شبهه آکل و مأکول: تفاوت میان نسخهها
درج منابع
(←منابع: منبع مقاله دانشنامه بزرگ اسلامی اضافه شد) |
(درج منابع) |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==بیان شبهه== | ==بیان شبهه== | ||
بیان شبه به این صورت است که اگر انسانی معین غذای انسان دیگر شود، اجزای مأکول(خورده شده) در روز [[معاد]]، یا در بدن آکل (خورنده) باز میگردد یا در بدن مأکول و به هر صورت که فرض شود، بدن یکی از آن دو به صورت کامل در روز رستاخیز محشور نخواهد شد.<ref>قانعی خوزانی، «شبهه آکل و ماکول»، ص ۶۲۱.</ref> | |||
اکنون اگر فرض شود که آکل [[کافر]] است و مأکول [[مومن]]، شبهه قویتر میشود و اشکال بیشتر میگردد؛ زیرا لازمه این فرض این است که یا مومن [[عذاب]] شود و یا کافرِ گنهکار، در نعمت باشد.<ref>قانعی خوزانی، «شبهه آکل و ماکول»، ص ۶۲۱.</ref> | |||
اکنون اگر فرض شود که آکل [[کافر]] است و مأکول [[مومن]]، شبهه قویتر میشود و اشکال بیشتر میگردد؛ زیرا لازمه این فرض این است که یا مومن [[عذاب]] شود و یا کافرِ گنهکار، در نعمت باشد. | |||
==گستره شبهه== | ==گستره شبهه== | ||
خط ۲۴: | خط ۲۱: | ||
==پاسخ== | ==پاسخ== | ||
[[کلام اسلامی|متکلمان اسلامی]] از راههای گوناگون به این شبهه پاسخ گفتهاند. در میان پاسخهایی که داده شده، یکی از همه معروفتر است. آنان گفتهاند انسان از دو گونه اجزا ترکیب یافته که عبارت است از | [[کلام اسلامی|متکلمان اسلامی]] از راههای گوناگون به این شبهه پاسخ گفتهاند. در میان پاسخهایی که داده شده، یکی از همه معروفتر است.<ref>قانعی خوزانی، «شبهه آکل و ماکول»، ص ۶۲۲.</ref> آنان گفتهاند انسان از دو گونه اجزا ترکیب یافته که عبارت است از | ||
#اجزای اصلی | #اجزای اصلی | ||
#اجزای فرعی و زاید | #اجزای فرعی و زاید | ||
اجزای اصلی چیزهاییاند که واقعیت و حقیقت انسان به آنها بستگی دارد. این اجزا به گونهای هستند که اگر هم احیاناً خوراک انسان دیگر شوند، هرگز جزو بدن او نمیشوند یا به صورت اجزای اصلی او در نمیآید. | اجزای اصلی چیزهاییاند که واقعیت و حقیقت انسان به آنها بستگی دارد. این اجزا به گونهای هستند که اگر هم احیاناً خوراک انسان دیگر شوند، هرگز جزو بدن او نمیشوند یا به صورت اجزای اصلی او در نمیآید.<ref>قانعی خوزانی، «شبهه آکل و ماکول»، ص ۶۲۲.</ref> | ||
اجزای زاید یا غیراصلی آنهایی هستند که حقیقت انسان به آنها بستگی ندارد و همواره تغییر و تحول میپذیرند. | اجزای زاید یا غیراصلی آنهایی هستند که حقیقت انسان به آنها بستگی ندارد و همواره تغییر و تحول میپذیرند.<ref>قانعی خوزانی، «شبهه آکل و ماکول»، ص ۶۲۲.</ref> | ||
بدینسان اگر شخص انسان غذای شخصی دیگر گردد، آنچه از اجزای مأکول بهتدریج جزو بدن آکل میشود، جز اجزای زاید یا غیراصلی نیست؛ زیرا چنانکه گفته شد، اجزای اصلی تغییر و تحول نمیپذیرد. | بدینسان اگر شخص انسان غذای شخصی دیگر گردد، آنچه از اجزای مأکول بهتدریج جزو بدن آکل میشود، جز اجزای زاید یا غیراصلی نیست؛ زیرا چنانکه گفته شد، اجزای اصلی تغییر و تحول نمیپذیرد.<ref>قانعی خوزانی، «شبهه آکل و ماکول»، ص ۶۲۲.</ref> | ||
