Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۹۳
ویرایش
imported>Mohamadhaghani جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
''' | '''عَبْدُاللّه بْن الزُبَیْر بْن الْعَوام''' مشهور به '''ابن زبیر''' (۱-۷۳ق.)، از داعیه داران خلافت پس از مرگ [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] که حکومت [[آل زبیر]] را در [[مکه]] پایهگذاری کرد. او فرزند صحابی مشهور [[زبیر بن عوام]] است و به علت سن کمش در زمان حیات پیامبر(ص) او را جزو [[صحابه|صحابه صغار]] قرار میدهند. او نخستین مولود [[هجرت به مدینه|مهاجران]] در [[مدینه]] بود. شهرت ابن زبیر بیشتر به واسطه [[بیعت]] نکردن با [[یزید بن معاویه]]، ادعای خلافت و پناه بردنش به [[مکه]] است که منجر به حمله سپاه یزید به این شهر شد. ابن زبیر در ۶۴ق. خود را [[خلیفه]] خواند و بسیاری از اهالی [[شام]] و [[حجاز]] از جمله مکه و مدینه با او بیعت کردند. یکی از بازسازیهای مشهور [[کعبه]] را به او نسبت میدهند. ابن زبیر از عوامل موثر در فتنه [[جنگ جمل]] بود و با [[امام علی(ع)]] جنگید ولی پس از شکست [[ناکثین|اصحاب جمل]]، مشمول عفو عمومی امام علی(ع) شد. او در هفتاد دو سالگی در مکه به دست سپاهیان شام به فرماندهی [[حجاج بن یوسف ثقفی]] کشته شد. | ||
==مشخصات و خانواده== | ==مشخصات و خانواده== | ||
عبدالله بن | عبدالله بن زبیر بن عوّام بن خُوَیلد از تیره بنیاسد، با کنیههای ابوبکر و ابوخُبَیب. پدرش [[زبیر بن عوام]]، صحابی مشهور و عمهزاده پیامبر و مادرش [[اسماء دختر ابوبکر]] است. | ||
==تولد== | ==تولد== | ||
روایات تاریخی، سال تولد ابن زبیر را با اختلافی اندک گزارش کردهاند.<ref>نک: | روایات تاریخی، سال تولد ابن زبیر را با اختلافی اندک گزارش کردهاند.<ref>نک: الاستیعاب،ج۳،ص:۹۰۵.</ref> بنا بر سخن مشهور، او نخستین مولود مسلمانان پس از هجرت، در شهر مدینه بود و در شوال سال اول ق. زاده شد.<ref>الطبقات، خامسه۲، ص۳۱-۳۲؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۳۷؛ الاصابه، ج۴، ص۸۰؛ تاریخ الطبری/ترجمه،ج۳،ص:۹۲۴؛ دائرةالمعارف اسلام، ج۱، ص۵۴، ذیل مدخل “ʿAbd Allāh b. al-Zubayr” </ref>مسلمانان با شنیدن خبر تولد او، به اظهار شادمانی پرداختند؛ زیرا یهودیان ادعا کرده بودند که با جادو، مانع تولد نوزادان مسلمانان میشوند و نسل مسلمانان را منقرض میکنند. گفتهاند که پیامبر(ص) نیز شاد شد و کام ابن زبیر را با خرما برداشت و او را عبدالله نامید و [[ابوبکر]] در گوشهایش اذان گفت.<ref>الطبقات، خامسه۲، ص۳۱-۳۲؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۳۷؛ الاصابه، ج۴، ص۸۰.</ref> | ||
با توجه به برخی از روایات شیعه و سنی ازدواج زبیر با اسماء از طریق [[متعه]] بوده <ref>طحاوی، شرح معانی الاثار، | با توجه به برخی از روایات شیعه و سنی ازدواج زبیر با اسماء از طریق [[متعه]] بوده<ref>طحاوی، شرح معانی الاثار، ج۳، ص۲۴؛ عسکری،ازدواج موقت در اسلام، ۵۲ ۵۰ </ref> و عبدالله بن زبیر اولین نوزادی است که از این طریق متولد میشود.<ref>العقد الفرید، ج۴، ص۱۴ </ref> | ||
ابن زبیر در هفت | ابن زبیر در هفت یا هشت سالگی، همراه جمعی از کودکان مسلمان با پیامبر(ص)بیعت کرد و از این رو، او را از [[صحابه|صحابه صِغار]] پیامبر شمردهاند.<ref>الاصابه، ج۴، ص۸۱؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۳۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۳۶۴.</ref> | ||
==دوره پس از پیامبر(ص)== | ==دوره پس از پیامبر(ص)== | ||
ابن زبیر در روزگار پیامبر خردسال بود. از او در جنگها یا ماجراهای مهم سیاسی و اجتماعی خبری نیست. تنها گفتهاند او در دوره ابوبکر در [[نبرد | ابن زبیر در روزگار پیامبر خردسال بود. از او در جنگها یا ماجراهای مهم سیاسی و اجتماعی خبری نیست. تنها گفتهاند او در دوره ابوبکر در [[نبرد یرموک]](سال۱۵ق./۶۳۶م.)علیه روم همراه پدرش زبیر بود؛ ولی سن او بهاندازهای نبود که در نبرد شرکت کند.<ref>نک: تاریخ طبری، ج۳، ص۵۷۱؛ الاصابه، ج۳، ص۳۳۴.</ref><br /> | ||
نام عبدالله بن زبیر اندک اندک از زمان عثمان در منابع پربسامد میشود. او در این دوره سِمَتهای مختلفی | نام عبدالله بن زبیر اندک اندک از زمان عثمان در منابع پربسامد میشود. او در این دوره سِمَتهای مختلفی یافت. به نقل طبری(م. ۳۱۰ق.)، او در حمله به مناطق شمال ایران فعلی([[خراسان بزرگ|خراسان قدیم]]) در سال ۲۹-۳۰ق. همراه سعید بن العاص بود.<ref> تاریخ الطبری،ج۴،ص:۲۷۰؛ همچنین نک: دائرةالمعارف اسلام، ج۱، ص۵۵، ذیل مدخل “ʿAbd Allāh b. al-Zubayr”</ref> در ماجرای جمع آوری و یکسانسازی مصاحف، از کاتبان نسخههای قرآن بود.<ref>انساب الاشراف، ج۱۰، ص۱۷۶؛ اسد الغابه، ج۳، ص۳۲۸؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۵.</ref>در حمله به مغرب به سال ۲۷ یا ۲۸ق. تحت فرماندهی عبدالله بن سعد بن ابیسَرْح شرکت داشت. از خود او نقل کردهاند که با کشتن فرمانده لشکر دشمن، پیروزی مسلمانان را باعث شد.<ref>فتوح البلدان، ص۲۲۴؛ المنتظم، ج۴، ص۳۴۴.</ref>ابن زبیر در ماجرای شورش مردم علیه عثمان، بر خلاف پدر و خالهاش [[عایشه]]، در کنار عثمان بود و از او دفاع میکرد.<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۰۲؛ البدایة و النهایه، ج۷، ص۱۸۱.</ref>او نمایندگی عثمان را در مواجهه با معترضان و امامت جماعت را هنگام محاصره خانهاش بر عهده گرفت و در این ماجرا زخمی شد.<ref>الطبقات، ج۲، ص۳۶؛ انساب الاشراف، ج۵، ص۵۶۴.</ref> | ||
===دوره امام علی(ع)=== | ===دوره امام علی(ع)=== | ||
