کاربر ناشناس
ابوموسی اشعری: تفاوت میان نسخهها
←در عصر حضرت علی(ع)
imported>Lohrasbi |
imported>Lohrasbi |
||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
استمرار امارت او بر بصره تا ۶ سال پس از مرگ عمر به درستی نزدیکتر مینماید چون همگان عزل او را به سبب شکایت مردم بصره در ۲۹ قمری میدانند<ref>خلیفه، تاریخ، ج۱، ص۱۶۷؛ طبری، ج۴، ص۲۶۴ـ۲۶۵</ref> ابوموسی پس از معزول شدن تفقد مالی خلیفه را نپذیرفت و در کوفه ساکن شد<ref>ابن سعد، ج۵، ص۴۵</ref> پس از ۵ سال کوفیان در ۳۴ قمری به رهبری [[یزید بن قیس]] و [[مالک اشتر نخعی]] بر [[سعید بن عاص]] شوریدند و او را از کوفه راندند و ابوموسی را به امارت برگزیدند. به روایت سیف<ref>طبری، ج۴، ص۳۳۲ـ۳۳۱، ۳۳۶</ref> از آنجا که شورشیان به دنبال خلع عثمان بودند ابوموسی به دفاع از عثمان پرداخت و قبول امارت را مشروط به [[بیعت]] مجدد کوفیان کرد و خلیفه از حمایت او چنان شاد شد که گفت سالها او را بر امارت خواهد گماشت، و بدین سان ابوموسی بار دیگر بر کرسی حکومت کوفه نشست و تا قتل عثمان در این سمت باقی ماند.<ref>ر.ک: ابن سعد، ج۵، ص۳۵ـ۳۴؛ خلیفه، تاریخ، ج۱، ص۱۸۰؛ بلاذری، انساب، ج۴، ص۵۳۶ـ۵۳۵</ref> | استمرار امارت او بر بصره تا ۶ سال پس از مرگ عمر به درستی نزدیکتر مینماید چون همگان عزل او را به سبب شکایت مردم بصره در ۲۹ قمری میدانند<ref>خلیفه، تاریخ، ج۱، ص۱۶۷؛ طبری، ج۴، ص۲۶۴ـ۲۶۵</ref> ابوموسی پس از معزول شدن تفقد مالی خلیفه را نپذیرفت و در کوفه ساکن شد<ref>ابن سعد، ج۵، ص۴۵</ref> پس از ۵ سال کوفیان در ۳۴ قمری به رهبری [[یزید بن قیس]] و [[مالک اشتر نخعی]] بر [[سعید بن عاص]] شوریدند و او را از کوفه راندند و ابوموسی را به امارت برگزیدند. به روایت سیف<ref>طبری، ج۴، ص۳۳۲ـ۳۳۱، ۳۳۶</ref> از آنجا که شورشیان به دنبال خلع عثمان بودند ابوموسی به دفاع از عثمان پرداخت و قبول امارت را مشروط به [[بیعت]] مجدد کوفیان کرد و خلیفه از حمایت او چنان شاد شد که گفت سالها او را بر امارت خواهد گماشت، و بدین سان ابوموسی بار دیگر بر کرسی حکومت کوفه نشست و تا قتل عثمان در این سمت باقی ماند.<ref>ر.ک: ابن سعد، ج۵، ص۳۵ـ۳۴؛ خلیفه، تاریخ، ج۱، ص۱۸۰؛ بلاذری، انساب، ج۴، ص۵۳۶ـ۵۳۵</ref> | ||
==در عصر حضرت علی(ع)== | ==در عصر حضرت علی(ع) == | ||
هنگامی که [[علی(ع)]] به خلافت برگزیده شد ابوموسی در | |||
هنگامی که [[علی(ع)]] به خلافت برگزیده شد ابوموسی در نامهای [[بیعت]] مردم [[کوفه]] را اعلام کرد.<ref>طبری، ج۴، ص۴۴۳</ref> علی(ع) در حالی که تمام کارگزاران عثمان را معزول کرده بود به درخواست [[مالک اشتر]] و بر خلاف میل درونی او را بر امارت ابقا کرد.<ref>یعقوبی، ج۲، ص۱۷۹؛ طبری، ج۴، ص۴۹۹</ref> با این همه حوادث بعدی نشان داد که بیعت ابوموسی چندان هم از روی رغبت صورت نگرفت، چنانکه بعدها در جریان ستیزه جوییهای [[طلحه بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] در حالی که هنوز والی کوفه بود سخنی بدین مضمون گفت که حکومت از آن کسی است که فرمان دهد و غلبه کند.<ref>ر.ک: بلاذری، انساب، ج۲، ص۲۱۳</ref> | |||
===در جنگ جمل=== | ===در جنگ جمل=== | ||
هنگامی که [[علی(ع)]] به قصد مقابله با فتنه طلحه و زبیر رهسپار [[بصره]] شد در توقفگاه [[ذی قار]] در نزدیکی کوفه، [[محمد بن جعفر طیار|محمد بن جعفر]] و [[محمد بن ابی بکر]] را به [[کوفه]] فرستاد تا مردم را برای ختم غائله، تجهیز و ترغیب کنند. ابوموسی در کار بسیج نیرو با این گفته | |||
