کاربر ناشناس
مروان بن حکم: تفاوت میان نسخهها
جز
بهبود بخشها و افزودن تاریخها
imported>Pourghorbani بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Fayaz جز (بهبود بخشها و افزودن تاریخها) |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
'''مَروان بن حَکَم بن اَبی العاص بن اُمیِّه''' ([[سال ۲ قمری|۲]]-[[سال ۶۵ قمری|۶۵ق]])، چهارمین خلیفه [[امویان|اموی]] و سرسلسله شاخه [[مروانیان]] بود. مروان در کودکی به همراه پدرش [[حکم بن ابیالعاص]]، به دستور [[پیامبراکرم(ص)]] به [[طائف]] تبعید شد و توسط خلیفه سوم، [[عثمان بن عفان]]، به [[مدینه]] بازگشت و در دستگاه [[خلافت]] مشغول به کار شد. | '''مَروان بن حَکَم بن اَبی العاص بن اُمیِّه''' ([[سال ۲ قمری|۲]]-[[سال ۶۵ قمری|۶۵ق]])، چهارمین خلیفه [[امویان|اموی]] و سرسلسله شاخه [[مروانیان]] بود. مروان در کودکی به همراه پدرش [[حکم بن ابیالعاص]]، به دستور [[پیامبراکرم(ص)]] به [[طائف]] تبعید شد و توسط خلیفه سوم، [[عثمان بن عفان]]، به [[مدینه]] بازگشت و در دستگاه [[خلافت]] مشغول به کار شد. | ||
مروان در جنگ [[جنگ جمل|جمل]] و [[جنگ صفین|صفین]] به بهانه خونخواهی از عثمان، در مقابل [[امام علی(ع)]] جنگید. | مروان در جنگ [[جنگ جمل|جمل]] و [[جنگ صفین|صفین]] به بهانه خونخواهی از عثمان، در مقابل [[امام علی(ع)]] جنگید. در خلافت [[معاویه]]([[سال ۴۱ هجری قمری|۴۱]]ـ[[سال ۶۰ هجری قمری|۶۰ق]]) او به حکومت [[مدینه]] منصوب شد. مروان از [[دفن]] پیکر [[امام حسن(ع)]] کنار جدش، [[پیامبر(ص)]] ممانعت کرد. او همچنین مجادلهای با [[امام حسین(ع)]] به جهت [[بیعت]] نکردن با [[یزید بن معاویه|یزید]] داشت. | ||
مروان | مروان با کنارهگیری [[معاویه بن یزید]] از حکومت، به خلافت رسید و پس از حدود ده ماه، در [[سال ۶۵ قمری]] توسط همسرش مسموم شد و در ۶۴ سالگی درگذشت. پس از او پسرش [[عبدالملک مروان|عبدالملک]](حکومت:[[سال ۶۵ هجری قمری|۶۵]] ـ [[سال ۸۶ هجری قمری|۸۶]]<nowiki/>ق) به [[خلافت]] رسید. | ||
== | ==زندگی== | ||
{{خلافت بنی امیه}} | {{خلافت بنی امیه}} | ||
مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیه بن عبدشمس بن عبدمناف در [[سال دوم هجرت]] به دنیا آمد. کنیه مروان، ابوعبدالملک بود <ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> و به این علت که قدی بلند ولی بدنی ناموزون داشت، به خیط باطل نیز معروف بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۸؛ ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۹.</ref> وی اولین نفر از فرزندان حکم بن ابی العاص بود که به خلافت رسید و بنیمروان به وی منسوباند.<ref>السمعانی، الأنساب، ۱۴۰۱ق، ج۱۲، ص۲۰۵</ref> | مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیه بن عبدشمس بن عبدمناف در [[سال دوم هجرت]] به دنیا آمد. کنیه مروان، ابوعبدالملک بود <ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> و به این علت که قدی بلند ولی بدنی ناموزون داشت، به خیط باطل نیز معروف بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۸؛ ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۹.</ref> وی اولین نفر از فرزندان [[حکم بن ابیالعاص|حکم بن ابی العاص]] بود که به خلافت رسید و بنیمروان به وی منسوباند.<ref>السمعانی، الأنساب، ۱۴۰۱ق، ج۱۲، ص۲۰۵</ref> | ||
