Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۷۱
ویرایش
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
سپس حضرت رضا علیه السّلام پس از بازگشت از منزل فرمود: اى غلام، نزد عمران صابى برو و او را نزد من بیاور. | سپس حضرت رضا علیه السّلام پس از بازگشت از منزل فرمود: اى غلام، نزد عمران صابى برو و او را نزد من بیاور. | ||
گفتم: فدایت شوم، من مىدانم او کجاست، او نزد یکى از برادران [[شیعه|شیعۀ]] ما است. امام فرمود: مانعى ندارد، مرکبى به او بدهید تا سوار شود. من نزد عمران رفتم و او را آوردم، امام علیه السّلام به او خوش آمد گفتند و لباسى طلبیدند و بر او پوشاندند و مرکبى به او دادند و ده هزار دینار خواستند و به عنوان هدیّه به او دادند، عرض کردم: فدایت شوم مانند جدّت [[أمیرالمؤمنین]] علیه السّلام رفتار کردید. | گفتم: فدایت شوم، من مىدانم او کجاست، او نزد یکى از برادران [[شیعه|شیعۀ]] ما است. امام فرمود: مانعى ندارد، مرکبى به او بدهید تا سوار شود. من نزد عمران رفتم و او را آوردم، امام علیه السّلام به او خوش آمد گفتند و لباسى طلبیدند و بر او پوشاندند و مرکبى به او دادند و ده هزار دینار خواستند و به عنوان هدیّه به او دادند، عرض کردم: فدایت شوم مانند جدّت [[امام علی|أمیرالمؤمنین]] علیه السّلام رفتار کردید. | ||
امام فرمود: این گونه [[واجب]] است، سپس دستور شام دادند و مرا سمت راست و عمران را سمت چپ خود نشاندند، بعد از شام به عمران گفتند: به منزل بازگرد و فردا أوّل وقت نزد ما بیا تا از غذاى [[مدینه]] به تو بدهیم. | امام فرمود: این گونه [[واجب]] است، سپس دستور شام دادند و مرا سمت راست و عمران را سمت چپ خود نشاندند، بعد از شام به عمران گفتند: به منزل بازگرد و فردا أوّل وقت نزد ما بیا تا از غذاى [[مدینه]] به تو بدهیم. |