کاربر ناشناس
ابوموسی اشعری: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Mahboobi جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
اصل او از طایفه [[قبیله اشعر|اشعر]] از قبایل [[یمن|یمنی]] است که خود بخشی از قبیله [[قحطان]] به شمار می رفت.<ref>ر.ک: ابن سعد، ج4، ص 105؛ خلیفه الطبقات، ج 1، ص 428؛ ابن عبدالبر، ج 4، ص 1762</ref> مادرش ظبیه که عدنانی بود بعدها [[اسلام]] آورد و در [[مدینه]] از دنیا رفت.<ref>ابن سعد،ج4، ص 105</ref> | اصل او از طایفه [[قبیله اشعر|اشعر]] از قبایل [[یمن|یمنی]] است که خود بخشی از قبیله [[قحطان]] به شمار می رفت.<ref>ر.ک: ابن سعد، ج4، ص 105؛ خلیفه الطبقات، ج 1، ص 428؛ ابن عبدالبر، ج 4، ص 1762</ref> مادرش ظبیه که عدنانی بود بعدها [[اسلام]] آورد و در [[مدینه]] از دنیا رفت.<ref>ابن سعد،ج4، ص 105</ref> | ||
==در عصر پیامبر(ص)== | ==در عصر پیامبر(ص)== | ||
==تاریخ مسلمان شدن== | ===تاریخ مسلمان شدن=== | ||
در تاریخ مسلمان شدن ابوموسی با تناقض در مآخذ و روایات روبه رو هستیم. | در تاریخ مسلمان شدن ابوموسی با تناقض در مآخذ و روایات روبه رو هستیم. | ||
* بر اساس پاره ای از روایات او به [[مکه]] رفت و با [[سعید بن عاص بن امیه|ابواحیحه سعید بن عاص بن امیه]] هم پیمان (حلیف) شد و [[اسلام]] آورد، و در هجرت دوم مسلمانان به [[حبشه]] با آنان کوچ کرد.<ref>همانجا؛ ابن هشام، ج 1، ص 347؛ بلاذری، انساب، ج 1، ص 201</ref> اما ابن سعد<ref>ابن سعد،ج4، ص 105</ref> تصریح دارد که وی هرگز حلیف نبوده و پس از پذیرش اسلام به یمن بازگشته است. و اینکه [[موسی بن عقبه ابن اسحاق]] و [[ابو مشعر]] 30 تن از کهن ترین سیره نویسان او را در شمار مهاجران به حبشه نیاورده اند، این نظر را تایید می کند.<ref>ر.ک: بلاذری، انساب، ج 1، ص 201؛ ابن ابی الحدید، ج 13، ص 314</ref> نیز احمد بن حنبل<ref>احمد بن حنبل،ج 4، ص 406ـ405</ref> | * بر اساس پاره ای از روایات او به [[مکه]] رفت و با [[سعید بن عاص بن امیه|ابواحیحه سعید بن عاص بن امیه]] هم پیمان (حلیف) شد و [[اسلام]] آورد، و در هجرت دوم مسلمانان به [[حبشه]] با آنان کوچ کرد.<ref>همانجا؛ ابن هشام، ج 1، ص 347؛ بلاذری، انساب، ج 1، ص 201</ref> اما ابن سعد<ref>ابن سعد،ج4، ص 105</ref> تصریح دارد که وی هرگز حلیف نبوده و پس از پذیرش اسلام به یمن بازگشته است. و اینکه [[موسی بن عقبه ابن اسحاق]] و [[ابو مشعر]] 30 تن از کهن ترین سیره نویسان او را در شمار مهاجران به حبشه نیاورده اند، این نظر را تایید می کند.<ref>ر.ک: بلاذری، انساب، ج 1، ص 201؛ ابن ابی الحدید، ج 13، ص 314</ref> نیز احمد بن حنبل<ref>احمد بن حنبل،ج 4، ص 406ـ405</ref> | ||
* از قول نوه ابوموسی آورده است که او و قومش سه روز پس از [[فتح خیبر]] بر [[پیامبر(ص)]] وارد شدند و با آنکه در جنگ شرکت نداشتند از غنایم بهره یافتند. | * از قول نوه ابوموسی آورده است که او و قومش سه روز پس از [[فتح خیبر]] بر [[پیامبر(ص)]] وارد شدند و با آنکه در جنگ شرکت نداشتند از غنایم بهره یافتند. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
