پرش به محتوا

شاه عباس اول: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۱۶۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳۰ اکتبر ۲۰۲۲
جز
خط ۹۰: خط ۹۰:
::::«این جانب بر خلاف کسانی که صفویه را در چشم‌ها ضد ارزش کردند، تاکید می‌کنم که صفویه بزرگ‌ترین حق را به دانش [[فقه امامیه|فقاهت]] و [[کلام امامیه|کلام]] شیعی دارند، زیرا آنها بودند که راه را باز کردند و علمای شیعه را در این سطح پرورش دادند.»<ref>روزنامه همشهری،ش ۹۹۸، پنج شنبه ۳۱ خرداد۱۳۷۵.</ref>
::::«این جانب بر خلاف کسانی که صفویه را در چشم‌ها ضد ارزش کردند، تاکید می‌کنم که صفویه بزرگ‌ترین حق را به دانش [[فقه امامیه|فقاهت]] و [[کلام امامیه|کلام]] شیعی دارند، زیرا آنها بودند که راه را باز کردند و علمای شیعه را در این سطح پرورش دادند.»<ref>روزنامه همشهری،ش ۹۹۸، پنج شنبه ۳۱ خرداد۱۳۷۵.</ref>


به هرحال، اساس و پایه صفویه بر مذهب تشیع بنا شده بود و رقیب اصلی آنها امپراتوری عثمانی [[سنی|سنی مذهب]] که مرزهای گسترده‌اش تا [[اروپا]] را شامل می‌شد، بر همین مبنا و بخاطر اینکه به نوعی خود را خلیفه مسلمانان می‌دانست، طبعا با شیعیان دشمنی جدی داشتند که همواره به همین بهانه به ایران هجوم می‌آوردند و این دشمنی به حدی بود که رساله‌هایی در رد شیعیان و حتی مجوز قتل آنها در عثمانی به نگارش درآمد و اجر و ثواب قتل یک مسلمان شیعه ایرانی را بیشتر از کشتن هفتاد نفر از کفار به شمار می‌آوردند. در یک نمونه از آن ذکر شده: «فمن قتل واحدا من هذه الطائفه الملعونه المشرکه فکانهما قتل و غزا سبعین نفرا من اهل دار الحرب؛ هر کسی که یک نفر از این طایفه ملعون مشرک را بکشد، مانند این است که هفتاد نفر از اهل جنگ را کشته باشد.»<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین، ۱۳۷۹ش، ص۸۷.</ref>
به هرحال، اساس و پایه صفویه بر مذهب تشیع بنا شده بود و رقیب اصلی آنها امپراتوری عثمانی [[سنی|سنی مذهب]] که مرزهای گسترده‌اش تا [[اروپا]] را شامل می‌شد، بر همین مبنا و بخاطر اینکه به نوعی خود را خلیفه مسلمانان می‌دانست، طبعا با شیعیان دشمنی جدی داشتند که همواره به همین بهانه به ایران هجوم می‌آوردند و این دشمنی به حدی بود که رساله‌هایی در رد شیعیان و حتی مجوز قتل آنها در عثمانی به نگارش درآمد و اجر و ثواب قتل یک مسلمان شیعه ایرانی را بیشتر از کشتن هفتاد نفر از کفار به شمار می‌آوردند. در یک نمونه از آن ذکر شده: «فمن قتل واحدا من هذه الطائفه الملعونه المشرکه فکانه قتل و غزا سبعین نفرا من اهل دار الحرب؛ هر کسی که یک نفر از این طایفه ملعون مشرک را بکشد، مانند این است که هفتاد نفر از اهل جنگ را کشته باشد.»<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین، ۱۳۷۹ش، ص۸۷.</ref>


این جریان باعث دادن مجوز قتل و غارت بسیاری از مردم ایران شد و به تبع آن شاه عباس می‌بایست از این بابت که مهمترین مشکل او به شمار می‌آمد و آن جنگ با عثمانی بود، مقابله کند.
این جریان باعث دادن مجوز قتل و غارت بسیاری از مردم ایران شد و به تبع آن شاه عباس می‌بایست از این بابت که مهم‌ترین مشکل او به شمار می‌آمد و آن جنگ با عثمانی بود، مقابله کند.


