پرش به محتوا

تعبد: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۰۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ اکتبر ۲۰۱۴
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>A.atashinsadaf
imported>Aghaie
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''تَعَبُّد'''، اصطلاحی در فرهنگ [[اسلام|اسلامی]] که ناظر به بندگی خالصانه و اطاعت بی‌شائبه انسان نسبت به خداوند است.
'''تَعَبُّد'''، اصطلاحی در فرهنگ [[اسلام|اسلامی]] که ناظر به بندگی خالصانه و اطاعت بی‌شائبه انسان نسبت به خداوند است.


ویژگی انحصاری تعبد در اسلام در واکنش به فرهنگ رسوخ‌یافتۀ [[بت‌ پرستی]]، به شدت از پیدایش نمادهایی طبیعی یا انسانی در این حوزه جلوگیری کرده، و تعیین هرگونه واسطه میان انسان و خداوند، هرچند با مفهوم صرفاً نمادین، نوعی [[شرک]] تلقی شده است.
فرهنگ برده‌داری در نظام اخلاقی ـ اجتماعی عرب [[جاهلیت|پیش از اسلام]]، زمینۀ بسیار مناسبی برای وام‌گیری این مفهوم در حوزۀ تبیین نسبت انسان و [[خدا]] در دین نوظهور اسلام را فراهم آورد. تعبد به نوعی رابطۀ قدسی و معنوی میان انسان و خدا است که در ارتباطی ساختاری با فلسفۀ آفرینش انسان است. در روایات اسلامی، تعبد فرایندی تنها یک طرفه به حساب آمده که در قبال آن بنده از هیچ استحقاقی برخوردار نشده است و خداوند از روی فضل خود در برابر آن پاداش می‌دهد؛ زیرا انسان هرچه دارد از آن او ست.
 
ویژگی انحصاری تعبد در اسلام در واکنش به فرهنگ [[بت پرستی]] بود. اسلام به شدت از پیدایش نمادهایی طبیعی یا انسانی و تعیین واسطه میان انسان و خداوند مخالف بوده است، هرچند که این واسطه مفهومی صرفاً نمادین داشته باشد، بازهم به نوعی [[شرک]] تلقی شده است.
 
بحث تعبد در عصر تدوین دانشهای اسلامی در جهان اسلام کانون مجادلات عقلی و نقلی گروه‌های مختلف قرار گرفت. چراکه رویکرد معنوی قرآن به موضوع تعبد، در قالب نظریه‌های پیچیده و فروعات متعدد علمی درآمده، و ساختار نسبتاً ساده و بسیط خود را از دست داده است.
 
==معنای لغوی==
==معنای لغوی==
واژۀ تعبد از ریشۀ «ع ب د» در همۀ اشتقاقاتش، معنای بندگی و فرمان‌برداری و [[فروتنی]] را دربر دارد.<ref> خلیل بن احمد،ج 2،ص48-50؛ ابن منظور، ذیل واژه عبد</ref> عموم مشتقات این ماده جز برخی از آنها از قبیل عبادت و صیغه‌های [[ثلاثی مجرد]] آن، برای بندگی انسان در برابر خدا یا انسانی دیگر به‌طور یکسان به‌کار می‌روند.<ref>ابن منظور، ذیل واژه عبد</ref> مصدر تعبد و افعال آن به دو صورت لازم و متعدی به معنای بندگی کردن برای کسی و بنده ساختن کسی کاربرد دارند.<ref> خلیل بن احمد،ج 2، ص48</ref>
واژۀ تعبد از ریشۀ «‌ع ب د‌» در همۀ اشتقاقاتش، معنای بندگی و فرمان برداری و [[فروتنی]] را دربر دارد.<ref> خلیل بن احمد، ج۲، ص۴۸-۵۰؛ ابن منظور، ذیل واژه عبد</ref> عموم مشتقات این ماده جز برخی از آنها از قبیل عبادت و صیغه‌های [[ثلاثی مجرد]] آن، برای بندگی انسان در برابر خدا یا انسانی دیگر به طور یکسان به کار می‌روند.<ref>ابن منظور، ذیل واژه عبد</ref> مصدر تعبد و افعال آن به دو صورت لازم و متعدی به معنای بندگی کردن برای کسی و بنده ساختن کسی کاربرد دارند.<ref> خلیل بن احمد، ج۲، ص۴۸</ref>


==موارد استعمال واژۀ عبد==
==موارد استعمال واژۀ عبد==
استعمال واژۀ «عبد» با تفاوتهای اندک در زبانهای مختلف سامی به معانی‌ای نزدیک به معنای عربی آن و رواج ترکیبهای «عبدالله»، «عبد شمس» و... در مقام نام‌گذاری افراد<ref> جفری،ص 210</ref> از یک‌سو، و فرهنگ رسوخ‌یافتۀ برده‌داری در نظام اخلاقی ـ اجتماعی [[عرب]] [[جاهلیت|پیش از اسلام]] از سوی دیگر زمینۀ بسیار مناسبی برای وام‌گیری این مفهوم در حوزۀ تبیین نسبت انسان و [[خدا]] در این دین نوظهور فراهم آورده است.
استعمال واژۀ «‌عبد‌» با تفاوت‌های اندک در زبانهای مختلف سامی به معانی‌ای نزدیک به معنای عربی آن و رواج ترکیبهای «‌عبدالله »، «‌عبد شمس‌» و... در مقام نام گذاری افراد<ref> جفری، ص۲۱۰</ref> از یک سو، و فرهنگ رسوخ یافتۀ برده داری در نظام اخلاقی ـ اجتماعی [[عرب]] [[جاهلیت|پیش از اسلام]] از سوی دیگر زمینۀ بسیار مناسبی برای وام گیری این مفهوم در حوزۀ تبیین نسبت انسان و [[خدا]] در این دین نوظهور فراهم آورده است.


البته رابطۀ حقوقی خشک و بی‌روح میان ارباب و برده در نظام جاهلی به نوعی رابطۀ صمیمانه و مهرآمیز در نظام دینی ـ اخلاقی اسلام تغییر ماهیت داده، و در عین حال مفهوم اقتدار کامل و مطلق به معنای نفی هرگونه مالکیت و هویت مستقل برای بنده نسبت به ارباب خود در حوزۀ عبودیت انسان در برابر خدا همچنان محفوظ مانده است.<ref>برای آگاهی بیشتر از جایگاه برده‌داری در فرهنگ [[عرب جاهلی]]، نک‌ : علی،ج 4،ص555-556،ص 565-568،ج 7ص453-471؛</ref> برای بررسی تشابه رابطۀ انسان و خدا با رابطۀ ارباب و برده،<ref> نک‌ : ER، ذیل بندگی1</ref>
البته رابطۀ حقوقی خشک و بی‌روح میان ارباب و برده در نظام جاهلی به نوعی رابطۀ صمیمانه و مهرآمیز در نظام دینی ـ اخلاقی اسلام تغییر ماهیت داده، و در عین حال مفهوم اقتدار کامل و مطلق به معنای نفی هرگونه مالکیت و هویت مستقل برای بنده نسبت به ارباب خود در حوزۀ عبودیت انسان در برابر خدا همچنان محفوظ مانده است.<ref>برای آگاهی بیشتر از جایگاه برده داری در فرهنگ [[عرب جاهلی]]، نک: علی، ج۴، ص۵۵۵-۵۵۶، ص۵۶۵-۵۶۸، ج۷ص۴۵۳-۴۷۱؛ </ref> برای بررسی تشابه رابطۀ انسان و خدا با رابطۀ ارباب و برده، <ref> نک: ER، ذیل بندگی۱</ref>  