ابن زبیر در دوره خلافت امام علی(ع) راه مخالفت در پیش گرفت. مهمترین اقدام ابن زبیر در دوره امام علی(ع) و در مخالفت با او، شرکت در جنگ جمل و زمینهسازی شورش علیه امام علی(ع) بود. | ابن زبیر در دوره خلافت امام علی(ع) راه مخالفت در پیش گرفت. مهمترین اقدام ابن زبیر در دوره امام علی(ع) و در مخالفت با او، شرکت در جنگ جمل و زمینهسازی شورش علیه امام علی(ع) بود. گفتهاند که ابن زبیر در این جنگ حدود سی زخم برداشته است.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۵.</ref> او در شوراندن پدرش علیه امام علی(ع) نقش داشت به گونهای که در روایتی از آن امام، او عامل جدایی زبیر از اهل بیت خوانده شده است.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۸؛ اسد الغابه، ج۳، ص۱۳۹.</ref>پیش از شروع جنگ، ابن زبیر دریافت که پدرش زبیر از شرکت در ماجرای جمل پشیمان شده و قصد دارد از آن کناره گیرد. بدین رو کوشید تا مانع رفتن او از صحنه نبرد شود؛ ولی موفق نشد.<ref>الفتوح، ج۲، ص۴۷۰؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۳.</ref> میان او خالهاش [[عائشه]]، رابطه عاطفی عمیقی برقرار بود<ref>در این باره نک: نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ذیل مدخل «ابن زبیر»(http://hajj.ir/99/3019)</ref>، عائشه هنگام مرگ او را وصی خود کرد<ref>نک: فتح الباری، ج۴، ص۴۷۶.</ref> و از برخی قرائن برمیآید که در ماجرای جنگ جمل، عائشه تحت تاثیر القائات او بوده است.<ref>نک: الاستیعاب، ج۳، ص۹۱۰؛ تاریخ الاسلام، ج۴، ص۲۴۶.</ref> | ||
هنگام ورود لشکریان جمل به بصره ابن زبیر که فرمانده پیاده نظام بود، بر خلاف | هنگام ورود لشکریان جمل به بصره ابن زبیر که فرمانده پیاده نظام بود، بر خلاف پیمان آتش بسی که با [[عثمان بن حنیف|عثمان بن حُنَیف]] حاکم بصره تا رسیدن امام علی(علیهالسلام)بسته بودند، با گروهی، ۴۰ نفر از محافظان مسلمان را کشت و بیت المال را تصرف کرد.<ref>فتوح البلدان، ص۳۶۵؛ الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۸.</ref> | ||
==قیام و خلافت== | ==قیام و خلافت== | ||
پس از مرگ [[معاویه]]، عبدالله بن زبیر از بیعت با [[یزید]] سرپیچید و مبارزاتی را علیه حکومت امویان | پس از مرگ [[معاویه]]، عبدالله بن زبیر از بیعت با [[یزید]] سرپیچید و مبارزاتی را علیه حکومت امویان راهانداخت. منابع تاریخ نگاری درباره انگیزه قیام ابن زبیر نظریههایی ابراز داشتهاند؛ از جمله اینکه او در پی رسیدن به [[خلافت]] بود. بنابر برخی گزارشها، ابن زبیر وجود [[امام حسین(ع)]] را در حجاز مزاحم این آرزوی خود میدانست؛ زیرا مردم تا شخصیتی مانند امام حسین(ع)در حجاز بود، به ابن زبیر رو نمیآوردند و چون فهمید که امام حسین(ع) قصد کوفه دارد، او را تشویق به رفتن کرد.<ref> فرزندان آل ابی طالب/ترجمه،ج۱،ص:۱۶۴.</ref> | ||
ابن | ابن زبیر با پیامبر(ص) و دو همسرش [[حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها|خدیجه]] و [[عایشه (ابهامزدایی)|عایشه]] خویشاوندی نزدیکی داشت، پدرش از [[صحابه]] نزدیک پیامبر(ص)بود و از برخی امتیازات دیگر مانند عضویت پدرش در [[شورای خلافت عمر]] برخوردار بود.<ref>درباره شورا نک: تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۰؛ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۴۲.</ref> افزون بر این، او ادعا داشت که عثمان با او درباره خلافت پیمان بسته است. اینها همه باعث میگشت تا خود را به خلافت بیش از بنی امیه مستحق بداند. | ||
معاویه پس از شهادت امام علی(ع) توانست از ابن زبیر با تهدید و تطمیع برای خویش بیعت<ref> | معاویه پس از شهادت امام علی(ع) توانست از ابن زبیر با تهدید و تطمیع برای خویش بیعت<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۸؛ اخبار الدولة العباسیه، ص۶۰.</ref> بگیرد و حتی او را در حمله به قسطنتنیه در کنار خود داشته باشد<ref>تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۳۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۱۲.</ref> ولی به جانشین خود یزید درباره احتمال تمرّد ابن زبیر از بیعت با او پس از مرگ خویش هشدار داد.<ref>نساب الاشراف، ج۵، ص۱۴۵؛ الاخبار الطوال، ص۲۲۶.</ref>پس از مرگ معاویه، یزید به توصیه پدر، ابن زبیر برای بیعت زیر فشار گذاشت و جان او را تهدید کرد و ابن زبیر به مکه و خانه خدا پناه برد.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱۴؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۳۹.</ref> او از خود با لقب «عائذ البیت» (پناهنده به خانه خدا) یاد میکرد<ref>المصنف، ابن ابی شیبه، ج۸، ص۶۰۸؛ صحیح مسلم، ج۸، ص۱۶۷.</ref> که گویا اشاره به روایتی دارد که بنابر آن، شخصی از دست ستمکاران به کعبه پناه خواهد برد و عاقبت، دشمنان ستمگرش نابود خواهند شد.<ref>المصنف، ابن ابی شیبه، ج۸، ص۶۰۸؛ صحیح مسلم، ج۸، ص۱۶۷.</ref> | ||
ابن زبیر در ابتدا خود را آماده بیعت با یزید نشان میداد و مدتی بدین گونه گذشت. پس از آن که خبر ماجرای کربلا به مکه رسید، او خطبهای آتشین ایراد کرد و گریست و به صورت تلویحی یزید را برای خلافت نالایق خواند.<ref>انساب الاشراف، | ابن زبیر در ابتدا خود را آماده بیعت با یزید نشان میداد و مدتی بدین گونه گذشت. پس از آن که خبر ماجرای کربلا به مکه رسید، او خطبهای آتشین ایراد کرد و گریست و به صورت تلویحی یزید را برای خلافت نالایق خواند.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱۹؛ المنتظم، ج۵، ص۳۴۷.</ref> سرانجام یزید به او دستور داد تا بیعت کند و غل و زنجیری از نقره فرستاد و از او خواست تا به نشانه فرمانبرداری آن را بر خود کند و نزد یزید برود ولی ابن زبیر نپذیرفت.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۳۲۷-۳۲۸؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۷۵.</ref> | ||
عمرو بن | عمرو بن سعید، حاکم مکه و مدینه، به دستور یزید سپاه کوچکی را برای اجبار ابن زبیر به بیعت به مکه فرستاد ولی از سپاهی متشکل از هواداران زبیر شکست خورد.<ref>الطبقات، ج۵، ص۱۴۱؛ انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۰.</ref> فرمانده این سپاه که برادر ناتنی ابن زبیر بود<ref>نک: الطبقات، ج۵، ص۱۴۱؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۹۸.</ref> همراه گروهی به اسارت ابن زبیر درآمد و سپس در زندان کشته شد.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۱.</ref>در این زمان، مکه عملا در دست ابن زبیر بود.{{مدرک}}شهر مدینه نیز به سبب واقعه کربلا و نیز ناشایستگی یزید برای خلافت، وضعیت ملتهب و به ابن زبیر تمایل داشت. عثمان بن محمد بن ابی سفیان، حاکم جوان مدینه، هیئتی از بزرگان و سرشناسان مدینه را پس از مناسک حج عازم شام کرد تا شاید با انعام و دلجویی از آنان توسط یزید، اوضاع مدینه سر و سامان یابد.<ref>مسکویه، ج۲، ص۸۵.</ref> ولی این کار باعث شد تا ناشایستگی یزید بیش از پیش بر هیئت عیان شود. رفتار غیراسلامی یزید در برابر اعضای هیئت مدینه، ناراحتی و نارضایتی شدید آنان را در پی داشت و آنان پس از بازگشت به مدینه، آشکارا ناشایستگی او برای خلافت را بازگفتند و در پی آن، یزید نامه تندی خطاب به مردم مدینه نوشت.<ref>تجارب الأمم، پیشین، ج ۲، ص۸۵ و تاریخ الطبری، ج ۵، ص۴۸۰.</ref> | ||
ابن زبیر، در خطبهای بر یزید تاخت و مسلمانان را تشویق کرد که او را از خلافت خلع کنند.<ref>انساب الاشراف، | ابن زبیر، در خطبهای بر یزید تاخت و مسلمانان را تشویق کرد که او را از خلافت خلع کنند.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱۹، ۳۷۲؛ البدء و التاریخ، ج۶، ص۱۸.</ref> سپس به مردم مدینه نامه نوشت و از آنان درخواست تا با او به عنوان خلیفه مسلمین بیعت کنند و مردم مدینه با عبدالله بن مُطیع عَدوی به نیابت از او بیعت کردند.<ref> انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۷.</ref>در پی آن، مردم عثمان بن محمد، حاکم یزید و گروهی از بنی امیه رااز شهر بیرون کردند.<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۶۹.</ref> | ||
یزید لشکری به حجاز فرستاد تا ابن زبیر و هوادارنش را سرکوب کند و ابن زبیر را سخت تهدید کرد.<ref> انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۰؛ البدء و التاریخ، ج۶، ص۱۳-۱۴.</ref>لشکر یزید نخست مدینه را محاصره کرد و از مردم خواست تا از یزید تبعیت کنند و برای سرکوب ابن زبیر با آن همراه شوند ولی مردم نپذیرفتند.<ref> البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۶۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۵۳.</ref> و در ۲۸ ذیحجه سال ۶۳ق. دو سپاه مردم مدینه و شام رو به روی یکدیگر قرار گرفتند.<ref>المنتظم، ج۶، ص۱۶.</ref> | |||
===محاصره اول مکه و ابن زبیر=== | ===محاصره اول مکه و ابن زبیر=== | ||
در رویارویی مردم مدینه با سپاه شام، مردم مدینه از سپاه شام شکست خوردند و سپاه شام به فرمان | در رویارویی مردم مدینه با سپاه شام، مردم مدینه از سپاه شام شکست خوردند و سپاه شام به فرمان یزید سه روز جان و مال و ناموس مردم را بر خود مباح کرد<ref> تاریخ الاسلام، ج۵، ص۲۵.</ref>و به قتل عام مردم و صحابه پیامبر و هتک حرمت نوامیس پرداخت و بدین ترتیب، [[واقعه حره|فاجعه حَرّه]] رقم زده شد. سپاه شام سپس برای سرکوب زبیر و هوادارنش راهی مکه شد.<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۳۱؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۲۰.</ref> | ||
ابن زبیر و یارانش از | ابن زبیر و یارانش از ۱۳ صفر سال ۶۴ق. تا ۴۰ روز پس از مرگ یزید در ۱۴ ربیع الاول سال ۶۴ در محاصره سپاه شام بودند.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۹؛ تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۳۸۷.</ref> | ||
ابن | ابن زبیر در مسجدالحرام مستقر شد[۱۰۲]شامیان بر بلندیها و کوههای مشرف بر مسجدالحرام منجنیق نصب کردند<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۳؛ انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۹.</ref> و با پرتاب سنگ و گلولههای قیراندود و آتشین، زبیر و افرادش را زیر آتش گرفتند. سرانجام، سنگهای منجنیق به کعبه خوردند و پردههای میان رکن یمانی و حجرالاسود و چوبهای ساج بنای کعبه آتش گرفت.<ref> اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۹۸، ص۲۰۳؛ اخبار الکرام، ص۱۳۳.</ref>یعقوبی(م.۲۹۲ق.) نقل کرده است که ابن زبیر، آتش را خاموش نکرد تا مردم مکه را علیه سپاه شام مصمم کند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۲.</ref>گروهها و دستههای گوناگونی در کنار ابن زبیر با انگیزه دفاع از مسجدالحرام علیه سپاه شام جنگیدند؛ از جمله ۲۰۰ حبشی که پادشاه حبشه برای دفاع از کعبه اعزام کرده بود.<ref> انساب الاشراف، ج۵، ص۳۶۲، ۳۷۲.</ref> | ||
سپاه شام موفق به شکستن مقاومت ابن زبیر و مردم مکه نشد و چون یزید درگذشت، چهل روز بعد خبرش به سپاه شام رسید و این سپاه بدون موفقیت، از محاصره دست کشید و به شام بازگشت. | سپاه شام موفق به شکستن مقاومت ابن زبیر و مردم مکه نشد و چون یزید درگذشت، چهل روز بعد خبرش به سپاه شام رسید و این سپاه بدون موفقیت، از محاصره دست کشید و به شام بازگشت. | ||
===خلافت=== | ===خلافت=== | ||
