کاربر ناشناس
احمد بن منیر طرابلسی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahboobi بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Mahboobi بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
پس از اين تبعيد ابن منير به حلب رفت<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/789، التاريخ الكبير، 2/97</ref> و گويا در همين روزگار بود كه با ابن قيسرانى (ه م) شاعر همروزگار خويش آشنايى يافت و بين آن دو پيوندی رقابتآميز پديد آمد كه تا پايان عمرِ آنان استوار بود.<ref>عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/76؛ ابن خلكان، 1/156؛ صفدی، 8/193</ref> | پس از اين تبعيد ابن منير به حلب رفت<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/789، التاريخ الكبير، 2/97</ref> و گويا در همين روزگار بود كه با ابن قيسرانى (ه م) شاعر همروزگار خويش آشنايى يافت و بين آن دو پيوندی رقابتآميز پديد آمد كه تا پايان عمرِ آنان استوار بود.<ref>عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/76؛ ابن خلكان، 1/156؛ صفدی، 8/193</ref> | ||
==بازگشت دوباره به دمشق== | ==بازگشت دوباره به دمشق== | ||
پس از مرگ تاجالملوك (526ق/1132م) و آغاز فرمانروايى اسماعيل ابن بوری، دلبستگى ابن منير به دمشق، بار ديگری وی را بدانجا كشانيد، اما اين بار نيز گرفتار خشم اسماعيل بن بوری شد، چندانكه سلطان بر مصلوب كردن وی عزم كرد. وی ناچار در مسجد «وزير» پنهان شد و باز از دمشق گريخت،<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/789</ref> | پس از مرگ تاجالملوك (526ق/1132م) و آغاز فرمانروايى اسماعيل ابن بوری، دلبستگى ابن منير به دمشق، بار ديگری وی را بدانجا كشانيد، اما اين بار نيز گرفتار خشم اسماعيل بن بوری شد، چندانكه سلطان بر مصلوب كردن وی عزم كرد. وی ناچار در مسجد «وزير» پنهان شد و باز از دمشق گريخت،<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/789</ref> | ||
==در شیزر== | ==در شیزر== | ||
وی چندی در حماه، شيزر، و حلب سرگردان بود، تا آنكه در 529ق/1135 پس از مرگ اسماعيل، بار ديگر به دمشق بازگشت، اما اين بار نيز از ترس ابن صوفى وزير مجيرالدين آبق باز به شيزر گريخت.<ref>عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/91</ref> | وی چندی در حماه، شيزر، و حلب سرگردان بود، تا آنكه در 529ق/1135 پس از مرگ اسماعيل، بار ديگر به دمشق بازگشت، اما اين بار نيز از ترس ابن صوفى وزير مجيرالدين آبق باز به شيزر گريخت.<ref>عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/91</ref> | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
پس از عمادالدين، وی به فرزند او نورالدين پيوست و تا پايان عمر در خدمت او بود. در 546ق/1151م نورالدين دمشق را به سبب سازش مجيرالدين آبق با صليبيان، محاصره كرد در محاصره دوم دمشق وی حاضر بود و با پيروزی و سرفرازی وارد دمشق شد و سپس همراه سپاه نورالدين به حلب بازگشت و چندی بعد در همانجا درگذشت.<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/789، التاريخ الكبير، 2/97- 98</ref> اگر چه برخى احتمال دادهاند كه درگذشت وی در دمشق روی داده باشد،<ref>ابن خلكان، 1/160</ref> اما گزارشهای مكرر تذكرهنويسان، ترديدی در اين امر برجای نمىگذارد.