کاربر ناشناس
تناسخ در فلسفه و عرفان: تفاوت میان نسخهها
←ملاصدرا و تناسخ
imported>Aghaie بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Aghaie |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
== ملاصدرا و تناسخ == | == ملاصدرا و تناسخ == | ||
تردیدها درباره تناسخ و ضعیف بودن ادله نفی آن، به همراه پیدایش طریقهها و فرقههای معتقد به تناسخ در دوره متأخر اسلامی، واضع [[حکمت متعالیه]]، [[ملاصدرا]] (متوفی | تردیدها درباره تناسخ و ضعیف بودن ادله نفی آن، به همراه پیدایش طریقهها و فرقههای معتقد به تناسخ در دوره متأخر اسلامی، واضع [[حکمت متعالیه]]، [[ملاصدرا]] (متوفی ۱۰۵۰ق)، را با وضع خاصی روبرو کرد. او از سویی تناسخ را بنا به اصول اعتقادی خود مطلقاً رد میکرد و از سوی دیگر با سنّتی روبرو بود که به گمان وی از انبیای کامل و اولیای واصل و اکابر فلاسفۀ گذشته بر جای مانده است و ظاهر آن دلالت بر صحت تناسخ دارد.<ref>صدرالدین شیرازی، ۱۳۳۷ ش، سفر چهارم، ج۲، ص۲؛ همو، ۱۳۸۰ ش، ص۴۳۷</ref> [[ملاصدرا]] به تأویل این سنّت و تفسیر اقوال منسوب به افلاطون و سقراط و دیگر حکمای باستان پرداخت. | ||
ملاصدرا نخست با وضع یک اصطلاح شناسی جدید، به واژه تناسخ سه معنا میدهد: | ملاصدرا نخست با وضع یک اصطلاح شناسی جدید، به واژه تناسخ سه معنا میدهد: | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
# مسخ شدن باطن انسان و انتقال ظاهر او از صورت انسانی خود به صورت باطنی | # مسخ شدن باطن انسان و انتقال ظاهر او از صورت انسانی خود به صورت باطنی | ||
تناسخ در معنای اول همان معنای متداول و مشهور تناسخ است. قسم دوم را ملاصدرا در حل مسئله معاد جسمانی مطرح کرده است. او در تلاش برای اثبات معاد جسمانی چنین استدلالی دارد: | تناسخ در معنای اول همان معنای متداول و مشهور تناسخ است. قسم دوم را ملاصدرا در حل مسئله معاد جسمانی مطرح کرده است. او در تلاش برای اثبات معاد جسمانی چنین استدلالی دارد: | ||
:::نفس صورت بدن است و تشخص بدن به نفس است، بنابراین لازم نیست در آخرت عین همین مادّۀ دنیوی اعاده شود تا مشکل اعاده معدوم پیش آید، بلکه تشخص هر بدنی مرهون بقای نفس آن با مادّه عام و نامعلومی است و تغییر خصوصیات بدن در نحوه وجود و مقدار و وضع و سایر امور ضرری به بقای بدن نمیرساند. بدنی که در قیامت محشور میشود غیر از بدنی نیست که در دنیا از آن قطع علاقه کرده، هرچند عین آن هم نیست. این حشر مناسب با اوصاف غالب بر هر نفس به صورتی در میآید. ظهور نفس متناسب با اوصاف و اعمال خود، در این جهان نیز هست. | :::نفس صورت بدن است و تشخص بدن به نفس است، بنابراین لازم نیست در آخرت عین همین مادّۀ دنیوی اعاده شود تا مشکل اعاده معدوم پیش آید، بلکه تشخص هر بدنی مرهون بقای نفس آن با مادّه عام و نامعلومی است و تغییر خصوصیات بدن در نحوه وجود و مقدار و وضع و سایر امور ضرری به بقای بدن نمیرساند. بدنی که در قیامت محشور میشود غیر از بدنی نیست که در دنیا از آن قطع علاقه کرده، هرچند عین آن هم نیست. این حشر مناسب با اوصاف غالب بر هر نفس به صورتی در میآید. ظهور نفس متناسب با اوصاف و اعمال خود، در این جهان نیز هست. | ||
به نظر ملاصدرا، حکمایی مثل افلاطون که تأکید بر تناسخ داشتهاند، نظرشان به این امر بوده است زیرا با دیده ملکوتی خویش دیدهاند که اعمال در نظرشان مجسم میگردد. به نظر ملاصدرا [[آیه|آیات]] و روایات بسیاری در مورد این قسم تناسخ، یعنی مسخ باطنی، آمده است. وی این قسم را تناسخ ملکوتی، در برابر تناسخ مُلکی، مینامد. اما در قسم سوم علاوه بر باطن، ظاهر فرد هم مسخ میشود همچنانکه مطابق آیات قرآن قومی از بنی اسرائیل به صورت بوزینه و خوک در آمدند. این مسخ به علت غلبۀ قوۀ نفسانی است تا جایی که مزاج و شکل فرد از صورت انسان به صورت حیوان تبدیل میشود.<ref>1360 ش، | به نظر ملاصدرا، حکمایی مثل افلاطون که تأکید بر تناسخ داشتهاند، نظرشان به این امر بوده است زیرا با دیده ملکوتی خویش دیدهاند که اعمال در نظرشان مجسم میگردد. به نظر ملاصدرا [[آیه|آیات]] و روایات بسیاری در مورد این قسم تناسخ، یعنی مسخ باطنی، آمده است. وی این قسم را تناسخ ملکوتی، در برابر تناسخ مُلکی، مینامد. اما در قسم سوم علاوه بر باطن، ظاهر فرد هم مسخ میشود همچنانکه مطابق آیات قرآن قومی از بنی اسرائیل به صورت بوزینه و خوک در آمدند. این مسخ به علت غلبۀ قوۀ نفسانی است تا جایی که مزاج و شکل فرد از صورت انسان به صورت حیوان تبدیل میشود.<ref>1360 ش، ص۲۳۱ـ۲۳۳؛ همو، ۱۳۳۷ ش، سفر چهارم، ج۲، ص۴ـ۵</ref> | ||
ملاصدرا تناسخ به معنای مشهور را به دو صورت رد میکند: | ملاصدرا تناسخ به معنای مشهور را به دو صورت رد میکند: | ||
# رد ادله ایشان | # رد ادله ایشان | ||
# اثبات رأی خاص خود در بارۀ نفس. | # اثبات رأی خاص خود در بارۀ نفس. | ||
یک دلیل معتقدان به تناسخ این است که اگر بدکاران پس از مرگ، از بدن و هر قوه جسمانی که سبب یادآوری کردارهای زشت و خطاهای ایشان است جدا شوند چگونه عذاب ببینند. | یک دلیل معتقدان به تناسخ این است که اگر بدکاران پس از مرگ، از بدن و هر قوه جسمانی که سبب یادآوری کردارهای زشت و خطاهای ایشان است جدا شوند چگونه عذاب ببینند. | ||
دلیل دیگر این است که نفس بدکاران در همین دنیا هم ممکن است به عللی چون ریاضت یا بیماری یا خلل در هوشیاری، پیوند با بدن را کم کند و با اتصال به عالم ملکوت از اموری آگاه شود؛ پس وقتی همه موانع جسمانی با مرگ از میان برود اینان به ملکوت میروند که هیچ کیفری در آنجا نیست. | دلیل دیگر این است که نفس بدکاران در همین دنیا هم ممکن است به عللی چون ریاضت یا بیماری یا خلل در هوشیاری، پیوند با بدن را کم کند و با اتصال به عالم ملکوت از اموری آگاه شود؛ پس وقتی همه موانع جسمانی با مرگ از میان برود اینان به ملکوت میروند که هیچ کیفری در آنجا نیست. | ||
