پرش به محتوا

غزوه خندق: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
(←‏منابع: اصلاح نشانی وب)
خط ۵۳: خط ۵۳:
مسلمانان برای حفر خندق ابزار زیادی مانند بیل و کلنگ و تیشه و زنبیل، از یهودیان [[بنی قریظه|بنی قریظه]] که در آن زمان هم پیمان پیامبر بودند، به امانت گرفتند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۴۵ـ۴۴۶.</ref> خداوند دربارۀ مؤمنانی که بدون اجازه پیامبر(ص) دست از کار نمی‌کشیدند و نیز منافقانی که در کار از خود سستی نشان می‌دادند و بدون اجازۀ پیامبر نزد خانواده هایشان می‌رفتند، آیاتی نازل کرد.<ref>سوره نور، آیه ۶۲-۶۳؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۲۶ـ۲۲۷؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۶۶ـ۵۶۷.</ref>
مسلمانان برای حفر خندق ابزار زیادی مانند بیل و کلنگ و تیشه و زنبیل، از یهودیان [[بنی قریظه|بنی قریظه]] که در آن زمان هم پیمان پیامبر بودند، به امانت گرفتند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۴۵ـ۴۴۶.</ref> خداوند دربارۀ مؤمنانی که بدون اجازه پیامبر(ص) دست از کار نمی‌کشیدند و نیز منافقانی که در کار از خود سستی نشان می‌دادند و بدون اجازۀ پیامبر نزد خانواده هایشان می‌رفتند، آیاتی نازل کرد.<ref>سوره نور، آیه ۶۲-۶۳؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۲۶ـ۲۲۷؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۶۶ـ۵۶۷.</ref>


در هنگام حفر خندق، مسلمانان به صخره سختی برخورد کردند و پیامبر ضمن زدن سه ضربه به سنگ، با هر برقی که از ضرباتش نمایان می‌شد، مژدۀ فتوحات آیندۀ مسلمانان در [[شام]]، [[یمن]] و [[ایران]] را به آنان داد.<ref>ابن هشام، ج۳، ص۲۳۰؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۶۸ـ۵۶۹؛ ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوة، ۱۳۹۷ق، ص۴۳۲؛ قس واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۴۹ـ۴۵۰.</ref> معتب بن قسیر از جمله منافقان بود او در گرماگرم نبرد احزاب رو به مسلمانان کرده می‌گفت: «[[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|محمد]] به ما وعده می‌دهد که گنج‌های کسری و قیصر را خواهیم خورد و حال آنکه اکنون به قضای حاجت هم نمی‌توانیم برویم». <ref>ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۲۲۲</ref>کندن خندق شش روز طول کشید و بچه‌ها و نوجوانان نیز در حفر خندق شرکت کردند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۵۳ـ۴۵۴؛ ابن سعد، الطبقات الكبری، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۶۷.</ref>
در هنگام حفر خندق، مسلمانان به صخره سختی برخورد کردند و پیامبر ضمن زدن سه ضربه به سنگ، با هر برقی که از ضرباتش نمایان می‌شد، مژدۀ [[فتوحات مسلمانان|فتوحات آیندۀ مسلمانان]] در [[شام]]، [[یمن]] و [[ایران]] را به آنان داد.<ref>ابن هشام، ج۳، ص۲۳۰؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۶۸ـ۵۶۹؛ ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوة، ۱۳۹۷ق، ص۴۳۲؛ قس واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۴۹ـ۴۵۰.</ref> معتب بن قسیر از جمله منافقان بود او در گرماگرم نبرد احزاب رو به مسلمانان کرده می‌گفت: «[[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|محمد]] به ما وعده می‌دهد که گنج‌های کسری و قیصر را خواهیم خورد و حال آنکه اکنون به قضای حاجت هم نمی‌توانیم برویم». <ref>ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۲۲۲</ref>کندن خندق شش روز طول کشید و بچه‌ها و نوجوانان نیز در حفر خندق شرکت کردند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۵۳ـ۴۵۴؛ ابن سعد، الطبقات الكبری، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۶۷.</ref>


==محل استقرار مسلمانان و مشرکین==
==محل استقرار مسلمانان و مشرکین==
خط ۶۱: خط ۶۱:
==خیانت بنی‌قریظه==