منابع در ذکر تاریخ دعوت ابن | منابع در ذکر تاریخ دعوت ابن زبیر از مردم به بیعت با خود، اختلاف دارند. برخی منابع نهم رجب سال ۶۴ق. را ذکر کردهاند.<ref> تاریخ خلیفه، ص۱۶۰.</ref>برخی نیز ماجرای بیعت با ابن زبیر را سه ماه بعد از مرگ یزید دانستهاند.<ref>عبدالله بن زبیر، ص۱۱۹.</ref> | ||
گفتهاند که پس از مرگ یزید بن معاویه، خلافت ابن زبیر در شام نیز طرفداران مهمی پیدا کرد و بدین رو، فرمانده سپاه شام پیش از حرکت به سوی شام، از ابن زبیر خواست تا از آنچه گذشته مانند [[واقعه حره]] چشم پوشند و همراه او برای در دست گرفتن خلافت به شام بیاید ولی ابن زبیر به دلایلی نپذیرفت.<ref>انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۴، ۳۷۲.</ref><ref>برای تفصیل این دلایل نک: نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ذیل مدخل «ابن زبیر»(http://hajj.ir/99/3019#_ftn127)</ref> | |||
به زودی مردم بیشتر ممالک اسلامی، از جمله دمشق، کوفه، بصره، یمن و نواحی مختلف خراسان با نمایندگان ابن زبیر به نیابت از او بیعت کردند.<ref> انساب الاشراف، | به زودی مردم بیشتر ممالک اسلامی، از جمله دمشق، کوفه، بصره، یمن و نواحی مختلف خراسان با نمایندگان ابن زبیر به نیابت از او بیعت کردند.<ref> انساب الاشراف، ج۵، ص۳۷۳-۳۷۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۵.</ref> ابن زبیر بر وابستگان [[بنی امیه]] سخت گرفت و آنان را از مکه بیرون کرد<ref>لفتوح، ج۵، ص۱۵۶.</ref> و از جمله سعد مولای [[عتبة بن ابیسفیان]] را با حدود پنجاه نفر در محدوده حرم کشت<ref>الفتوح، ج۵، ص۱۵۶.</ref> کاری که با اعتراض شدید [[عبدالله بن عمر]] و [[عبدالله بن عباس]] روبهرو شد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۳۶۴؛ انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۵.</ref> | ||
رابطه ابن زبیر با [[بنی هاشم]] | رابطه ابن زبیر با [[بنی هاشم]] در دوره خلافت او نیز بهبود نیافت. [[محمد بن حنفیه|محمد بن حنفیه]] در مقابل درخواست بیعت ابن زبیر، پاسخ مثبت نداد و اتفاقنظر همه مسلمانان بر خلافت او را شرط کرد؛ شرطی که دستیافتنی نبود.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۴۷۲؛ الفتوح، ج۶، ص۲۴۸.</ref>ابن زبیر در خطبهای به امام علی(ع) توهین کرد و محمد بن حنفیه نیز خطبهای در اعتراض ایراد نمود و مردم و بزرگان قریش را به واکنش فراخواند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۲؛ مروج الذهب، ج۳، ص۸۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۲.</ref>ماجرای اصرار ابن زبیر بر بعیت محمد بن حنفیه به همینجا ختم نشد و همچنان ادامه یافت و پس از قیام مختار در کوفه و اخراج عبدالله بن مطیع، عامل ابن زبیر، او باری دیگر محمد را زیر فشار گرفت و این بار او و یارانش را در [[زمزم|حجره زمزم]] زندانی کرد و گفت که با خدا عهد کرده است که اگر محمد بیعت نکند، او را در این مکان بسوزاند یا گردن بزند.<ref> انساب الاشراف، ج۳، ص۴۷۲-۴۷۳؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۷۶.</ref> گفتهاند که محمد بن حنفیه در نامهای به کوفه، از مختار کمک خواست<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۱؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۷۶؛ تجارب الامم، ج۲، ص۱۸۸.</ref>و مختار گروهی را به مکه فرستاد و این در حالی بود که زبیر اطراف محل حبس محمد را برای آتش زدن هیزم گذاشته بود.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۴۷۵؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۷۶.</ref>گروه ۱۵۰ نفری اعزامی از کوفه با شعار [[یا لثارات الحسین]]، وارد [[مسجدالحرام]] شدند و زندانیان را آزاد کردند و برای حفظ حرمت مسجد، به جای شمشیر چوبدستی برداشتند. مختار نیز به مسجد نیرو اعزام کرد و دو گروه در مقابل یکدیگر به صف ایستادند.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۴۷۶-۴۷۷؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۷۷.</ref>سه روز بعد، از کوفه نیروی امدادی رسید و بدین رو، محمد توانست از مسجد بیرون آید و همراه یارانش تا زمان قتل مختار(۶۷ق.)<ref>البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۸۷.</ref> در شعب علی اقامت نمود.<ref> انساب الاشراف، ج۳، ص۴۷۸؛ اخبار الدولة العباسیه، ص۱۰۷.</ref>پس از آن، میان زبیر و محمد بن حنفیه همواره اختلاف و درگیری بود.<ref>برای تفصیل مطلب نک: نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ذیل مدخل «ابن زبیر»(http://hajj.ir/99/3019#_ftnref195)</ref><br /> | ||
رفتار ابن زبیر با [[ابن عباس]] نیز همراه تندی و خشونت بود و گاه او بر منبر به ابن عباس اهانت | رفتار ابن زبیر با [[ابن عباس]] نیز همراه تندی و خشونت بود و گاه او بر منبر به ابن عباس اهانت میکرد.<ref>انساب الاشراف، ج۴، ص۵۵؛ اخبار الدولة العباسیه، ص۱۱۰.</ref> ابن عباس هیچ گاه با او بیعت نکرد و او را شایسته خلافت نمیدانست<ref> اخبار الدولة العباسیه، ص۹۲.</ref> و معتقد بود که او عامل هتک حرمت حرم الهی است.<ref>اریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۰؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۹.</ref> با توجه به جایگاه علمی و دینی ابن عباس، این موضوع به وجهه ابن زبیر آسیب میزد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۷.</ref> افزون بر این، ابن عباس سابقه جهاد در رکاب علی(ع) در جنگ جمل را داشت. برخی نظرات فقهی او نیز برای ابن زبیر خوشایند نبود از جمله فتوای او به جواز [[متعه]] که محل اختلاف شدید آنها بود. ابن عباس حتی تصریح کرده بود که ابن زبیر خود حاصل چنین ازدواجی است و مادر ابن زبیر نیز این موضوع را تایید کرده بود.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۲۰؛ انساب الاشراف، ج۴، ص۵۵-۵۶؛ الفتوح، ج۶، ص۳۲۶.</ref>رابطه خصمانه آنها سرانجام موجب گشت تا ابن زبیر، ابن عباس را از مکه اخراج کند؛ ولی درگیری و جنگ سرد آنها همچنان از طائف محل اقامت ابن عباس و ابن زبیر در مکه همچنان ادامه یافت.<ref>نک: انساب الاشراف، ج۳، ص۴۸۲؛ مروج الذهب، ج۳، ص۸۰.</ref> | ||