==از تبعید به طائف تا شورش مردم علیه عثمان== | مروان پس از وفات [[یزید]]، با ام خالد بنت هاشم بن عتبه بن ربیعه (همسر یزید و مادر خالد بن یزید) ازدواج کرده بود تا ام خالد بچهای برایش بزاید.<ref>المقدسی، البدءوالتاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۶، ص۵۷</ref> روزی در جمع، خطاب به خالد بن یزید ناسزایی به مادرش داد؛ این مطلب موجب نارضایتی خالد شد و به مادرش شکایت برد و ام خالد در جواب وی را به سکوت فراخواند و وعده داد که دیگر از مروان سخنان نامطلوب نمیشنود. در پی این ماجرا ام خالد، مروان را در [[سال ۶۵ هجری قمری|۶۵ق]] مسموم کرد و کشت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۵، ص۳۱؛ ابن الجوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۴۹.</ref> بنابر برخی گزارشهای تاریخی ام خالد، وی را هنگام خواب، با بالشی خفه کرد<ref>ابن العمرانی، الإنباء، ۱۴۲۱ق، ص۴۹</ref> و بنابر نقلی دیگر نیز ابتلا به بیماری طاعون موجب مرگ مروان گردید.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> | ||
== اتفاقات و اقدامات == | |||
=== از تبعید به طائف تا شورش مردم علیه عثمان === | |||
پدرِ مروان، حکم بن ابی العاص بن امیه به جهت افشای اسرار [[پیامبر(ص)]] نزد بزرگان [[قریش]] توسط پیامبر از [[مدینه]] اخراج، و [[لعنت]] شد<ref>ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۸</ref> و به همین جهت نزد علمای [[اهل سنت]] از [[صحابه]] شمرده نشده است.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۷</ref> برخی محل ولادت مروان را طائف ذکر کردهاند. مروان به همراه پدرش در شهر [[طائف]] ساکن شد و در زمان [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز در تبعید باقی ماند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۵۹، ۳۶۰</ref> | پدرِ مروان، حکم بن ابی العاص بن امیه به جهت افشای اسرار [[پیامبر(ص)]] نزد بزرگان [[قریش]] توسط پیامبر از [[مدینه]] اخراج، و [[لعنت]] شد<ref>ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۸</ref> و به همین جهت نزد علمای [[اهل سنت]] از [[صحابه]] شمرده نشده است.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۷</ref> برخی محل ولادت مروان را طائف ذکر کردهاند. مروان به همراه پدرش در شهر [[طائف]] ساکن شد و در زمان [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز در تبعید باقی ماند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۵۹، ۳۶۰</ref> | ||
خط ۴۳: | خط ۴۷: | ||
منابع تاریخی اقدامات وی را از عوامل اصلی شورش علیه عثمان و کشته شدن وی ذکر کردهاند.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> | منابع تاریخی اقدامات وی را از عوامل اصلی شورش علیه عثمان و کشته شدن وی ذکر کردهاند.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> | ||
==مقابله با امام علی (ع)== | === مقابله با امام علی (ع) === | ||
پس از به خلافت رسیدن [[حضرت علی(ع)]] در [[سال ۳۵ هجری قمری]]، مروان بن حکم با امام [[بیعت]] کرد، با این حال از [[مدینه]] به سوی [[مکه]] رفت و به [[عایشه]] ملحق شد.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۷۳</ref> وی از کسانی بود که [[طلحه]] و [[زبیر]] را برای شورش و تشکیل حکومت، ترغیب کرد و از آن دو میخواست که مردم را به بیعت خود وادار سازند؛<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۷۸، ۷۹</ref> در [[جنگ جمل]] نیز در سپاه طلحه و زبیر بود<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> و طلب خون [[عثمان]] کرد.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> برخی منابع تاریخی او را قاتل طلحه در حین جنگ جمل دانسته و علت آن را انتقام از قاتل عثمان عنوان کردهاند. البته بنابر نظر برخی مورخین علت کشتن طلحه توسط مروان، قصد کناره گیری او از جنگ بوده است.<ref>الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۴۸</ref> | پس از به خلافت رسیدن [[حضرت علی(ع)]] در [[سال ۳۵ هجری قمری]]، مروان بن حکم با امام [[بیعت]] کرد، با این حال از [[مدینه]] به سوی [[مکه]] رفت و به [[عایشه]] ملحق شد.