ابوموسی تا دوران خلافت ابوبکر بر امارت بخشی از یمن باقی ماند و با فتنه مرتدان آن نواحی درگیر شد.<ref>ر.ک: همو، ج 3، ص 318؛ ذهبی، تاریخ، ص 16</ref> | ابوموسی تا دوران خلافت ابوبکر بر امارت بخشی از یمن باقی ماند و با فتنه مرتدان آن نواحی درگیر شد.<ref>ر.ک: همو، ج 3، ص 318؛ ذهبی، تاریخ، ص 16</ref> | ||
===در عصر خلیفه دوم=== | ===در عصر خلیفه دوم=== | ||
ابوموسی بیشتر در دوران خلافت عمر در صحنه سیاست ظاهر شد پس از آنکه عمر در 17 ق مغیرة بن شعبه را از بصره | ابوموسی بیشتر در دوران [[خلافت]] [[عمر بن خطاب|عمر]] در صحنه سیاست ظاهر شد. پس از آنکه عمر در 17 ق [[مغیرة بن شعبه]] را از [[بصره]] فراخواند، ابوموسی را به حکمرانی آنجا گماشت، وی که چهارمین عامل عمر بر بصره بود به جز وقفه ای کوتاه افزون بر 12 سال در آنجا حکم راند.<ref>خلیفه، تاریخ، ج 1، ص 126؛ یعقوبی، ج 2، ص 146؛ طبری، ج 4، ص 50، 71ـ69</ref> | ||
امارت ابوموسی بر بصره با وقفه ای کوتاه که عمر او را به جای [[عمار یاسر]] به [[کوفه]] فرستاد و سپس به بصره بازگرداند همراه بود.<ref>طبری، ج 4، ص 161، 164ـ163</ref> وی از جانب عمر قضای بصره را بر عهده داشت و در بررسی متون به راهنماییهای قضایی خلیفه بر می خوریم که خطاب به او نوشته شده اند.<ref>ابویوسف، ص 117، 135؛ جاحظ، ص 237؛ ابن قتیبه، همان، ج 1، ص 11، 66، ج 3، ص 88</ref> | |||
امارت ابوموسی بر بصره با وقفه ای کوتاه که عمر او را به جای عمار یاسر به کوفه فرستاد و سپس به بصره بازگرداند همراه بود.<ref>طبری، ج 4، ص 161، 164ـ163</ref> وی از جانب عمر قضای بصره را بر عهده داشت و در بررسی متون به راهنماییهای قضایی خلیفه بر می خوریم که خطاب به او نوشته شده اند.<ref>ابویوسف، ص 117، 135؛ جاحظ، ص 237؛ ابن قتیبه، همان، ج 1، ص 11، 66، ج 3، ص 88</ref> | ===در فتح شهرهای ایران=== | ||
ابوموسی در طول سالیانی دراز با لشکرکشیهای بسیار و محاصره طولانی در گشودن شهرهای [[خوزستان]]، [[فارس]] و نیز بلاد جزیره شرکت داشت. و فتح شهرهای متعدد با قلاع مستحکم در خوزستان گاه مستلزم چندین نوبت جنگ و گریز و در مواردی تسخیر مجدد بود. | |||
===در عصر خلیفه سوم=== | ===در عصر خلیفه سوم=== | ||
ابوموسی اشعری در سالهای نخست خلافت عثمان هم بر استانداری بصره باقی | ابوموسی اشعری در سالهای نخست خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]] هم بر استانداری بصره باقی ماند، امری که عمر در وصیت خویش به مدت 4 سال<ref>ابن سعد، ج 5، ص 45؛ ذهبی، سیر، ج 2، ص 391</ref> یا به روایتی یک سال<ref>ابن سعد، ج 4، ص 109</ref> برای او خواستار شده بود. این نکته حاکی از اعتماد بسیار خلیفه به اوست. عثمان امارت و قضای بصره را نیز بر وظایف ابوموسی افزود.<ref>خلیفه، تاریخ، ج 1، ص 196؛ وکیع، ج 1، ص 283</ref> | ||
