کاربر ناشناس
اولوا العزم: تفاوت میان نسخهها
←صاحبان عهد
imported>S.j.mousavi جز (درج لینک زبانها) |
imported>M.bahrami |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
=== صاحبان عهد=== | === صاحبان عهد=== | ||
بعضی از [[مفسر|مفسرین]] با استناد به برخی از آیات و [[روایت|روایات]]، عزم در کلمه اولوالعزم را به معنای عهد دانسته و این معنا را از بعضی آیات [[قرآن]] همچون آیه ۷ [[سوره احزاب]] | بعضی از [[مفسر|مفسرین]] با استناد به برخی از آیات و [[روایت|روایات]]، عزم در کلمه اولوالعزم را به معنای عهد دانسته و این معنا را از بعضی آیات [[قرآن]] همچون آیه ۷ [[سوره احزاب]] برداشت کردهاند؛ در این آیه آمده است «وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا» در این آیه به مسئلۀ گرفتن عهد و میثاق از انبیا بزرگی چون [[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]]، و [[محمد]] علیهم السلام اشاره شده است. برخی از مفسرین معتقدند که منظور از میثاق در این آیه میثاقی خاص پیامبران است که به مساله [[نبوت]] آنها ارتباط مستقیم دارد و دلیل ذکر نام این ۵ پیامبر شأن و مقام رفیع آنها به واسطه اولوالعزم و صاحب شریعت بودنشان میباشد<ref>المیزان، ج۱۶، ص۴۱۵-۴۱۶، تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص ۲۱۱</ref> | ||
بنابراین که عزم به معنای عهد و میثاق باشد<ref> تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۳۴۲ و کنزالدقائق، ج۸، ص۳۶۰</ref> منظور از اولوالعزم پیامبرانی هستند که خداوند از آنها بر [[عبودیت]] و اطاعت تامه خویش<ref>بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۵ و تفسیر القرآن الکریم، ج۶، ص۳۴۲</ref> یا بر [[ولایت]] [[حضرت محمد|پیامبر خاتم]] و [[اهل بیت]] ایشان<ref>بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۵ ; المیزان، ج۲، ص۲۱۳ ; تفسیر الصافی، ج۳، ص۳۴۲، تفسیر قمی، ج۲، ص۶۶ و کنزالدقائق، ج۸، ص۳۶۰</ref> پیمان گرفته است. | بنابراین که عزم به معنای عهد و میثاق باشد<ref> تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۳۴۲ و کنزالدقائق، ج۸، ص۳۶۰</ref> منظور از اولوالعزم پیامبرانی هستند که خداوند از آنها بر [[عبادت|عبودیت]] و اطاعت تامه خویش<ref>بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۵ و تفسیر القرآن الکریم، ج۶، ص۳۴۲</ref> یا بر [[ولایت]] [[حضرت محمد|پیامبر خاتم]] و [[اهل بیت]] ایشان<ref>بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۵ ; المیزان، ج۲، ص۲۱۳ ; تفسیر الصافی، ج۳، ص۳۴۲، تفسیر قمی، ج۲، ص۶۶ و کنزالدقائق، ج۸، ص۳۶۰</ref> پیمان گرفته است. | ||
=== صاحبان شریعت=== | === صاحبان شریعت=== | ||
عده دیگری از مفسرین با توجه به برخی از آیات و روایات انبیای اولوالعزم را به انبیا دارای کتاب و شریعت تفسیر کردهاند<ref>المیزان، ج۲، ص۲۱۳ ; جوامع الجامع، ج۶، ص۲۷ و ۲۹ ; روح البیان، ج۸، ص۴۹۵ ; کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۰۳ و تفسیر المبین، ص۵۵۰</ref> | عده دیگری از مفسرین با توجه به برخی از [[قرآن|آیات]] و [[حدیث|روایات]] انبیای اولوالعزم را به انبیا دارای کتاب و شریعت تفسیر کردهاند<ref>المیزان، ج۲، ص۲۱۳ ; جوامع الجامع، ج۶، ص۲۷ و ۲۹ ; روح البیان، ج۸، ص۴۹۵ ; کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۰۳ و تفسیر المبین، ص۵۵۰</ref> | ||