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۷۳</ref> وی از کسانی بود که [[طلحه]] و [[زبیر]] را برای شورش و تشکیل حکومت، ترغیب کرد و از آن دو میخواست که مردم را به بیعت خود وادار سازند؛<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۷۸، ۷۹</ref> در [[جنگ جمل]] نیز در سپاه طلحه و زبیر بود<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> و طلب خون [[عثمان]] کرد.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> برخی منابع تاریخی او را قاتل طلحه در حین جنگ جمل دانسته و علت آن را انتقام از قاتل عثمان عنوان کردهاند. البته بنابر نظر برخی مورخین علت کشتن طلحه توسط مروان، قصد کناره گیری او از جنگ بوده است.<ref>الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۴۸</ref> | ||
خط ۵۰: | خط ۵۴: | ||
مروان در [[جنگ صفین]] نیز در صف سپاهیان [[اموی]]، مقابل امام علی(ع) قرار گرفت.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> در این جنگ معاویه، از مروان خواست که در برابر [[مالک اشتر]] قرار گیرد و با وی بجنگد؛ اما مروان از این امر طفره رفت و عذر آورد.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۳۲</ref> بنابر قولی، پس از جنگ صفین، امام به وی امان داد و مروان با علی(ع) بیعت کرد و به مدینه بازگشت و در آنجا ساکن شد.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> | مروان در [[جنگ صفین]] نیز در صف سپاهیان [[اموی]]، مقابل امام علی(ع) قرار گرفت.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> در این جنگ معاویه، از مروان خواست که در برابر [[مالک اشتر]] قرار گیرد و با وی بجنگد؛ اما مروان از این امر طفره رفت و عذر آورد.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۳۲</ref> بنابر قولی، پس از جنگ صفین، امام به وی امان داد و مروان با علی(ع) بیعت کرد و به مدینه بازگشت و در آنجا ساکن شد.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> | ||
==حکومت مدینه== | === حکومت مدینه === | ||
در [[سال ۴۱ قمری]] و پس از به خلافت رسیدن [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]]، مروان به حکومت [[مدینه]] منصوب شد.<ref>الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۴</ref> پس از مدتی، معاویه [[مکه]] و [[طائف]] را نیز به محدوده حکومت مروان اضافه کرد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۸؛ ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۹</ref> پس از مدتی معاویه وی را عزل و [[سعید بن ابی العاص]] را به حکومت این مناطق منصوب کرد. برخی علت این برکناری را، امتناع مروان از گرفتن بیعت برای [[یزید پسر معاویه]] بیان داشتهاند.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۷ و ۱۹۸</ref> | در [[سال ۴۱ قمری]] و پس از به خلافت رسیدن [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]]، مروان به حکومت [[مدینه]] منصوب شد.<ref>الدینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۴</ref> پس از مدتی، معاویه [[مکه]] و [[طائف]] را نیز به محدوده حکومت مروان اضافه کرد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۸؛ ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۹</ref> پس از مدتی معاویه وی را عزل و [[سعید بن ابی العاص]] را به حکومت این مناطق منصوب کرد. برخی علت این برکناری را، امتناع مروان از گرفتن بیعت برای [[یزید پسر معاویه]] بیان داشتهاند.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۷ و ۱۹۸</ref> | ||
خط ۵۷: | خط ۶۱: | ||