<ref>ر.ک:ابن قلانسى، 322؛ ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/789، التاريخ الكبير، 2/98؛ ياقوت، 19/65؛ ابن جوزی، 8(1)/218</ref> | پس از عمادالدين، وی به فرزند او نورالدين پيوست و تا پايان عمر در خدمت او بود. در 546ق/1151م نورالدين دمشق را به سبب سازش مجيرالدين آبق با صليبيان، محاصره كرد در محاصره دوم دمشق وی حاضر بود و با پيروزی و سرفرازی وارد دمشق شد و سپس همراه سپاه نورالدين به حلب بازگشت و چندی بعد در همانجا درگذشت.<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/789، التاريخ الكبير، 2/97- 98</ref> اگر چه برخى احتمال دادهاند كه درگذشت وی در دمشق روی داده باشد،<ref>ابن خلكان، 1/160</ref> اما گزارشهای مكرر تذكرهنويسان، ترديدی در اين امر برجای نمىگذارد.<ref>ر.ک:ابن قلانسى، 322؛ ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/789، التاريخ الكبير، 2/98؛ ياقوت، 19/65؛ ابن جوزی، 8(1)/218</ref> | ||
==شاعری دارای شخصيت دوگانه== | ==شاعری دارای شخصيت دوگانه== | ||
همه مآخذ كهن، توانايى و ذوق ابن منير را در شعر ستوده و گاه وی را در فصاحت با زهير و در ظرافت با ابن حجاج (ه م) قياس كردهاند،<ref>ر.ک:ابن عديم، 152</ref> اگرچه او به عنوان شاعری هجاگوی و «خبيث اللسان»<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/788، التاريخ الكبير، 2/97؛ ابن خلكان، 1/156؛ ابن وردی، 2/85؛ ابن شاكر، 12/467</ref> كه آبروی ديگران را به بازی مىگرفته، شهرت يافته است. چنين مىنمايد كه وی نيز چون بسياری از همگنان خويش دارای شخصيتى دوگانه بوده است. از سويى شعر او مورد پسند بزرگان دين بوده است و حتى برخى از آنان در شمار راويان شعر وی درآمدهاند<ref>ر.ک:عمادالدين، | همه مآخذ كهن، توانايى و ذوق ابن منير را در شعر ستوده و گاه وی را در فصاحت با زهير و در ظرافت با ابن حجاج (ه م) قياس كردهاند،<ref>ر.ک:ابن عديم، 152</ref> اگرچه او به عنوان شاعری هجاگوی و «خبيث اللسان»<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/788، التاريخ الكبير، 2/97؛ ابن خلكان، 1/156؛ ابن وردی، 2/85؛ ابن شاكر، 12/467</ref> كه آبروی ديگران را به بازی مىگرفته، شهرت يافته است. چنين مىنمايد كه وی نيز چون بسياری از همگنان خويش دارای شخصيتى دوگانه بوده است. از سويى شعر او مورد پسند بزرگان دين بوده است و حتى برخى از آنان در شمار راويان شعر وی درآمدهاند<ref>ر.ک:عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/79-80، 85 -87؛ عبدالقادر قرشى، 1/335؛ تدمری، 15-17</ref> و از سوی ديگر بسياری به سرزنش وی پرداختهاند. وی با تكيه بر پيروزيهای مسلمانان بر صليبيان به ستايش ممدوحان خويش پرداخته و اشعار خود را به انواع صنعتهای بديعى آراسته است.<ref>هرفى، 269، 273، 276؛ تدمری، 51</ref> در اشعار تغزلى نيز به شيوه همروزگاران خويش بيشتر به وصف خط و خال و زيباييهای ظاهری، آنهم در چهره امردان و غلامان، پرداخته است.<ref>ر.ک:عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/80، 83، 84</ref> | ||
==خصوصیات اشعار ابن منیر== | ==خصوصیات اشعار ابن منیر== | ||