علی(ع) این بار فرمان عزل وی را به فرزندش [[حسن بن علی|حسن(ع)]] داد و او را به همراه [[عمار یاسر]] به کوفه فرستاد. ابوموسی دوباره با ایراد | هنگامی که [[علی(ع)]] به قصد مقابله با فتنه طلحه و زبیر رهسپار [[بصره]] شد در توقفگاه [[ذی قار]] در نزدیکی کوفه، [[محمد بن جعفر طیار|محمد بن جعفر]] و [[محمد بن ابی بکر]] را به [[کوفه]] فرستاد تا مردم را برای ختم غائله، تجهیز و ترغیب کنند. ابوموسی در کار بسیج نیرو با این گفته «راه آخرت در گرو خانه نشینی است و جنگ دنیا خواهی است و هنوز بیعت [[عثمان بن عفان|عثمان]] بر گردن ماست و تا کشندگان او مجازات نشدهاند با کسی نخواهیم جنگید» طفره رفت و حتی پیک علی(ع) را به زندان و قتل تهدید کرد.<ref>طبری، ج۴، ص۴۸۲ـ۴۸۱؛ مفید، ۲۴۳ـ۲۴۲؛ ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۹ـ۸</ref> و آنگاه که علی(ع) دومین بار [[عبدالله بن عباس]] و [[مالک اشتر]] را به کوفه فرستاد ابوموسی با استناد به حدیثی که خود از [[پیامبر(ص)]] روایت میکرد اوضاع را به فتنهای تشبیه کرد که میباید مردمان تا روشن شدن حقیقت چون پیکرههای بیجان بر جای بمانند.<ref>طبری، ج۴، ص۴۸۲ـ۴۸۱</ref> | ||
علی(ع) این بار فرمان عزل وی را به فرزندش [[حسن بن علی|حسن(ع)]] داد و او را به همراه [[عمار یاسر]] به کوفه فرستاد. ابوموسی دوباره با ایراد خطبهای کوفیان را از مداخله در آنچه وی آن را نزاعی بین [[قریش]] نامید ـ که خود باید به اصلاح آن بپردازند ـ بر حذر داشت، اما سرانجام پس از آنکه حسن بن علی فرمان عزل را به وی ابلاغ کرد مالک اشتر او را از قصر حکومتی بیرون راند و مانع غارت اموال او، به وسیله مردم شد.<ref>بلاذری، انساب، ج۲، ص۲۳۱ـ۲۳۰؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۱؛ دینوری، ص۱۴۵؛ طبری، ج۴، ص۴۸۷ـ۴۸۶، ۴۹۹ ـ ۵۰۰؛ مفید ص۲۵۳ـ۲۴۳</ref> از یک روایت چنین برمیآید که ابوموسی مدتی متواری بود اما بعدها ـ شاید بعد از [[جنگ جمل]] علی(ع) وی را امان داده بود.<ref>ر.ک: ابن اعثم، ج۴، ص۲</ref> | |||
===در جنگ صفین=== | ===در جنگ صفین=== | ||
علت شهرت خاص ابوموسی در منابع تاریخی نقش سیاسی مهمی است که در امر [[حکمیت]] پس از [[جنگ صفین]] ایفا کرد و خواه ناخواه از عوامل موثر انتقال [[خلافت]] به [[بنی امیه]] شد. هنگامی که با خدعه [[عمرو بن عاص|عمروعاص]] و کوته فکری و دسته | |||
علت شهرت خاص ابوموسی در منابع تاریخی نقش سیاسی مهمی است که در امر [[حکمیت]] پس از [[جنگ صفین]] ایفا کرد و خواه ناخواه از عوامل موثر انتقال [[خلافت]] به [[بنی امیه]] شد. هنگامی که با خدعه [[عمرو بن عاص|عمروعاص]] و کوته فکری و دسته بندیهای فرماندهان سپاه عراق سر انجام نبرد به حکمیت کشد، ابوموسی از جانب فرماندهانی از سپاه عراق، چون [[اشعث بن قیس]]، [[زید بن حصین]] و [[مسعر بن فدکی]] ـ که همه آنها [[یمن|یمانی]] بودند ـ به رغم ناخوشنودی و هشدار امیرالمومنین علی(ع) به عنوان حکم برگزیده شد. | |||
'''علت گزینش ابوموسی به عنوان حکم''' | '''علت گزینش ابوموسی به عنوان حکم''' | ||
