پرش به محتوا

مروان بن حکم: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۱۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ اکتبر ۲۰۱۷
اصلاح پاورقی و منابع
imported>M.r.seifi
imported>M.r.seifi
(اصلاح پاورقی و منابع)
خط ۵: خط ۵:


==زندگی‌نامه==
==زندگی‌نامه==
مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیه بن عبدشمس بن عبدمناف در [[سال دوم هجرت]] به دنیا آمد. کنیه مروان، ابوعبدالملک و به این علت که قدی بلند ولی بدنی ناموزون داشت،<ref>الأعلام، ج۷، ص۲۰۷</ref> به خیط باطل معروف بود.<ref>الاستیعاب،ج۳،ص ۱۳۸۸؛ أسدالغابة، ج۴، ص۳۶۹</ref> وی اولین نفر از فرزندان حکم بن ابی العاص بود که به خلافت رسید و بنی‌مروان به وی منسوب‌اند.<ref>الأنساب، ج۱۲، ص۲۰۵</ref>
مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیه بن عبدشمس بن عبدمناف در [[سال دوم هجرت]] به دنیا آمد. کنیه مروان، ابوعبدالملک بود <ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> و به این علت که قدی بلند ولی بدنی ناموزون داشت، به خیط باطل نیز معروف بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۸؛ ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۹.</ref> وی اولین نفر از فرزندان حکم بن ابی العاص بود که به خلافت رسید و بنی‌مروان به وی منسوب‌اند.<ref>الأنساب، ج۱۲، ص۲۰۵</ref>
{{تبارنامه بنی‌امیه}}
{{تبارنامه بنی‌امیه}}


==از تبعید به طائف تا شورش مردم علیه عثمان==
==از تبعید به طائف تا شورش مردم علیه عثمان==
پدرِ مروان، حکم بن ابی العاص بن امیه به جهت افشای اسرار [[پیامبر(ص)]] نزد بزرگان [[قریش]] توسط پیامبر از [[مدینه]] اخراج، و لعنت شد<ref>أسدالغابة، ج۴، ص۳۶۸</ref> و به همین جهت نزد علمای [[اهل سنت]] از [[صحابه]] شمرده نشده است.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۸۷</ref> برخی محل ولادت مروان را طائف ذکر کرده‌اند. مروان به همراه پدرش در شهر طائف ساکن شد و در زمان [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز در تبعید باقی ماند.<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۳۵۹ و ۳۶۰</ref>
پدرِ مروان، حکم بن ابی العاص بن امیه به جهت افشای اسرار [[پیامبر(ص)]] نزد بزرگان [[قریش]] توسط پیامبر از [[مدینه]] اخراج، و لعنت شد<ref>ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۸</ref> و به همین جهت نزد علمای [[اهل سنت]] از [[صحابه]] شمرده نشده است.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۷</ref> برخی محل ولادت مروان را طائف ذکر کرده‌اند. مروان به همراه پدرش در شهر طائف ساکن شد و در زمان [[ابوبکر]] و [[عمر]] نیز در تبعید باقی ماند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۵۹، ۳۶۰</ref>


پس از به خلافت رسیدن [[عثمان بن عفان|عثمان]]، وی همراه پدرش به [[مدینه]] بازگشت<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۰</ref> و کاتب و از خاصّان حکومت عثمان قرار گرفت<ref>الأعلام، ج۷، ص۲۰۷</ref> و داماد او نیز گردید.<ref>الإصابة، ج۴، ص۳۷۹</ref> نقل است که [[امام علی(ع)]] به وی گفته است: وای بر تو و وای بر امت محمد(ص) از دست تو.<ref>الاستیعاب،ج۳،ص ۱۳۸۸</ref>
پس از به خلافت رسیدن [[عثمان بن عفان|عثمان]]، وی همراه پدرش به [[مدینه]] بازگشت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۶۰</ref> و کاتب و از خاصّان حکومت عثمان قرار گرفت<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> و داماد او نیز گردید.<ref>الإصابة، ج۴، ص۳۷۹</ref> نقل است که [[امام علی(ع)]] به وی گفته است: وای بر تو و وای بر امت محمد(ص) از دست تو.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۸</ref>