استمرار امارت او بر بصره تا 6 سال پس از مرگ عمر به درستی نزدیک تر می نماید چون همگان عزل او را به سبب شکایت مردم بصره در 29 قمری می دانند<ref>خلیفه، همان، ج 1، ص 167؛ طبری، ج 4، ص 264ـ265</ref> ابوموسی پس از معزول شدن تفقد مالی خلیفه را نپذیرفت و در کوفه ساکن شد<ref>ابن سعد، ج 5، ص 45</ref> پس از 5 سال کوفیان در 34 قمری به رهبری یزید بن قیس و مالک اشتر نخعی بر سعید بن عاص شوریدند و او را از کوفه راندند و ابوموسی را به امارت برگزیدند به روایت سیف<ref>طبری، ج 4، ص 332ـ331، 336</ref> از آنجا که شورشیان | استمرار امارت او بر بصره تا 6 سال پس از مرگ عمر به درستی نزدیک تر می نماید چون همگان عزل او را به سبب شکایت مردم بصره در 29 قمری می دانند<ref>خلیفه، همان، ج 1، ص 167؛ طبری، ج 4، ص 264ـ265</ref> ابوموسی پس از معزول شدن تفقد مالی خلیفه را نپذیرفت و در کوفه ساکن شد<ref>ابن سعد، ج 5، ص 45</ref> پس از 5 سال کوفیان در 34 قمری به رهبری [[یزید بن قیس]] و [[مالک اشتر نخعی]] بر [[سعید بن عاص]] شوریدند و او را از کوفه راندند و ابوموسی را به امارت برگزیدند. به روایت سیف<ref>طبری، ج 4، ص 332ـ331، 336</ref> از آنجا که شورشیان به دنبال خلع عثمان بودند ابوموسی به دفاع از عثمان پرداخت و قبول امارت را مشروط به [[بیعت]] مجدد کوفیان کرد و خلیفه از حمایت او چنان شاد شد که گفت سال ها او را بر امارت خواهد گماشت، و بدین سان ابوموسی بار دیگر بر کرسی حکومت کوفه نشست و تا قتل عثمان در این سمت باقی ماند.<ref>ر.ک: ابن سعد، ج 5، ص 35ـ34؛ خلیفه، همان، ج 1، ص 180؛ بلاذری، انساب، ج 4، ص 536ـ535</ref> | ||
==در عصر حضرت علی(ع)== | ==در عصر حضرت علی(ع)== | ||
هنگامی که علی به خلافت برگزیده شد ابوموسی در نامه ای بیعت مردم کوفه را اعلام کرد.<ref>طبری، ج 4، ص 443</ref> علی در حالی که تمام کارگزاران عثمان را معزول کرده بود به درخواست مالک اشتر و بر خلاف میل درونی او را بر امارت ابقا کرد<ref>یعقوبی، ج 2، ص 179؛ طبری، ج 4، ص 499</ref> با این همه حوادث بعدی نشان داد که بیعت ابوموسی چندان هم از روی رغبت صورت | هنگامی که [[علی(ع)]] به خلافت برگزیده شد ابوموسی در نامه ای [[بیعت]] مردم [[کوفه]] را اعلام کرد.<ref>طبری، ج 4، ص 443</ref> علی(ع) در حالی که تمام کارگزاران عثمان را معزول کرده بود به درخواست [[مالک اشتر]] و بر خلاف میل درونی او را بر امارت ابقا کرد.<ref>یعقوبی، ج 2، ص 179؛ طبری، ج 4، ص 499</ref> با این همه حوادث بعدی نشان داد که بیعت ابوموسی چندان هم از روی رغبت صورت نگرفت، چنانکه بعدها در جریان ستیزه جوییهای [[طلحه بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] در حالی که هنوز والی کوفه بود سخنی بدین مضمون گفت که حکومت از آن کسی است که فرمان دهد و غلبه کند.<ref>ر.ک: بلاذری، ج 2، ص 213</ref> | ||
===در جنگ جمل=== | ===در جنگ جمل=== | ||
هنگامی که علی به قصد مقابله با فتنه طلحه و زبیر رهسپار بصره شد در توقفگاه ذی قار در نزدیکی | هنگامی که [[علی(ع)]] به قصد مقابله با فتنه طلحه و زبیر رهسپار [[بصره]] شد در توقفگاه [[ذی قار]] در نزدیکی کوفه، [[محمد بن جعفر طیار|محمد بن جعفر]] و [[محمد بن ابی بکر]] را به [[کوفه]] فرستاد تا مردم را برای ختم غائله، تجهیز و ترغیب کنند. ابوموسی در کار بسیج نیرو با این گفته «راه آخرت در گرو خانه نشینی است و جنگ دنیا خواهی است و هنوز بیعت [[عثمان بن عفان|عثمان]] بر گردن ماست و تا کشندگان او مجازات نشده اند با کسی نخواهیم جنگید» طفره رفت و حتی پیک علی(ع) را به زندان و قتل تهدید کرد.