روشن است که علت گزینش ابوموسی را باید نخست یمانی بودن و سپس کناره گیری او از جنگ دانست: وی که در جنگ در عُرض ـ بین [[تدمُر]] و [[رصافه]] در [[شام]] ـ به سر | روشن است که علت گزینش ابوموسی را باید نخست یمانی بودن و سپس کناره گیری او از جنگ دانست: وی که در جنگ در عُرض ـ بین [[تدمُر]] و [[رصافه]] در [[شام]] ـ به سر میبرد، همگان را از هرگونه مداخله در آنچه خود فتنه میخواند بر حذر میداشت و جنگ با اهل [[قبله]] را جایز نمیشمرد، اما چون یکی از غلامانش خبر آورد که مردم [[صلح]] کردند گفت «سپاس خدا را که چنین شد ». آنگاه غلام افزود مردم تو را حکم قرار دادند، او پذیرفت و به اردوگاه علی(ع) آمد.<ref>نصر بن مزاحم، ص۵۰۰</ref> علی در خطبهای به این رفتار متناقض وی اشاره کرده است.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۸</ref> | ||
'''جریان حکمیت''' | '''جریان حکمیت''' | ||
ابوموسی و عمرو عاص | ابوموسی و عمرو عاص میبایست در [[دومة الجندل]] در نزدیکی [[دمشق]] گرد آیند و حداکثر تا یک سال بر وفق مقتضای [[قرآن|کتاب]] و سنت [[رسول اکرم|رسول خدا(ص)]] اعلام نظر کنند و امنیت هر دو میباید پس از اعلام رای برای همیشه از جانب طرفین تضمین شود. ابوموسی و [[عمرو بن عاص|عمروعاص]] روزهای متوالی به گفتگو پرداختند. ابوموسی سرانجام پیشنهاد خلع علی(ع) و [[معاویه]] و انتخاب [[عبدالله بن عمر]] به [[خلافت]] را مطرح کرد، که با موافقت عمروعاص روبه رو شد ولی چون هنگام اعلام رای رسید، عمروعاص با این حیله که ابوموسی دارای سبقت در [[اسلام]] است وی را فریفت و در سخن گفتن مقدم داشت. ابوموسی بنابر قرار قبلی سخن گفت ولی عمروعاص خلع علی(ع) را تثبیت کرد و معاویه را به خلافت برگزید. ابوموسی که خود را فریب خورده یافت عمرو را دشنام داد و او نیز ابوموسی را ناسزا گفت و سرانجام ابوموسی راه [[مکه]] در پیش گرفت و به خانه خدا پناه برد.<ref>برای تفصیل نصر بن مزاحم، ۵۰۷ـ۴۹۹، ۵۳۳ به بعد؛ بلاذری، انساب، ج۲، ص۳۳۶ـ۳۴۳، ۳۵۱ـ۳۴۳؛ طبری ج۵ ص۵۴ـ۵۳، ۶۷ به بعد؛ دینوری ۱۹۳ـ۱۹۲، ۲۰۱ـ۱۹۹؛ یعقوبی ج۲ ص۱۸۹</ref> | ||
ابوموسی چنانچه از نقش او در حکمیت | |||
ابوموسی چنانچه از نقش او در حکمیت برمیآید مردی سست رای، کوته فکر و به دور از زیرکی بود. امام علی(ع) نیز او را به اجبار لشکریان به [[حکمیت]] پذیرفت و گرنه به گفته [[ابن عباس]]، ابوموسی واجد فضیلتی انحصاری نبود که بر دیگران مقدم شود.<ref>مسعودی، ج۲، ص۳۹۵</ref> | |||
==در عصر معاویه== | ==در عصر معاویه== | ||
واپسین گزارش از زندگی ابوموسی به 40 قمری باز می گردد که [[بسر بن ارطاة]] از جانب [[معاویه]] مأمور [[بیعت]] گرفتن از کسانی شد که نتیجه حکمیت را نپذیرفته بودند، ابوموسی در [[مکه]] به سبب حکمی که به معاویه داده بو،د هراسان شد اما بسر به وی امان داد.<ref>طبری، ج 5، ص 139</ref> و او بعدها با معاویه به [[خلافت]] بیعت کرد و در [[شام]] نزد او رفت و آمد می کرد اما معاویه چندان اعتنایی به او نداشت.<ref>بلاذری، انساب، ج 4، ص 43، 48ـ47؛ طبری، ج 5، ص 332</ref> | واپسین گزارش از زندگی ابوموسی به 40 قمری باز می گردد که [[بسر بن ارطاة]] از جانب [[معاویه]] مأمور [[بیعت]] گرفتن از کسانی شد که نتیجه حکمیت را نپذیرفته بودند، ابوموسی در [[مکه]] به سبب حکمی که به معاویه داده بو،د هراسان شد اما بسر به وی امان داد.<ref>طبری، ج 5، ص 139</ref> و او بعدها با معاویه به [[خلافت]] بیعت کرد و در [[شام]] نزد او رفت و آمد می کرد اما معاویه چندان اعتنایی به او نداشت.<ref>بلاذری، انساب، ج 4، ص 43، 48ـ47؛ طبری، ج 5، ص 332</ref> |