پس از شورش مردم مدینه علیه یزید، وی از مدینه اخراج شد و در پی آن از [[عبدالله بن عمر]] درخواست کرد که مواظب خانوادهاش باشد؛ اما ابن عمر از این کار سر باز زد و مروان این درخواست را به [[امام سجاد(ع)]] ابراز نمود و امام(ع) درخواست وی را پذیرفت و بر آن همت گمارد.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۳۰، ۲۳۱</ref> مروان پس از آن به [[شام]] رفت و تا زمان مرگ [[معاویة بن یزید|معاویة بن یزید بن معاویه]] در [[شام]] باقی ماند.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> بنابر برخی گزارشهای تاریخی، [[واقعه حره]] پس از اخراج مروان و دیگر [[امویان]] و درخواست کمک آنها از یزید و در پی آن ارسال سپاه از جانب وی به مدینه، واقع شد.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> | پس از شورش مردم مدینه علیه یزید، وی از مدینه اخراج شد و در پی آن از [[عبدالله بن عمر]] درخواست کرد که مواظب خانوادهاش باشد؛ اما ابن عمر از این کار سر باز زد و مروان این درخواست را به [[امام سجاد(ع)]] ابراز نمود و امام(ع) درخواست وی را پذیرفت و بر آن همت گمارد.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۳۰، ۲۳۱</ref> مروان پس از آن به [[شام]] رفت و تا زمان مرگ [[معاویة بن یزید|معاویة بن یزید بن معاویه]] در [[شام]] باقی ماند.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> بنابر برخی گزارشهای تاریخی، [[واقعه حره]] پس از اخراج مروان و دیگر [[امویان]] و درخواست کمک آنها از یزید و در پی آن ارسال سپاه از جانب وی به مدینه، واقع شد.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> | ||
==خلافت == | === خلافت === | ||
پس از کنارهگیری [[معاویه بن یزید|معاویه بن یزید بن معاویه]] از خلافت، [[امویان]] با مروان به عنوان خلیفه بیعت کردند.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> مروان برای تثبیت حکومت، ابتدا به جابیه (در شمال حوران) رفت و مردم را به سوی خود خواند، در [[سال ۶۴ قمری]] مردم [[اردن]] با وی بیعت کردند. سپس وی به شام | پس از کنارهگیری [[معاویه بن یزید|معاویه بن یزید بن معاویه]] از خلافت، [[امویان]] با مروان به عنوان خلیفه بیعت کردند.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> مروان برای تثبیت حکومت، ابتدا به جابیه (در شمال حوران) رفت و مردم را به سوی خود خواند، در [[سال ۶۴ قمری]] مردم [[اردن]] با وی بیعت کردند. سپس وی به شام آمد. در شام، [[ضحاک بن قیس فهری]] مردم را به بیعت با [[عبدالله بن زبیر]] فرامیخواند و همین امر به درگیری و جنگ وی با مروان بن حکم انجامید که در طی آن ضحاک شکست خورده و کشته شد.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> | ||
خلافت مروان ۹ یا ۱۰ ماه دوام داشت. وی در ابتدای ماه رمضان سال ۶۵، در سن ۶۴ سالگی وفات یافت.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۹</ref> وی پیش از مرگ، پسرش عبدالملک را ولیعهد خود قرار داده بود و پسر دیگرش عبدالعزیز را به عنوان ولیعهد دوم منصوب کرده بود؛ پس از مرگ مروان، عبدالملک به خلافت رسید و مردم شام با وی بیعت کردند.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۳</ref> | مروان در جهت گسترش سلطه خود به سمت [[مصر]] لشکر کشید و مردم آنجا را که در صدد بیعت با عبدالله بن زبیر بودند، مطیع خود نمود و پسرش [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] را به حکومت آنجا گمارد. سپس به شام بازگشت و پس از مدت کوتاهی وفات یافت.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> از جمله اقدامات مروان، ضرب سکههای دینار شامی بود که بر روی آن آیه «[[سوره اخلاص|قل هو الله احد]]» حک شده بود.<ref>ابن حجر العسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۴</ref> خلافت مروان ۹ یا ۱۰ ماه دوام داشت. وی در ابتدای ماه رمضان سال ۶۵، در سن ۶۴ سالگی وفات یافت.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۹</ref> وی پیش از مرگ، پسرش عبدالملک را ولیعهد خود قرار داده بود و پسر دیگرش عبدالعزیز را به عنوان ولیعهد دوم منصوب کرده بود؛ پس از مرگ مروان، عبدالملک به خلافت رسید و مردم شام با وی بیعت کردند.<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۳</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |