کاربر ناشناس
تناسخ در فلسفه و عرفان: تفاوت میان نسخهها
جز
←دلیل اول ابن سینا در رد تناسخ
imported>Hrezaei جز (←پانویس) |
imported>Hrezaei |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
با [[ابن سینا]] (متوفی 428ق)، سرسلسله [[مشائیان]] مسلمان، رویکرد ارسطویی به نفس که مشعر بر حدوث نفس و نفی تناسخ است، غلبه مییابد. استدلال اصلی ابن سینا مبتنی بر فرض حدوث نفس است. وی در رد ادله معتقدان به تناسخ میگوید که اشکال استدلال ایشان این است که نفس را قدیم فرض میکنند و در مقام احتجاج میگویند آنچه با حدوث مزاج حادث گردد صورت مادّی است (1368، ص 88). وی سخنان نقل شده از حکمای باستان مثل فیثاغورس و افلاطون را با رمزی خواندن آن توجیه میکند و میگوید غرض ایشان از سخنانی که در ظاهر بر اثبات تناسخ دلالت دارد، اشاره به هیئتی است که از بدن در روح میماند و موجب عذاب آن میگردد؛ شهوت و غضب که مانع استکمال نفساند اگر بر نفسی غلبه کنند چنان اثر ثابتی در آن میگذارند که گویی نفس پس از جدا شدن از بدن نیز در آن است. بنابراین، نمیتوان به اتکای اخبار و حکایاتی که از بزرگان نقل میکنند به تناسخ معتقد شد. <ref>همان، ص 91ـ92</ref> | با [[ابن سینا]] (متوفی 428ق)، سرسلسله [[مشائیان]] مسلمان، رویکرد ارسطویی به نفس که مشعر بر حدوث نفس و نفی تناسخ است، غلبه مییابد. استدلال اصلی ابن سینا مبتنی بر فرض حدوث نفس است. وی در رد ادله معتقدان به تناسخ میگوید که اشکال استدلال ایشان این است که نفس را قدیم فرض میکنند و در مقام احتجاج میگویند آنچه با حدوث مزاج حادث گردد صورت مادّی است (1368، ص 88). وی سخنان نقل شده از حکمای باستان مثل فیثاغورس و افلاطون را با رمزی خواندن آن توجیه میکند و میگوید غرض ایشان از سخنانی که در ظاهر بر اثبات تناسخ دلالت دارد، اشاره به هیئتی است که از بدن در روح میماند و موجب عذاب آن میگردد؛ شهوت و غضب که مانع استکمال نفساند اگر بر نفسی غلبه کنند چنان اثر ثابتی در آن میگذارند که گویی نفس پس از جدا شدن از بدن نیز در آن است. بنابراین، نمیتوان به اتکای اخبار و حکایاتی که از بزرگان نقل میکنند به تناسخ معتقد شد. <ref>همان، ص 91ـ92</ref> | ||
---- | ---- | ||
=== | ===دلایل ابن سینا در رد تناسخ=== | ||
====دلیل اول==== | |||
استدلال عمده [[ابن سینا]] در رد تناسخ چنین است: ایجاد روح در بدن زمانی رخ میدهد که بدن به آمادگی کامل رسیده باشد. آمادگی بدن بلافاصله موجب فیضان نفس از جانب عقل فعال میگردد. این امر هرگز بر سبیل بخت و اتفاق نیست، یعنی همواره به محض حدوث مزاج، بدن مستحق و مستعدِّ دریافت نفس میشود. حال اگر تناسخ را بپذیریم، لازم میآید که یک بدن دو نفس داشته باشد، یکی نفسی که به سبب استحقاق بدن به آن تعلق یافته و دیگر نفسی که از راه تناسخ وارد آن شده است. چنین وضعی را نمیتوان پذیرفت، چون هر موجود زندهای نفس خود را واحد احساس میکند. این فرض را هم نمیتوان کرد که نفس دومی در کار باشد که موجود زنده نسبت به آن آگاهی نداشته باشد و خود آن نفس هم به خود آگاه نباشد و اشتغالی هم به بدن نداشته باشد، چون پیوند نفس و بدن فقط به صورت علاقۀ اشتغالی ممکن است، یعنی نوع پیوند و علاقه میان نفس و بدن به گونهای است که نفس در بدن تصرف و آن را تدبیر میکند و بدن از نفس اثر میپذیرد، بنابراین موجود زنده همواره به نفس مدبّر و متصرف خود آگاه است.<ref>ابن سینا، 1363 ش، ص 108ـ109؛ همو، 1403، ج 3، ص 356؛ همو، 1375 ش، ص 318ـ320؛ همو، 1379 ش، ص 386ـ387</ref> | استدلال عمده [[ابن سینا]] در رد تناسخ چنین است: ایجاد روح در بدن زمانی رخ میدهد که بدن به آمادگی کامل رسیده باشد. آمادگی بدن بلافاصله موجب فیضان نفس از جانب عقل فعال میگردد. این امر هرگز بر سبیل بخت و اتفاق نیست، یعنی همواره به محض حدوث مزاج، بدن مستحق و مستعدِّ دریافت نفس میشود. حال اگر تناسخ را بپذیریم، لازم میآید که یک بدن دو نفس داشته باشد، یکی نفسی که به سبب استحقاق بدن به آن تعلق یافته و دیگر نفسی که از راه تناسخ وارد آن شده است. چنین وضعی را نمیتوان پذیرفت، چون هر موجود زندهای نفس خود را واحد احساس میکند. این فرض را هم نمیتوان کرد که نفس دومی در کار باشد که موجود زنده نسبت به آن آگاهی نداشته باشد و خود آن نفس هم به خود آگاه نباشد و اشتغالی هم به بدن نداشته باشد، چون پیوند نفس و بدن فقط به صورت علاقۀ اشتغالی ممکن است، یعنی نوع پیوند و علاقه میان نفس و بدن به گونهای است که نفس در بدن تصرف و آن را تدبیر میکند و بدن از نفس اثر میپذیرد، بنابراین موجود زنده همواره به نفس مدبّر و متصرف خود آگاه است.<ref>ابن سینا، 1363 ش، ص 108ـ109؛ همو، 1403، ج 3، ص 356؛ همو، 1375 ش، ص 318ـ320؛ همو، 1379 ش، ص 386ـ387</ref> | ||