پرش به محتوا

فهرست کلمات قصار نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹۸: خط ۹۸:
# آن که میان خود و خدا را به صلاح دارد، خدا میان او و مردم را به صلاح آرَد، و آن که کار آخرت خود درست کند، خدا کار دنیای او را سامان دهد، و آن که او را از خودْ بر خویشتن واعظی است، خدا را بر او حافظی است.
# آن که میان خود و خدا را به صلاح دارد، خدا میان او و مردم را به صلاح آرَد، و آن که کار آخرت خود درست کند، خدا کار دنیای او را سامان دهد، و آن که او را از خودْ بر خویشتن واعظی است، خدا را بر او حافظی است.
# [[فقیه]] کامل کسی است که مردم را از آمرزش خدا مأیوس نسازد، و از مهربانی او نومیدشان نکند و از عذاب ناگهانی وی ایمنشان ندارد.
# [[فقیه]] کامل کسی است که مردم را از آمرزش خدا مأیوس نسازد، و از مهربانی او نومیدشان نکند و از عذاب ناگهانی وی ایمنشان ندارد.
# این دلها همچون تن‌ها به ستوه آید، پس برای - آسایش- آن سخنان گزیده حکمت را بجوئید- از هر جا که باید-!
# این دلها همچون تن‌ها به سُتوه آید، پس برای - آسایش- آن سخنان گزیده حکمت را بجوئید- از هر جا که باید-!
# فروتر علم آن است که بر سر زبان است و برترین، آن که میان دل و جان است.
# فروتر علم آن است که بر سر زبان است و برترین، آن که میان دل و جان است.
# کسی از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه می‌برم! چه هیچ کس نیست جز که در فتنه‌ای است، لیکن آن که پناه خواهد از فتنه‌های گمراه‌کننده پناهد که خدای سبحان فرماید: «بدانید که مال و فرزندان شما فتنه است»، و معنی آن این است که خدا آنان را به مال‌ها و فرزندان می‌آزماید تا ناخشنود از روزی وی، و خشنود از آنرا آشکار نماید؛ و هر چند خدا داناتر از آنهاست بدانها، لیکن برای آنکه کارهایی که مستحق ثواب است از آنچه مستحق عقاب است پدید آید، چه بعضی پسران را دوست دارند و دختران را ناپسند می‌شمارند، و بعضی افزایش مال را پسندند و از کاهش آن ناخرسندند.
# کسی از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه می‌برم! چه هیچ کس نیست جز که در فتنه‌ای است، لیکن آن که پناه خواهد از فتنه‌های گمراه‌کننده پناهد که خدای سبحان فرماید: «بدانید که مال و فرزندان شما فتنه است»، و معنی آن این است که خدا آنان را به مال‌ها و فرزندان می‌آزماید تا ناخشنود از روزی وی، و خشنود از آنرا آشکار نماید؛ و هر چند خدا داناتر از آنهاست بدانها، لیکن برای آنکه کارهایی که مستحق ثواب است از آنچه مستحق عقاب است پدید آید، چه بعضی پسران را دوست دارند و دختران را ناپسند می‌شمارند، و بعضی افزایش مال را پسندند و از کاهش آن ناخرسندند.
# [و او را از خیر پرسیدند فرمود:] خیر آن نیست که مال و فرزندت بسیار شود، بلکه خیر آن است که دانشت فراوان گردد و بردباری‌ات بزرگ‌مقدار، و بر مردمان سرافرازی کنی به پرستش پروردگار. پس اگر کاری نیک کردی خدا را سپاس گویی و اگر گناه ورزیدی از او آمرزش جویی، و در دنیا خیری نبود جز دو کس را: یکی آن که گناهانی ورزید و به [[توبه]] آن گناهان را در رسید، و دیگری آن که در کارهای نیکو شتابید.
# [و او را از خیر پرسیدند فرمود:] خیر آن نیست که مال و فرزندت بسیار شود، بلکه خیر آن است که دانشت فراوان گردد و بردباری‌ات بزرگ‌مقدار، و بر مردمان سرافرازی کنی به پرستش پروردگار. پس اگر کاری نیک کردی خدا را سپاس گویی و اگر گناه ورزیدی از او آمرزش جویی، و در دنیا خیری نبُوَد جز دو کس را: یکی آن که گناهانی ورزید و به [[توبه]] آن گناهان را در رسید، و دیگری آن که در کارهای نیکو شتابید.