<ref>طبری، ج 4، ص 482ـ481؛ مفید، 243ـ242؛ ابن ابی الحدید، ج 14، ص 9ـ8</ref> و آنگاه که علی(ع) دومین بار [[عبدالله بن عباس]] و [[مالک اشتر]] را به کوفه فرستاد ابوموسی با استناد به حدیثی که خود از [[پیامبر(ص)]] روایت می کرد اوضاع را به فتنه ای تشبیه کرد که می باید مردمان تا روشن شدن حقیقت چون پیکره های بی جان بر جای بمانند.<ref>طبری، ج 4، ص 482ـ481</ref> | ||
علی این بار فرمان عزل وی را به فرزندش | علی(ع) این بار فرمان عزل وی را به فرزندش [[حسن بن علی|حسن(ع)]] داد و او را به همراه [[عمار یاسر]] به کوفه فرستاد. ابوموسی دوباره با ایراد خطبه ای کوفیان را از مداخله در آنچه وی آن را نزاعی بین [[قریش]] نامید ـ که خود باید به اصلاح آن بپردازند ـ بر حذر داشت، اما سرانجام پس از آنکه حسن بن علی فرمان عزل را به وی ابلاغ کرد مالک اشتر او را از قصر حکومتی بیرون راند و مانع غارت اموال او، به وسیله مردم شد.<ref>بلاذری، همان، ج 2، ص 231ـ230؛ یعقوبی، ج 2، ص 181؛ دینوری، ص 145؛ طبری، ج 4، ص 487ـ486، 499 ـ 500؛ مفید ص 253ـ243</ref> از یک روایت چنین بر می آید که ابوموسی مدتی متواری بود اما بعدها ـ شاید بعد از [[جنگ جمل]] علی(ع) وی را امان داده بود.<ref>ر.ک: ابن اعثم، ج4، ص 2</ref> | ||
===در جنگ صفین=== | ===در جنگ صفین=== | ||
علت شهرت خاص ابوموسی در منابع تاریخی نقش سیاسی مهمی است که در امر حکمیت پس از جنگ صفین ایفا کرد و خواه ناخواه از عوامل موثر انتقال خلافت به بنی امیه شد. هنگامی که با خدعه عمرو عاص و کوته فکری و دسته بندی های فرماندهان سپاه عراق سر انجام نبرد به حکمیت کشد، ابوموسی از جانب فرماندهانی از سپاه عراق، چون اشعث بن | علت شهرت خاص ابوموسی در منابع تاریخی نقش سیاسی مهمی است که در امر [[حکمیت]] پس از [[جنگ صفین]] ایفا کرد و خواه ناخواه از عوامل موثر انتقال [[خلافت]] به [[بنی امیه]] شد. هنگامی که با خدعه [[عمرو بن عاص|عمروعاص]] و کوته فکری و دسته بندی های فرماندهان سپاه عراق سر انجام نبرد به حکمیت کشد، ابوموسی از جانب فرماندهانی از سپاه عراق، چون [[اشعث بن قیس]]، [[زید بن حصین]] و [[مسعر بن فدکی]] ـ که همه آنها [[یمن|یمانی]] بودند ـ به رغم ناخوشنودی و هشدار امیرالمومنین علی(ع) به عنوان حکم برگزیده شد. | ||
روشن است که علت گزینش ابوموسی را باید نخست یمانی بودن و سپس کناره گیری او از جنگ دانست: وی که در جنگ در عُرض ـ بین تدمُر و رصافه در شام ـ به سر می برد، همگان را از هرگونه مداخله در آنچه خود فتنه می خواند بر حذر می داشت و جنگ با اهل قبله را جایز نمی | |||
'''علت گزینش ابوموسی به عنوان حکم''' | |||