==خیانت بنی‌قریظه==
{{اصلی|بنی قریظه}}
{{اصلی|بنی قریظه}}
اوج سختی و فشار بر مسلمانان در این جنگ وقتی ظاهر شد که خبر رسید [[ بنی‌قریظه |بنی قریظه]] (قبیله‌ای یهودی) که تعهد کرده بودند در صورت وقوع جنگ، نه با پیامبر(ص) باشند و نه علیه او، نقض عهد کرده و با مشرکان هم پیمان شده‌اند. [[کعب بن اسد قرظی|کعب بن اسد قُرَظی]] (رئیس بنی قریظه)، هر چند که در ابتدا تمایلی برای نقض عهد نداشت، به تحریک [[حیی بن اخطب|حُیی بن اَخْطَب]] این کار را کرد.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبری، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۶۷؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۷م، ج۱، ص۴۱۰.</ref> پیامبر(ص) برای حصول اطمینان از این خبر، رؤسای دو قبیلۀ [[اوس و خزرج]] (به ترتیب، [[سعد بن معاذ|سعدبن مُعاذ]] و [[سعد بن عباده|سعدبن عُباده]]) را سوی بنی قریظه فرستاد و از آنان خواست تا در صورت صحت نقضِ عهد بنی قریظه، مطلب را سربسته به او منتقل کنند تا باعث ضعف روحیۀ مسلمانان نشود. بنی قریظه با شدیدترین لحن و زننده‌ترین جملات با آن دو برخورد کردند. آن دو برگشتند و با نام بردن از دو قبیلۀ «‌[[قبیله عضل|عَضَل]] و [[قبیله قاره|قاره]]‌» خبر خیانت بنی قریظه را به پیامبر(ص) دادند. منظور از آوردن نام این دو قبیله یادآوری خیانت آنان نسبت به [[خبیب بن عدی|خُبَیب بن عَدی]] و یارانش در [[سریه رجیع |رَجیع ]] بود.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۵۸ـ۴۵۹؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۷۱ـ۵۷۲.</ref>
اوج سختی و فشار بر مسلمانان در این جنگ وقتی ظاهر شد که خبر رسید [[ بنی‌قریظه |بنی قریظه]] (قبیله‌ای یهودی) که تعهد کرده بودند در صورت وقوع جنگ، نه با پیامبر(ص) باشند و نه علیه او، نقض عهد کرده و با مشرکان هم پیمان شده‌اند. [[کعب بن اسد قرظی|کعب بن اسد قُرَظی]] (رئیس بنی قریظه)، هر چند که در ابتدا تمایلی برای نقض عهد نداشت، به تحریک [[حیی بن اخطب|حُیی بن اَخْطَب]] این کار را کرد.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبری، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۶۷؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۹۷۷م، ج۱، ص۴۱۰.</ref> پیامبر(ص) برای حصول اطمینان از این خبر، رؤسای دو قبیلۀ [[اوس و خزرج]] (به ترتیب، [[سعد بن معاذ|سعدبن مُعاذ]] و [[سعد بن عباده|سعدبن عُباده]]) را سوی بنی قریظه فرستاد و از آنان خواست تا در صورت صحت نقضِ عهد بنی قریظه، مطلب را سربسته به او منتقل کنند تا باعث ضعف روحیۀ مسلمانان نشود. بنی قریظه با شدیدترین لحن و زننده‌ترین جملات با آن دو برخورد کردند. آن دو برگشتند و با نام بردن از دو قبیلۀ «‌[[قبیله عضل|عَضَل]] و [[قبیله قاره|قاره]]‌» خبر خیانت بنی قریظه را به پیامبر(ص) دادند. منظور از آوردن نام این دو قبیله یادآوری خیانت آنان نسبت به [[خبیب بن عدی|خُبَیب بن عَدی]] و یارانش در [[سریه رجیع |رَجیع]] بود.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۵۸ـ۴۵۹؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۷۱ـ۵۷۲.</ref>


==اوضاع سخت مسلمانان==
==اوضاع سخت مسلمانان==
خط ۸۲: خط ۸۲:
در این جنگ [[عمرو بن عبدود]]، مردی که شجاعتش زبانزد بود و او را با هزار سوار برابر می‌دانستند، همراه عده‌ای از تنگنای خندق گذشت. [[علی(ع)]] با چند تن از مسلمانان راه را بر آنان گرفتند. عمرو بن عبدود که در [[ غزوه بدر|جنگ بدر]] زخمی شده و از شرکت در [[غزوه احد|جنگ احد]] بازمانده بود، در این هنگام آماده جنگ بود و رجز می‌خواند و هماورد می‌خواست. {{یاد| عمرو بن عبدود  با قصد فشار روانی بر مسلمانان و تحقیر آنان می‌گفت: شما  که می‌پندارید کشته‌هایتان به بهشت می‌روند و  کشتگان ما به دوزخ می‌روند؛ آیا کسی نمی خواهد به بهشت برود یا دشمنش را روانه دوزخ کند؟! شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۱۹، ص۶۳.}}حضرت علی(ع) برای جنگ با او به پاخاست، اما پیامبر(ص) به او دستور توقف داد تا شاید دیگری بپاخیزد. مسلمانان از ترس عمرو و دلیران همراه او سکوت کردند و کسی از آنان برای مبارزه داوطلب نشد.{{یاد| در گزارش [[ابن ابی‌الحدید|ابن ابی الحدید]] آمده که هنگام مبارز طلبیدن عمرو، ترس آن‌چنان بر مسلمانان حاکم شده بود که بی حرکت مانده بودند و گویا بر سر آنان پرنده نشسته  (أعاد عمرو النداء و الناس سكوت كان على رءوسهم الطير) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۹۷ ص۶۳.این ضرب المثل کنایه از بی حرکتی انسان است زیرا پرنده بر  جایی می نشیند که ساکن و بی حرکت است. میدانی، ابوالفضل، مجمع الامثال، ج۲۷ ص۱۴۶. }} چون این وضع به درازا کشید و عمرو مغرورانه گفت که از فریاد مبارزطلبی، گلویش گرفت، سر انجام با اذن [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] حضرت علی(ع) برای جنگ با عمرو آماده شد. پیامبر(ص) [[عمامه]] خود را برگرفت و بر سر علی(ع) نهاد. شمشیر خود را نیز به وی داد و او را روانه کرد. {{یاد| پس از روانه شدن امام علی(ع) به سوی میدان نبرد پیوسته پیامبر دست‌هایش را بلند کرده و دعا می کرد  و در دعایش می گفت: بارالاها  در جنگ بدر عبیده (بن حارث بن عبدالمطلب)به شهادت رسید ودر جنگ احد حمزه به شهادت رسید، اینک در این جنگ علی را حفظ کن و مرا تنها مگذار. فاحفظ عَليَّ اليوم علياً « رب لاتذرني فردا وأنت خير الوارثين »علامه مجلسي، بحار الأنوار، دارالاحیاء التراث، ج۳۹، ص۳ }}حضرت علی(ع) پیش تاخت{{یاد| ابن ابی الحدید نقل کرده که پس از این که امام علی(ع) خودش را معرفی کرد؛ عمرو اظهار داشت که همنشین و دوست پدرت [[ابوطالب]] در [[جاهلیت]] بودم و دوست ندارم که  مرد کریمی  چون تو را بکشم اما حضرت در پاسخش فرمود: اما من دوست دارم که تو را بکشم (لكني أُحبّ أن أقتلك) ابن ابی الحدید افزوده است که استاد تاریخ من (ابو الخیر) هر موقع این بخش از تاریخ را شرح می‌داد، چنین می‌گفت: عمرو در حقیقت از نبرد با علی علیه السّلام می‌ترسید، زیرا او از دلاوری‌های علی علیه السّلام  با خبر بود و می‌دانست فرجامِ جنگ با او کشته شدن است از این‌رو  می‌خواست علی را از نبرد با خود منصرف سازد و از اظهار عجز و ناتوانی  در برابر حضرت خجالت می کشید و هم درتهدید علی(ع) و هم در اظهار علاقه به زنده ماندن او دروغ می گفت. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۶۴.}} و از عمرو خواست [[اسلام]] را بپذیرد یا از مبارزه منصرف شود. عمرو هر دو خواسته را رد کرد و قبول نکرد، در این هنگام حضرت به او گفت از اسب فرود آید و مبارزه کند و او پذیرفت. پس بین آنان جنگی سخت در گرفت و علی(ع) ضربه عمرو را با سپر دفع کرد و سپس با ضربه‌ای وی را به هلاکت رساند و در پی آن، همراهان عمرو گریختند. علی(ع) در پی این پیروزی، [[تکبیر]] گفت و سپس [[نوفل بن عبدالله]] را که در گذر از خندق گرفتار شده بود، در مبارزه‌ای دیگر کشت و نزد پیامبر(ع) بازگشت.<ref>ر.ک: واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۷۱ـ۴۷۰؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۳۷ـ۲۳۴؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۷۴ـ۵۷۳؛ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۰۹ـ۹۸؛ طبرسی، ج۱، ص۳۸۲ـ۳۷۹.</ref> براساس برخی از گزارش‌ها با اینکه زره عمرو گرانبها بود، ولی علی  از روی جوان‌مردی دست به آن نزد. حتی [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]]، علی را سرزنش کرد که چرا زره او را از بدنش در نیاورد. خواهر «عمرو» از جریان آگاه شد و گفت: هرگز تأسف نمی‌خورم که برادرم کشته شد، زیرا به دست فردی کریم کشته شده است و اگر غیر از آن بود تا جان داشتم اشک می‌ریختم. <ref>حاکم، مستدرک، ج۳، ص۳۲ به نقل از: سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۶۲۸.  