==تعبد در مفهوم دینی==
==تعبد در مفهوم دینی==
رویکرد قوی [[توحید|توحیدی]] در دین اسلام از مفهوم تعبد عنصری مهم و بنیادین ساخته که در متون مقدس دینی به روشنی قابل پی‌گیری و بازتاب فراگیر آن در حوزه‌های مختلف اندیشۀ اسلامی قابل ردیابی است.
رویکرد قوی [[توحید|توحیدی]] در دین اسلام از مفهوم تعبد عنصری مهم و بنیادین ساخته که در متون مقدس دینی به روشنی قابل پی گیری و بازتاب فراگیر آن در حوزه‌های مختلف اندیشۀ اسلامی قابل ردیابی است.
=== تعبد درقرآن ===
=== تعبد درقرآن ===
واژۀ تعبد و مشتقات آن از این مصدر در [[قرآن]] به‌کار نرفته است؛ اما دیگر مشتقات این ماده بیش از 270 بار و غالبا در [[سوره‌های مکی]] به‌کار رفته‌اند. گفتمان تعبد به نوعی رابطۀ قدسی و معنوی میان انسان و خدا رهنمون است که در ارتباطی ساختاری با فلسفۀ آفرینش انسان است.<ref>نک‌ : ذاریات ص 51-56؛ نیز فیض،ج 2ص 101</ref> آدم آفریده شد تا [[خلیفه]] خداوند در زمین باشد و در فرایند جای‌گیری در این مقام در نخستین آزمون، از او اطاعت مطلق و بی‌چون و چرا خواسته شد، اما بی‌درنگ پس از نافرمانی از [[بهشت]] رانده شد، تا این لغزش را با پیروی خود از هدایتهای الاهی جبران نماید؛ و بدین‌سان، نسل وی در زمین به دو دستۀ [[مؤمن]] و [[کافر]] تقسیم می‌شوند.<ref>بقره/2/30-39</ref>
واژۀ تعبد و مشتقات آن از این مصدر در [[قرآن]] به کار نرفته است؛ اما دیگر مشتقات این ماده بیش از ۲۷۰ بار و غالبا در [[سوره‌های مکی]] به کار رفته‌اند. گفتمان تعبد به نوعی رابطۀ قدسی و معنوی میان انسان و خدا رهنمون است که در ارتباطی ساختاری با فلسفۀ آفرینش انسان است.<ref>نک: ذاریات ص۵۱-۵۶؛ نیز فیض، ج۲ص ۱۰۱</ref> آدم آفریده شد تا [[خلیفه]] خداوند در زمین باشد و در فرایند جای گیری در این مقام در نخستین آزمون، از او اطاعت مطلق و بی‌چون و چرا خواسته شد، اما بی‌درنگ پس از نافرمانی از [[بهشت]] رانده شد، تا این لغزش را با پیروی خود از هدایتهای الاهی جبران نماید؛ و بدین سان، نسل وی در زمین به دو دستۀ [[مؤمن]] و [[کافر]] تقسیم می‌شوند.<ref>بقره/۲/۳۰-۳۹</ref>


در ادامۀ ماجرا [[پیامبر|پیامبران]] الاهی پیاپی برای ابلاغ فرمان تعبد انسان در برابر خدا و تجدید عهد با وی برانگیخته شدند.<ref>بقره/2/136- 138؛نحل/16/36؛ مریم/19/30؛ انبیاء/21/25</ref> این فرمان از معنایی ساده و روشن و در عین حال از گستره‌ای وسیع به اندازۀ تمام زندگی انسان برخوردار است و هیچ استثنا و تبصره‌ای نمی‌پذیرد؛ زیرا انسان همۀ هستی و هویت انسانی خود را از خداوند دارد و خود هیچ استقلالی در زندگی ندارد.<ref>انعام/ 6/ 17-18، 102؛ یونس /10/ 31- 35، 107؛ شعراء/ 26/ 77-89</ref> از این‌روی خداوند حتى می‌تواند جان آدمی را نیز بی‌هیچ بحث و گفت‌وگویی از او طلب نماید که جریان [[ابراهیم]](ع) و [[اسماعیل (ع)]] نمونۀ روشن آن است.<ref>صافات/37/102-105</ref>
در ادامۀ ماجرا [[پیامبر|پیامبران]] الاهی پیاپی برای ابلاغ فرمان تعبد انسان در برابر خدا و تجدید عهد با وی برانگیخته شدند.<ref>بقره/۲/۱۳۶- ۱۳۸؛ نحل/۱۶/۳۶؛ مریم/۱۹/۳۰؛ انبیاء/۲۱/۲۵</ref> این فرمان از معنایی ساده و روشن و در عین حال از گستره‌ای وسیع به‌اندازۀ تمام زندگی انسان برخوردار است و هیچ استثنا و تبصره‌ای نمی‌پذیرد؛ زیرا انسان همۀ هستی و هویت انسانی خود را از خداوند دارد و خود هیچ استقلالی در زندگی ندارد.<ref>انعام/ ۶/ ۱۷-۱۸، ۱۰۲؛ یونس /۱۰/ ۳۱- ۳۵، ۱۰۷؛ شعراء/ ۲۶/ ۷۷-۸۹</ref> از این روی خداوند حتی می‌تواند جان آدمی را نیز بی‌هیچ بحث و گفت وگویی از او طلب نماید که جریان [[ابراهیم]](ع) و [[اسماعیل(ع)]] نمونۀ روشن آن است.<ref>صافات/۳۷/۱۰۲-۱۰۵</ref>


دین تنها از آن خداوند است<ref>نک‌ : زمر/39/2-3، 11، 14؛ غافر/40/65؛ بینه/ 98/5</ref> و گوهر این دین، تسلیم و تعبد محض در برابر اوست<ref>آل عمران/3/19-20</ref>؛ <ref>برای آگاهی بیشتر، نک‌ : طبرسی، فضل،ج 3ص273؛ مجلسی،ج 83،ص82ص؛ مازندرانی،ج 8،ص272،ج 12ص130</ref>. شرف و کمال انسانی در گرو این حس قدسی بوده <ref>نساء/4/171-173؛ زمر/ 39/15</ref>، و انسان بدون حس تعبد در برابر وی پوچ و بی‌معنی به‌شمار رفته <ref>قیامت/75/ 36</ref>؛ <ref>برای آگاهی بیشتر،: نک‌ : طبری،ج 29ص 249</ref>، و تحت عنوان استکبار مورد مذمت قرار گرفته است <ref>مؤمنون/23/46-47</ref>. این احساس بندگی مطلق نه تنها با جنبۀ تعقل و خردورزی بشر ناسازگار نیست، که اقتضای طبیعی آن است.<ref>بقره/2/170-171؛انبیاء/21/67؛ زمر/39/11- 18، 64؛ غافر/40/65-67؛ برای آگاهی بیشتر، نک‌ : طباطبایی،ج 3ص323</ref>
دین تنها از آن خداوند است<ref>نک: زمر/۳۹/۲-۳، ۱۱، ۱۴؛ غافر/۴۰/۶۵؛ بینه/ ۹۸/۵</ref> و گوهر این دین، تسلیم و تعبد محض در برابر اوست<ref>آل عمران/۳/۱۹-۲۰</ref>؛ <ref>برای آگاهی بیشتر، نک: طبرسی، فضل، ج۳ص۲۷۳؛ مجلسی، ج۸۳، ص۸۲ص؛ مازندرانی، ج۸، ص۲۷۲، ج۱۲ص۱۳۰</ref>. شرف و کمال انسانی در گرو این حس قدسی بوده <ref>نساء/۴/۱۷۱-۱۷۳؛ زمر/ ۳۹/۱۵</ref>، و انسان بدون حس تعبد در برابر وی پوچ و بی‌معنی به شمار رفته <ref>قیامت/۷۵/ ۳۶</ref>؛ <ref>برای آگاهی بیشتر،: نک: طبری، ج۲۹ص ۲۴۹</ref>، و تحت عنوان استکبار مورد مذمت قرار گرفته است <ref>مؤمنون/۲۳/۴۶-۴۷</ref>. این احساس بندگی مطلق نه تنها با جنبۀ تعقل و خردورزی بشر ناسازگار نیست، که اقتضای طبیعی آن است.<ref>بقره/۲/۱۷۰-۱۷۱؛ انبیاء/۲۱/۶۷؛ زمر/۳۹/۱۱- ۱۸، ۶۴؛ غافر/۴۰/۶۵-۶۷؛ برای آگاهی بیشتر، نک: طباطبایی، ج۳ص۳۲۳</ref>


