پرش به محتوا

ام‌سلمه (همسر پیامبر): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
نام وی هند است و با توجه به اینکه پسری به نام سلمه داشته است، [[کنیه]]‌اش را ام سلمه گفته‌اند.
نام وی هند است و با توجه به اینکه پسری به نام سلمه داشته است، [[کنیه]]‌اش را ام سلمه گفته‌اند.


نام پدر او [[ابوامیة بن مغیرة]]<ref>ذهبی، سیراعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۲۰۱-۲۰۲.</ref> و نام مادر وی عاتکه است. بعضی معتقدند [[عاتکه دختر عبدالمطلب]] بوده،<ref>ریاحین الشریعه ، محلاتی، ج ۴ص۳۷۵</ref> ولی بیشتر مورخان مادر ایشان را [[عاتکه دختر عامر ابن ربیعه کنانی]] دانسته اند.<ref>ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۸۶،.ابن حبیب محمد، المحبر، ج۱، ص۸۳</ref>
نام پدر او [[ابوامیة بن مغیرة]]<ref>ذهبی، سیراعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۲۰۱-۲۰۲.</ref> و نام مادر وی عاتکه است. بعضی معتقدند [[عاتکه دختر عبدالمطلب]] بوده،<ref>ریاحین الشریعه، محلاتی، ج ۴ص۳۷۵</ref> ولی بیشتر مورخان مادر ایشان را [[عاتکه دختر عامر ابن ربیعه کنانی]] دانسته‌اند.<ref>ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۸۶،.ابن حبیب محمد، المحبر، ج۱، ص۸۳</ref>


از تاریخ ولادت ایشان خبری در دست نیست.
از تاریخ ولادت ایشان خبری در دست نیست.


==اسلام و هجرت به حبشه==
==اسلام و هجرت به حبشه==
ام سلمه که پیش از ازدواج با [[حضرت محمد]] (ص)، همسر برادر رضاعی آن حضرت، [[عبدالله بن عبدالاسد]] بود،<ref>ذهبی، سیراعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۲۰۲</ref> در [[مکه]] به همراه شوهرش به جمع مسلمانان پیوست. ام سلمه و شوهرش هنگام هجرت مسلمانان به [[حبشه]] با آنان هجرت کردند.<ref>بخاری محمد، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۲۸</ref> همه روایات مربوط به سفیران [[قریش]] در حبشه و مناظرات ایشان با [[جعفر بن ابی طالب]] در حضور [[نجاشی (پادشاه حبشه)|نجاشی]] پادشاه حبشه از طریق ام سلمه نقل شده است. [[ابن هشام]] داستان ورود مهاجرین به حبشه و برخورد همراه با مهربانی پادشاه حبشه با آنان را از قول ام سلمه نقل می کند.<ref>ابن هشام سیره النبویه، ج ا، ص ۳۳۴</ref>
ام سلمه که پیش از ازدواج با [[حضرت محمد]](ص)، همسر برادر رضاعی آن حضرت، [[عبدالله بن عبدالاسد]] بود،<ref>ذهبی، سیراعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۲۰۲</ref> در [[مکه]] به همراه شوهرش به جمع مسلمانان پیوست. ام سلمه و شوهرش هنگام هجرت مسلمانان به [[حبشه]] با آنان هجرت کردند.<ref>بخاری محمد، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۲۸</ref> همه روایات مربوط به سفیران [[قریش]] در حبشه و مناظرات ایشان با [[جعفر بن ابی طالب]] در حضور [[نجاشی (پادشاه حبشه)|نجاشی]] پادشاه حبشه از طریق ام سلمه نقل شده است. [[ابن هشام]] داستان ورود مهاجرین به حبشه و برخورد همراه با مهربانی پادشاه حبشه با آنان را از قول ام سلمه نقل می‌کند.<ref>ابن هشام سیره النبویه، ج ا، ص۳۳۴</ref>