شاه عباس مانند اکثر شاهان صفوی به علمای دین احترام می‌گذاشت. مناصب [[شیخ الاسلام]]، صدر، قاضی و ملاباشی از جمله مناصبی بود که علما توسط صفویه به آن منصوب می‌شدند.<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین، ۱۳۷۹ش، ص۱۹۳.</ref> علما نیز مردم را به دادن خراج، شرکت در جنگ و کمک به دولت در مواقع ضرورت تشویق می‌کردند، مانند رساله [[محقق کرکی]] در رابطه با حلیت اخذ خراج<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین، ۱۳۷۹ش، ص۱۶۵.</ref> و کتب و رسالات زیادی در این باره. البته با بررسی کتب و رسالات چاپ شده از علمای مشهور دوران صفویه، می‌بینیم که نگارش این کتاب‌ها در دوران شاه عباس نسبت به دوران‌های دیگر صفویه، خصوصا اواخر صفویه بسیار کمتر است و شاه عباس چندان به شیخ الاسلام و صدر توجهی نداشت تا اینکه [[شیخ بهایی]] آمد و منصب شیخ الاسلامی را بالا برد. پس از او نیز [[میرداماد]] مرجع صدور فتوا به شمار می‌آمد.<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین، ۱۳۷۹ش، ص۲۱۶-۲۱۷.</ref>
=== ارتباط با علماء و دانشمندان دینی ===


شاه عباس با متمرکز ساختن قدرت از مداخله علما در امور سیاسی ممانعت به عمل آورد و هیچ گونه مداخله ای را که قدرت مطلقه اش را با چالش مواجه کند، نمی پذیرفت. علما نیز شرایط جدید را پذیرفته و علاوه بر همکاری عملی با شاه، به تایید مشروعیت حکومت او مبادرت ورزیدند و این روند تقریبا تا پایان دوره شاه عباس دوم تداوم یافت و این شاه نیز هم چون جدش کوشید با قدرت مطلق حکومت کرده و در عین حال علما را در خدمت خود و حکومت صفوی نگه دارد و از آنها در نیل به اهداف سیاسی بهره مند گردد. <ref>منصوربخت، قباد،  در پایگاه مجلات تخصصی نور، https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/60560بهار۱۳۸۹، شماره ۶۴.</ref>جایگاه علما در دستگاه قدرت دوره صفویه.در همین راستا شاه عباس مانند اکثر شاهان صفوی به علمای دین احترام می‌گذاشت. مناصب [[شیخ الاسلام]]، صدر، قاضی و ملاباشی از جمله مناصبی بود که علما توسط صفویه به آن منصوب می‌شدند.<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین، ۱۳۷۹ش، ص۱۹۳.</ref> علما نیز مردم را به دادن خراج، شرکت در جنگ و کمک به دولت در مواقع ضرورت تشویق می‌کردند، مانند رساله [[محقق کرکی]] در رابطه با حلیت اخذ خراج<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین، ۱۳۷۹ش، ص۱۶۵.</ref> و کتب و رسالات زیادی در این باره. البته با بررسی کتب و رسالات چاپ شده از علمای مشهور دوران صفویه، می‌بینیم که نگارش این کتاب‌ها در دوران شاه عباس نسبت به دوران‌های دیگر صفویه، خصوصا اواخر صفویه بسیار کمتر است و شاه عباس چندان به شیخ الاسلام و صدر توجهی نداشت تا اینکه [[شیخ بهایی]] آمد و منصب شیخ الاسلامی را بالا برد. پس از او نیز [[میرداماد]] مرجع صدور فتوا به شمار می‌آمد.<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین، ۱۳۷۹ش، ص۲۱۶-۲۱۷.</ref>
شاه عباس مناصب مذهبی را بسیار پایین برد و نظارت و تعیین آن نیز با خودش بود. او حتی منصب قضاوت را خود تعیین می‌کرد. مثلا در فرمانی که خود جهت تعیین قاضی و پیش‌نمازی گیلان صادر کرد، نوشت: «... (قاضی محمد) به درگاه جهان پناه آمده، التماس حکم تاکید در این بابت نموده...»<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین، ۱۳۷۹ش، ص۲۰۹.</ref> که نشان از تعیین و وابستگی شدید قاضی نسبت به شاه دارد.
شاه عباس مناصب مذهبی را بسیار پایین برد و نظارت و تعیین آن نیز با خودش بود. او حتی منصب قضاوت را خود تعیین می‌کرد. مثلا در فرمانی که خود جهت تعیین قاضی و پیش‌نمازی گیلان صادر کرد، نوشت: «... (قاضی محمد) به درگاه جهان پناه آمده، التماس حکم تاکید در این بابت نموده...»<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین، ۱۳۷۹ش، ص۲۰۹.</ref> که نشان از تعیین و وابستگی شدید قاضی نسبت به شاه دارد.


۱۷٬۴۴۳

ویرایش