== تعبد دراسلام و دیگر ادیان==
== تعبد دراسلام و دیگر ادیان==
تعبد انسان در برابر خداوند در تفاوتی مشهود میان اسلام و دیگر ادیان و تحت تأثیر رویکرد توحیدی، علاوه بر فراگیری مطلق از صبغه‌ای کاملاً انحصاری برخوردار است؛ به گونه‌ای که انسان تنها در برابر او و نه در برابر هیچ موجود دیگری، موظف به احساس تعبد مطلق است <ref>انعام/ 6/ 56-57؛ اعراف/ 7/ 70-71؛ یوسف/12/ 39-40؛</ref> برای آگاهی بیشتر، <ref>نک‌ : طبری،ج 20ص154،ج 23ص 227</ref> و بر اساس همین معیار اعتقادی، تقسیم جامعۀ بشری به دو دستۀ مؤمن و کافر به منظور ارائۀ یک مرزبندی صورت می‌پذیرد <ref>کافرون/ 109/1-6 برای آگاهی بیشتر، نک‌ : طبری،ج 30ص430</ref>.
تعبد انسان در برابر خداوند در تفاوتی مشهود میان اسلام و دیگر ادیان و تحت تأثیر رویکرد توحیدی، علاوه بر فراگیری مطلق از صبغه‌ای کاملاً انحصاری برخوردار است؛ به گونه‌ای که انسان تنها در برابر او و نه در برابر هیچ موجود دیگری، موظف به احساس تعبد مطلق است <ref>انعام/ ۶/ ۵۶-۵۷؛ اعراف/ ۷/ ۷۰-۷۱؛ یوسف/۱۲/ ۳۹-۴۰؛ </ref> برای آگاهی بیشتر، <ref>نک: طبری، ج۲۰ص۱۵۴، ج۲۳ص ۲۲۷</ref> و بر اساس همین معیار اعتقادی، تقسیم جامعۀ بشری به دو دستۀ مؤمن و کافر به منظور ارائۀ یک مرزبندی صورت می‌پذیرد <ref>کافرون/ ۱۰۹/۱-۶ برای آگاهی بیشتر، نک: طبری، ج۳۰ص۴۳۰</ref>.


ویژگی انحصاری تعبد در اسلام در واکنش به فرهنگ رسوخ‌یافتۀ [[بت‌ پرستی]]، به شدت از پیدایش نمادهایی طبیعی یا انسانی در این حوزه جلوگیری کرده، و تعیین هرگونه واسطه میان انسان و خداوند، هرچند با مفهوم صرفاً نمادین، نوعی [[شرک]] تلقی شده است <ref>توبه/ 9/30-31؛ زمر/39/3</ref> <ref>برای بررسی نقش نمادین پدیده‌های طبیعی و انسانی نک‌ : ER، ذیل بندگی</ref>.
ویژگی انحصاری تعبد در اسلام در واکنش به فرهنگ رسوخ یافتۀ [[بت پرستی]]، به شدت از پیدایش نمادهایی طبیعی یا انسانی در این حوزه جلوگیری کرده، و تعیین هرگونه واسطه میان انسان و خداوند، هرچند با مفهوم صرفاً نمادین، نوعی [[شرک]] تلقی شده است <ref>توبه/ ۹/۳۰-۳۱؛ زمر/۳۹/۳</ref> <ref>برای بررسی نقش نمادین پدیده‌های طبیعی و انسانی نک: ER، ذیل بندگی</ref>.


با این حال ضرورت بازتاب تعبد در زندگی بشر که در قالب مجموعه‌ای از شعایر و سلوک دینی نمود یافته <ref>نک‌ : نراقی،ج 3ص383-384</ref>، تعریف حداقلی از نمادهای دینی همچون [[کعبه]] در نقش [[قبله]] [[نماز]] و مقصد [[حج]] را ناگزیر ساخته است <ref>بقره/2/144؛ آل‌عمران/3/97؛ برای بررسی نقش‌نمادین سایر اعمال عبادی، نک‌ : فیض،ج 2ص290-291</ref>.
با این حال ضرورت بازتاب تعبد در زندگی بشر که در قالب مجموعه‌ای از شعایر و سلوک دینی نمود یافته <ref>نک: نراقی، ج۳ص۳۸۳-۳۸۴</ref>، تعریف حداقلی از نمادهای دینی همچون [[کعبه]] در نقش [[قبله]] [[نماز]] و مقصد [[حج]] را ناگزیر ساخته است <ref>بقره/۲/۱۴۴؛ آل عمران/۳/۹۷؛ برای بررسی نقش نمادین سایر اعمال عبادی، نک: فیض، ج۲ص۲۹۰-۲۹۱</ref>.


در همین راستا [[پیامبر اكرم‌(ص)]] نیز تنها، بندۀ او به‌شمار رفته، با پذیرش لقب «عبد» از هرگونه منصب الاهی برکنار دانسته می‌شود <ref>نساء/4/172؛ اسراء/17/1، 3؛ مریم/19/30؛ برای آگاهی بیشتر، نک‌ : حلبی،ص 5</ref> نیز به صراحت از تعبد انسانها نسبت به یکدیگر حتى در صورت برخورداری آنها از منصبی دینی پرهیز داده شده، و این عمل نوعی شرک تلقی گشته است <ref>آل عمران/3/64، 79-80؛ توبه/ 9/30-33</ref>. با این‌حال، فرمان به پیروی مطلق از پیامبر(ص) نوعی اظهار تعبد، البته به تبع تعبد در برابر خداوند به‌شمار رفته است و منافاتی با تعبد مطلق و انحصاری در برابر خداوند ندارد <ref>احزاب/33/36؛ حشر/ 59/7</ref>.
در همین راستا [[پیامبر اکرم(ص)]] نیز تنها، بندۀ او به شمار رفته، با پذیرش لقب «‌عبد‌» از هرگونه منصب الاهی برکنار دانسته می‌شود <ref>نساء/۴/۱۷۲؛ اسراء/۱۷/۱، ۳؛ مریم/۱۹/۳۰؛ برای آگاهی بیشتر، نک: حلبی، ص۵</ref> نیز به صراحت از تعبد انسانها نسبت به یکدیگر حتی در صورت برخورداری آنها از منصبی دینی پرهیز داده شده، و این عمل نوعی شرک تلقی گشته است <ref>آل عمران/۳/۶۴، ۷۹-۸۰؛ توبه/ ۹/۳۰-۳۳</ref>. با این حال، فرمان به پیروی مطلق از پیامبر(ص) نوعی اظهار تعبد، البته به تبع تعبد در برابر خداوند به شمار رفته است و منافاتی با تعبد مطلق و انحصاری در برابر خداوند ندارد <ref>احزاب/۳۳/۳۶؛ حشر/ ۵۹/۷</ref>.
==رابطۀ تعبد انسان و خدا==
==رابطۀ تعبد انسان و خدا==
رابطۀ تعبد انسان و خدا در3 سطح [[حقوق|حقوقی]]، [[اخلاق|اخلاقی]] و [[سلوک|سلوکی]] در [[قرآن]] قابل پیگیری و البته نه چندان قابل تفکیک است: مفهوم عمومی اسلام به معنای لزوم تسلیم مطلق بشر در برابر خداوند<ref> نمل/27/91؛ عنکبوت/ 29/16؛ زمر/ 39/12؛ غافر/40/66</ref>در کنار مفاهیمی چون [[تقوا]]، [[خوف]] و [[خشیت]] <ref>برای نمونه، نک‌ : آل عمران/ 3/102؛ یونس/10/31؛ عنکبوت/29/16</ref> در بسیاری از لایه‌های معنایی آنها، نوعی رابطۀ حقوقی میان انسان و خداوند را ترسیم می‌کنند.
رابطۀ تعبد انسان و خدا در۳ سطح [[حقوق|حقوقی]]، [[اخلاق|اخلاقی]] و [[سلوک|سلوکی]] در [[قرآن]] قابل پیگیری و البته نه چندان قابل تفکیک است: مفهوم عمومی اسلام به معنای لزوم تسلیم مطلق بشر در برابر خداوند<ref> نمل/۲۷/۹۱؛ عنکبوت/ ۲۹/۱۶؛ زمر/ ۳۹/۱۲؛ غافر/۴۰/۶۶</ref>در کنار مفاهیمی چون [[تقوا]]، [[خوف]] و [[خشیت]] <ref>برای نمونه، نک: آل عمران/ ۳/۱۰۲؛ یونس/۱۰/۳۱؛ عنکبوت/۲۹/۱۶</ref> در بسیاری از لایه‌های معنایی آنها، نوعی رابطۀ حقوقی میان انسان و خداوند را ترسیم می‌کنند.


