ابوبکر بن ابیقحافه: تفاوت میان نسخهها
←تعیین جانشینی
خط ۲۱۰: | خط ۲۱۰: | ||
به گزارش طبری<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۲۹</ref> و ابن حبان<ref> ابن حبان، کتاب الثقات، ۱۳۹۳ق، ج۲، ص۱۹۲.</ref> ابوبکر عثمان را در خلوت فراخواند و گفت: «بنویس: بسم الله الرحمن الرحیم. این پیمان ابوبکر بن ابی قحافه با مسلمانان است، اما بعد...». ابوبکر در همین حال و در همینجا از هوش رفت و عثمان از پیش خود نوشت: «اما بعد، من عمر بن خطاب را به جانشینی بر شما گماشتم و در نیکخواهی بر شما چیزی فرو نگذاشتم». آنگاه که ابوبکر به خود آمد، گفت: برایم بخوان. عثمان آنچه را نوشته بود، خواند. ابوبکر چون نام عمر را شنید، تکبیر بر زبان آورد و گفت: آیا بیم داشتی که اگر در بیهوشی جان بدهم، مردم دستخوش اختلاف شوند؟ عثمان پاسخ داد: آری. در روایات یعقوبی<ref> یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۶، ۱۳۷.</ref> و ابن قتیبه<ref>ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۳۵۶ق، ج۱، ص۱۹.</ref>، سخنی از بیهوش شدن ابوبکر در میان نیست و متن پیماننامه ابوبکر در این دو روایت هم با دیگر منابع متفاوت است و هم با یکدیگر اختلاف بسیار دارد. این متن در روایت ابن قتیبه مفصلتر و حاوی این نکته است که من [[علم غیب|غیب]] نمیدانم، گمان و امید من آن است که وی مردی عادل باشد، اگر خلاف این گردد (خدا داند) که من نیت خیر داشتهام.<ref>ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۳۵۶ق، ج۱، ص۱۹؛ نیز نک: مبرد، ۱، ص۱۷، قریب به همین مضمون</ref> ابن حبان در روایت خویش آورده است که ابوبکر پس از شنیدن متن پیماننامه از زبان عثمان او را دعا کرد و سپس دو دست خویش رو به آسمان برد و گفت: خدایا، بیآنکه فرمانی از پیامبرت داشته باشم، او را ولایت دادم و در این کار قصدی جز صلاح مردم و جلوگیری از بروز فتنه نداشتم... اجتهاد به رأی خویش کردم و بهترین، نیرومندترین آنان را بر ایشان گماشتم و هرگز قصد هواداری از عمر را نداشتم.<ref> ابن حبان، کتاب الثقات، ۱۳۹۳ق، ج۲، ص۱۹۲-۱۹۳.</ref> در روایت الامامه عبارتی دیگر در سخنان ابوبکر خطاب به مردم هست که وی گفت: اگر دوست دارید، گرد آیید و مشورت کنید و هر که را میخواهید، ولایت دهید و اگر مایلید به رأی خویش اجتهاد کنم... سپس گریست و مردم نیز گریستند و گفتند: ای جانشین پیامبر خدا، تو از ما نیکتر و داناتری... آنگاه [[عمر بن خطاب|عمر]] را فرا خواند و نامه را بدو داد تا بر مردم بخواند. همانجا آمده است که مردی در راه به عمر گفت: ابوحفص، در نامه چیست؟ پاسخ داد نمیدانم، اما هرچه باشد، من نخستین فردی هستم که میشنود و اطاعت میکند. مرد گفت: ولی به خدا سوگند، من میدانم در آن چیست، سال اول تو او را امیر کردی و امسال او تو را امیر کرد.«'''لكني والله أدري ما فيه : | به گزارش طبری<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۲۹</ref> و ابن حبان<ref> ابن حبان، کتاب الثقات، ۱۳۹۳ق، ج۲، ص۱۹۲.