# هیچ کاری با [[تقوا|تقوی]] اندک نیست و چگونه اندک بود آنچه پذیرفتنی است.
# هیچ کاری با [[تقوا|تقوی]] اندک نیست و چگونه اندک بود آنچه پذیرفتنی است.
# نزدیکترین مردم به پیامبران، داناترین آنان است بدانچه آورده‌اند. [سپس برخواند:] «همانا نزدیکترین مردم به ابراهیم آنانند که پیرو او گردیدند و این پیامبر و کسانی که گرویدند.» [سپس فرمود:] دوستِ محمد(ص) کسی است که خدا را اطاعت کند هرچند نِسبش به محمد(ص) نرسد، و دشمن محمد(ص) کسی است که خدا را نافرمانی کند هرچند خویشاوند نزدیک محمد(ص) بود.
# نزدیکترین مردم به پیامبران، داناترین آنان است بدانچه آورده‌اند. [سپس برخواند:] «همانا نزدیکترین مردم به ابراهیم آنانند که پیرو او گردیدند و این پیامبر و کسانی که گرویدند.» [سپس فرمود:] دوستِ محمد(ص) کسی است که خدا را اطاعت کند هرچند نِسبش به محمد(ص) نرسد، و دشمن محمد(ص) کسی است که خدا را نافرمانی کند هرچند خویشاوند نزدیک محمد(ص) بود.
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
# [و او را از [[قریش]] پرسیدند، فرمود:] اما خاندان مَخْزوم: گل خوشبوی قریش‌اند، دوست داریم با مردانشان سخن گفتن، و زنانشان را به زنی گرفتن. امّا خاندان عَبدِ شمس: در رأی دور اندیشترند و در حمایت مال و فرزند نیرومندتر. لیکن ما در آنچه به دست داریم بخشنده‌تریم، و هنگام مرگ در دادن جان جوانمردتر، و آنان بیشتر به شمارند و فریبکارتر و زشت کردار، و ما گشاده زبانتر و خیرخواه‌تر و خوبتر به دیدار.(خوشروتر)
# [و او را از [[قریش]] پرسیدند، فرمود:] اما خاندان مَخْزوم: گل خوشبوی قریش‌اند، دوست داریم با مردانشان سخن گفتن، و زنانشان را به زنی گرفتن. امّا خاندان عَبدِ شمس: در رأی دور اندیشترند و در حمایت مال و فرزند نیرومندتر. لیکن ما در آنچه به دست داریم بخشنده‌تریم، و هنگام مرگ در دادن جان جوانمردتر، و آنان بیشتر به شمارند و فریبکارتر و زشت کردار، و ما گشاده زبانتر و خیرخواه‌تر و خوبتر به دیدار.(خوشروتر)
# دو کار با هم چه ناهمگون است و ناسازوار، کاری که لذتش رَوَد و گناهش مانَد، و کاری که رنجش برود و پاداشش ماند.
# دو کار با هم چه ناهمگون است و ناسازوار، کاری که لذتش رَوَد و گناهش مانَد، و کاری که رنجش برود و پاداشش ماند.
# [و در پی جنازه‌ای میرفت، شنید مردی میخندد فرمود:] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‌اند، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هِشته‌اند(نهاده‌اند)، و گویی آنچه از مردگان میبینیم مسافرانند که به زودی نزد ما باز میآیند، و آنان را در گورهاشان جای میدهیم و میراثشان را میخوریم، پنداریْ ما از پس آنان جاودان به سر میبریم. سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش میکنیم و نشانه قهر بلا و آفت میشویم.
# [و در پی جنازه‌ای میرفت، شنید مردی میخندد فرمود:] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‌اند، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هِشته‌اند(نهاده‌اند)، و گویی آنچه از مردگان می‌بینیم مسافرانند که به زودی نزد ما باز می‌آیند، و آنان را در گورهاشان جای می‌دهیم و میراثشان را می‌خوریم، پنداریْ ما از پس آنان جاودان به سر می‌بریم. سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش می‌کنیم و نشانه قهر بلا و آفت می‌شویم.