در این فضا ست که اوامر و نواهی شرعی از سوی خداوند ابلاغ شده <ref>اعراف/7/31-33</ref>، و تصریح به عادلانه بودن این رابطه و به دور بودن از ستم نسبت به بندگان شده است ا<ref>نفال/ 8/51؛حج/22/10؛غافر/40/31</ref>. در مرحلۀ بعد مفاهیم حمد و شکر <ref>برای نمونه، نک‌ : بقره/2/172؛ زمر/39/7، 66؛ غافر/ 40/65</ref> درصدد تعریف رابطه‌ای اخلاقی میان انسان و خدا هستند که در آن اظهار تعبد، وظیفۀ اخلاقی انسان در برابر نعمتهای الاهی شمرده شده است. و در مرحلۀ سوم مفهوم «حُب»  <ref>بقره/2/165؛ آل‌عمران/3/31؛ مائده/5/54</ref> رابطه‌ای سلوکی تعریف می‌نماید که در فضای فرهنگی و اعتقادی [[عرب جاهلی]] امکان نمود نیافته است.
در این فضا ست که اوامر و نواهی شرعی از سوی خداوند ابلاغ شده <ref>اعراف/۷/۳۱-۳۳</ref>، و تصریح به عادلانه بودن این رابطه و به دور بودن از ستم نسبت به بندگان شده است ا<ref>نفال/ ۸/۵۱؛ حج/۲۲/۱۰؛ غافر/۴۰/۳۱</ref>. در مرحلۀ بعد مفاهیم حمد و شکر <ref>برای نمونه، نک: بقره/۲/۱۷۲؛ زمر/۳۹/۷، ۶۶؛ غافر/ ۴۰/۶۵</ref> درصدد تعریف رابطه‌ای اخلاقی میان انسان و خدا هستند که در آن اظهار تعبد، وظیفۀ اخلاقی انسان در برابر نعمتهای الاهی شمرده شده است. و در مرحلۀ سوم مفهوم «‌حُب‌» <ref>بقره/۲/۱۶۵؛ آل عمران/۳/۳۱؛ مائده/۵/۵۴</ref> رابطه‌ای سلوکی تعریف می‌نماید که در فضای فرهنگی و اعتقادی [[عرب جاهلی]] امکان نمود نیافته است.
== تعبد در روایات==
== تعبد در روایات==
در روایات نیز در ادامۀ نگاه قرآنی به موضوع تعبد، آفرینش تمام هستی به منظور تعبد بشر در برابر خدا تلقی شده است <ref>طبرسی، احمد،ج 1ص133؛ مجلسی،ج 29 ،ص221</ref>. مفهوم [[سعادت]] در ترادف با تعبد مطرح شده <ref>الصحیفةالسجادیة،ص 211</ref> و در پرتو رویکرد توحیدی اسلام، مفهوم [[اخلاص]] در ارتباط با تعبد به جدا شدن از هرگونه گرایش غیرالاهی به پدیده‌های دنیوی اشاره دارد <ref>جزایری،ص 76؛ قس: نهج‌البلاغة، خطبۀ 111</ref>.
در روایات نیز در ادامۀ نگاه قرآنی به موضوع تعبد، آفرینش تمام هستی به منظور تعبد بشر در برابر خدا تلقی شده است <ref>طبرسی، احمد، ج۱ص۱۳۳؛ مجلسی، ج۲۹، ص۲۲۱</ref>. مفهوم [[سعادت]] در ترادف با تعبد مطرح شده <ref>الصحیفةالسجادیة، ص۲۱۱</ref> و در پرتو رویکرد توحیدی اسلام، مفهوم [[اخلاص]] در ارتباط با تعبد به جدا شدن از هرگونه گرایش غیرالاهی به پدیده‌های دنیوی اشاره دارد <ref>جزایری، ص۷۶؛ قس: نهج البلاغة، خطبۀ ۱۱۱</ref>.


تعبد فرایندی تنها یک طرفه به حساب آمده که در قبال آن بنده از هیچ استحقاقی برخوردار نشده است و خداوند از روی فضل خود در برابر آن پاداش می‌دهد؛ زیرا انسان هرچه دارد از آن او ست <ref>الصحیفة السجادیة، 187؛ نیز نک‌ : طوسی، مصباح...،ص 263</ref>.
تعبد فرایندی تنها یک طرفه به حساب آمده که در قبال آن بنده از هیچ استحقاقی برخوردار نشده است و خداوند از روی فضل خود در برابر آن پاداش می‌دهد؛ زیرا انسان هرچه دارد از آن او ست <ref>الصحیفة السجادیة، ۱۸۷؛ نیز نک: طوسی، مصباح...، ص۲۶۳</ref>.


گرچه خداوند آزاد است که تعبد بشر نسبت به خود را در انجام هرگونه کاری قرار دهد <ref>ابن بابویه، ج1ص271،ج 2ص406؛ برای آگاهی بیشتر، نک‌ : ابن طاووس،ج 2،ص21</ref>، اما او همواره در این فرایند علاوه بر مصلحت تعبد، به مصالح و مفاسد خود آن افعال نیز توجه دارد <ref>ابن طاووس ،ج 2ص592؛ مجلسی،ج 6،ص93-94</ref> همان‌گونه که [[عقل]] در نخستین گام به تعبد رهنمون است <ref>واسطی،ص 118</ref>، تعبد نیز باید همواره با تعقل و تدبر در مسیر فهم بهتر رابطۀ خود با خدا و مفهوم و مقصود از اعمال عبادی همراه باشد <ref>ابن بابویه،ج2 ،ص598؛ مجلسی،ج 1ص208؛ نوری،ج 4ص107</ref>، زیرا «تفقه در دین» به تعبد انسان معنا و ارزش می‌بخشد <ref>مناوی،ج 6ص338</ref> و آن را از آفت مصون می‌دارد <ref>دارمی،ج 1ص91</ref>.
گرچه خداوند آزاد است که تعبد بشر نسبت به خود را در انجام هرگونه کاری قرار دهد <ref>ابن بابویه، ج۱ص۲۷۱، ج۲ص۴۰۶؛ برای آگاهی بیشتر، نک: ابن طاووس، ج۲، ص۲۱</ref>، اما او همواره در این فرایند علاوه بر مصلحت تعبد، به مصالح و مفاسد خود آن افعال نیز توجه دارد <ref>ابن طاووس، ج۲ص۵۹۲؛ مجلسی، ج۶، ص۹۳-۹۴</ref> همان گونه که [[عقل]] در نخستین گام به تعبد رهنمون است <ref>واسطی، ص۱۱۸</ref>، تعبد نیز باید همواره با تعقل و تدبر در مسیر فهم بهتر رابطۀ خود با خدا و مفهوم و مقصود از اعمال عبادی همراه باشد <ref>ابن بابویه، ج۲، ص۵۹۸؛ مجلسی، ج۱ص۲۰۸؛ نوری، ج۴ص۱۰۷</ref>، زیرا «‌تفقه در دین‌» به تعبد انسان معنا و ارزش می‌بخشد <ref>مناوی، ج۶ص۳۳۸</ref> و آن را از آفت مصون می‌دارد <ref>دارمی، ج۱ص۹۱</ref>.