==هجرت به مدینه==
==هجرت به مدینه==
پس از دستور [[پیامبر اسلام]] (ص) مبنی بر [[هجرت به مدینه]]، اولین کسی که به مدینه هجرت نمود [[ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد|ابو سلمه]] بود. [[ام سلمه]] و پسرش [[سلمه]] نیز به همراه او عازم مدینه بودند، ولی [[بنی مغیره]] که از نزدیکان ام سلمه بودند مانع رفتن او به مدینه شدند. ام سلمه دباره جدایی از فرزند و شوهرش می‌گوید تا یک سال شب وروز می گریستم و هر روز بر سر راه می رفتم و از هر کس که از [[مدینه]] می‌آمد خبر آنان را می‌گرفتم؛ چون خویشاوندان من بی‌تابی مرا دیدند به من اجازه دادند که به مدینه سفر کنم و پس از یک سال من نیز به مدینه مهاجرت کردم.<ref>ابن هشام، سیرة النبویه، ج۱ص ۴۶۹ </ref>
پس از دستور [[پیامبر اسلام]](ص) مبنی بر [[هجرت به مدینه]]، اولین کسی که به مدینه هجرت نمود [[ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد|ابو سلمه]] بود. [[ام سلمه]] و پسرش [[سلمه]] نیز به همراه او عازم مدینه بودند، ولی [[بنی مغیره]] که از نزدیکان ام سلمه بودند مانع رفتن او به مدینه شدند. ام سلمه دباره جدایی از فرزند و شوهرش می‌گوید تا یک سال شب وروز می‌گریستم و هر روز بر سر راه می‌رفتم و از هر کس که از [[مدینه]] می‌آمد خبر آنان را می‌گرفتم؛ چون خویشاوندان من بی‌تابی مرا دیدند به من اجازه دادند که به مدینه سفر کنم و پس از یک سال من نیز به مدینه مهاجرت کردم.<ref>ابن هشام، سیرة النبویه، ج۱ص ۴۶۹ </ref>


== در مدینه==
== در مدینه==
===ازدواج با پیامبر (ص)===
===ازدواج با پیامبر(ص)===
ام سلمه قبل از پیامبر با[[ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد]] ازدواج کرده بود ، پس از درگذشت ابوسلمه در ۴ق بر اثر جراحتی که در [[جنگ احد]] برداشته بود، [[پیامبر اسلام]](ص) با ام سلمه ازدواج کردند. گفته اند، پس از انقضای عده، [[ابوبکر بن ابی قحافه |ابوبکر]] و سپس [[عمر بن خطاب |عمر]] از او خواستگاری کردند، و ام سلمه نپذیرفت. آنگاه پیامبر خواستگار فرستاد و وی قبول کرد.<ref> ذهبی ، سیراعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۲۰۳-۲۰۴.</ref> به نقل [[شیخ صدوق]] از [[امام صادق (ع)]]، ام سلمه پس از [[خدیجه دختر خویلد|خدیجه (س)]]، بافضیلت‌ترین زنان پیامبر (ص) بوده است.<ref>صدوق، الخصال، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۱۹.</ref> ام سلمه دارای فضائل و کمالاتی بود که مورد حسادت [[عایشه]] و مایه اندوه او می شد.<ref>ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۲، ص</ref>
ام سلمه قبل از پیامبر با[[ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد]] ازدواج کرده بود، پس از درگذشت ابوسلمه در ۴ق بر اثر جراحتی که در [[جنگ احد]] برداشته بود، [[پیامبر اسلام]](ص) با ام سلمه ازدواج کردند. گفته‌اند، پس از انقضای عده، [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و سپس [[عمر بن خطاب|عمر]] از او خواستگاری کردند، و ام سلمه نپذیرفت. آنگاه پیامبر خواستگار فرستاد و وی قبول کرد.<ref> ذهبی، سیراعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۲۰۳-۲۰۴.</ref> به نقل [[شیخ صدوق]] از [[امام صادق(ع)]]، ام سلمه پس از [[خدیجه دختر خویلد|خدیجه(س)]]، بافضیلت‌ترین زنان پیامبر(ص) بوده است.<ref>صدوق، الخصال، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۴۱۹.</ref> ام سلمه دارای فضائل و کمالاتی بود که مورد حسادت [[عایشه]] و مایه‌اندوه او می‌شد.<ref>ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۲، ص</ref>