* ابن منير در مديحههای خود در كنار شاعرانى چون ابن حيوس و ابن خياط (ه م م) كه با وی همروزگار بودهاند، قرار مىگيرد، وی در اين اشعار به ويژه در مدايحى كه تقديم عمادالدين و نورالدين زنگى مىكرد،<ref>ابوشامه، 1/69 -95</ref> شاعری جدی و با وقار جلوه مىكند، چنانكه حتى هجوهای او نيز از متانتى ويژه برخوردار است.<ref>هرفى، 274- 278</ref> | * ابن منير در مديحههای خود در كنار شاعرانى چون ابن حيوس و ابن خياط (ه م م) كه با وی همروزگار بودهاند، قرار مىگيرد، وی در اين اشعار به ويژه در مدايحى كه تقديم عمادالدين و نورالدين زنگى مىكرد،<ref>ابوشامه، 1/69 -95</ref> شاعری جدی و با وقار جلوه مىكند، چنانكه حتى هجوهای او نيز از متانتى ويژه برخوردار است.<ref>هرفى، 274- 278</ref> | ||
* وی در برخى از هجويهها، در چهره مردی بدزبان و كينه جو آشكار مىشود.<ref>ابن منير، 137، 146-149</ref> در اين اشعار، هجو چندان با سخافت درآميخته است كه برخى، از جمله ابن شاكر از كتابت شعرهای وی طلب بخشايش كردهاند.<ref>تدمری، 149</ref> | * وی در برخى از هجويهها، در چهره مردی بدزبان و كينه جو آشكار مىشود.<ref>ابن منير، 137، 146-149</ref> در اين اشعار، هجو چندان با سخافت درآميخته است كه برخى، از جمله ابن شاكر از كتابت شعرهای وی طلب بخشايش كردهاند.<ref>تدمری، 149</ref> | ||
* در سنت هجوسرايى شعر عرب، وی را نمىتوان با شاعران پيشين در يك صف نهاد، چه وی در آغازگويى آهنگ هجوسرايى نداشت، اما از هنگام ورود به دمشق، از آنجا كه آيين شيعه داشت، مورد كين بدخواهان قرار گرفت. اين امر از اشارات ابن عديم<ref>ابن عدیم، ص 149-150</ref> درباره بسياریِ دشمنان وی و نيز در سعايت آنان نزد طغتكين آشكار است. شايد ناليدن وی از مردم روزگار<ref>ابن عدیم، ص 127</ref> و نيز برخى اشارتها به همدستى روزگار و مردم برضد او،<ref>عمادالدين، | * در سنت هجوسرايى شعر عرب، وی را نمىتوان با شاعران پيشين در يك صف نهاد، چه وی در آغازگويى آهنگ هجوسرايى نداشت، اما از هنگام ورود به دمشق، از آنجا كه آيين شيعه داشت، مورد كين بدخواهان قرار گرفت. اين امر از اشارات ابن عديم<ref>ابن عدیم، ص 149-150</ref> درباره بسياریِ دشمنان وی و نيز در سعايت آنان نزد طغتكين آشكار است. شايد ناليدن وی از مردم روزگار<ref>ابن عدیم، ص 127</ref> و نيز برخى اشارتها به همدستى روزگار و مردم برضد او،<ref>عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/77، 79</ref> بىارتباط با اين رويدادها نبوده است. | ||
* در مآخذ نيز «خبيث اللسان» بودن را با شيعه بودنش درآميختهاند.<ref>ابن عساكر، التاريخ الكبير، 2/97؛ ابن فضلالله، 15/518؛ ر.ک:: امينى، 4/332</ref> و با قرار دادن وی در برابر ابن قيسرانى به عنوان سنى پرهيزگار<ref>ر.ک:عمادالدين، همان، 1/76؛ ذهبى، سير، 20/224</ref> بر اين نكته تأكيد ورزيدهاند؛ رؤيايى نيز كه پس از مرگ وی دربارة كيفر ديدن او در جهان ديگر نقل كردهاند، در تأييد همين مطلب است.<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/789، التاريخ الكبير، 2/99</ref> | * در مآخذ نيز «خبيث اللسان» بودن را با شيعه بودنش درآميختهاند.<ref>ابن عساكر، التاريخ الكبير، 2/97؛ ابن فضلالله، 15/518؛ ر.ک:: امينى، 4/332</ref> و با قرار دادن وی در برابر ابن قيسرانى به عنوان سنى پرهيزگار<ref>ر.ک:عمادالدين، همان، 1/76؛ ذهبى، سير، 20/224</ref> بر اين نكته تأكيد ورزيدهاند؛ رؤيايى نيز كه پس از مرگ وی دربارة كيفر ديدن او در جهان ديگر نقل كردهاند، در تأييد همين مطلب است.<ref>ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، 2/789، التاريخ الكبير، 2/99</ref> | ||