سفارش به کاربرد نامهای مرکب از عبد و یکی از اسامی الاهی در نام‌گذاری فرزندان به تقویت فرهنگ فروتنی نسبت به خدا در قلمرو روابط اجتماعی توجه داشته <ref>طبرانی، المعجم الکبیر،ج 1ص74، المعجم الاوسط،ج 1ص214؛ مناوی،ج 1ص 219</ref>، و عمل نمادین [[سجده]] دربر دارندۀ فروتنی کامل و مطلق بشر در برابر خدا شمرده شده است <ref>حمیری،ص 5؛ فقه‌الرضا(ع)،ص 141؛ طوسی، همان،ص 174، 570</ref>. گفتمان تعبد در [[دعا|ادعیه]] و مناجاتهای [[ماثور]] نیز نوع ویژه‌ای از گفت‌وگو میان انسان و خدا را ترسیم نموده که در عین حال از مایه‌های ژرف عاشقانه نیز برخوردار است <ref>برای نمونه، نک‌ : مفاتیح...، ذیل دعای کمیل، مناجات شعبانیه، مناجات خمسة عشره</ref>.
سفارش به کاربرد نامهای مرکب از عبد و یکی از اسامی الاهی در نام گذاری فرزندان به تقویت فرهنگ فروتنی نسبت به خدا در قلمرو روابط اجتماعی توجه داشته <ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱ص۷۴، المعجم الاوسط، ج۱ص۲۱۴؛ مناوی، ج۱ص ۲۱۹</ref>، و عمل نمادین [[سجده]] دربر دارندۀ فروتنی کامل و مطلق بشر در برابر خدا شمرده شده است <ref>حمیری، ص۵؛ فقه الرضا(ع)، ص۱۴۱؛ طوسی، همان، ص۱۷۴، ۵۷۰</ref>. گفتمان تعبد در [[دعا|ادعیه]] و مناجاتهای [[ماثور]] نیز نوع ویژه‌ای از گفت وگو میان انسان و خدا را ترسیم نموده که در عین حال از مایه‌های ژرف عاشقانه نیز برخوردار است <ref>برای نمونه، نک: مفاتیح...، ذیل دعای کمیل، مناجات شعبانیه، مناجات خمسة عشره</ref>.
==اندیشه و فرهنگ اسلامی==
==اندیشه و فرهنگ اسلامی==
رویکرد معنوی قرآن به موضوع تعبد در عصر تدوین دانشهای اسلامی ناگزیر در قالب نظریه‌های پیچیده و فروعات متعدد علمی درآمده، و ساختار نسبتاً ساده و بسیط خود را از دست داده است <ref>نک‌ : فیض،ج 1ص267 برای آگاهی بیشتر، نک‌ : شرفی،ص 59-85</ref>. شاید مسئلۀ تعبد نسبت به [[سنت]] نبوی در کنار قرآن و میزان و محدودۀ آن، نخستین دگردیسی در این فرایند به‌شمار می‌رود که از یک سو به نفی اعتبار آن از سـوی گروه مـوسـوم به [[اهـل رای|اهـل رأی]] ــ احتمالاً پاره‌ای [[معتزله (اصول مذهب)|معتزلیان]] و [[حنفی|حنفیـان]] نخستین <ref>شـافعـی، الام،ج 7ص287</ref> ــ و از سـوی دیگر به اعتبار حداکثری آن از سوی [[اهل حدیث]] انجامیده، و در طیفهای میانی، مکتب [[شافعی]] با نگاه شدیداً اعتبارآمیز<ref> نک‌ : شـافعـی ، الرسالة،ص 217-218</ref> و در عین حال نسبتاً انتقادی به سنت <ref>شـافعـی ، 399، نیز الام،ج 6 ،ص112،ج 7 ،ص290، اختلاف الحدیث،ص 59</ref> را پدید آورده است .
رویکرد معنوی قرآن به موضوع تعبد در عصر تدوین دانشهای اسلامی ناگزیر در قالب نظریه‌های پیچیده و فروعات متعدد علمی درآمده، و ساختار نسبتاً ساده و بسیط خود را از دست داده است <ref>نک: فیض، ج۱ص۲۶۷ برای آگاهی بیشتر، نک: شرفی، ص۵۹-۸۵</ref>. شاید مسئلۀ تعبد نسبت به [[سنت]] نبوی در کنار قرآن و میزان و محدودۀ آن، نخستین دگردیسی در این فرایند به شمار می‌رود که از یک سو به نفی اعتبار آن از سـوی گروه مـوسـوم به [[اهـل رای|اهـل رأی]] ــ احتمالاً پاره‌ای [[معتزله (اصول مذهب) |معتزلیان]] و [[حنفی|حنفیـان]] نخستین <ref>شـافعـی، الام، ج۷ص۲۸۷</ref> ــ و از سـوی دیگر به اعتبار حداکثری آن از سوی [[اهل حدیث]] انجامیده، و در طیفهای میانی، مکتب [[شافعی]] با نگاه شدیداً اعتبارآمیز<ref> نک: شـافعـی، الرسالة، ص۲۱۷-۲۱۸</ref> و در عین حال نسبتاً انتقادی به سنت <ref>شـافعـی، ۳۹۹، نیز الام، ج۶، ص۱۱۲، ج۷، ص۲۹۰، اختلاف الحدیث، ص۵۹</ref> را پدید آورده است.


در دورۀ بعد معتزلیان و عده ای همراهان حنفی و [[شیعه|شیعی]] آنان با نقد فراگیر احادیث <ref>نک‌ : ابن قتیبه،ص 3-57</ref> و طرح موضوع حجیت تکلیف عقلی در کنار تکلیف سمعی <ref>نک‌ : جصاص،ج 4 ،ص301؛ طوسی، التبیان،ج 3 ،ص395،ج 4ص110، 6 458؛ ابن ابی‌الحدید،ج 9ص84-85</ref> به سوی نوعی [[عقل‌گرایی]] انتقادی و گاه حداکثری حرکت نمودند که جریان تعبدگرا را با محوریت [[اهل حدیث]]، [[حنبلی|حنبلیان]] و [[اشاعره]] مورد هدف قرار داده بود.
در دورۀ بعد معتزلیان و عده‌ای همراهان حنفی و [[شیعه|شیعی]] آنان با نقد فراگیر احادیث <ref>نک: ابن قتیبه، ص۳-۵۷</ref> و طرح موضوع حجیت تکلیف عقلی در کنار تکلیف سمعی <ref>نک: جصاص، ج۴، ص۳۰۱؛ طوسی، التبیان، ج۳، ص۳۹۵، ج۴ص۱۱۰، ۶ ۴۵۸؛ ابن ابی الحدید، ج۹ص۸۴-۸۵</ref> به سوی نوعی [[عقل گرایی]] انتقادی و‌گاه حداکثری حرکت نمودند که جریان تعبدگرا را با محوریت [[اهل حدیث]]، [[حنبلی|حنبلیان]] و [[اشاعره]] مورد هدف قرار داده بود.