منابع تاریخی اقدامات وی را از عوامل اصلی شورش علیه عثمان و کشته شدن وی ذکر کرده‌اند.<ref>الإصابة، ج۶، ص۲۰۴</ref>
منابع تاریخی اقدامات وی را از عوامل اصلی شورش علیه عثمان و کشته شدن وی ذکر کرده‌اند.<ref>الإصابة، ج۶، ص۲۰۴</ref>
خط ۱۹: خط ۱۹:
پس از به خلافت رسیدن [[حضرت علی(ع)]] در سال [[سال 35 هجری قمری|سی و پنج هجری]]، مروان بن حکم با امام بیعت نکرد و از [[مدینه]] به سوی [[مکه]] فرار نمود و به [[عایشه]] ملحق شد.<ref>الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۷۳</ref>
پس از به خلافت رسیدن [[حضرت علی(ع)]] در سال [[سال 35 هجری قمری|سی و پنج هجری]]، مروان بن حکم با امام بیعت نکرد و از [[مدینه]] به سوی [[مکه]] فرار نمود و به [[عایشه]] ملحق شد.<ref>الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۷۳</ref>


وی از کسانی بود که [[طلحه]] و [[زبیر]] را برای شورش و تشکیل حکومت، ترغیب کرد و از آن دو می‌خواست که مردم را به بیعت خود وادار سازند؛<ref>الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۷۸ و ۷۹</ref> در [[جنگ جمل]] نیز در سپاه طلحه و زبیر بود<ref>الإصابة، ج۶، ص۲۰۴</ref> و طلب خون [[عثمان]] کرد.<ref>الأعلام، ج۷، ص۲۰۷</ref> و البته در این جنگ، طلحه را کشته و علت آن را انتقام از قاتل عثمان عنوان کرد. البته بنابر نظر برخی مورخین علت این بود که طلحه قصد کناره گیری از جنگ را داشته است.<ref>اخبار الطوال، ص۱۴۸</ref>
وی از کسانی بود که [[طلحه]] و [[زبیر]] را برای شورش و تشکیل حکومت، ترغیب کرد و از آن دو می‌خواست که مردم را به بیعت خود وادار سازند؛<ref>الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۷۸ و ۷۹</ref> در [[جنگ جمل]] نیز در سپاه طلحه و زبیر بود<ref>الإصابة، ج۶، ص۲۰۴</ref> و طلب خون [[عثمان]] کرد.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> و البته در این جنگ، طلحه را کشته و علت آن را انتقام از قاتل عثمان عنوان کرد. البته بنابر نظر برخی مورخین علت این بود که طلحه قصد کناره گیری از جنگ را داشته است.<ref>اخبار الطوال، ص۱۴۸</ref>


وی در جنگ جمل، به همراه عایشه، عمرو بن عثمان، موسی بن طلحه و عمرو بن سعید بن ابی العاص اسیر شد؛ ولی علی(ع) آن‎ها را عفو نمود.<ref>الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۹۷</ref> البته بنابر برخی منابع، مروان پس از فرار اطرافیانش در اواخر جنگ، به طرف [[شام]] متواری گردید.<ref>الأعلام، ج۷، ص۲۰۷</ref>
وی در جنگ جمل، به همراه عایشه، عمرو بن عثمان، موسی بن طلحه و عمرو بن سعید بن ابی العاص اسیر شد؛ ولی علی(ع) آن‎ها را عفو نمود.<ref>الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۹۷</ref> البته بنابر برخی منابع، مروان پس از فرار اطرافیانش در اواخر جنگ، به طرف [[شام]] متواری گردید.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref>


مروان در [[جنگ صفین]] در صف سپاهیان [[اموی]]، مقابل امام علی(ع) قرار گرفت.<ref>الإصابة، ج۶، ص۲۰۴</ref> در این جنگ معاویه، از مروان خواست که در برابر [[مالک اشتر]] قرار گیرد و با وی بجنگد؛ اما مروان از این امر طفره رفت و عذر آورد.<ref>الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۱۳۲</ref> بنابر قولی، پس از جنگ صفین، امام به وی امان داد و مروان با علی(ع) بیعت کرد و به مدینه بازگشت و در آن‎جا ساکن شد.<ref>الأعلام، ج۷، ص۲۰۷</ref>
مروان در [[جنگ صفین]] در صف سپاهیان [[اموی]]، مقابل امام علی(ع) قرار گرفت.<ref>الإصابة، ج۶، ص۲۰۴</ref> در این جنگ معاویه، از مروان خواست که در برابر [[مالک اشتر]] قرار گیرد و با وی بجنگد؛ اما مروان از این امر طفره رفت و عذر آورد.<ref>الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۱۳۲</ref> بنابر قولی، پس از جنگ صفین، امام به وی امان داد و مروان با علی(ع) بیعت کرد و به مدینه بازگشت و در آن‎جا ساکن شد.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref>


