* ابنفارس. | * ابنفارس. | ||
* ابنمنظور. | * ابنمنظور. | ||
* فخرالدینبن محمد | * فخرالدینبن محمد طریحی، مجمعالبحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش. | ||
* خلیلبن احمد، کتاب العین، چاپ | * خلیلبن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵. | ||
* محمدبن ابیبکر زینالدین | * محمدبن ابیبکر زینالدین رازی، مختارالصحاح، بیروت ۱۹۸۸. | ||
* محمدبن احمد | * محمدبن احمد ازهری، تهذیباللغة، ج ۴، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره، بیتا. | ||
* حسینبن محمد راغب | * حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران، ۱۳۳۲ش. | ||
* ابنبابویه، | * ابنبابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷. | ||
* همو، عیون اخبارالرضا، چاپ | * همو، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدی لاجوردی، قم ۱۳۶۳ش. | ||
* ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، بیتا. | * ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، بیتا. | ||
* ابنشعبه، تحف العقول عن آلالرسول صلیاللّه علیهم، چاپ علیاکبر | * ابنشعبه، تحف العقول عن آلالرسول صلیاللّه علیهم، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش. | ||
* ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲. | * ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲. | ||
* ابنماجه، سنن ابنماجة، چاپ محمدفؤاد | * ابنماجه، سنن ابنماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴، چاپ افست، بیروت، بیتا. | ||
* ابوالفتوح | * ابوالفتوح رازی، روضالجِنان و روح الجَنان فی تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵۱۳۷۶ش. | ||
* محمدبن اسماعیل | * محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، چاپ محمد ذهنیافندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱. | ||
* عبداللّه بن عمر | * عبداللّه بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، المعروف بتفسیر البیضاوی، مصر ۱۳۳۰، چاپ افست بیروت، بیتا. | ||
* محمدبن | * محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج ۴، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳. | ||
* حبیشبن ابراهیم | * حبیشبن ابراهیم تفلیسی، وجوه قرآن، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۵۹ش. | ||
* حرّ | * حرّ عاملی. | ||
* عبیداللّهبن عبداللّه | * عبیداللّهبن عبداللّه حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، چاپ محمدباقر محمودی، تهران ۱۴۱۱/۱۹۹۰. | ||
* عبداللّهبن عبدالرحمان | * عبداللّهبن عبدالرحمان دارمی، سنن الدارمی، چاپ محمداحمد دهمان، دمشق: مکتبة الاعتدال، بیتا. | ||
* حسنبن محمد | * حسنبن محمد دیلمی، ارشاد القلوب، قم ۱۳۶۸ ش. | ||
* همو، اعلام الدین | * همو، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم ۱۴۰۸. | ||
* | * زمخشری. | ||
* | * سیوطی. | ||
* | * طباطبائی. | ||
* طباطبائی، جواد، حکمت، در: دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج | * طباطبائی، جواد، حکمت، در: دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۱، تهران: مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۳ش. | ||
* | * طبرسی. | ||
* | * طوسی. | ||
* محمدبن احمد | * محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵. | ||
* محمد بن سلامه | * محمد بن سلامه قضاعی، مسندالشهاب، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. | ||
* | * کلینی. | ||
* علی بن محمد | * علی بن محمد لیثی واسطی، عیونالحکم و المواعظ، چاپ حسین حسنی بیرجندی، قم ۱۳۷۶ش. | ||
* علیبن حسامالدین | * علیبن حسامالدین متقی، کنز العُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹. | ||
* | * مجلسی. | ||
* محمدفؤاد | * محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران، ۱۳۹۷. | ||
* مسلمبن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، بیتا. | * مسلمبن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر، بیتا. | ||
* احمد بن | * احمد بن علی نسائی، سنن النسائی، بشرح الامامین السیوطی و السندی، چاپ سیدمحمد سید، علیمحمد علی، و سیدعمران، قاهره ۱۴۲۰/۱۹۹۹. | ||
* حسینبن | * حسینبن محمدتقینوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷۱۴۰۸. | ||
* علیبن ابوبکر | * علیبن ابوبکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
* [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=6380 دانشنامه جهان اسلام] | * [http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=6380 دانشنامه جهان اسلام] | ||
* [http://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/16135 مدخل حکمت، دائره المعارف بزرگ اسلامی] | * [http://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/16135 مدخل حکمت، دائره المعارف بزرگ اسلامی] |