مقارن با این دوره، ورود اندیشه‌های [[فلسفه|فلسفی]] [[یونان]] و غیر آن به بحث تعارض عقل و دین دامن زد که به سرعت محور مجادلات کلامی ـ فلسفی قرار گرفت <ref>برای مقایسۀ 3 دیدگاه تفکیک حیثیت تعبدی از حیثیت تعقلی مسائل و مصادرۀ حوزۀ تعبد به سود حوزۀ تعقل و به‌عکس، نک‌ : ابن‌سینا،ج 1ص423؛ ابن رشد، جم‌ ؛ ابن حزم،ج 1ص59، 62-63</ref> و حتى برتلقی [[فقه|فقهی]] از تعبد نیز تأثیر گذاشت؛ گویی تعبد باید الزاماً تهی از تعقل و در برابر آن باشد <ref>نک‌ : علامۀ حلی،ج2 ،ص266؛  عاملی،ص 3برای بررسی سیر تحول اصطلاح فقهی تعبد، نک‌ : مظفر،ج 1ص65-66</ref>. امکان فهم قرآن و تدبر و تعقل در آن <ref>زرکشی،ج 1 ،ص173،ج 2ص72؛ قس: ابن کثیر،ج 1ص40</ref> نگاه حداکثری به امور تعبدی یا تعقلی <ref>ابن حجر، ج3،ص21؛ شهید ثانی،ج 8،ص219؛ قس: ابن نجیم،ج 1،ص225؛ آمدی،ج 3ص 279</ref> و به تبع آن، اعطای ارزش اخلاقی و دینی بیشتر به هریک از این دو حوزه <ref>سیوری،ص 31؛ نراقی،ج 3ص384؛ قس: ابن عابدین،ج 1ص482؛ مناوی،ج 4ص541</ref>، هریک نشانگر استمرار هر دو رویکرد تعبدگرا و تعقل‌گرا در اندیشۀ اسلامی است.
مقارن با این دوره، ورود اندیشه‌های [[فلسفه|فلسفی]] [[یونان]] و غیر آن به بحث تعارض عقل و دین دامن زد که به سرعت محور مجادلات کلامی ـ فلسفی قرار گرفت <ref>برای مقایسۀ ۳ دیدگاه تفکیک حیثیت تعبدی از حیثیت تعقلی مسائل و مصادرۀ حوزۀ تعبد به سود حوزۀ تعقل و به عکس، نک: ابن سینا، ج۱ص۴۲۳؛ ابن رشد، جم؛ ابن حزم، ج۱ص۵۹، ۶۲-۶۳</ref> و حتی برتلقی [[فقه|فقهی]] از تعبد نیز تأثیر گذاشت؛ گویی تعبد باید الزاماً تهی از تعقل و در برابر آن باشد <ref>نک: علامۀ حلی، ج۲، ص۲۶۶؛ عاملی، ص۳برای بررسی سیر تحول اصطلاح فقهی تعبد، نک: مظفر، ج۱ص۶۵-۶۶</ref>. امکان فهم قرآن و تدبر و تعقل در آن <ref>زرکشی، ج۱، ص۱۷۳، ج۲ص۷۲؛ قس: ابن کثیر، ج۱ص۴۰</ref> نگاه حداکثری به امور تعبدی یا تعقلی <ref>ابن حجر، ج۳، ص۲۱؛ شهید ثانی، ج۸، ص۲۱۹؛ قس: ابن نجیم، ج۱، ص۲۲۵؛ آمدی، ج۳ص ۲۷۹</ref> و به تبع آن، اعطای ارزش اخلاقی و دینی بیشتر به هریک از این دو حوزه <ref>سیوری، ص۳۱؛ نراقی، ج۳ص۳۸۴؛ قس: ابن عابدین، ج۱ص۴۸۲؛ مناوی، ج۴ص۵۴۱</ref>، هریک نشانگر استمرار هر دو رویکرد تعبدگرا و تعقل گرا در اندیشۀ اسلامی است.
==گفتمان اجتهاد و تقلید==
==گفتمان اجتهاد و تقلید==
در این میان گفتمان [[اجتهاد]] و [[تقلید]] با سامان‌دهی اجتماعی جریان تعبدگرا در هر دو حوزۀ [[اصول دین|اصول]] و [[فروع دین]] <ref>برای بررسی شمول معنایی اصطلاح تقلید، نک‌ : غزالی، المستصفى،ص 370-371؛ آخوند خراسانی،ص 472</ref> به تحکیم پایه‌های آن و مصونیت جامعۀ اسلامی در برابر کاوشهای شبهه‌انگیز عقل‌گرایان حداکثری و حتى گاه انتقادی انجامید که انقراض گروه هایی همچون معتزلیان و [[فلاسفۀ مشاء]] از پیامدهای آن است.
در این میان گفتمان [[اجتهاد]] و [[تقلید]] با سامان دهی اجتماعی جریان تعبدگرا در هر دو حوزۀ [[اصول دین|اصول]] و [[فروع دین]] <ref>برای بررسی شمول معنایی اصطلاح تقلید، نک: غزالی، المستصفی، ص۳۷۰-۳۷۱؛ آخوند خراسانی، ص۴۷۲</ref> به تحکیم پایه‌های آن و مصونیت جامعۀ اسلامی در برابر کاوشهای شبهه انگیز عقل گرایان حداکثری و حتی‌گاه انتقادی انجامید که انقراض گروه هایی همچون معتزلیان و [[فلاسفۀ مشاء]] از پیامدهای آن است.