یکی از مهمترین آیات در این زمینه آیه 13 سوره شوری است که خداوند در این آیه نام این پیامبران را به عنوان پیامبران صاحب شریعت آورده است «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ».علامه طباطبایی در تفسیر این ایه که نام این پیامبران آورده شده معتقد است که «شـرايـع الهـى و آن اديـانى كه مستند به وحى هستند تنها همين شرايع مذكور در آيه انـد، يـعـنـى شـريـعـت نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد (صلوات اللّه عليهم )، چون اگـر شـريـعت ديگرى مىبود بايد در اين مقام كه مقام بيان جامعيت شريعت اسلام است نام برده مى شد» <ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۵ </ref> این مفهوم همچنین در روایات نیز تایید شده است به عنوان نمونه در روایتی از [[امام رضا]] علیهالسلام سؤال شد که چرا بعضی انبیا اولوالعزم شدند حضرت فرمود: زیرا [[نوح]] همراه با کتاب و [[شریعت]] مبعوث شد و هر کس بعد از ایشان آمد طبق کتاب و شریعت و روش او عمل کرد تا این که ابراهیم با کتاب و [[صحف|صُحُف]] جدید آمد و هر پیامبری بعد از ایشان آمد طبق شریعت حضرت [[ابراهیم]] عمل کرد، سپس جناب [[موسی]] آمد و [[تورات]] را که کتاب جدیدی بود آورد و بعد از آن هم [[مسیح]] با [[انجیل]] که شریعت جدیدی بود آمد و تا زمان [[پیامبر اسلام]] همه طبق شریعت حضرت عیسی عمل میکردند، پیامبر اسلام با قرآن و شریعت جدیدی آمد که حرام و حلال آن تا روز قیامت به همان صورت باقی خواهد ماند.<ref> البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۵۱ ; الصافی، ج۵، ص۱۹ ; کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۰۶ ; تفسیر البرهان، ج۴، ص۸۰ و عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۷۸). </ref> | یکی از مهمترین آیات در این زمینه آیه 13 [[سوره شوری]] است که [[خدا|خداوند]] در این آیه نام این پیامبران را به عنوان پیامبران صاحب شریعت آورده است «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ».[[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] در تفسیر این ایه که نام این پیامبران آورده شده معتقد است که «شـرايـع الهـى و آن اديـانى كه مستند به وحى هستند تنها همين شرايع مذكور در آيه انـد، يـعـنـى شـريـعـت [[نوح (پیامبر)|نوح]] و [[ابراهیم (پیامبر)|ابراهيم]] و [[موسى (پیامبر)|موسى]] و [[عيسى (پیامبر)|عيسى]] و [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|محمد]] (صلوات اللّه عليهم )، چون اگـر شـريـعت ديگرى مىبود بايد در اين مقام كه مقام بيان جامعيت شريعت اسلام است نام برده مى شد» <ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۵ </ref> این مفهوم همچنین در روایات نیز تایید شده است به عنوان نمونه در روایتی از [[امام رضا]] علیهالسلام سؤال شد که چرا بعضی انبیا اولوالعزم شدند حضرت فرمود: زیرا [[نوح]] همراه با کتاب و [[شریعت]] مبعوث شد و هر کس بعد از ایشان آمد طبق کتاب و شریعت و روش او عمل کرد تا این که ابراهیم با کتاب و [[صحف|صُحُف]] جدید آمد و هر پیامبری بعد از ایشان آمد طبق شریعت حضرت [[ابراهیم]] عمل کرد، سپس جناب [[موسی]] آمد و [[تورات]] را که کتاب جدیدی بود آورد و بعد از آن هم [[مسیح]] با [[انجیل]] که شریعت جدیدی بود آمد و تا زمان [[پیامبر اسلام]] همه طبق شریعت حضرت عیسی عمل میکردند، پیامبر اسلام با قرآن و شریعت جدیدی آمد که حرام و حلال آن تا روز قیامت به همان صورت باقی خواهد ماند.<ref> البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۵۱ ; الصافی، ج۵، ص۱۹ ; کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۰۶ ; تفسیر البرهان، ج۴، ص۸۰ و عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۷۸). </ref> | ||
برخی انبیای الهی اگر چه دارای کتاب آسمانی بودند ولی کتابشان کتاب [[احکام]] و [[شریعت]] مستقل و جدیدی نبود، چنان که [[آدم|حضرت آدم]]، [[شیث]]، [[ادریس]] و [[داود]](ع) هم دارای کتاب بودند ولی اولوالعزم نبودند.<ref> المیزان، ج ۲، ص۱۴۲؛ ترجمه المیزان، ج ۲، ص۲۱۳.</ref> | برخی انبیای الهی اگر چه دارای کتاب آسمانی بودند ولی کتابشان کتاب [[احکام]] و [[شریعت]] مستقل و جدیدی نبود، چنان که [[آدم|حضرت آدم]]، [[شیث]]، [[ادریس]] و [[داود]](ع) هم دارای کتاب بودند ولی اولوالعزم نبودند.<ref> المیزان، ج ۲، ص۱۴۲؛ ترجمه المیزان، ج ۲، ص۲۱۳.</ref> |