===شرکت درغزوات وسریه ها===
===شرکت درغزوات وسریه ها===
ام سلمه در [[غزوات]] و [[سریه]] های متعددی چون [[غزوه مریسیع|مُرَیسیع]]، [[غزوه خیبر|خیبر]]، [[حدیبیه]]، [[غزوه خندق|خندق]] ، [[فتح مکه]] و [[غزوه حنین|حنین]]، رسول خدا را همراهی کرد.<ref> واقدی محمد، المغازی، ج۲، ص۴۶۷</ref> بعدها هر ماه به میدان جنگ احد می‌رفت و بر شهیدان سلام می‌فرستاد.<ref>واقدی محمد، المغازی، ج۱، ص۳۱۴ </ref>
ام سلمه در [[غزوات]] و [[سریه]]‌های متعددی چون [[غزوه مریسیع|مُرَیسیع]]، [[غزوه خیبر|خیبر]]، [[حدیبیه]]، [[غزوه خندق|خندق]]، [[فتح مکه]] و [[غزوه حنین|حنین]]، رسول خدا را همراهی کرد.<ref> واقدی محمد، المغازی، ج۲، ص۴۶۷</ref> بعدها هر ماه به میدان جنگ احد می‌رفت و بر شهیدان سلام می‌فرستاد.<ref>واقدی محمد، المغازی، ج۱، ص۳۱۴ </ref>


==ام سلمه واهل بیت==
==ام سلمه واهل بیت==
ام سلمه همواره در همراهی [[اهل بیت]] می کوشید
ام سلمه همواره در همراهی [[اهل بیت]] می‌کوشید
بنابر روایات، ام سلمه پس از رحلت [[پیامبر(ص)]] یکی از مدافعان [[اهل بیت (علیه‌السلام)]] به شمار می‌رفت، چنانکه از [[حضرت فاطمه]] علیهاالسلام در برابر انکار [[ابوبکر]] نسبت به میراث پیامبر (ص) دفاع کرد و در آن سال خود از عطاء محروم ماند.<ref>ابن رستم طبری محمد، دلائل الامامة، ج۱، ص۳۹ </ref>
بنابر روایات، ام سلمه پس از رحلت [[پیامبر(ص)]] یکی از مدافعان [[اهل بیت (علیه‌السلام)]] به شمار می‌رفت، چنانکه از [[حضرت فاطمه]] علیهاالسلام در برابر انکار [[ابوبکر]] نسبت به میراث پیامبر(ص) دفاع کرد و در آن سال خود از عطاء محروم ماند.<ref>ابن رستم طبری محمد، دلائل الامامة، ج۱، ص۳۹ </ref>
===جنگ جمل===
===جنگ جمل===
پس از قتل [[عثمان]] وقتی که [[طلحة بن عبیدالله |طلحه]] و [[زبیر بن عوام |زبیر]] به [[مکه]] رفتند و [[عایشه]] را به جنگ با [[امام علی|علی]] (ع) تشویق کردند. عایشه نیز قصد داشت ام سلمه را برای جنگ برانگیزد، اما وی آنرا نپذیرفت و عایشه را نیز از این کار بر حذر داشت.<ref> یعقوبی احمد، تاریخ، ج۲، ص۷۸والامامة و السیاسة،ابن قتیبه، ج۱، ص۵۷ - ۵۸و ابن ابی طاهر طیفور احمد، بلاغات النساء، ج۱، ص۱۵-۱۶وابن عبدربه احمد، العقد الفرید، ج۴، ص۳۱۶-۳۱۷وابن بابویه محمد، معانی الاخبار، ج۱، ص۳۵۷</ref>
پس از قتل [[عثمان]] وقتی که [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] به [[مکه]] رفتند و [[عایشه]] را به جنگ با [[امام علی|علی]](ع) تشویق کردند. عایشه نیز قصد داشت ام سلمه را برای جنگ برانگیزد، اما وی آنرا نپذیرفت و عایشه را نیز از این کار بر حذر داشت.<ref> یعقوبی احمد، تاریخ، ج۲، ص۷۸والامامة و السیاسة،ابن قتیبه، ج۱، ص۵۷ - ۵۸و ابن ابی طاهر طیفور احمد، بلاغات النساء، ج۱، ص۱۵-۱۶وابن عبدربه احمد، العقد الفرید، ج۴، ص۳۱۶-۳۱۷وابن بابویه محمد، معانی الاخبار، ج۱، ص۳۵۷</ref>