جریان اصلاح‌طلب -با هر دو رویکرد درون‌دینی و برون‌دینی- در عصر حاضر در واکنش به غلبۀ تفکر [[اخباری‌گری]] بر بخش نسبتاً وسیعی از اندیشۀ اسلامی <ref>نک‌ : زنجانی،ص 406-407</ref>، داعیۀ جداسازی قلمرو امور تعبدی از امور غیرتعبدی را به منظور دست‌یابی به اختیارات بیشتر در همگون‌سازی اندیشۀ اسلامی با تحولات عصر جدید با شدت فراوان دنبال می‌کند <ref>برای نمونه، نک‌ : اصفهانی،ص 431؛ خمینی، روح‌الله،ص 199-200؛ خمینی، مصطفى،ج 2ص271؛ سروش،ص 6-11؛ حنفی، 129 بب‌ ؛ برای بررسی امکان جداسازی امور اجتماعی از حوزۀ تعبدیات، نک‌ : حکیم، 61؛ فضلی، 405-406</ref>.
جریان اصلاح طلب -با هر دو رویکرد درون دینی و برون دینی- در عصر حاضر در واکنش به غلبۀ تفکر [[اخباری گری]] بر بخش نسبتاً وسیعی از اندیشۀ اسلامی <ref>نک: زنجانی، ص۴۰۶-۴۰۷</ref>، داعیۀ جداسازی قلمرو امور تعبدی از امور غیرتعبدی را به منظور دست یابی به اختیارات بیشتر در همگون سازی اندیشۀ اسلامی با تحولات عصر جدید با شدت فراوان دنبال می‌کند <ref>برای نمونه، نک: اصفهانی، ص۴۳۱؛ خمینی، روح الله، ص۱۹۹-۲۰۰؛ خمینی، مصطفی، ج۲ص۲۷۱؛ سروش، ص۶-۱۱؛ حنفی، ۱۲۹ بب؛ برای بررسی امکان جداسازی امور اجتماعی از حوزۀ تعبدیات، نک: حکیم، ۶۱؛ فضلی، ۴۰۵-۴۰۶</ref>.
==اخلاق و تصوف==
==اخلاق و تصوف==
در کنار تاریخ دراز و پرفراز و نشیب مجادلات گوناگون در این موضوع، جریان اخلاق و [[تصوف]] مسیر دیگری را برای شکوفایی نهال تعبد قرآنی برگزید که بازتاب آن در اندیشه‌های [[توکل]]، [[رضا]] و [[تسلیم]]، فقر، محبت، [[قرب]] و [[فنا]] به روشنی مشهود است <ref>برای آگاهی از مفهوم این اصطلاحات، نک‌ : شیمل، 211 بب‌ ؛‌ نیز بخشهای پراکنده‌ای از احیاءالعلوم غزالی؛ اصطلاحات‌الصوفیۀ عبدالرزاق کاشی؛ برای مشاهدۀ یک برنامۀ کامل سیر و سلوک بر مبنای مراتب بندگی، نک‌ : ابن قیم، جم‌ </ref> و در عین حال رابطۀ [[مرید]] و [[مراد|مرادی]] تداعی‌گر نوعی رابطۀ شدید تقلیدی بوده است <ref>نک‌ : شیمل،ص 188-200</ref> و نزاع [[حقیقت]] و [[شریعت]] در تقارب با درگیریهای متداول به مسئلۀ لزوم تعبد اهل حقیقت به آموزه‌ها و دستورات شریعت، و سست و پوچ بودن شریعت بدون حقیقت می‌پردازد. <ref>برای نمونه، نک‌ : هجویری، ص383؛ جامی ص117</ref>
در کنار تاریخ دراز و پرفراز و نشیب مجادلات گوناگون در این موضوع، جریان اخلاق و [[تصوف]] مسیر دیگری را برای شکوفایی نهال تعبد قرآنی برگزید که بازتاب آن در اندیشه‌های [[توکل]]، [[رضا]] و [[تسلیم]]، فقر، محبت، [[قرب]] و [[فنا]] به روشنی مشهود است <ref>برای آگاهی از مفهوم این اصطلاحات، نک: شیمل، ۲۱۱ بب؛ نیز بخشهای پراکنده‌ای از احیاءالعلوم غزالی؛ اصطلاحات الصوفیۀ عبدالرزاق کاشی؛ برای مشاهدۀ یک برنامۀ کامل سیر و سلوک بر مبنای مراتب بندگی، نک: ابن قیم، جم </ref> و در عین حال رابطۀ [[مرید]] و [[مراد|مرادی]] تداعی گر نوعی رابطۀ شدید تقلیدی بوده است <ref>نک: شیمل، ص۱۸۸-۲۰۰</ref> و نزاع [[حقیقت]] و [[شریعت]] در تقارب با درگیریهای متداول به مسئلۀ لزوم تعبد اهل حقیقت به آموزه‌ها و دستورات شریعت، و سست و پوچ بودن شریعت بدون حقیقت می‌پردازد. <ref>برای نمونه، نک: هجویری، ص۳۸۳؛ جامی ص۱۱۷</ref>
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس|اندازه=ریز|۴}}
{{پانویس|اندازه=ریز|۴}}
==منابع==
==منابع==
{{ستون-شروع}}
{{ستون-شروع}}
*آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایةالاصول، قم، 1409ق؛
*آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایةالاصول، قم، ۱۴۰۹ق؛
*آمدی، علی، الاحکام فی اصول الاحکام، دمشق، 1402ق؛
*آمدی، علی، الاحکام فی اصول الاحکام، دمشق، ۱۴۰۲ق؛
*ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1379ق/1959م؛
*ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م؛
*ابن بابویه، محمد، علل الشرائع، نجف، 1966م؛
*ابن بابویه، محمد، علل الشرائع، نجف، ۱۹۶۶م؛
*ابن حجر عسقلانی، احمد، فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه؛
*ابن حجر عسقلانی، احمد، فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه؛  
*ابن حزم، علی، الاحکام، به کوشش احمد شاکر، قاهره، مطبعةالامام؛
*ابن حزم، علی، الاحکام، به کوشش احمد شاکر، قاهره، مطبعةالامام؛  
*ابن رشد، محمد، «فصل المقال»، همراه فلسفة ابن رشد، المکتبةالمحمودیه، 1968م؛
*ابن رشد، محمد، «‌فصل المقال »، همراه فلسفة ابن رشد، المکتبةالمحمودیه، ۱۹۶۸م؛
*ابن‌سینا، الشفاء، الهیات، به کوشش قنواتی و سعید زاید، قاهره، 1380ق/1960م؛
*ابن سینا، الشفاء، الهیات، به کوشش قنواتی و سعید زاید، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م؛
*ابن طاووس، علی، اقبال الاعمال، قم، 1416ق؛
*ابن طاووس، علی، اقبال الاعمال، قم، ۱۴۱۶ق؛
*ابن عابدین، محمدامین، رد المحتار، بیروت، 1415ق؛
*ابن عابدین، محمدامین، رد المحتار، بیروت، ۱۴۱۵ق؛
*ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، به کوشش اسعردی، بیروت، دارالکتب العلمیه؛
*ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، به کوشش اسعردی، بیروت، دارالکتب العلمیه؛  
*ابن قیم جوزیه، محمد، مدارج السالکین، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، 1973م؛
*ابن قیم جوزیه، محمد، مدارج السالکین، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، ۱۹۷۳م؛
*ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت، دارالمعرفه؛
*ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت، دارالمعرفه؛  
*ابن منظور، لسان؛
*ابن منظور، لسان؛  
*ابن نجیم، زین‌الدین، البحرالرائق، بیروت، 1418ق؛
*ابن نجیم، زین الدین، البحرالرائق، بیروت، ۱۴۱۸ق؛
*ابوزید، نصر حامد، الامام الشافعی، قاهره، 1996م؛
*ابوزید، نصر حامد، الامام الشافعی، قاهره، ۱۹۹۶م؛
*اصفهانی، محمدتقی، هدایةالمسترشدین، تهران، 1269ق؛
*اصفهانی، محمدتقی، هدایةالمسترشدین، تهران، ۱۲۶۹ق؛
*جامی، عبدالرحمان، مصباح الانس، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، 1336ش؛
*جامی، عبدالرحمان، مصباح الانس، به کوشش مهدی توحیدی پور، تهران، ۱۳۳۶ش؛
*جزایری، عبدالله، التحفةالسنیة، نسخۀ خطی آستان قدس رضوی، نشر در لوح فشردۀ المعجم الفقهی، نسخۀ 3، 1421ق؛
*جزایری، عبدالله، التحفةالسنیة، نسخۀ خطی آستان قدس رضوی، نشر در لوح فشردۀ المعجم الفقهی، نسخۀ ۳، ۱۴۲۱ق؛
*جصاص، احمد، الفصول فی الاصول، به کوشش عجیل نشمی، بیروت، 1405ق؛
*جصاص، احمد، الفصول فی الاصول، به کوشش عجیل نشمی، بیروت، ۱۴۰۵ق؛
*حکیم، محمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، قم، 1390ق؛
*حکیم، محمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، قم، ۱۳۹۰ق؛
*حلبی، محمد، نخبةاللآلی، استانبول، 1407ق/1986م؛