===محاصره دوم=== | ===محاصره دوم=== | ||
ابن | ابن زبیر پس از قدرت یافتن، بنیامیه از جمله [[مروان بن حکم|مروان بن حَکم]] بیمار و پیر و پسرش عبدالملک را از مدینه اخراج کرد و این باعث شد تا مروان به عنوان خلیفه رقیب ابن زبیر در شام میان بنیامیه و طرفدارانشان فرصت عرض اندام بیابد.<ref>الطبقات، ج۵، ص۳۱؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۴۱.</ref> مروان موفق شد در نبرد مَرْج راهِط در ذیحجه سال ۶۴ق.<ref> انساب الاشراف، ج۶، ص۲۷۳؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۳۸.</ref>بر هواداران شامی ابن زبیر چیره شود و ضحاک بن قیس را بکشد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۲؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۳۷.</ref>و در زمانی کوتاه قدرت ابن زبیر در شام را پایان بخشد. مصر نیز در سال ۶۵ق. به دست مروان از سلطه ابن زبیر بیرون آمد.<ref>الامامة و السیاسه، ج۲، ص۲۲؛ مروج الذهب، ج۳، ص۸۸.</ref> | ||
پس از | پس از دستیابی [[عبدالملک بن مروان]] به قدرت در شام به سال ۶۵ق. ابن زبیر از موسم حج برای تبلیغ علیه او و بیعت گرفتن از حاجیان برای خود سود جست و در خطبههایش در روز عرفه و ایام منا در مکه، با یادکردن از لعنت پیامبر بر حَکم بن عاص، جد عبدالملک، و دودمانش، شامیان را به خود متمایل میکرد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۳۵۶؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۸۰.</ref> در برابر، عبدالملک شامیان را از رفتن به حج بازداشت و با فتوای یکی از عالمان درباری به نام زُهری، آنان را به حج در بیت المقدس و طواف پیرامون صخره [[مسجدالاقصی]] واداشت. شامیان در ایام حج گرد این صخره طواف میکردند و اعمال حج را در روز عرفه و عید قربان، همان جا انجام میدادند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۱؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۸۰؛ حیاة الحیوان، ج۲، ص۵۸.</ref> | ||
اختلافات داخلی بنی | اختلافات داخلی بنی امیه و تهدید رومیان و خوارج، مروانیان را از رویارویی جدی با ابن زبیر بازداشت<ref>الامامة و السیاسه، ج۲، ص۳۷؛ دولت امویان، ص۱۱۰.</ref> تا آن که در سال ۷۲ق. عبدالملک پس از شکست و قتل مصعب بن زبیر و تصرف عراق، [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج بن یوسف ثقفی]] را برای سرکوب ابن زبیر به حجاز فرستاد.<ref>انساب الاشراف، ج۷، ص۹۵؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۱۵.</ref>حجاج در ذی قعده سال ۷۲ق. با آگاهی از ناتوانی نظامی ابن زبیر و پس از رسیدن نیروی کمکی ۵۰۰۰ نفری وارد مدینه شد و حاکم زبیری آن را اخراج کرد.<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۵؛ الکامل، ج۴، ص۳۵۰.</ref> | ||
سپس به | سپس به سوی مکه حرکت و ابن زبیر را در مسجدالحرام محاصره نمود. این محاصره در ذیحجه سال ۷۲ق. آغاز شد و پس از شش ماه و ۱۷ روز با قتل ابن زبیر در روز سهشنبه ۱۷ جمادی الاولی سال ۷۳ق. پایان یافت. برخی مدت این محاصره را هشت ماه و ۱۷ روز دانستهاند.<ref> تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۵؛ المنتظم، ج۶، ص۱۲۴.</ref>بر پایه گزارشی، عبدالملک در آغاز، حجاج را از تهاجم نظامی به مکه بر حذر داشته و از او خواسته بود تا با محاصره اقتصادی ابن زبیر را به تسلیم وادارد.<ref>الفتوح، ج۶، ص۳۳۸.</ref> | ||
در موسم حج سال | در موسم حج سال ۷۲ق. ابن زبیر در مسجدالحرام در محاصره بود و چون از وقوف در عرفات و رمی جمرات بازماند، حج نگزارد.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۰۷؛ الکامل، ج۴، ص۳۵۰.</ref>به خواست برخی صحابه مانند [[عبدالله بن عمر|ابن عمر]] یا [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر بن عبدالله انصاری]] و [[ابوسعید خدری|ابوسعید خُدری]]، حجاج بن یوسف تا پایان موسم حج و بازگشت حاجیان از منا، دست از حمله کشید و سپس از حاجیان خواست که به شهرهای خود بازگردند تا جنگ را ادامه دهد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۳۷۲؛ الکامل، ج۴، ص۳۵۰.</ref>او خود را امیرالحاج خواند و با مردم حج گزارد و با لباس رزم در عرفات حاضر شد<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۵؛ المنتظم، ج۶، ص۱۲۰.</ref>، هرچند به سبب جلوگیری ابن زبیر، طواف کعبه و سعی میان صفا و مروه را انجام نداده بود.<ref> الکامل، ج۴، ص۳۵۰؛ الطبقات، خامسه۲، ص۹۳.</ref> | ||
حجاج مانع | حجاج مانع رسیدن آذوقه به زبیریان شد و آنان تنها به آب زمزم دسترسی داشتند.<ref> الطبقات، خامسه۲، ص۹۴؛ اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۳۱.</ref>او با منجیق زبیریان را سخت کوبید و در این میان، سنگهایی نیز به کعبه اصابت کرد.<ref>الطبقات، خامسه۲، ص۹۵؛ الانباء، ص۵۰.</ref> سنگهای منجنیق دیوار مشرف بر چاه زمزم را فروریخت و کنارههای کعبه را ویران کرد<ref> الفتوح، ج۶، ص۳۴۰؛ حیاة الحیوان، ج۲، ص۵۹.</ref>و حجرالاسود را از جای خود بیرون افکند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۵، ص۳۱۵.</ref>سپس حجاج دستور داد تا با گلولههای آتشین مسجد را هدف گیرند. این کار که پردههای کعبه را سوزاند، ابن زبیر را واداشت تا برای جلوگیری از آسیب بیشتر کعبه، با فرستادن قسمتی از نیروهایش به بیرون از مسجد، میدان نبرد را توسعه دهد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۳۶۰؛ الفتوح، ج۶، ص۳۴۱.</ref>وی برای جلوگیری از آسیب دیدن دیگر بار حجرالاسود، حفاظی بر آن نهاد.<ref>الوافی بالوفیات، ج۵، ص۳۹۰؛ مجمع الزوائد، ج۷، ص۵۰۳.</ref> | ||