سپس که از عایشه مأیوس شد، [[امام علی]] (ع) را از قصد اصحاب جمل آگاه کرد و پسرش [[عمر بن ابی سلمه]] را به خدمت آن حضرت فرستاد. امیرالمؤمنین (ع) بعداً این پسر را والی [[بحرین]]، سپس والی [[فارس]] و بنابر قولی، والی [[حلوان]] و ماه و ماسبذان کرد.<ref>بلاذری احمد، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۰طبری، تاریخ، ج۴، ص۴۵۱-۴۵۲</ref>
سپس که از عایشه مأیوس شد، [[امام علی]](ع) را از قصد اصحاب جمل آگاه کرد و پسرش [[عمر بن ابی سلمه]] را به خدمت آن حضرت فرستاد. امیرالمؤمنین(ع) بعداً این پسر را والی [[بحرین]]، سپس والی [[فارس]] و بنابر قولی، والی [[حلوان]] و ماه و ماسبذان کرد.<ref>بلاذری احمد، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۰طبری، تاریخ، ج۴، ص۴۵۱-۴۵۲</ref>


===محبت به امام حسین===
===محبت به امام حسین===
محبت وی به اهلبیت تا بدانجا بود که تربیت [[امام حسین(ع)]] -در دوران کودکی- به ایشان محول شده بود<ref>ابن حمزه عبدالله، الثاقب فی المناقب، ج۱، ص۳۳۰</ref> وحتی در دوران [[یزید بن معاویه|یزید]] پس از شهادت حضرت امام حسین (ع)، به عزاداری پرداخت.<ref> ابن اثیر علی، اسد الغابة، ج۲، ص۲۲</ref>
محبت وی به اهلبیت تا بدانجا بود که تربیت [[امام حسین(ع)]] -در دوران کودکی- به ایشان محول شده بود<ref>ابن حمزه عبدالله، الثاقب فی المناقب، ج۱، ص۳۳۰</ref> وحتی در دوران [[یزید بن معاویه|یزید]] پس از شهادت حضرت امام حسین(ع)، به عزاداری پرداخت.<ref> ابن اثیر علی، اسد الغابة، ج۲، ص۲۲</ref>
====نقش ام سلمه در واقعه کربلا====
====نقش ام سلمه در واقعه کربلا====
امام حسین (ع) پیش از سفر به [[کربلا]]، علم و سلاح [[‏‏پیامبر(ص)]] و [[ودایع امامت]] را به او سپرد تا از بین نرود.<ref>بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۰۹، اصول کافی، ج۱، ص۲۳۵، اثبات الهداة، ج۵، ص۲۱۶. </ref>
امام حسین(ع) پیش از سفر به [[کربلا]]، علم و سلاح [[پیامبر(ص)]] و [[ودایع امامت]] را به او سپرد تا از بین نرود.<ref>بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۰۹، اصول کافی، ج۱، ص۲۳۵، اثبات الهداة، ج۵، ص۲۱۶. </ref>