در این جنگ [[عمرو بن عبدود]]، مردی که شجاعتش زبانزد بود و او را با هزار سوار برابر می‌دانستند، همراه عده‌ای از تنگنای خندق گذشت. [[علی(ع)]] با چند تن از مسلمانان راه را بر آنان گرفتند. عمرو بن عبدود که در [[ غزوه بدر|جنگ بدر]] زخمی شده و از شرکت در [[غزوه احد|جنگ احد]] بازمانده بود، در این هنگام آماده جنگ بود و رجز می‌خواند و هماورد می‌خواست. {{یاد| عمرو بن عبدود  با قصد فشار روانی بر مسلمانان و تحقیر آنان می‌گفت: شما  که می‌پندارید کشته‌هایتان به بهشت می‌روند و  کشتگان ما به دوزخ می‌روند؛ آیا کسی نمی خواهد به بهشت برود یا دشمنش را روانه دوزخ کند؟! شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۱۹، ص۶۳.}}حضرت علی(ع) برای جنگ با او به پاخاست، اما پیامبر(ص) به او دستور توقف داد تا شاید دیگری بپاخیزد. مسلمانان از ترس عمرو و دلیران همراه او سکوت کردند و کسی از آنان برای مبارزه داوطلب نشد.{{یاد| در گزارش [[ابن ابی‌الحدید|ابن ابی الحدید]] آمده که هنگام مبارز طلبیدن عمرو، ترس آن‌چنان بر مسلمانان حاکم شده بود که بی حرکت مانده بودند و گویا بر سر آنان پرنده نشسته  (أعاد عمرو النداء و الناس سكوت كان على رءوسهم الطير) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۹۷ ص۶۳.این ضرب المثل کنایه از بی حرکتی انسان است زیرا پرنده بر  جایی می نشیند که ساکن و بی حرکت است. میدانی، ابوالفضل، مجمع الامثال، ج۲۷ ص۱۴۶. }} چون این وضع به درازا کشید و عمرو مغرورانه گفت که از فریاد مبارزطلبی، گلویش گرفت، سر انجام با اذن [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] حضرت علی(ع) برای جنگ با عمرو آماده شد. پیامبر(ص) [[عمامه]] خود را برگرفت و بر سر علی(ع) نهاد. شمشیر خود را نیز به وی داد و او را روانه کرد. {{یاد| پس از روانه شدن امام علی(ع) به سوی میدان نبرد پیوسته پیامبر دست‌هایش را بلند کرده و دعا می کرد  و در دعایش می گفت: بارالاها  در جنگ بدر عبیده (بن حارث بن عبدالمطلب)به شهادت رسید ودر جنگ احد حمزه به شهادت رسید، اینک در این جنگ علی را حفظ کن و مرا تنها مگذار. فاحفظ عَليَّ اليوم علياً « رب لاتذرني فردا وأنت خير الوارثين »علامه مجلسي، بحار الأنوار، دارالاحیاء التراث، ج۳۹، ص۳ }}حضرت علی(ع) پیش تاخت{{یاد| ابن ابی الحدید نقل کرده که پس از این که امام علی(ع) خودش را معرفی کرد؛ عمرو اظهار داشت که همنشین و دوست پدرت [[ابوطالب]] در [[جاهلیت]] بودم و دوست ندارم که  مرد کریمی  چون تو را بکشم اما حضرت در پاسخش فرمود: اما من دوست دارم که تو را بکشم (لكني أُحبّ أن أقتلك) ابن ابی الحدید افزوده است که استاد تاریخ من (ابو الخیر) هر موقع این بخش از تاریخ را شرح می‌داد، چنین می‌گفت: عمرو در حقیقت از نبرد با علی علیه السّلام می‌ترسید، زیرا او از دلاوری‌های علی علیه السّلام  با خبر بود و می‌دانست فرجامِ جنگ با او کشته شدن است از این‌رو  می‌خواست علی را از نبرد با خود منصرف سازد و از اظهار عجز و ناتوانی  در برابر حضرت خجالت می کشید و هم درتهدید علی(ع) و هم در اظهار علاقه به زنده ماندن او دروغ می گفت. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۶۴.}} و از عمرو خواست [[اسلام]] را بپذیرد یا از مبارزه منصرف شود. عمرو هر دو خواسته را رد کرد و قبول نکرد، در این هنگام حضرت به او گفت از اسب فرود آید و مبارزه کند و او پذیرفت. پس بین آنان جنگی سخت در گرفت و علی(ع) ضربه عمرو را با سپر دفع کرد و سپس با ضربه‌ای وی را به هلاکت رساند و در پی آن، همراهان عمرو گریختند. علی(ع) در پی این پیروزی، [[تکبیر]] گفت و سپس [[نوفل بن عبدالله]] را که در گذر از خندق گرفتار شده بود، در مبارزه‌ای دیگر کشت و نزد پیامبر(ع) بازگشت.<ref>ر.ک: واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۷۱ـ۴۷۰؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۳۷ـ۲۳۴؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۷۴ـ۵۷۳؛ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۰۹ـ۹۸؛ طبرسی، ج۱، ص۳۸۲ـ۳۷۹.</ref> براساس برخی از گزارش‌ها با اینکه زره عمرو گرانبها بود، ولی علی  از روی جوان‌مردی دست به آن نزد. حتی [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم]]، علی را سرزنش کرد که چرا زره او را از بدنش در نیاورد. خواهر «عمرو» از جریان آگاه شد و گفت: هرگز تأسف نمی‌خورم که برادرم کشته شد، زیرا به دست فردی کریم کشته شده است و اگر غیر از آن بود تا جان داشتم اشک می‌ریختم. <ref>حاکم، مستدرک، ج۳، ص۳۲ به نقل از: سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ص۶۲۸.  