بنابراین در [[روز رستاخیز]] آنچه [[نشور|محشور]] میشود، انسانی است که از اجزای اصلی تشکیل یافته است. بنابراین شبهه آکل و ماکول نمیتواند [[معاد جسمانی]] را انکار کند. [[صدرالمتألهین]] پاسخ متکلمان را در [[ | بنابراین در [[قیامت|روز رستاخیز]] آنچه [[نشور|محشور]] میشود، انسانی است که از اجزای اصلی تشکیل یافته است. بنابراین شبهه آکل و ماکول نمیتواند [[معاد جسمانی]] را انکار کند.<ref>قانعی خوزانی، «شبهه آکل و ماکول»، ص ۶۲۲.</ref> [[ملاصدرا|صدرالمتألهین]] پاسخ متکلمان را در [[الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة (کتاب)|اسفار]] نقل کرده ولی آن را ناکافی و مبهم دانسته است. <ref>ملاصدرا، الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۶۷.</ref> | ||
===پاسخ صدرالمتالهین=== | ===پاسخ صدرالمتالهین=== | ||
به عقیده [[صدرالمتألهین]]، آنچه در روز [[معاد|رستاخیز]] از انسان | به عقیده [[ملاصدرا|صدرالمتألهین]]، آنچه در روز [[معاد|رستاخیز]] از انسان محشور میشود، نه یک [[بدن برزخی|بدن مثالی]] و نه یک بدن عنصری دیگر، بلکه [[نفس]] و بدن انسان بعینه است، به گونهای که این فرد در جهان دیگر برای دیگران به روشنی قابل شناسایی است، و هر کس او را ببیند، به آسانی میتواند بگوید این همان کسی است که در دنیا او را میشناخته است. | ||
دلیل این مدعا این است که ملاک حقیقت و تشخّص انسان، نفس ناطقه اوست. به دیگر سخن میتوان گفت صرف نظر از تعلق نفس به بدن، بدن دارای ذات و حقیقت نیست و از تعین خاص نیز برخوردار نیست؛ پس وقتی شخص انسان مأکول واقع میشود و اجزای بدنش از طریق تغذیه جزو بدن یک درنده یا انسان دیگر میشود، به شخصیت انسانی وی آسیبی نمیرسد و او در روز حشر با بدنی که به نفس ناطقهاش متشخص و متعین است محشور میشود؛ اگرچه اجزای آن تغییر و تحول پذیرفته باشد. | دلیل این مدعا این است که ملاک حقیقت و تشخّص انسان، نفس ناطقه اوست.<ref>قانعی خوزانی، «شبهه آکل و ماکول»، ص ۶۲۲.</ref> به دیگر سخن میتوان گفت صرف نظر از تعلق نفس به بدن، بدن دارای ذات و حقیقت نیست و از تعین خاص نیز برخوردار نیست؛ پس وقتی شخص انسان مأکول واقع میشود و اجزای بدنش از طریق تغذیه جزو بدن یک درنده یا انسان دیگر میشود، به شخصیت انسانی وی آسیبی نمیرسد و او در روز حشر با بدنی که به نفس ناطقهاش متشخص و متعین است محشور میشود؛ اگرچه اجزای آن تغییر و تحول پذیرفته باشد.<ref>قانعی خوزانی، «شبهه آکل و ماکول»، ص ۶۲۲.</ref> | ||
صدرالمتألهین برای اثبات این مدعا از ۷ اصل استفاده کرده که در کتاب [[مبدأ و معاد (کتاب)|''مبدأ و معاد'']] آورده است. هر یک از این اصول در فلسفه وی ([[حکمت متعالیه]]) دارای اهمیت بسیاری است. <ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۱۳۵۴ش، ج۱، ص۳۹۵.</ref> | |||