*حلبی، محمد، نخبةاللآلی، استانبول، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م؛
*حمیری، عبدالله، قرب الاسناد، قم، 1413ق؛
*حمیری، عبدالله، قرب الاسناد، قم، ۱۴۱۳ق؛
*حنفی، حسن، «من نقدالسند الی نقد المتن»، مجلةالجمعیة الفلسفیة المعرفیة، 1996م، س 5، شم‌ 5؛
*حنفی، حسن، «‌من نقدالسند الی نقد المتن »، مجلةالجمعیة الفلسفیة المعرفیة، ۱۹۹۶م، س ۵، شم ۵؛
*خلیل بن احمد فراهیدی، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بغداد، 1981-1982م؛ خمینی، روح‌الله، آداب الصلوة، تهران، 1378ش؛
*خلیل بن احمد فراهیدی، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۸۱-۱۹۸۲م؛ خمینی، روح الله، آداب الصلوة، تهران، ۱۳۷۸ش؛
*خمینی، مصطفى، مستند تحریرالوسیلة، قم، 1418ق؛
*خمینی، مصطفی، مستند تحریرالوسیلة، قم، ۱۴۱۸ق؛
*دارمی، عبدالله، سنن، دمشق، 1349ق؛
*دارمی، عبدالله، سنن، دمشق، ۱۳۴۹ق؛
*زرکشی، محمد، البرهان فی علوم القرآن، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1958م؛
*زرکشی، محمد، البرهان فی علوم القرآن، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۵۸م؛
*زنجانی، ابراهیم، تعلیقات بر اوائل المقالات شیخ مفید، بیروت، 1993م؛
*زنجانی، ابراهیم، تعلیقات بر اوائل المقالات شیخ مفید، بیروت، ۱۹۹۳م؛
*سروش، عبدالکریم، فربه‌تر از ایدئولوژی، تهران، 1372ش؛
*سروش، عبدالکریم، فربه‌تر از ایدئولوژی، تهران، ۱۳۷۲ش؛
*سیوری، مقداد، نضد القواعد الفقهیة، به کوشش عبداللطیف کوه کمری، قم، 1403ق؛
*سیوری، مقداد، نضد القواعد الفقهیة، به کوشش عبداللطیف کوه کمری، قم، ۱۴۰۳ق؛
*شافعی، محمد، اختلاف الحدیث، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، 1405ق/ 1985م؛
*شافعی، محمد، اختلاف الحدیث، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م؛
*همو، الام، بیروت، 1980م؛
*همو، الام، بیروت، ۱۹۸۰م؛
*همو، الرسالة، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، 1358ق/ 1939م؛
*همو، الرسالة، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م؛
*شرفی، عبدالمجید، الاسلام بین الرسالة والتاریخ، بیروت، 2001م؛
*شرفی، عبدالمجید، الاسلام بین الرسالة والتاریخ، بیروت، ۲۰۰۱م؛
*شهید ثانی، زین‌الدین، الروضةالبهیة، قم، 1410ق؛
*شهید ثانی، زین الدین، الروضةالبهیة، قم، ۱۴۱۰ق؛
*شیمل، آ.، ابعاد عرفانی اسلام، ترجمۀ عبدالرحیم گواهی، تهران، 1377ش؛
*شیمل، آ.، ابعاد عرفانی اسلام، ترجمۀ عبدالرحیم گواهی، تهران، ۱۳۷۷ش؛
*الصحیفةالسجادیة، قم، جامعۀ مدرسین؛
*الصحیفةالسجادیة، قم، جامعۀ مدرسین؛  
*طباطبایی، محمدحسین، المیزان، قم، 1402ق؛ طبرانی، سلیمان، المعجم الاوسط، به کوشش طارق بن عوض الله و عبدالمحسن حسینی، قاهره، 1415ق؛
*طباطبایی، محمدحسین، المیزان، قم، ۱۴۰۲ق؛ طبرانی، سلیمان، المعجم الاوسط، به کوشش طارق بن عوض الله و عبدالمحسن حسینی، قاهره، ۱۴۱۵ق؛
*همو، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی سلفی، بیروت، 1405ق/1984م؛
*همو، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی سلفی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م؛
*طبرسی، احمد، الاحتجاج، به کوشش محمدباقر موسوی خرسان، نجف، 1386ق/1966م؛
*طبرسی، احمد، الاحتجاج، به کوشش محمدباقر موسوی خرسان، نجف، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م؛
*طبرسی، فضل، مجمع‌البیان، بیروت، 1415ق؛
*طبرسی، فضل، مجمع البیان، بیروت، ۱۴۱۵ق؛
*طبری، تفسیر، بیروت، 1415ق؛
*طبری، تفسیر، بیروت، ۱۴۱۵ق؛
*طوسی، محمد، التبیان، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، قم، 1409ق؛
*طوسی، محمد، التبیان، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، قم، ۱۴۰۹ق؛
*همو، مصباح المتهجد، بیروت، 1991م؛
*همو، مصباح المتهجد، بیروت، ۱۹۹۱م؛
*عاملی، حسین، العقد الحسینی، یزد؛
*عاملی، حسین، العقد الحسینی، یزد؛  
*عبدالرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیة، کلکته، 1385ق؛
*عبدالرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیة، کلکته، ۱۳۸۵ق؛
*علامۀ حلی، حسن، منتهی المطلب، مشهد، 1412ق؛
*علامۀ حلی، حسن، منتهی المطلب، مشهد، ۱۴۱۲ق؛
*علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل‌الاسلام، بیروت/ بغداد، 1970م؛
*علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت/ بغداد، ۱۹۷۰م؛
*غزالی، محمد، احیاء علوم‌الدین، بیروت، دارالمعرفه؛
*غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، دارالمعرفه؛  
*همو، المستصفى، بیروت، دارالکتب العلمیه؛
*همو، المستصفی، بیروت، دارالکتب العلمیه؛  
*فضلی، عبدالهادی، دروس فی اصول فقه الامامیة، قم، 1420ق؛
*فضلی، عبدالهادی، دروس فی اصول فقه الامامیة، قم، ۱۴۲۰ق؛
*فقه الرضا(ع)، مشهد، 1406ق؛
*فقه الرضا(ع)، مشهد، ۱۴۰۶ق؛
*فیض کاشانی، محمدمحسن، المحجةالبیضاء، قم، 1417ق؛
*فیض کاشانی، محمدمحسن، المحجةالبیضاء، قم، ۱۴۱۷ق؛
*مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، 1383ق/1963م؛
*مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م؛
*مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403ق/1983م؛
*مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م؛
*مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم، 1370ق؛
*مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم، ۱۳۷۰ق؛
*مفاتیح الجنان؛ مناوی، محمد عبدالرئوف، فیض القدیر، به کوشش عبدالسلام، بیروت، 1415ق؛
*مفاتیح الجنان؛ مناوی، محمد عبدالرئوف، فیض القدیر، به کوشش عبدالسلام، بیروت، ۱۴۱۵ق؛
*نراقی، مهدی، جامع السعادات، بیروت، مؤسسة اعلمی؛
*نراقی، مهدی، جامع السعادات، بیروت، مؤسسة اعلمی؛  
*نوری، حسین، مستدرک الوسائل، قم، 1409ق؛
*نوری، حسین، مستدرک الوسائل، قم، ۱۴۰۹ق؛
*نهج‌البلاغة، به کوشش محمد عبده، بیروت، دارالمعرفه؛
*نهج البلاغة، به کوشش محمد عبده، بیروت، دارالمعرفه؛  
*واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، به کوشش بیرجندی، قم، 1376ش؛
*واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، به کوشش بیرجندی، قم، ۱۳۷۶ش؛
*هجویری، علی، کشف المحجوب، تهران، 1336ش؛ نیز:
*هجویری، علی، کشف المحجوب، تهران، ۱۳۳۶ش؛ نیز:
{{پایان}}
{{پایان}}
=== منابع انگلیسی ===
 
{{چپ‌چین}}
{{چپ‌چین}}
ER; Jeffery, A., The Foreign Vocabulary of the Qur’an, Baroda, 1938. *
ER; Jeffery, A., The Foreign Vocabulary of the Qur’an, Baroda, 1938. *
{{پایان چپ‌چین}}
{{پایان چپ‌چین}}
==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
این مقاله با تلخیص از [http://lib.eshia.ir/23022/15/5979 دائره المعارف بزرگ اسلامی] اخذ شده است.
این مقاله با تلخیص از [http://lib.eshia.ir/23022/15/5979 دائره المعارف بزرگ اسلامی] اخذ شده است.
کاربر ناشناس