پروین اعتصامی: تفاوت میان نسخهها
جز
←شعر پروین
جز (←شعر پروین) |
|||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
==شعر پروین== | ==شعر پروین== | ||
{{شعر۲| | {{شعر۲|روزی گذشت پادشهی از گذرگه|فرياد شوق بر سر هر کوی و بام خاست|پرسيد زان ميانه يکی کودک يتيم|کاين تابناک چيست که بر تاج پادشاست|آن يک جواب داد چه دانيم ما که چيست|پيداست آنقدر که متاعی گرانبهاست|نزديک رفت پيرزنی کوژپشت و گفت|اين اشک ديدهی من و خون دل شماست|ما را به رخت و چوب شبانی فريفته است|اين گرگ سالهاست که با گله آشناست|آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است|آن پادشا که مال رعيت خورد گداست|بر قطرهی سرشک يتيمان نظاره کن|تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست|پروين! به کجروان سخن از راستی چه سود؟|کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست؟}} | ||
شعر پروین «تعلیمی» و اخلاقی است، نه غنایی و [[غزل|تغزلی]]. در تقسیمبندی شعر به نو و کهن، پروین را باید در ردیف کهنسرایان قرارداد، هرچند در بعضی از اشعار او، بهندرت ابتکاراتی برای دستیافتن به قالبهای تازه مشاهده میشود.<ref>رجوع کنید به آرین پور، ج ۳، ص۵۴۴</ref> [[ملک الشعرای بهار|ملک الشعراء بهار]]<ref>بهار و ادب فارسی، ج ۱، ص۲۱۰ ـ ۲۱۱</ref> سبک شعری پروین را سبکی مستقل میداند مرکب از دو [[سبک خراسانی]] در [[قصیده|قصاید]] و [[سبک عراقی|عراقی]] در [[قطعه (شعر)|قطعات]] و [[مناظره (ادبیات)|مناظرات]]. واژگان شعر پروین فاخر و فخیم است و در آن از لغات و اصطلاحات عربی مهجور و یا بعضی لغات فرنگی که بر اثر تحولات اجتماعی ناشی از ترقی و تجدد در دوران او معمول بوده است، خبری نیست. پروین گاهی از اوزان و بحور نامطبوع استفاده کرده<ref>رجوع کنید به پروین اعتصامی، قصاید ۱، ۵، ۶، ۱۰، ۱۱</ref> و از حیث طرز بیان مفاهیم و معانی، مخصوصاً به «مناظره» {{یادداشت|شعری است که به شیوه گفتگو و سؤالوجواب طرح شده باشد؛ گفتگو به قصد غلبه بر حریف، ارزش تمثیلی، ارزش نمایشی و جاندارنمایی از ویژگیهای مهم این نوع شعری به شمار میرود.}} و «سؤال و جواب» توجه داشته است. در دیوان او بیش از هفتاد نمونه مناظره آمده که وی را از این حیث در میان همه شاعران فارسی زبان ممتاز ساخته است ؛ این مناظرات نه فقط میان آدمیان و جانوران و گیاهان، بلکه میان انواع اشیا از قبیل سوزن و نخ نیز اتفاق میافتد. شعر پروین، روان و آسان فهم است و به قول پدرش [[یوسف اعتصامی|اعتصام الملک]] برای مبدّل کردن آن به نثر، جابهجا کردن کلمات کافی است و نیازی به افزودن و کاستن چیزی نیست<ref>یوسف اعتصامی، ص۱۵</ref>. میتوان گفت که شعر پروین از نمونههای شعر سهلِ ممتنع است. خصوصیت دیگر شعر او یکدستی و یکنواختی همهجانبهای است که در کل دیوان او دیده میشود و «احساسات متضاد و احوال و حوادثی که شاعر را برانگیخته، هیچ وقت طرز و سبک خاص او را از اختیارش» بیرون نیاورده است.<ref>رجوع کنید به بهار، ج ۱، ص۲۱۲</ref> | شعر پروین «تعلیمی» و اخلاقی است، نه غنایی و [[غزل|تغزلی]]. در تقسیمبندی شعر به نو و کهن، پروین را باید در ردیف کهنسرایان قرارداد، هرچند در بعضی از اشعار او، بهندرت ابتکاراتی برای دستیافتن به قالبهای تازه مشاهده میشود.<ref>رجوع کنید به آرین پور، ج ۳، ص۵۴۴</ref> [[ملک الشعرای بهار|ملک الشعراء بهار]]<ref>بهار و ادب فارسی، ج ۱، ص۲۱۰ ـ ۲۱۱</ref> سبک شعری پروین را سبکی مستقل میداند مرکب از دو [[سبک خراسانی]] در [[قصیده|قصاید]] و [[سبک عراقی|عراقی]] در [[قطعه (شعر)|قطعات]] و [[مناظره (ادبیات)|مناظرات]]. واژگان شعر پروین فاخر و فخیم است و در آن از لغات و اصطلاحات عربی مهجور و یا بعضی لغات فرنگی که بر اثر تحولات اجتماعی ناشی از ترقی و تجدد در دوران او معمول بوده است، خبری نیست. پروین گاهی از اوزان و بحور نامطبوع استفاده کرده<ref>رجوع کنید به پروین اعتصامی، قصاید ۱، ۵، ۶، ۱۰، ۱۱</ref> و از حیث طرز بیان مفاهیم و معانی، مخصوصاً به «مناظره» {{یادداشت|شعری است که به شیوه گفتگو و سؤالوجواب طرح شده باشد؛ گفتگو به قصد غلبه بر حریف، ارزش تمثیلی، ارزش نمایشی و جاندارنمایی از ویژگیهای مهم این نوع شعری به شمار میرود.}} و «سؤال و جواب» توجه داشته است. در دیوان او بیش از هفتاد نمونه مناظره آمده که وی را از این حیث در میان همه شاعران فارسی زبان ممتاز ساخته است ؛ این مناظرات نه فقط میان آدمیان و جانوران و گیاهان، بلکه میان انواع اشیا از قبیل سوزن و نخ نیز اتفاق میافتد. شعر پروین، روان و آسان فهم است و به قول پدرش [[یوسف اعتصامی|اعتصام الملک]] برای مبدّل کردن آن به نثر، جابهجا کردن کلمات کافی است و نیازی به افزودن و کاستن چیزی نیست<ref>یوسف اعتصامی، ص۱۵</ref>. میتوان گفت که شعر پروین از نمونههای شعر سهلِ ممتنع است. خصوصیت دیگر شعر او یکدستی و یکنواختی همهجانبهای است که در کل دیوان او دیده میشود و «احساسات متضاد و احوال و حوادثی که شاعر را برانگیخته، هیچ وقت طرز و سبک خاص او را از اختیارش» بیرون نیاورده است.<ref>رجوع کنید به بهار، ج ۱، ص۲۱۲</ref> | ||