پرش به محتوا

ام‌سلمه (همسر پیامبر): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۴۵: خط ۴۵:
== در مدینه==
== در مدینه==
===ازدواج با پیامبر(ص)===
===ازدواج با پیامبر(ص)===
ام سلمه قبل از پیامبر با [[ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد]] ازدواج کرده بود، پس از درگذشت ابوسلمه در ۴ق بر اثر جراحتی که در [[جنگ احد]] برداشته بود، [[پیامبر اسلام(ص)]] با ام سلمه ازدواج کردند. گفته‌اند، پس از انقضای عده، [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و سپس [[عمر بن خطاب|عمر]] از او خواستگاری کردند، و ام سلمه نپذیرفت. آنگاه پیامبر خواستگار فرستاد و وی قبول کرد.<ref> ذهبی، سیراعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۲۰۳-۲۰۴.</ref> به نقل [[شیخ صدوق]] از [[امام صادق(ع)]]، ام سلمه پس از [[خدیجه(س)]]، بافضیلت‌ ترین زنان پیامبر(ص) بوده است.<ref>صدوق، الخصال، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۱۹.</ref> ام سلمه دارای فضائل و کمالاتی بود که مورد حسادت [[عایشه]] و مایه اندوه او می‌شد.<ref>ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۹.</ref>ام سلمه می‌گوید: آیه برای پذیرش توبه ابولبابه در منزل من نازل شد وماجرا این گونه بود که در سحرگاهی دیدم رسول خدا خندان است از او سبب را پرسیدم فرمود توبه ابولبابه پذیرفته شد و من با اذن حضرت از دریچه‌ای که از منزلم به مسجد بود خبر را به او دادم.يَا أَبَا لُبَابَةَ، أَبْشِرْ فقد تاب الله عليك. <ref>واقدی، مغازی، ج۲، ص۵۰۸.
ام سلمه قبل از پیامبر با [[ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد]] ازدواج کرده بود، پس از درگذشت ابوسلمه در ۴ق بر اثر جراحتی که در [[جنگ احد]] برداشته بود، [[پیامبر اسلام(ص)]] با ام سلمه ازدواج کردند. گفته‌اند، پس از انقضای عده، [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و سپس [[عمر بن خطاب|عمر]] از او خواستگاری کردند، و ام سلمه نپذیرفت. آنگاه پیامبر خواستگار فرستاد و وی قبول کرد.<ref> ذهبی، سیراعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۲۰۳-۲۰۴.</ref> به نقل [[شیخ صدوق]] از [[امام صادق(ع)]]، ام سلمه پس از [[خدیجه(س)]]، بافضیلت‌ ترین زنان پیامبر(ص) بوده است.<ref>صدوق، الخصال، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۱۹.</ref> ام سلمه دارای فضائل و کمالاتی بود که مورد حسادت [[عایشه]] و مایه اندوه او می‌شد.<ref>ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۹.</ref>ام سلمه می‌گوید: آیه برای پذیرش توبه [[ابولبابه انصاری|ابولبابه]] در منزل من نازل شد وماجرا این گونه بود که در سحرگاهی دیدم رسول خدا خندان است از او سبب را پرسیدم فرمود [[توبه]] ابولبابه پذیرفته شد و من با اذن حضرت از دریچه‌ای که از منزلم به مسجد بود خبر را به او دادم.يَا أَبَا لُبَابَةَ، أَبْشِرْ فقد تاب الله عليك. <ref>واقدی، مغازی، ج۲، ص۵۰۸.
</ref>
</ref>


۱۶٬۹۰۴

ویرایش