</ref>
</ref>
===روایات پیامبر(ص) در فضیلت علی(ع) ===
===روایات پیامبر(ص) در فضیلت علی(ع)===


اقدام علی(ع) در قتل عمرو، چنان در یاری و پیروزی اسلام و شکست کافران در این جنگ موثر بود<ref>نورالدین حلبی، ج۲، ص۴۲۸.</ref> که پیامبر اکرم(ص) در این باره فرمود: ضربة علی(ع) از [[عبادت]] [[ثقلین]] ([[جن]] و انس) بهتر یا برتر بود و به روایتی دیگر فرمود مبارزه علی با عمرو، از همه اعمال امت من تا روز قیامت برتر است.<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دار المعرفة، ج۳، ص۳۲؛ عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، عالم الکتب، ص۴۱۲.</ref> و هنگام هماوردی حضرت علی(ع) با عمرو فرمود: همه اسلام (یا [[ایمان]]) در برابر همه [[کفر]] (یا [[شرک]]) قرار گرفته است.<ref>کراجکی، کنز الفوائد، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۲۹۷؛ طبرسی، ج۱، ص۳۸۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، ج۱۳، ص۲۶۱؛ ج۱۹، ص۶۱؛ ابن طاووس، ج۲، ص۲۶۷.</ref>{{یاد|  أن رسول الله(ص) قال ذلك اليوم حين برز إليه : برز الايمانُ كلُّه إلى الشرك كلِّه  العلامة المجلسي، بحار الأنوار،دارالاحیاء التراث، ج۳۹، ص۳ }}
اقدام علی(ع) در قتل عمرو، چنان در یاری و پیروزی اسلام و شکست کافران در این جنگ موثر بود<ref>نورالدین حلبی، ج۲، ص۴۲۸.</ref> که پیامبر اکرم(ص) در این باره فرمود: ضربة علی(ع) از [[عبادت]] [[ثقلین]] ([[جن]] و انس) بهتر یا برتر بود و به روایتی دیگر فرمود مبارزه علی با عمرو، از همه اعمال امت من تا روز قیامت برتر است.<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، دار المعرفة، ج۳، ص۳۲؛ عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، عالم الکتب، ص۴۱۲.</ref> و هنگام هماوردی حضرت علی(ع) با عمرو فرمود: همه اسلام (یا [[ایمان]]) در برابر همه [[کفر]] (یا [[شرک]]) قرار گرفته است.<ref>کراجکی، کنز الفوائد، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۲۹۷؛ طبرسی، ج۱، ص۳۸۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، ج۱۳، ص۲۶۱؛ ج۱۹، ص۶۱؛ ابن طاووس، ج۲، ص۲۶۷.</ref>{{یاد|  أن رسول الله(ص) قال ذلك اليوم حين برز إليه : برز الايمانُ كلُّه إلى الشرك كلِّه  العلامة المجلسي، بحار الأنوار،دارالاحیاء التراث، ج۳۹، ص۳ }}
خط ۹۰: خط ۹۰:
==عوامل پیروزی مسلمانان==
==عوامل پیروزی مسلمانان==
به جز مبارزه کارساز علی(ع) با عمرو که به شکست و گریز احزاب مشرکان انجامید،<ref>مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۰۵؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، ج۵، ص۷.</ref> مورخان از سه عامل دیگر یاد کرده‌اند که به پیروزی مسلمانان در غزوه خندق کمک کرد:
به جز مبارزه کارساز علی(ع) با عمرو که به شکست و گریز احزاب مشرکان انجامید،<ref>مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۰۵؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، ج۵، ص۷.</ref> مورخان از سه عامل دیگر یاد کرده‌اند که به پیروزی مسلمانان در غزوه خندق کمک کرد:
# نقش مهم فردی به نام [[نعیم بن مسعود اشجعی|نُعَیم بن مسعود اَشْجَعی]]، از قبیلۀ غطفان که پنهانی مسلمان شد و هیچ کس از مشرکان از [[اسلام]] آوردنش خبر نداشت. نعیم نزد پیامبر(ص) رفت و رسول خدا(ص) به وی گفت، کار دشمن را به سستی و اختلاف بکشان. وی اجازه خواست برای ایجاد تفرقه بین مشرکان هرچه بخواهد بگوید. پیامبر(ص) به او اجازه داد و فرمود که جنگ خدعه است. از این رو نعیم بن مسعود پیش بنی قریظه که از قبل با آنان مراوده داشت، رفت و ضمن اشاره به اختلاف موقعیت آنان نسبت به مشرکان ـ که در موقع لزوم، بدون نگرانی از در دسترس بودن خانه و خانواده‌شان، می‌توانند بازگردند و آنها را تنها بگذارند ـ به بنی قریظه توصیه کرد که برای اطمینان از همراهی قریش و غطفان در جنگ با رسول خدا(ص)، از آنان درخواست گروگان کنند. سپس، نزد قریش و غَطفان رفت و از پشیمانی بنی قریظه و نقض عهد آنان سخن گفت و خبر داد که بنی قریظه می‌خواهند گروگان‌هایی از قریش و غطفان بگیرند و به پیامبر(ص) تحویل بدهند و با او [[صلح]] کنند. وی به آنان توصیه کرد که گروگانی به بنی قریظه ندهند. درنتیجه، اختلاف بین آنان بالا گرفت.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۸۰ـ۴۸۲؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۴۱ـ۲۴۲؛ طبری، تاریخ، ص۵۷۸ـ۵۷۹.</ref>
#نقش مهم فردی به نام [[نعیم بن مسعود اشجعی|نُعَیم بن مسعود اَشْجَعی]]، از قبیلۀ غطفان که پنهانی مسلمان شد و هیچ کس از مشرکان از [[اسلام]] آوردنش خبر نداشت. نعیم نزد پیامبر(ص) رفت و رسول خدا(ص) به وی گفت، کار دشمن را به سستی و اختلاف بکشان. وی اجازه خواست برای ایجاد تفرقه بین مشرکان هرچه بخواهد بگوید. پیامبر(ص) به او اجازه داد و فرمود که جنگ خدعه است. از این رو نعیم بن مسعود پیش بنی قریظه که از قبل با آنان مراوده داشت، رفت و ضمن اشاره به اختلاف موقعیت آنان نسبت به مشرکان ـ که در موقع لزوم، بدون نگرانی از در دسترس بودن خانه و خانواده‌شان، می‌توانند بازگردند و آنها را تنها بگذارند ـ به بنی قریظه توصیه کرد که برای اطمینان از همراهی قریش و غطفان در جنگ با رسول خدا(ص)، از آنان درخواست گروگان کنند. سپس، نزد قریش و غَطفان رفت و از پشیمانی بنی قریظه و نقض عهد آنان سخن گفت و خبر داد که بنی قریظه می‌خواهند گروگان‌هایی از قریش و غطفان بگیرند و به پیامبر(ص) تحویل بدهند و با او [[صلح]] کنند. وی به آنان توصیه کرد که گروگانی به بنی قریظه ندهند. درنتیجه، اختلاف بین آنان بالا گرفت.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۸۰ـ۴۸۲؛ ابن هشام، ج۳، ص۲۴۱ـ۲۴۲؛ طبری، تاریخ، ص۵۷۸ـ۵۷۹.</ref>
# به گفته [[واقدی]]، <ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۴۴.</ref> وقتی سپاه مشرکان به مدینه رسیدند، هیچ گونه زراعتی باقی نمانده بود و مردم از یک ماه قبل کشت خود را درو کرده بودند. درنتیجه، علف موجود بر روی زمین برای اسبان [[قریش]] و سیصد اسب غَطفانی کافی نبود و شتران از شدت لاغری در شرف مرگ بودند و زمین‌های مدینه نیز بر اثر نباریدن باران خشک شده بود.
#به گفته [[واقدی]]، <ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۴۴.</ref> وقتی سپاه مشرکان به مدینه رسیدند، هیچ گونه زراعتی باقی نمانده بود و مردم از یک ماه قبل کشت خود را درو کرده بودند. درنتیجه، علف موجود بر روی زمین برای اسبان [[قریش]] و سیصد اسب غَطفانی کافی نبود و شتران از شدت لاغری در شرف مرگ بودند و زمین‌های مدینه نیز بر اثر نباریدن باران خشک شده بود.