==حکومت مدینه==
==حکومت مدینه==
در سال [[سال ۴۱ هجری قمری|۴۱ هجری]] و پس از به خلافت رسیدن [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]]، مروان به حکومت [[مدینه]] منصوب شد.<ref>اخبار الطوال، ص۲۲۴</ref> پس از مدتی، معاویه [[مکه]] و [[طائف]] را نیز به محدوده حکومت مروان اضافه کرد.<ref>الاستیعاب،ج۳،ص ۱۳۸۸؛ أسدالغابة، ج۴، ص۳۶۹</ref> پس از مدتی معاویه وی را عزل و [[سعید بن ابی العاص]] را به حکومت این مناطق منصوب کرد. برخی علت این برکناری را، امتناع مروان از گرفتن بیعت برای [[یزید پسر معاویه]] بیان داشته‌اند.<ref>الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۱۹۷ و ۱۹۸</ref>
در سال [[سال ۴۱ هجری قمری|۴۱ هجری]] و پس از به خلافت رسیدن [[معاویه بن ابوسفیان|معاویه]]، مروان به حکومت [[مدینه]] منصوب شد.<ref>اخبار الطوال، ص۲۲۴</ref> پس از مدتی، معاویه [[مکه]] و [[طائف]] را نیز به محدوده حکومت مروان اضافه کرد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۸؛ ابن الأثیر الجزری، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۶۹</ref> پس از مدتی معاویه وی را عزل و [[سعید بن ابی العاص]] را به حکومت این مناطق منصوب کرد. برخی علت این برکناری را، امتناع مروان از گرفتن بیعت برای [[یزید پسر معاویه]] بیان داشته‌اند.<ref>الإمامة و السیاسة، ج۱، ص۱۹۷ و ۱۹۸</ref>


مروان در سال [[سال ۵۴ هجری قمری|۵۴ هجری]] مجددا به حکومت مدینه منصوب و پس از آن مجددا عزل شد و [[ولید بن عتبه]] به جای وی بر حکومت مدینه منصوب شد.<ref>الاستیعاب،ج۳،ص ۱۳۸۸</ref> وی در همین دوران نیز به مخالفت و اقدام علیه ائمه ادامه داد؛ در جریان تشییع [[امام حسن(ع)]]، مانع دفن پیکر وی در کنار قبر پیامبر(ص) شد و همچنین پس از به خلافت رسیدن [[یزید]]، سعی فراوانی در گرفتن بیعت از [[امام حسین(ع)]] گرفت؛ تا آن جا که مجادله‌ای با امام حسین(ع) نزد ولید بن عتبه حاکم مدینه داشت.<ref>الإمامةوالسیاسة، ج۱، ص۲۲۷</ref>
مروان در سال [[سال ۵۴ هجری قمری|۵۴ هجری]] مجددا به حکومت مدینه منصوب و پس از آن مجددا عزل شد و [[ولید بن عتبه]] به جای وی بر حکومت مدینه منصوب شد.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۸</ref> وی در همین دوران نیز به مخالفت و اقدام علیه ائمه ادامه داد؛ در جریان تشییع [[امام حسن(ع)]]، مانع دفن پیکر وی در کنار قبر پیامبر(ص) شد و همچنین پس از به خلافت رسیدن [[یزید]]، سعی فراوانی در گرفتن بیعت از [[امام حسین(ع)]] گرفت؛ تا آن جا که مجادله‌ای با امام حسین(ع) نزد ولید بن عتبه حاکم مدینه داشت.<ref>الإمامةوالسیاسة، ج۱، ص۲۲۷</ref>