طبق بعضی از نقلها پیامبر، مقداری از خاک کربلا را به‌ام سلمه داده بود و او نیز آنرا در شیشه‏‌ای ‏نگهداری می‌کرد. حضرت فرموده بود هر‌گاه دیدی که این خاک، به خون تبدیل شد، بدان ‏که فرزندم [[امام حسین|حسین‏]] کشته شده است. روزی ام سلمه در خواب، رسول خدا را با چهره‏‌ای ‏غمگین و لباسی خاک آلود دید، که حضرت به او فرمود: از کربلا و از دفن شهدا می‌آیم. ناگهان از خواب برخاست، نگاه به آن شیشه کرد، خاک را خونین یافت، دانست که‏ حسین‏(ع) شهید شده است. آنگاه شیون و زاری نمود و وقتی همسایه‌ها آمدند، ماجرا را به آنان بیان کرد.<ref>بحار، ج۴۵، ص۸۹، ۲۲۷ و ۲۳۲، ج۴۴، ص۲۲۵، ۲۳۱، ۲۳۶ و ۲۳۹، اثبات الهداة، ج۵، ص۱۹۲، امالی ‏صدوق، ص۱۲۰.</ref> این ماجرا در روایات، به‏ «‌[[حدیث قاروره‏‌]]» معروف است.
طبق بعضی از نقلها پیامبر، مقداری از خاک کربلا را به‌ام سلمه داده بود و او نیز آنرا در شیشه‌ای نگهداری می‌کرد. حضرت فرموده بود هر‌گاه دیدی که این خاک، به خون تبدیل شد، بدان که فرزندم [[امام حسین|حسین]] کشته شده است. روزی ام سلمه در خواب، رسول خدا را با چهره‌ای غمگین و لباسی خاک آلود دید، که حضرت به او فرمود: از کربلا و از دفن شهدا می‌آیم. ناگهان از خواب برخاست، نگاه به آن شیشه کرد، خاک را خونین یافت، دانست که حسین(ع) شهید شده است. آنگاه شیون و زاری نمود و وقتی همسایه‌ها آمدند، ماجرا را به آنان بیان کرد.<ref>بحار، ج۴۵، ص۸۹، ۲۲۷ و ۲۳۲، ج۴۴، ص۲۲۵، ۲۳۱، ۲۳۶ و ۲۳۹، اثبات الهداة، ج۵، ص۱۹۲، امالی صدوق، ص۱۲۰.</ref> این ماجرا در روایات، به «[[حدیث قاروره]]» معروف است.


==مخالفت بامعاویه==
==مخالفت بامعاویه==
پس از [[صلح امام حسن(ع)]] با [[معاویه]]، ام سلمه به [[جابر بن عبدالله انصاری]] و برادرزاده اش توصیه کرد تا برای حفظ جانشان با [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] [[بیعت]] کنند.<ref> بخاری محمد، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۱۴۱وثقفی ابراهیم، الغارات، ج۱، ص۴۱۵والاختصاص، منسوب به شیخ مفید، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۶</ref> اما وی در مقابل معاویه ساکت ننشست؛ او پس از دستور معاویه، مبنی بر [[لعن]] علی (علیه‌السلام) بر روی منبر، نامه ای به معاویه نوشت و وی را سخت سرزنش کرد.<ref>ابن عبدربه احمد، العقد الفرید، ج۴، ص۳۶۶وخطیب بغدادی احمد، تاریخ بغداد، ج۷، ص۴۰۱</ref>
پس از [[صلح امام حسن(ع)]] با [[معاویه]]، ام سلمه به [[جابر بن عبدالله انصاری]] و برادرزاده‌اش توصیه کرد تا برای حفظ جانشان با [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] [[بیعت]] کنند.<ref> بخاری محمد، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۱۴۱وثقفی ابراهیم، الغارات، ج۱، ص۴۱۵والاختصاص، منسوب به شیخ مفید، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۶</ref> اما وی در مقابل معاویه ساکت ننشست؛ او پس از دستور معاویه، مبنی بر [[لعن]] علی (علیه‌السلام) بر روی منبر، نامه‌ای به معاویه نوشت و وی را سخت سرزنش کرد.<ref>ابن عبدربه احمد، العقد الفرید، ج۴، ص۳۶۶وخطیب بغدادی احمد، تاریخ بغداد، ج۷، ص۴۰۱</ref>