# ابن سعد<ref>ابن سعد، الطبقات الكبری، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۷۳ـ۷۴.</ref> به نقش [[دعا]]ی پیامبر(ص) و [[استجابت دعا|استجابت]] آن و [[امداد غیبی|
#ابن سعد<ref>ابن سعد، الطبقات الكبری، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۷۳ـ۷۴.</ref> به نقش [[دعا]]ی پیامبر(ص) و [[استجابت دعا|استجابت]] آن و [[امداد غیبی|
امدادهای غیبی]] اشاره کرده است. پیامبر(ص) دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه در [[مسجد احزاب]] دعا کرد: «‌خدایا احزاب را فراری و شکست بده ». سرانجام، دعای پیامبر روز چهارشنبه بین [[نماز ظهر]] و  [[نماز عصر]] مستجاب شد. در شبی سرد و زمستانی، چنان طوفان شدیدی به پاخاست که هیچ خیمه و آتش و دیگی را برایشان برجا نگذاشت.<ref>ابن هشام، ج۳، ص۲۴۲ـ۲۴۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۷۸ـ۵۷۹؛ ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوة، ۱۳۹۷ق، ص۴۳۵ـ۴۳۶.</ref> [[قرآن]] نیز در [[آیه ۹ سوره احزاب]] از این [[امداد غیبی| امداد الهی]] یاد کرده است. <ref>قمی، تفسیرالقمی،۱۴۰۴ ق، ج۲، ص۱۷۷.</ref>
امدادهای غیبی]] اشاره کرده است. پیامبر(ص) دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه در [[مسجد احزاب]] دعا کرد: «‌خدایا احزاب را فراری و شکست بده ». سرانجام، دعای پیامبر روز چهارشنبه بین [[نماز ظهر]] و  [[نماز عصر]] مستجاب شد. در شبی سرد و زمستانی، چنان طوفان شدیدی به پاخاست که هیچ خیمه و آتش و دیگی را برایشان برجا نگذاشت.<ref>ابن هشام، ج۳، ص۲۴۲ـ۲۴۳؛ طبری، تاریخ، ج۲، ص۵۷۸ـ۵۷۹؛ ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوة، ۱۳۹۷ق، ص۴۳۵ـ۴۳۶.</ref> [[قرآن]] نیز در [[آیه ۹ سوره احزاب]] از این [[امداد غیبی| امداد الهی]] یاد کرده است. <ref>قمی، تفسیرالقمی،۱۴۰۴ ق، ج۲، ص۱۷۷.</ref>
{{یاد|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا ۚ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، نعمت خدا را بر خود به ياد آريد، آنگاه كه لشكرهايى به سوى شما [در]آمدند، پس بر سر آنان تندبادى و لشكرهايى كه آنها را نمى‌ديديد فرستاديم، و خدا به آنچه مى‌كنيد همواره بيناست.}}
{{یاد|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا ۚ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، نعمت خدا را بر خود به ياد آريد، آنگاه كه لشكرهايى به سوى شما [در]آمدند، پس بر سر آنان تندبادى و لشكرهايى كه آنها را نمى‌ديديد فرستاديم، و خدا به آنچه مى‌كنيد همواره بيناست.}}


خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
[[پرونده:مسجد سلمان فارسی در مدینه.jpg|بندانگشتی|300px|مسجد سلمان فارسی یکی از [[مساجد سبعه]]]]
[[پرونده:مسجد سلمان فارسی در مدینه.jpg|بندانگشتی|300px|مسجد سلمان فارسی یکی از [[مساجد سبعه]]]]
بر کوه ذباب (معروف به [[جبل الرایه]]) حدود ۱۴۰۰ متری شمال غربی مسجد نبوی و حدود ۱۵۰ متری شمال [[کوه سلع]] در جایی که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|
بر کوه ذباب (معروف به [[جبل الرایه]]) حدود ۱۴۰۰ متری شمال غربی مسجد نبوی و حدود ۱۵۰ متری شمال [[کوه سلع]] در جایی که [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|
پیامبر اکرم(ص)]] بر کار حفر خندق نظارت می‌کرد و خیمه آن حضرت برپا بود و [[نماز]] می‌گزارد، مسجدی بنا شده بود که اخیرا ترمیم و بازسازی شده و به [[مسجدالرایه]] معروف است.<ref>صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۲۷۷؛ محمد الیاس عبدالغنی، ص۹۴.</ref>
پیامبر اکرم(ص)]] بر کار حفر خندق نظارت می‌کرد و خیمه آن حضرت برپا بود و [[نماز]] می‌گزارد، مسجدی بنا شده بود که اخیرا ترمیم و بازسازی شده و به [[مسجدالرایه]] معروف است.<ref>صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۲۷۷؛ محمد الیاس عبدالغنی، ص۹۴.</ref>


همچنین بر کوه سلع، حدود هفتصد متری مسجد نبوی، جایی که خیمه پیامبر(ص) برپا بود و نماز می‌گزارد و از آنجا اوضاع را مراقبت می‌کرد و خداوند مژده پیروزی بر مشرکان را به او داد، مسجدی معروف به [[مسجد فتح]] (یا مسجد احزاب و مسجد اعلی) ساخته شد. این مسجد و چند مسجد دیگر بر دامنه کوه سلع{{یاد| «سلع» را به راه‌های میان دو کوه، اطلاق کرده‌اند. هنگامی که کوهی بین دو وادی قرار گرفته باشد، نقطه مرتفع کوه به عنوان حد فاصل دو وادی، «سلع» نامیده می‌شود. حموی، معجم البلدان، دار احياء التراث العربي بيروت لبنان،