[[ملا هادی سبزواری]](۱۲۱۲-۱۲۸۹ق) در پاسخ به این شبهه میگوید: تمام حقیقیت هر چیزی صورت آن چیز است و اگر اجزاء بدنِ مأکول جزء بدنِ آکل بشوند به معنای این نیست که صورت آن چیز هم به آکل منتقل بشود زیرا ماده غذایی بدن مأکول به بدن آکل منتقل میشود نه صورت آن و صورت هیچ چیزی تبدیل به صورت چیز دیگر نخوهد شد و صورت هیچ انسانی که تمام حقیقت اوست به هیچ انسانی منتقل نخواهد شد.<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۶۷.</ref> از نظر فلاسفه هر جسم خارجی دارای دو بُعد است، بُعدی که حامل قوه است «ماده» و بعدی که حامل فعلیت است «صورت» نامیده میشود که ماده به «ماده اولی» و «ماده ثانیه» و صورت نیز به «صورت جسمیه» و «صورت نوعیه» تقسیم می شود. صورت جسمیه فعلیت عمومی است که همه اجسام دارند و صورت نوعیه چیزی است که اختصاص به شیئ خاص دارد و شیئیت(یعنی فعلیت و تحقق) آن شیئ به صورت نوعیه آن است.ملاصدرا در تعریف صورت نوعیه میگوید: «ما به یکون الشیء هو بالفعل»(یعنی چیزی که شیئ با آن بالفعل می شود) او صورت را جهتِ فعلیتِ اشیاء میداند که عین وجود است.<ref>سجادى، فرهنگ معارف اسلامى، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۱۱۲۳.</ref> | [[ملا هادی سبزواری]](۱۲۱۲-۱۲۸۹ق) در پاسخ به این شبهه میگوید: تمام حقیقیت هر چیزی صورت آن چیز است و اگر اجزاء بدنِ مأکول جزء بدنِ آکل بشوند به معنای این نیست که صورت آن چیز هم به آکل منتقل بشود زیرا ماده غذایی بدن مأکول به بدن آکل منتقل میشود نه صورت آن و صورت هیچ چیزی تبدیل به صورت چیز دیگر نخوهد شد و صورت هیچ انسانی که تمام حقیقت اوست به هیچ انسانی منتقل نخواهد شد.<ref>ملاصدرا، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۶۷.</ref> از نظر فلاسفه هر جسم خارجی دارای دو بُعد است، بُعدی که حامل قوه است «ماده» و بعدی که حامل فعلیت است «صورت» نامیده میشود که ماده به «ماده اولی» و «ماده ثانیه» و صورت نیز به «صورت جسمیه» و «صورت نوعیه» تقسیم می شود. صورت جسمیه فعلیت عمومی است که همه اجسام دارند و صورت نوعیه چیزی است که اختصاص به شیئ خاص دارد و شیئیت(یعنی فعلیت و تحقق) آن شیئ به صورت نوعیه آن است.ملاصدرا در تعریف صورت نوعیه میگوید: «ما به یکون الشیء هو بالفعل»(یعنی چیزی که شیئ با آن بالفعل می شود) او صورت را جهتِ فعلیتِ اشیاء میداند که عین وجود است.<ref>سجادى، فرهنگ معارف اسلامى، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۱۱۲۳.</ref> | ||
خط ۶۰: | خط ۵۷: | ||
* غزالی، محمد، تهافت الفلاسفه، به کوشش، موریس بویژ، بیروت، مطبعه کاتولیکیه، ۱۹۲۷م، صص۳۵۶-۳۶۲. | * غزالی، محمد، تهافت الفلاسفه، به کوشش، موریس بویژ، بیروت، مطبعه کاتولیکیه، ۱۹۲۷م، صص۳۵۶-۳۶۲. | ||
* فخر رازی، محمدابن عمر، البراهین، به کوشش محمد باقر سبزه واری، دانشگاه تهران، ۱۳۴۱ش، صص۳۰۹-۳۱۵. | * فخر رازی، محمدابن عمر، البراهین، به کوشش محمد باقر سبزه واری، دانشگاه تهران، ۱۳۴۱ش، صص۳۰۹-۳۱۵. | ||
* قانعی خوزانی، مهناز، «شبهه آکل و ماکول»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دایره المعارف اسلامی، ج۲۶، ص ۶۲۲. | |||
* نصیرالدین طوسی، محمدابن محمد، تلخیص المحصل، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ق، صص۳۹۴-۳۹۵ | * نصیرالدین طوسی، محمدابن محمد، تلخیص المحصل، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ق، صص۳۹۴-۳۹۵ | ||
* نوبختی، ابراهیم، یاقوت، شرح حسن بن یوسف حلی، به کوشش محمد نجمی زنجانی، دانشگاه تهران، ۱۳۳۸ش، صص۱۹۱-۱۹۲. | * نوبختی، ابراهیم، یاقوت، شرح حسن بن یوسف حلی، به کوشش محمد نجمی زنجانی، دانشگاه تهران، ۱۳۳۸ش، صص۱۹۱-۱۹۲. |