==وفات ==
==وفات ==
[[پرونده:مرقد ام سلمه.jpg|بندانگشتی|مرقد منسوب به ام سلمه در [[باب الصغیر]] [[سوریه]]]]
[[پرونده:مرقد ام سلمه.jpg|بندانگشتی|مرقد منسوب به‌ ام سلمه در [[باب الصغیر]] [[سوریه]]]]
سال رحلت ام سلمه محل اختلاف است، چنانکه آن را از [[سال ۵۹ هجری قمری|۵۹]] تا [[سال ۶۲ هجری قمری|۶۲ق]] گفته‌اند.<ref> واقدی محمد،المغازی، ج۱، ص۳۴۴وابن سعد محمد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۳۴۱و ابن عبدالبر یوسف، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۹۲۱وذهبی محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۷وص۲۱ابن جوزی عبدالرحمان، صفة الصفوة، ج۲، ص۴۲</ref> ولی به نظر می‌رسد که سال ۶۲ از بقیه نقل‌ها درست‌تر است؛ زیرااو پس از [[شهادت]] [[امام حسین]] (ع) نیز زنده بوده است.<ref>حرعاملی محمد، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۱۴۳وذهبی محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۷</ref> بدین ترتیب ام سلمه آخرین همسر [[حضرت محمد]] (ص) است که از دنیا رفته است.
سال رحلت ام سلمه محل اختلاف است، چنانکه آن را از [[سال ۵۹ هجری قمری|۵۹]] تا [[سال ۶۲ هجری قمری|۶۲ق]] گفته‌اند.<ref> واقدی محمد،المغازی، ج۱، ص۳۴۴وابن سعد محمد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۳۴۱و ابن عبدالبر یوسف، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۹۲۱وذهبی محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۷وص۲۱ابن جوزی عبدالرحمان، صفة الصفوة، ج۲، ص۴۲</ref> ولی به نظر می‌رسد که سال ۶۲ از بقیه نقل‌ها درست‌تر است؛ زیرااو پس از [[شهادت]] [[امام حسین]](ع) نیز زنده بوده است.<ref>حرعاملی محمد، وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۱۴۳وذهبی محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۷</ref> بدین ترتیب ام سلمه آخرین همسر [[حضرت محمد]](ص) است که از دنیا رفته است.


درباره سن ام سلمه، از پسرش عمر نقل شده که وی هنگام مرگ ۸۴ سال داشته است.<ref>ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۶وذهبی محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۲</ref> مقبره ام سلمه در [[بقیع]] در کنار بزرگان صدر اسلام است.<ref>ذهبی محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۹وابن عبدالبر یوسف، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۹۲۱</ref>
درباره سن ام سلمه، از پسرش عمر نقل شده که وی هنگام مرگ ۸۴ سال داشته است.<ref>ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۶وذهبی محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۲</ref> مقبره‌ ام سلمه در [[بقیع]] در کنار بزرگان صدر اسلام است.<ref>ذهبی محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۹وابن عبدالبر یوسف، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۹۲۱</ref>


قبری در [[قبرستان باب الصغیر]] به وی منسوب است.{{مدرک}}
قبری در [[قبرستان باب الصغیر]] به وی منسوب است.{{مدرک}}
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۵٬۱۸۵

ویرایش