خاندان و | خاندان و یاران عبدالله بن زبیر و برادرش عروه، او را به صلح با عبدالملک و تأسی به [[امام حسن(ع)]] فرامیخواندند. وی در واکنش به این پیشنهاد، عروه را با همه شأن و جایگاهش سخت تنبیه کرد.<ref> الامامة و السیاسه، ج۲، ص۳۸.</ref>این وضعیت در کنار اعلان عفو عمومی حجاج<ref>الطبقات، خامسه۲، ص۹۹؛ انساب الاشراف، ج۷، ص۱۲۴؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۰.</ref>سبب گشت یاران ابن زبیر و حتی پسرانش خبیب و حمزه برای حفظ جان خود تسلیم شوند.<ref> تاریخ طبری، ج۶، ص۱۸۸؛ الکامل، ج۴، ص۳۵۲.</ref> | ||
====کشته شدن ابن زبیر==== | ====کشته شدن ابن زبیر==== | ||
ابن زبیر سرانجام دانست که تاب مقاومت دربرابر سپاه شام را ندارد. در | ابن زبیر سرانجام دانست که تاب مقاومت دربرابر سپاه شام را ندارد. در آخرین روز در گفتوگو با مادرش اسماء قیام خود را برای خدا و دامن خود را از هرگونه خیانت و ارتکاب عمدی گناه و دنیاطلبی پاک دانست و تصریح کرد که به ظلمها و جنایتهای کارگزارانش خشنود نبوده است.<ref> تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۷؛ الکامل، ج۴، ص۳۵۳.</ref>وی به سفارش مادرش<ref> الطبقات، خامسه۲، ص۹۸؛ المنتظم، ج۶، ص۱۲۵.</ref>با یارانی اندک تا واپسین لحظه و در حالی که به کعبه تکیه داده بود، جنگید و به دست مردانی از بنیسکون و بنیمراد کشته شد.<ref>الطبقات، خامسه۲، ص۹۹؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۴۲.</ref>در این نبرد ۲۴۰ نفر همراه ابن زبیر کشته شدند و خون برخی از آنان تا درون کعبه جاری شد.<ref> الاستیعاب، ج۳، ص۹۱۰؛ الجوهرة فی نسب النبی، ج۱، ص۳۲۰.</ref>سر او را همراه سر عبدالله بن مطیع و عبدالله بن صفوان به مدینه بردند<ref>تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۱۵۱؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۵۲.</ref>و آنجا نصب کردند.<ref>تاریخ طبری، ج۶، ص۱۹۲؛ الاصابه، ج۵، ص۲۲.</ref>سپس این سرها را برای عبدالملک بردند و هر یک از حاملان سرها ۵۰۰ دینار پاداش گرفت.<ref>الطبقات، خامسه۲، ص۱۱۳-۱۱۴؛ الکامل، ج۴، ص۳۵۶.</ref>روایتهای دیگر، محل قتل ابن زبیر را نزدیک حجون دانستهاند.<ref>تجارب الامم، ج۲، ص۲۴۷؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۴۲.</ref>بر پایه برخی روایتها، عبدالملک سر ابن زبیر را برای تسلیمکردن عبدالله بن خازم، حاکم ابن زبیر در خراسان، به آن دیار فرستاد و او سر را همان جا دفن کرد.<ref> تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۱۵۱؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۲۶.</ref> | ||
[[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج]] پیکر ابن | [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج]] پیکر ابن زبیر را تا یک سال از پا آویخت.<ref> الکامل، ج۴، ص۳۵۷؛ نهایة الارب، ج۲۱، ص۱۴۱؛ مجمع الزوائد، ج۷، ص۵۰۷؛ الجوهرة فی نسب النبی، ج۱، ص۳۱۹.</ref> سرانجام به خواهش مادرش اسماء پیکر را به او دادند. اسماء پیکر فرزندش را در قبرستان [[حجون]] مکه به خاک سپرد.<ref> انساب الاشراف، ج۷، ص۱۲۹؛ نهایة الارب، ج۲۱، ص۱۴۱.</ref>بر پایه گزارش مصعب بن عبدالله، پیکر ابن زبیر را به مدینه انتقال دادند و در خانه مادر بزرگش صفیه دفن کردند که بعدها به مسجد پیامبر(ص)ملحق شد.<ref>تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۲۵۴؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۴۷.</ref> | ||
==ابن زبیر در منابع== | ==ابن زبیر در منابع== | ||
گزارشهای تاریخی در مورد عبدالله بن زبیر متفاوت است، برخی از روایات که بیشتر از طرف حامیان وی نقل شده او را مبالغه آمیز تمجید کرده ولی طبق برخی از روایات و | گزارشهای تاریخی در مورد عبدالله بن زبیر متفاوت است، برخی از روایات که بیشتر از طرف حامیان وی نقل شده او را مبالغه آمیز تمجید کرده ولی طبق برخی از روایات و گزراشها از مذمت وی حکایت میکند. | ||
===فضیلت=== | ===فضیلت=== | ||
در منابع اهل سنت فضیلتهای بسیاری برای ابن زبیر نقل شده که بخشی از آنها عبادتهای شگفتی را به او نسبت میدهند. برخی پژوشگران تاریخ اسلام،<ref>برای نمونه نک: نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ذیل مدخل «ابن زبیر».(http://hajj.ir/99/3019#_ftn298)</ref> با ذکر تحلیلهایی در صحت روایات حاوی این فضیلتها | در منابع اهل سنت فضیلتهای بسیاری برای ابن زبیر نقل شده که بخشی از آنها عبادتهای شگفتی را به او نسبت میدهند. برخی پژوشگران تاریخ اسلام،<ref>برای نمونه نک: نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ذیل مدخل «ابن زبیر».(http://hajj.ir/99/3019#_ftn298)</ref> با ذکر تحلیلهایی در صحت روایات حاوی این فضیلتها تردید کردهاند؛ فضیلتهایی همچون: سجدهاش چنان طولانی بود که پرندگان بر پشتش مینشستند<ref>تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۱۷۰؛ نهایة الارب، ج۲۱، ص۱۴۳.</ref>؛ وقتی در مسجد الحرام سیل آمد، وی شناکنان کعبه را طواف کرد<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۲۵۱؛ الکامل، ج۴، ص۳۶۰.</ref>؛ هفت یا پانزده روز پیاپی بدون افطار روزه میگرفت<ref>حلیة الاولیاء، ج۱، ص۳۳۵؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۴۰.