</ref> ابوبکر عثمان را در خلوت فراخواند و گفت: «بنویس: بسم الله الرحمن الرحیم. این پیمان ابوبکر بن ابی قحافه با مسلمانان است، اما بعد...». ابوبکر در همین حال و در همینجا از هوش رفت و عثمان از پیش خود نوشت: «اما بعد، من عمر بن خطاب را به جانشینی بر شما گماشتم و در نیکخواهی بر شما چیزی فرو نگذاشتم». آنگاه که ابوبکر به خود آمد، گفت: برایم بخوان. عثمان آنچه را نوشته بود، خواند. ابوبکر چون نام عمر را شنید، تکبیر بر زبان آورد و گفت: آیا بیم داشتی که اگر در بیهوشی جان بدهم، مردم دستخوش اختلاف شوند؟ عثمان پاسخ داد: آری. در روایات یعقوبی<ref> یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۶، ۱۳۷.</ref> و ابن قتیبه<ref>ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۳۵۶ق، ج۱، ص۱۹.</ref>، سخنی از بیهوش شدن ابوبکر در میان نیست و متن پیماننامه ابوبکر در این دو روایت هم با دیگر منابع متفاوت است و هم با یکدیگر اختلاف بسیار دارد. این متن در روایت ابن قتیبه مفصلتر و حاوی این نکته است که من [[علم غیب|غیب]] نمیدانم، گمان و امید من آن است که وی مردی عادل باشد، اگر خلاف این گردد (خدا داند) که من نیت خیر داشتهام.<ref>ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ۱۳۵۶ق، ج۱، ص۱۹؛ نیز نک: مبرد، ۱، ص۱۷، قریب به همین مضمون</ref> ابن حبان در روایت خویش آورده است که ابوبکر پس از شنیدن متن پیماننامه از زبان عثمان او را دعا کرد و سپس دو دست خویش رو به آسمان برد و گفت: خدایا، بیآنکه فرمانی از پیامبرت داشته باشم، او را ولایت دادم و در این کار قصدی جز صلاح مردم و جلوگیری از بروز فتنه نداشتم... اجتهاد به رأی خویش کردم و بهترین، نیرومندترین آنان را بر ایشان گماشتم و هرگز قصد هواداری از عمر را نداشتم.<ref> ابن حبان، کتاب الثقات، ۱۳۹۳ق، ج۲، ص۱۹۲-۱۹۳.</ref> در روایت الامامه عبارتی دیگر در سخنان ابوبکر خطاب به مردم هست که وی گفت: اگر دوست دارید، گرد آیید و مشورت کنید و هر که را میخواهید، ولایت دهید و اگر مایلید به رأی خویش اجتهاد کنم... سپس گریست و مردم نیز گریستند و گفتند: ای جانشین پیامبر خدا، تو از ما نیکتر و داناتری... آنگاه [[عمر بن خطاب|عمر]] را فرا خواند و نامه را بدو داد تا بر مردم بخواند. همانجا آمده است که مردی در راه به عمر گفت: ابوحفص، در نامه چیست؟ پاسخ داد نمیدانم، اما هرچه باشد، من نخستین فردی هستم که میشنود و اطاعت میکند. مرد گفت: ولی به خدا سوگند، من میدانم در آن چیست، سال اول تو او را امیر کردی و امسال او تو را امیر کرد.«'''لكني والله أدري ما فيه : | ||
'''أمَّرتَه عام أول ، وأمَّرَك العام. | '''أمَّرتَه عام أول ، وأمَّرَك العام.'''»<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ۱۳۵۶ق، ج۱، ص۱۹-۲۰؛ قس: ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۳، ص۱۹۹-۲۰۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۲۸-۴۳۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۴۲۵-۴۲۷.</ref> | ||
==سیما، شخصیت و شیوه زندگی== | ==سیما، شخصیت و شیوه زندگی== |