پس از شورش مردم مدینه علیه یزید، وی از مدینه اخراج شد و در پی آن از [[عبدالله بن عمر]] درخواست کرد که مواظب خانواده‌اش باشد؛ اما ابن عمر از این کار سر باز زد و مروان این درخواست را به [[امام سجاد(ع)]] ابراز نمود و امام(ع) درخواست وی را پذیرفت و بر آن همت گمارد.<ref>الإمامةوالسیاسة، ج۱، ص۲۳۰ و ۲۳۱</ref> مروان پس از آن به [[شام]] رفت و تا زمان مرگ [[معاویة بن یزید|معاویة بن یزید بن معاویه]] در شام باقی ماند.<ref>الإصابة، ج۶، ص۲۰۴</ref> بنابر برخی گزارش‌های تاریخی، [[واقعه حره|واقعه حرّه]] پس از اخراج مروان و دیگر امویان و درخواست کمک آن‎ها از یزید و در پی آن ارسال سپاه از جانب وی به مدینه، واقع شد.<ref>الإصابة، ج۶، ص۲۰۴</ref>
پس از شورش مردم مدینه علیه یزید، وی از مدینه اخراج شد و در پی آن از [[عبدالله بن عمر]] درخواست کرد که مواظب خانواده‌اش باشد؛ اما ابن عمر از این کار سر باز زد و مروان این درخواست را به [[امام سجاد(ع)]] ابراز نمود و امام(ع) درخواست وی را پذیرفت و بر آن همت گمارد.<ref>الإمامةوالسیاسة، ج۱، ص۲۳۰ و ۲۳۱</ref> مروان پس از آن به [[شام]] رفت و تا زمان مرگ [[معاویة بن یزید|معاویة بن یزید بن معاویه]] در شام باقی ماند.<ref>الإصابة، ج۶، ص۲۰۴</ref> بنابر برخی گزارش‌های تاریخی، [[واقعه حره|واقعه حرّه]] پس از اخراج مروان و دیگر امویان و درخواست کمک آن‎ها از یزید و در پی آن ارسال سپاه از جانب وی به مدینه، واقع شد.<ref>الإصابة، ج۶، ص۲۰۴</ref>


==خلافت ==
==خلافت ==
پس از کناره‌گیری [[معاویه بن یزید|معاویه بن یزید بن معاویه]] از خلافت، [[امویان]] با مروان به عنوان خلیفه بیعت کردند.<ref>الأعلام، ج۷، ص۲۰۷</ref> مروان برای تثبیت حکومت، ابتدا به جابیه (در شمال حوران) رفت و مردم را به سوی خود خواند، در [[سال ۶۴ قمری]] مردم [[اردن]] با وی بیعت کردند. سپس وی به شام آمده و در اصلاح امور کوشید. در شام، [[ضحاک بن قیس فهری]] مردم را به بیعت با [[عبدالله بن زبیر]] فرامی‌خواند و همین امر به درگیری و جنگ وی با مروان بن حکم انجامید که در طی آن ضحاک شکست خورده و کشته شد.<ref>الإصابة، ج۶، ص۲۰۴</ref>
پس از کناره‌گیری [[معاویه بن یزید|معاویه بن یزید بن معاویه]] از خلافت، [[امویان]] با مروان به عنوان خلیفه بیعت کردند.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref> مروان برای تثبیت حکومت، ابتدا به جابیه (در شمال حوران) رفت و مردم را به سوی خود خواند، در [[سال ۶۴ قمری]] مردم [[اردن]] با وی بیعت کردند. سپس وی به شام آمده و در اصلاح امور کوشید. در شام، [[ضحاک بن قیس فهری]] مردم را به بیعت با [[عبدالله بن زبیر]] فرامی‌خواند و همین امر به درگیری و جنگ وی با مروان بن حکم انجامید که در طی آن ضحاک شکست خورده و کشته شد.<ref>الإصابة، ج۶، ص۲۰۴</ref>


مروان در جهت گسترش سلطه خود به سمت [[مصر]] لشکر کشید و مردم آن‎جا را که در صدد بیعت با عبدالله بن زبیر بودند، مطیع خود نمود و پسرش [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] را به حکومت آنجا گمارد. سپس به شام بازگشت و پس از مدت کوتاهی وفات یافت.<ref>الأعلام، ج۷، ص۲۰۷</ref>
مروان در جهت گسترش سلطه خود به سمت [[مصر]] لشکر کشید و مردم آن‎جا را که در صدد بیعت با عبدالله بن زبیر بودند، مطیع خود نمود و پسرش [[عبدالملک بن مروان|عبدالملک]] را به حکومت آنجا گمارد. سپس به شام بازگشت و پس از مدت کوتاهی وفات یافت.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref>