</ref> ؛ در میان جمعی به رکوع رفت و با این که حاضران سورههای طولانی مانند بقره، آل عمران، نساء و مائده را خواندند، او از رکوع برنیامد<ref> تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۱۷۱؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۴.</ref>؛ به ۱۰۰ زبان با غلامانش سخن میگفت<ref>تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۴۴؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۹.</ref>؛ نخستین واژهای که در کودکی بر زبان آورد، شمشیر بود و پیوسته آن را تکرار میکرد<ref> الکامل، ج۴، ص۳۶۰؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۴۰.</ref>؛ در کودکی، خون حجامت پیامبر را نوشید<ref> تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۳۷؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۳؛ سبل الهدی، ج۱۰، ص۴۰.</ref>؛ زنان جنی را در طواف دید و آنان را فراری داد؛<ref>تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۱۸۵؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۶.</ref> با مردان جنی همسخن شد و از آنان نمیترسید<ref>تاریخ دمشق، ج۲۸، ص۱۸۵؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۳۶.</ref>؛ کنار حجرالاسود برای دستیابی به حکومت حجاز و خلافت، دعا نمود و خواستهاش برآورده شد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۱۴۰؛ المنتظم، ج۶، ص۱۳۵.</ref><ref>نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ذیل مدخل «ابن زبیر»(http://hajj.ir/99/3019#_ftn306)</ref> | ||
===مذمت=== | ===مذمت=== | ||
در مقابل روایات دیگری در منابع اهل سنت موجود است که از وی به خوبی یاد | در مقابل روایات دیگری در منابع اهل سنت موجود است که از وی به خوبی یاد نمیکند. پس از آنکه خون حجامت پیامبر(ص) را مینوشد پیامبر(ص) میفرماید:وای بر مردم از دست تو! و وای بر تو از دست مردم! | ||
<ref>شیبانی، الآحاد والمثانی، | <ref>شیبانی، الآحاد والمثانی، ج۱، ص۴۱۴؛ ویل للناس منک وویل لک من الناس </ref> [[احمد بن حنبل]] نیز روایتی نقل میکند که بر عبدالله بن زبیر تطبیق دارد. روایت چنین است: وقتی که عثمان محاصره شده بود، عبد الله بن زبیر به او گفت: من چند اسب تندرو دارم که آنها را برای تو آماده کردهام! آیا نمیخواهی به مکه بروی و کسانی که میخواهند با تو باشند، به نزد تو بیایند؟ | ||
عثمان گفت: خیر! من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: | عثمان گفت: خیر! من از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: قوچی در مکه الحاد میکند که اسم او عبد الله است و بر او نصف عذاب مردم است!<ref>مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۶۴ش ۴۶۱.یلْحِدُ بِمَکَّةَ کَبْشٌ من قُرَیشٍ اسْمُهُ عبد اللَّهِ علیه مِثْلُ نِصْفِ أَوْزَارِ الناس.</ref> نیر بنا بر گزارش ابن عساکر، [[سلمان فارسی]] از آتش گرفتن خانه [[کعبه]] توسط یکی از آل زبیر در آینده خبر میدهند.<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۲۸، ص۲۲۱لیحرقن هذا البیت علی یدی رجل من آل الزبیر </ref> | ||
حضرت علی(ع) در جنگ جمل خطاب به زبیر، فرزندش عبدالله را باعث انحراف او از اهل بیت دانسته<ref>تاریخ طبری، | حضرت علی(ع) در جنگ جمل خطاب به زبیر، فرزندش عبدالله را باعث انحراف او از اهل بیت دانسته<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱؛ أنساب الأشراف، ج۱، ص۳۱۴</ref> و [[امام حسن(ع)]] او را نادان خطاب میکند.<ref>زمخشری، المستقصی فی أمثال العرب، ج۲، ص۱۱۸</ref> | ||
نیز برخی از عملکردهای وی باعث انتقادهای زیادی است از جمله: تهدید به آتش زدن بنی هاشم به علت امتناع از بیعت با وی که [[عروه بن زبیر]] در توجیه کار برادرش گفت: «او این کار را برای این کرد که تفرقه و پراکندگی ایجاد نشود و مسلمانان با هم اختلاف نکنند و آنان (بنی هاشم) نیز به اطاعت او در آیند و در نتیجه با هم متحد شوند همانطور که [[عمر بن خطاب]] این کار را با بنی هاشم کرد وقتی آنان از بیعت با [[ابوبکر بن ابوقحافه|ابوبکر]] درنگ کردند.»<ref> شرح نهج البلاغة لابن | نیز برخی از عملکردهای وی باعث انتقادهای زیادی است از جمله: تهدید به آتش زدن بنی هاشم به علت امتناع از بیعت با وی که [[عروه بن زبیر]] در توجیه کار برادرش گفت: «او این کار را برای این کرد که تفرقه و پراکندگی ایجاد نشود و مسلمانان با هم اختلاف نکنند و آنان (بنی هاشم) نیز به اطاعت او در آیند و در نتیجه با هم متحد شوند همانطور که [[عمر بن خطاب]] این کار را با بنی هاشم کرد وقتی آنان از بیعت با [[ابوبکر بن ابوقحافه|ابوبکر]] درنگ کردند.»<ref> شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج۲۰، ص۱۴۷</ref> | ||
ابن زبیر با اهل بیت(ع) کینهای دیرین داشته است.<ref>انساب الاشراف، | ابن زبیر با اهل بیت(ع) کینهای دیرین داشته است.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۴۸۲؛ اخبار الدولة العباسیه، ص۱۱۶.</ref>ناسزاهای او به علی(ع) در برخی منابع نقل شده است.<ref> نک: الطبقات، خامسه۲، ص۸۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۲؛ مروج الذهب، ج۳، ص۸۰.</ref>گفتهاند که او چهل هفته در خطبه نماز جمعه از ذکر صلوات خودداری کرد تا مبادا [[بنی هاشم]] به آن افتخار کنند.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۴۸۲؛ مروج الذهب، ج۳، ص۷۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۱.</ref>این باعث شده است تا حتی برخی عالمان دینی اهل سنت در اعتبار او به عنوان راوی تردید کنند<ref>نک: شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۰.</ref> و شیعیان نیز نظر نیکی درباره او نداشته باشند.{{مدرک}} | ||