پاسخ ملاصدرا به هر دو اشکال این است که اینان | پاسخ ملاصدرا به هر دو اشکال این است که اینان بدن هایی اخروی خواهند داشت و با همان بدنها عذاب خواهند دید.<ref>1337 ش، سفر چهارم، ج۲، ص۲۶ـ۲۹؛ همو، ۱۳۶۰ ش، ص۲۳۶؛ همو، ۱۳۸۰ ش، ص۴۴۲ـ۴۴۳</ref> | ||
دلیل دیگر که در دفاع از تناسخ صعودی مطرح شده این است که حیوانات هم مثل انسانها در عین تغییر اجزای جسمشان در طول زندگی یکی باقی میمانند، پس باید نفس مجردی داشته باشند که حافظ حقیقت و هویتشان باشد، همچنین حیوانات حرکات و اعمالی دارند که داشتن نفس مجرد را برای آنها مسلّم میکند، مثل کندوسازی زنبورعسل یا تقلید طوطی و میمون از انسان یا وفاداری سگ به صاحبش؛ بنابراین، روا نیست که چنین نفس مجردی پس از مرگ حیوان بدون ارتقا به مرتبۀ انسانی رها شود. | دلیل دیگر که در دفاع از تناسخ صعودی مطرح شده این است که حیوانات هم مثل انسانها در عین تغییر اجزای جسمشان در طول زندگی یکی باقی میمانند، پس باید نفس مجردی داشته باشند که حافظ حقیقت و هویتشان باشد، همچنین حیوانات حرکات و اعمالی دارند که داشتن نفس مجرد را برای آنها مسلّم میکند، مثل کندوسازی زنبورعسل یا تقلید طوطی و میمون از انسان یا وفاداری سگ به صاحبش؛ بنابراین، روا نیست که چنین نفس مجردی پس از مرگ حیوان بدون ارتقا به مرتبۀ انسانی رها شود. | ||
ملاصدرا چنین پاسخ میدهد: | ملاصدرا چنین پاسخ میدهد: | ||
:::صدور این اعمال از حیوانات به معنای داشتن نفس مجرد نیست، بلکه حیوانات فرشتهای دارند که آنها را به این اعمال راهنمایی میکند؛ علاوه بر این، برخی حیوانات که به اوایلِ مرتبۀ انسانی نزدیکاند در آخرت محشور خواهند شد.<ref>صدرالدین شیرازی، | :::صدور این اعمال از حیوانات به معنای داشتن نفس مجرد نیست، بلکه حیوانات فرشتهای دارند که آنها را به این اعمال راهنمایی میکند؛ علاوه بر این، برخی حیوانات که به اوایلِ مرتبۀ انسانی نزدیکاند در آخرت محشور خواهند شد.<ref>صدرالدین شیرازی، ۱۳۳۷ ش، سفر چهارم، ج۲، ص۲۲ـ۲۵؛ همو، ۱۳۶۰ش، ص۲۳۷؛ همو، ۱۳۸۰ش، ص۴۴۳ـ ۴۴۴</ref> | ||
ملاصدرا تناسخ | ملاصدرا تناسخ بیپایان را که لازمه جسمانی بودن نفس است با این دلیل رد میکند که منافی روش حکماست، زیرا طبق اصول حکما انتقال صور و اعراضِ منطبع در جسم از محلی به محل دیگر محال است، حال آنکه نفسی که جسمانی و منطبع در جسم فرض شده در صورت تناسخ باید انتقال بیابد.<ref>1337 ش، سفر چهارم، ج۲، ص۷؛ همو، ۱۳۶۰ ش، ص۲۳۸</ref> | ||
ملاصدرا | مطلب دیگری که ملاصدرا رد میکند اشکالاتی است که معتقدان به تناسخ بر دلیل ابن سینا وارد کردهاند و به نظر وی نتیجه ضعف دلیل است. در اشکال بر دلیل [[ابن سینا]] میتوان گفت: | ||