* به وی تهمت بىاحترامى به صحابه نيز زدهاند،<ref>ابن | * به وی تهمت بىاحترامى به صحابه نيز زدهاند،<ref>ابن فضلالله،15/518؛ ابن خلكان، 4/458</ref> اما در ديوان او شعری كه چنين معنايى از آن برآيد، ديده نمىشود، وانگهى وی فرمانروايان سنى را به عنوان مسلمانانى كه در برابر صليبيان پايداری مىكردهاند، بسيار ستوده است.<ref>ابوشامه، 1/69 -95</ref> از اينرو، مىتوان گفت كه ابن منير هنگامى كه در دمشق مورد آزار قرار مىگرفت، خشم خويش را با سرودن هجاهای تند بر دشمنانش فرو مىريخت، شايد از همين رو در گزارش سفر نخست وی به دمشق نشانهای از سرودن اشعار هجوآميز در دست نيست. | ||
==هجاهای ابن ندیم== | ==هجاهای ابن ندیم== | ||
هجاهای او بر دو گونه است: | هجاهای او بر دو گونه است: | ||
# برخى از آنها چنانكه گفته شد، بسيار سخيف است و ظاهراً اين اشعار همانهاست كه وی در هجو دشمنان مىسروده، و در همين سرودههاست كه او به گفته ابن عساكر از واژههای عاميانه سود جسته است | # برخى از آنها چنانكه گفته شد، بسيار سخيف است و ظاهراً اين اشعار همانهاست كه وی در هجو دشمنان مىسروده، و در همين سرودههاست كه او به گفته ابن عساكر از واژههای عاميانه سود جسته است.<ref> تاريخ مدينة دمشق، 2/788، التاريخ الكبير، 2/97</ref> | ||
# و در برخى ديگر از اين اشعار، مثلاً هجو مردی | # و در برخى ديگر از اين اشعار، مثلاً هجو مردی بخيل،<ref>عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/90</ref> غرض وی نوعى شوخى و مطايبه است كه گويا از ويژگيهای شخصيت او بوده است، چنانكه حتى در برابر فرمانروايان نيز از اينگونه شوخيها پرهيز نمىكرده است.<ref>ر.ک:ابن عديم، 157</ref> | ||
==دوستی با ابن قيسرانی== | ==دوستی با ابن قيسرانی== | ||
برخوردهای وی با ابن قيسرانى نيز بيشتر آميخته به طنز و شوخى بوده است. اين دو با يكديگر دوستى | برخوردهای وی با ابن قيسرانى نيز بيشتر آميخته به طنز و شوخى بوده است. اين دو با يكديگر دوستى داشتند،<ref>ابن ظافر، 257</ref> اما چنانكه عمادالدين كاتب با هوشمندی اشاره كرده است، چونان دو اسب ميدان مسابقه با يكديگر به رقابت برخاسته بودند.<ref>ابن ظافر،، 1/76</ref> اين رقابت و هم چشمى كه آن را با رقابتهای جرير و فرزدق قياس كردهاند، همواره با نوعى هجو و سرزنش متقابل همراه بوده است.<ref>عمادالدين، قسم شعراء الشام، 1/79؛ ياقوت، 19/64 - 65؛ ابن خلكان، 1/158-159؛ تدمری، 31-32</ref> با اين حال، اين دو ظاهراً چندان به يكديگر وابسته بودند كه نبودن يكديگر را نيز تاب نياوردند و به فاصله اندكى از يكديگر چشم از جهان فرو بستند. | ||
==دیوان ابن منیر== | ==دیوان ابن منیر== | ||
ديوان ابن منير را، چنانكه تدمری | ديوان ابن منير را، چنانكه تدمری<ref>تدمری، ص 6</ref> اشاره كرده است، بايد از دست رفته تلقى كرد، اما مجموعهای از اشعار وی كه در مآخذ گوناگون پراكنده است، نخستين بار به كوشش سعود محمود عبدالجابر در كويت به چاپ رسيده است. در 1986م نيز عمر عبدالسلام تدمری مجموعه كاملتری از اين اشعار را گردآوری و با مقدمهای عالمانه به چاپ رسانده است. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} |