==بازسازی کعبه== | ==بازسازی کعبه== | ||
[[کعبه]] بنابر منابع تاریخ محلی مکه، چند بار بازسازی شده که یکی از بازسازیهای مشهور آن را به ابن زبیر نسبت میدهند. گفتهاند پس از آن که بر اثر تیراندازی لشکریان یزید با منجنیق آتش گرفت و آسیب دید، ابن زبیر کعبه را ویران و بر مساحت و اندازه اصلی از نو بنا کرد.<ref> | [[کعبه]] بنابر منابع تاریخ محلی مکه، چند بار بازسازی شده که یکی از بازسازیهای مشهور آن را به ابن زبیر نسبت میدهند. گفتهاند پس از آن که بر اثر تیراندازی لشکریان یزید با منجنیق آتش گرفت و آسیب دید، ابن زبیر کعبه را ویران و بر مساحت و اندازه اصلی از نو بنا کرد.<ref> ازرقی، أخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، أزرقی، ج۱، ص: ۲۸۹.</ref>او همچنین در دوره حکومتش بر مکه خانههایی را در اطراف مسجد الحرام خرید و به مسجد ملحق کرد.<ref>ازرقی، أخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، أزرقی، ج۲، ص: ۷۰.</ref> | ||
<ref>درباره تفصیل بازسازی خانه کعبه نک: در این باره نک: نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ذیل مدخل «ابن زبیر»(http://hajj.ir/99/3019</ref> | <ref>درباره تفصیل بازسازی خانه کعبه نک: در این باره نک: نجاتی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ذیل مدخل «ابن زبیر»(http://hajj.ir/99/3019</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{ | {{پانویس2}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
بیشتر اطلاعات و منابع این مدخل، از مقاله «ابن زبیر» نوشته محمد | بیشتر اطلاعات و منابع این مدخل، از مقاله «ابن زبیر» نوشته محمد سعید نجاتی در ''دانشنامه حج و حرمین شریفین''(با تغییر و تصرف) اخذ شده است. | ||
* ابن | * ابن ابیالحدید (م.۶۵۶ق.)، شرح نهج البلاغه: به کوشش محمد ابوالفضل،دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق. | ||
* ابن اعثم | * ابن اعثم الکوفی (م.۳۱۴ق.)، الفتوح، به کوشش علی شیری، بیروت،دار الاضواء، ۱۴۱۱ق. | ||
* ابن سعد (م. | * ابن سعد (م.۲۳۰ق.)،الطبقات الکبری، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق. | ||
* احمد بن حنبل( | * احمد بن حنبل(۲۴۱ق)، مسند أحمد،مؤسسة قرطبة، مصر. | ||
* | * عبدالکریم السمعانی (م.۵۶۲ق.)، الانساب، به کوشش عبدالرحمن بن یحیی، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق. | ||
* ابن عبدربه، احمد بن محمد بن عبد ربه( | * ابن عبدربه، احمد بن محمد بن عبد ربه(۳۲۸ق)، العقد الفرید،دار إحیاء التراث العربی، بیروت لبنان، الطبعة الثالثة، ۱۴۲۰ق. | ||
* | * فاکهی (م.۲۷۵ق.)، اخبار مکه، به کوشش عبدالملک دهیش، بیروت،دار خضر، ۱۴۱۴ق. | ||
* ابن داود | * ابن داود الدینوری (م.۲۸۲ق.)، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق. | ||
* ابن | * ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت،دار الفکر، ۱۴۱۵ق. | ||
* احمد بن | * احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، تاریخ الیعقوبی، بیروت،دار صادر، ۱۴۱۵ق. | ||
* | * البلاذری (م.۲۷۹ق.)،انساب الاشراف، به کوشش زکار، بیروت،دار الفکر، ۱۴۱۷ق. | ||
* ابن | * ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، الکامل فی التاریخ، بیروت،دار صادر، ۱۳۸۵ق. | ||
* ابن | * ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، البدایة و النهایه، بیروت، مکتبة المعارف، بیتا. | ||
* | * خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، تاریخ خلیفه، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق. | ||
* المطهر | * المطهر المقدسی (م.۳۵۵ق.)، البدء و التاریخ، بیروت،دار صادر، ۱۹۰۳م؛ | ||
* ابن | * ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، المنتظم، به کوشش نعیم زرزور، بیروت،دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق. | ||
* | * المسعودی (م.۳۴۶ق.)، مروج الذهب، به کوشش اسعد داغر، قم،دار الهجره، ۱۴۰۹ق. | ||
* ابن اعثم | * ابن اعثم الکوفی (م.۳۱۴ق.)، الفتوح، به کوشش علی شیری، بیروت،دار الاضواء، ۱۴۱۱ق. | ||
* ابن | * ابن ابیشیبه (م.۲۳۵ق.)،المصنّف، به کوشش سعید محمد،دار الفکر، ۱۴۰۹ق. | ||
* عبدالرزاق | * عبدالرزاق الصنعانی (م.۲۱۱ق.)، المصنّف، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی، بیتا. | ||
* طحاوی حنفی، أحمد بن محمد( | * طحاوی حنفی، أحمد بن محمد(۳۲۱ق)، شرح معانی الآثار،تحقیق محمد زهری النجار، ناشردار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعةالأولی، ۱۳۹۹م. | ||
* زمخشری، محمود بن عمرو بن أحمد جار الله( | * زمخشری، محمود بن عمرو بن أحمد جار الله(۵۳۸ق)، المستقصی فی أمثال العرب،دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۹۸۷م. | ||
* طبری، محمد بن جریر( | * طبری، محمد بن جریر(۳۱۰ق)، تاریخ الطبری،دار الکتب العلمیة، بیروت. | ||
* بلاذری، احمد بن یحیی( | * بلاذری، احمد بن یحیی(م۲۷۹)جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت،دار الفکر، ط الأولی، ۱۴۱۷. | ||
*ابن عساکر، علی بن الحسن إبن هبة الله( | *ابن عساکر، علی بن الحسن إبن هبة الله(۵۷۱ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری،دار الفکر،بیروت، ۱۹۹۵. | ||
* محمد بن احمد | * محمد بن احمد المقدسی (م.۳۸۰ق.)،احسن التقاسیم، قاهره، مکتبة مدبولی، ۱۴۱۱ق. | ||
* شیبانی، أحمد بن عمرو( | * شیبانی، أحمد بن عمرو(۲۸۷ق)، الآحاد والمثانی،تحقیق د. باسم فیصل أحمد الجوابرة،دار الرایة،الریاض، الطبعة الأولی، ۱۴۱۱ق. | ||
{{چپ چین}} | {{چپ چین}} |