روشن است که علت گزینش ابوموسی را باید نخست یمانی بودن و سپس کناره گیری او از جنگ دانست: وی که در جنگ در عُرض ـ بین [[تدمُر]] و [[رصافه]] در [[شام]] ـ به سر می برد، همگان را از هرگونه مداخله در آنچه خود فتنه می خواند بر حذر می داشت و جنگ با اهل [[قبله]] را جایز نمی شمرد، اما چون یکی از غلامانش خبر آورد که مردم [[صلح]] کردند گفت «سپاس خدا را که چنین شد». آنگاه غلام افزود مردم تو را حکم قرار دادند، او پذیرفت و به اردوگاه علی(ع) آمد.<ref>نصر بن مزاحم، ص 500</ref> علی در خطبه ای به این رفتار متناقض وی اشاره کرده است.<ref>نهج البلاغه، خطبه 238</ref> | |||
ابوموسی و عمرو عاص می بایست در دومة الجندل در نزدیکی دمشق گرد آیند و حداکثر تا یک سال بر وفق مقتضای کتاب و سنت رسول خدا اعلام نظر کنند و امنیت هر دو می باید پس از اعلام رای برای همیشه از جانب طرفین تضمین شود ابوموسی و عمرو عاص روزهای متوالی به گفتگو پرداختند ابوموسی سر انجام پیشنهاد خلع علی و معاویه و انتخاب عبدالله بن عمر به خلافت را مطرح کرد که با موافقت عمرو عاص روبه رو شد ولی چون هنگام اعلام رای رسید عمرو عاص با این حیله که ابوموسی دارای سبقت در اسلام است وی را فریفت و در سخن گفتن مقدم داشت. ابوموسی بنابر قرار قبلی سخن گفت ولی عمروعاص خلع علی را تثبیت کرد و معاویه را به خلافت برگزید ابوموسی که خود را فریف خورده یافت عمرو را دشنام داد و او نیز ابوموسی را ناسزا گفت و سرانجام ابوموسی راه مکه در پیش گرفت و به خانه خدا پناه برد.<ref>برای تفصیل نصر بن مزاحم، 507ـ499، 533 به بعد؛ بلاذری، انساب، ج 2، ص 336ـ343، 351ـ343؛ طبری ج 5 ص 54ـ53، 67 به بعد؛ دینوری 193ـ192، 201ـ199؛ یعقوبی ج 2 ص 189</ref> | ابوموسی و عمرو عاص می بایست در دومة الجندل در نزدیکی دمشق گرد آیند و حداکثر تا یک سال بر وفق مقتضای کتاب و سنت رسول خدا اعلام نظر کنند و امنیت هر دو می باید پس از اعلام رای برای همیشه از جانب طرفین تضمین شود ابوموسی و عمرو عاص روزهای متوالی به گفتگو پرداختند ابوموسی سر انجام پیشنهاد خلع علی و معاویه و انتخاب عبدالله بن عمر به خلافت را مطرح کرد که با موافقت عمرو عاص روبه رو شد ولی چون هنگام اعلام رای رسید عمرو عاص با این حیله که ابوموسی دارای سبقت در اسلام است وی را فریفت و در سخن گفتن مقدم داشت. ابوموسی بنابر قرار قبلی سخن گفت ولی عمروعاص خلع علی را تثبیت کرد و معاویه را به خلافت برگزید ابوموسی که خود را فریف خورده یافت عمرو را دشنام داد و او نیز ابوموسی را ناسزا گفت و سرانجام ابوموسی راه مکه در پیش گرفت و به خانه خدا پناه برد.<ref>برای تفصیل نصر بن مزاحم، 507ـ499، 533 به بعد؛ بلاذری، انساب، ج 2، ص 336ـ343، 351ـ343؛ طبری ج 5 ص 54ـ53، 67 به بعد؛ دینوری 193ـ192، 201ـ199؛ یعقوبی ج 2 ص 189</ref> | ||
ابوموسی چنانچه از نقش او در حکمیت بر می آید مردی سست رای کوته فکر و به دور از زیرکی بود علی نیز او را به اجبار لشکریان به حکمیت پذیرفت و گرنه به گفته ابن عباس ابوموسی واجد فضیلتی انحصاری نبود که بر دیگران مقدم شود.<ref>مسعودی، ج 2، ص 395</ref> | ابوموسی چنانچه از نقش او در حکمیت بر می آید مردی سست رای کوته فکر و به دور از زیرکی بود علی نیز او را به اجبار لشکریان به حکمیت پذیرفت و گرنه به گفته ابن عباس ابوموسی واجد فضیلتی انحصاری نبود که بر دیگران مقدم شود.<ref>مسعودی، ج 2، ص 395</ref> |