از جمله اقدامات مهم وی در زمان کوتاه خلافتش، ضرب سکه‌های دینار شامی بود که بر روی آن آیه «[[سوره اخلاص|قل هو الله احد]]» حک شده بود.<ref>الإصابة، ج۶، ص۲۰۴</ref>
از جمله اقدامات مهم وی در زمان کوتاه خلافتش، ضرب سکه‌های دینار شامی بود که بر روی آن آیه «[[سوره اخلاص|قل هو الله احد]]» حک شده بود.<ref>الإصابة، ج۶، ص۲۰۴</ref>
خط ۴۲: خط ۴۲:
مروان پس از وفات [[یزید]]، با ام خالد بنت هاشم بن عتبه بن ربیعه (همسر یزید و مادر خالد بن یزید) ازدواج کرده بود تا ام خالد بچه‌ای برایش بزاید.<ref>البدءوالتاریخ، ج۶، ص ۵۷</ref> روزی در جمع، خطاب به خالد بن یزید ناسزایی به مادرش داد؛ این مطلب موجب نارضایتی خالد شد و به مادرش شکایت برد و ام خالد در جواب وی را به سکوت فراخواند و وعده داد که دیگر از مروان سخنان نامطلوب نمی‌شنود. در پی این ماجرا ام خالد، مروان را مسموم کرد و کشت.<ref>الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۱؛ المنتظم،ج۶، ص۴۹</ref>
مروان پس از وفات [[یزید]]، با ام خالد بنت هاشم بن عتبه بن ربیعه (همسر یزید و مادر خالد بن یزید) ازدواج کرده بود تا ام خالد بچه‌ای برایش بزاید.<ref>البدءوالتاریخ، ج۶، ص ۵۷</ref> روزی در جمع، خطاب به خالد بن یزید ناسزایی به مادرش داد؛ این مطلب موجب نارضایتی خالد شد و به مادرش شکایت برد و ام خالد در جواب وی را به سکوت فراخواند و وعده داد که دیگر از مروان سخنان نامطلوب نمی‌شنود. در پی این ماجرا ام خالد، مروان را مسموم کرد و کشت.<ref>الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۱؛ المنتظم،ج۶، ص۴۹</ref>


بنابر برخی گزارش‎های تاریخی ام خالد، وی را هنگام خواب، با بالشی خفه کرد<ref>الإنباء، ص۴۹</ref> و بنابر نقلی دیگر نیز ابتلا به بیماری طاعون موجب مرگ مروان گردید.<ref>الأعلام، ج۷، ص۲۰۷</ref>
بنابر برخی گزارش‎های تاریخی ام خالد، وی را هنگام خواب، با بالشی خفه کرد<ref>الإنباء، ص۴۹</ref> و بنابر نقلی دیگر نیز ابتلا به بیماری طاعون موجب مرگ مروان گردید.<ref>الزرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۰۷</ref>


خلافت مروان ۹ یا ۱۰ ماه دوام داشت. وی در ابتدای ماه رمضان سال ۶۵، در سن ۶۴ سالگی وفات یافت.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۸۹</ref> وی پیش از مرگ، پسرش عبدالملک را ولیعهد خود قرار داده بود و پسر دیگرش عبدالعزیز را به عنوان ولیعهد دوم منصوب کرده بود؛ پس از مرگ مروان، عبدالملک به خلافت رسید و مردم شام با وی بیعت کردند.<ref>الإمامةوالسیاسة، ج۲، ص۲۳</ref>
خلافت مروان ۹ یا ۱۰ ماه دوام داشت. وی در ابتدای ماه رمضان سال ۶۵، در سن ۶۴ سالگی وفات یافت.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۸۹</ref> وی پیش از مرگ، پسرش عبدالملک را ولیعهد خود قرار داده بود و پسر دیگرش عبدالعزیز را به عنوان ولیعهد دوم منصوب کرده بود؛ پس از مرگ مروان، عبدالملک به خلافت رسید و مردم شام با وی بیعت کردند.<ref>الإمامةوالسیاسة، ج۲، ص۲۳</ref>


==پانویس==
==پانویس==
خط ۵۴: خط ۵۴:
* الدینوری، احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش.
* الدینوری، احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش.
* ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
* ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
* ابن الأثیر الجزری، علی بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
* ابن الأثیر الجزری، علی بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
* الزرکلی، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت،‌ دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹.
* الزرکلی، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت،‌ دار العلم للملایین، الطبعة الثامنة، ۱۹۸۹م.
* ابن قتیبة الدینوری، عبد الله بن مسلم، الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
* ابن قتیبة الدینوری، عبد الله بن مسلم، الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولی، ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
* ابن العمرانی، محمد بن علی، الإنباء فی تاریخ الخلفاء، تحقیق قاسم السامرائی، القاهرة،‌ دار الآفاق العربیة، ط الأولی، ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
* ابن العمرانی، محمد بن علی، الإنباء فی تاریخ الخلفاء، تحقیق قاسم السامرائی، القاهرة،‌ دار الآفاق العربیة، ط الأولی، ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
کاربر ناشناس