همچنین بر کوه سلع، حدود هفتصد متری مسجد نبوی، جایی که خیمه پیامبر(ص) برپا بود و نماز می‌گزارد و از آنجا اوضاع را مراقبت می‌کرد و خداوند مژده پیروزی بر مشرکان را به او داد، مسجدی معروف به [[مسجد فتح]] (یا مسجد احزاب و مسجد اعلی) ساخته شد. این مسجد و چند مسجد دیگر بر دامنه کوه سلع{{یاد| «سلع» را به راه‌های میان دو کوه، اطلاق کرده‌اند. هنگامی که کوهی بین دو وادی قرار گرفته باشد، نقطه مرتفع کوه به عنوان حد فاصل دو وادی، «سلع» نامیده می‌شود. حموی، معجم البلدان، دار احياء التراث العربي بيروت لبنان،
ج۳، ص۲۳۶.}} نیز به مساجد فتح و [[مساجد سبعه]] (هفت گانه) مرسوم‌اند. درسال ۱۴۲۴ق بر کوه سَلْع مسجدی بزرگ به نام مسجد خندق ساخته شد و بعضی از مساجد هفت‌گانه داخل آن گردید.<ref>ر.ک:واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۵۴، ۴۶۶، ۴۸۸؛ سمهودی، ج۳، ص۸۳۸ـ۸۳۰؛ محمد الیاس عبدالغنی، ص۱۰۰ـ۹۸؛ جعفریان، ص۲۴۴ـ۲۳۶.</ref>
ج۳، ص۲۳۶.}} نیز به مساجد فتح و [[مساجد سبعه]] (هفت گانه) مرسوم‌اند. درسال ۱۴۲۴ق بر کوه سَلْع مسجدی بزرگ به نام مسجد خندق ساخته شد و بعضی از مساجد هفت‌گانه داخل آن گردید.<ref>ر.ک:واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۵۴، ۴۶۶، ۴۸۸؛ سمهودی، ج۳، ص۸۳۸ـ۸۳۰؛ محمد الیاس عبدالغنی، ص۱۰۰ـ۹۸؛ جعفریان، ص۲۴۴ـ۲۳۶.</ref>


مسجد [[ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه زهرا ]] یکی از مساجد سبعه است که مدت‌های مدیدی است که درهای آن به روی زائران بسته شده و چند سالی است که درِ آن را با بلوک‌های سیمانی مسدود کرده‌اند.<ref>[http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920512001025 سرنوشت غم‌انگیز مسجد حضرت زهرا(س) در مدینه].</ref>
مسجد [[ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه زهرا]] یکی از مساجد سبعه است که مدت‌های مدیدی است که درهای آن به روی زائران بسته شده و چند سالی است که درِ آن را با بلوک‌های سیمانی مسدود کرده‌اند.<ref>[http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920512001025 سرنوشت غم‌انگیز مسجد حضرت زهرا(س) در مدینه].</ref>


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
* [[غزوه بدر]]
*[[غزوه بدر]]
* [[غزوه احد]]
*[[غزوه احد]]
* [[ غزوه بنی‌قریظه |غزوه بنی قریظه]]
*[[ غزوه بنی‌قریظه |غزوه بنی قریظه]]
* [[عمرو بن عبدود]]
*[[عمرو بن عبدود]]


== پانویس ==
==پانویس==
{{پانوشت}}
{{پانوشت}}


== یادداشت ==
==یادداشت==
{{یادداشت‌ها}}
{{یادداشت‌ها}}


== منابع ==
==منابع==
{{ستون-شروع}}
{{ستون-شروع}}
* این مقاله از جلد شانزدهم دانشنامه جهان اسلام صفحه ۲۰۷ ـ ۲۰۲ اخذ شده است.
* این مقاله از جلد شانزدهم دانشنامه جهان اسلام صفحه ۲۰۷ ـ ۲۰۲ اخذ شده است.
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
* منبع مقاله: [http://rch.ac.ir/article/Details?id=8798 دانشنامه جهان اسلام]
*منبع مقاله: [http://rch.ac.ir/article/Details?id=8798 دانشنامه جهان اسلام]
* [https://www.cgie.org.ir/fa/article/240870/%D8%AE%D9%86%D8%AF%D9%82 دائرة المعارف بزرگ اسلامی]
*[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240870/%D8%AE%D9%86%D8%AF%D9%82 دائرة المعارف بزرگ اسلامی]
* [http://maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/2/34.htm// دائره المعارف قرآن کریم]
*[http://maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/2/34.htm// دائره المعارف قرآن کریم]
* [http://www.shareh.com/persian/magazine/tarikh_i/03/b.htm مدیریت در بحران؛ پژوهشى موردى در مديريت پيامبر اكرم(ص) در غزوه احزاب]
*[http://www.shareh.com/persian/magazine/tarikh_i/03/b.htm مدیریت در بحران؛ پژوهشى موردى در مديريت پيامبر اكرم(ص) در غزوه احزاب]


{{غزوه‌ها}}
{{غزوه‌ها}}
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۲۹۹

ویرایش