به این ترتیب ملاصدرا مفهوم دینی مسخ و مفهوم عرفانی تجسم اعمال را در نظام فلسفی خود در میآمیزد و با تأویل سنّتی دیرین در فلسفه غرب و حکمت شرق، تناسخ به معنای مشهور را نفی میکند. پس از ملاصدرا کسانی که نظام فلسفی او را پذیرفتهاند از همین بیان برای رد تناسخ استفاده | :::بدن پس از حصول مزاج نیازی به افاضۀ نفس از مبدأ فیاض ندارد بلکه ممکن است نفسی که مرتبه نباتی و حیوانی را طی کرده از بدن دیگری به آن منتقل شود و به مرتبۀ نفس انسانی برسد. اگر در مخالفت با این سخن گفته شود که مزاج انسان برای افاضه نفس انسانی سزاوارتر است، میتوان گفت درست به همین سبب، نفسی که به بدن انسان منتقل میشود درجات نباتی و حیوانی را طی کرده و به مرتبه انسانی رسیده است. | ||
این سخن را ملاصدرا با مثال اجسام فلکی نقض میکند. اجسام فلکی شریفاند بیآنکه از نبات و حیوان، نفسی به آنها رسیده باشد. اما اصل سخن که مزاج انسانی حاصل نمیشود مگر بعد از مزاج حیوانی و مزاج حیوانی حاصل نمیشود مگر بعد از مزاج نباتی، مورد قبول ملاصدراست. منتها بر اساس نظریۀ حرکت جوهری، هر نفس انسانی مراتب نباتی و حیوانی را طی میکند تا به درجه انسانی برسد و به گفته ملاصدرا اگر کسی بخواهد این تحولات و استکمالات جوهری را تناسخ بنامد مشکلی پیش نمیآید.<ref>صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۰ ش، ص۲۳۵ـ۲۳۶</ref> | |||
ملاصدرا بر اساس نظریه [[حرکت جوهری]]، نحوه ایجاد و بقای نفس را به گونهای تعریف میکند که تناسخ مطلقاً ناممکن میشود. | |||
طبق این نظریه، نفس در ابتدای حدوث خود، امری بالقوه است دارای حرکت ذاتی جوهری. بدن نیز چنین است. بین نفس و بدن یک ترکیب اتحادی طبیعی وجود دارد که موجب میشود هر دو باهم از قوه به فعل برسند. درجات قوه و فعل در هر نفس به ازای درجات قوه و فعل در بدن خاص آن است. همۀ نفوس در مدت حیات جسمانی خود از قوه به فعل میرسند و برحسب اعمال نیک یا بد خود، نوعی تحصل و فعلیت در وجوبِ وجود مییابند، چه این تحصل و فعلیت در نیکبختی باشد چه در بدبختی. بنابراین، وقتی نفس بالفعل شد محال است که بار دیگر در حد قوۀ محض شود، همانطور که محال است حیوان پس از بلوغ به نطفه باز گردد. حرکت جوهری به قسر یا به طبع، به اراده یا به اتفاق، بازگشت پذیر نیست. | |||
حال اگر نفسِ تناسخ یافتهای به بدنی تعلق بگیرد، چه آن بدن در حالت جنینی باشد چه غیر آن، لازم میآید که نفس در مرتبۀ فعل و بدن در مرتبۀ قوه باشد. این امر محال است چون ترکیب نفس و بدن، ترکیبی اتحادی و طبیعی است، در حالی که بین دو امری که یکی بالقوه و دیگری بالفعل باشد، ترکیب طبیعی محال است.<ref>1337 ش، سفر چهارم، ج۲، ص۲ـ۳</ref> ملاصدرا.<ref>1337 ش، سفر چهارم، ج۲، ص۳</ref> همین استدلال را با بیان فلاسفۀ مشاء نیز شرح میدهد. به نظر وی این، برهان عامی است که همۀ اقسام تناسخ را از جهت نزول یا صعود باطل میکند. | |||
به این ترتیب ملاصدرا مفهوم دینی مسخ و مفهوم عرفانی تجسم اعمال را در نظام فلسفی خود در میآمیزد و با تأویل سنّتی دیرین در فلسفه غرب و حکمت شرق، تناسخ به معنای مشهور را نفی میکند. پس از ملاصدرا کسانی که نظام فلسفی او را پذیرفتهاند از همین بیان برای رد تناسخ استفاده کردهاند.<ref>از جمله رجوع کنید به آشتیانی، ص۱۱۳ـ۱۱۵</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== |