# خوشا آن که خود را خوار انگاشت، و کسبی پاکیزه داشت، و نهادش را از بدی بپرداخت، و خوی خود را نیکو ساخت و زیادت مالش را بخشید و زبان را از فزون‌گویی درکشید، و شرّ خود را به مردم نرساند و [[سنت|سنّت]] او را کافی بود، و خود را به [[بدعت]] منسوب نگرداند.<ref>یادداشت [[سید رضی]]: میگویم بعضی این فقره و آن را که پیش از آن است به رسول خدا(ص) نسبت دادهاند.</ref>
# خوشا آن که خود را خوار انگاشت، و کسبی پاکیزه داشت، و نهادش را از بدی بپرداخت، و خوی خود را نیکو ساخت و زیادت مالش را بخشید و زبان را از فزون‌گویی درکشید، و شرّ خود را به مردم نرساند و [[سنت|سنّت]] او را کافی بود، و خود را به [[بدعت]] منسوب نگرداند.<ref>یادداشت [[سید رضی]]: میگویم بعضی این فقره و آن را که پیش از آن است به رسول خدا(ص) نسبت دادهاند.</ref>
# رشک بردن زن کفران است و رشک بردن مرد ایمان.
# رشک بردن زن کفران است و رشک بردن مرد ایمان.
خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
# بزرگی آفریننده در اندیشه‌ات، آفریده را خرد می‌نمایاند در دیده‌ات.
# بزرگی آفریننده در اندیشه‌ات، آفریده را خرد می‌نمایاند در دیده‌ات.
# [و چون از [[صفین]] باز میگشت، به گورستان برون [[کوفه]] نگریست و فرمود:]‌ای آرمیدگان خانه‌های هراسناک، و محلت‌های تهی و گورهای تاریک، و‌ای غُنودگان در خاک!‌ای بی‌کسان،‌ای تنها خفتگان!‌ای وحشت زدگان! شما پیش از ما رفتید و ما پی شماییم و به شما رسندگان. امّا خانه‌ها، در آنها آرمیدند، امّا زنان؛ به زنیشان گزیدند. امّا مال‌ها، بخش گردیدند. خبر ما جز این نیست، خبری که نزد شماست چیست؟ [سپس به یاران خود نگریست و فرمود:] اگر آنان را رخصت میدادند که سخن گویند شما را خبر میدادند که بهترین توشه‌ها [[تقوا|پرهیزگاری]] است.
# [و چون از [[صفین]] باز میگشت، به گورستان برون [[کوفه]] نگریست و فرمود:]‌ای آرمیدگان خانه‌های هراسناک، و محلت‌های تهی و گورهای تاریک، و‌ای غُنودگان در خاک!‌ای بی‌کسان،‌ای تنها خفتگان!‌ای وحشت زدگان! شما پیش از ما رفتید و ما پی شماییم و به شما رسندگان. امّا خانه‌ها، در آنها آرمیدند، امّا زنان؛ به زنیشان گزیدند. امّا مال‌ها، بخش گردیدند. خبر ما جز این نیست، خبری که نزد شماست چیست؟ [سپس به یاران خود نگریست و فرمود:] اگر آنان را رخصت میدادند که سخن گویند شما را خبر میدادند که بهترین توشه‌ها [[تقوا|پرهیزگاری]] است.
# [و شنید مردی دنیا را نکوهش میکند فرمود:]‌ای نکوهنده جهان، فریفته به نیرنگ آن، به ژاژهایش دلباخته و به نکوهشش پرداخته. فریفته دنیایی و سرزنشش مینمایی؟ تو بر دنیا دعوی گناه داری، یا دنیا باید بر تو دعوی کند که گنهکاری؟ دنیا کی سرگشتهات ساخت و چسان به دام فریبت انداخت؟ با خفتنگاههای پدرانت که پوسیدند؟ یا با خوابگاههای مادرانت که در خاک آرمیدند؟ چند کس را با پنجه‌هایت تیمار داشتی؟ و چند بیمار را با دستهایت در بستر گذاشتی بهبود آنان را خواهان بودی، و دردشان را به پزشکان مینمودی. بامدادان، که دارویت آنان را بهبودی نداد، و گریهات آنان را سودی. بیمت آنان را فایدتی نبخشید، و آنچه خواهانش بودی به تو نرسید، و نه به نیرویت بیماری از آنان دور گردید. دنیا از او برایت نمونهای پرداخت، و از هلاکتجای وی نموداری ساخت. دنیا خانه راستی است برای کسی که آن را راستگو انگاشت، و خانه تندرستی است آن را که شناختش و باور داشت، و خانه بی‌نیازی است برای کسی که از آن توشه‌اندوخت، و خانه پند است برای آن که از آن پند آموخت. مسجد محبان خداست، و نمازگاه فرشتگان او، و فرودآمد نگاه [[وحی]] خدا و تجارتجای دوستان او. در آن آمرزش خدا را به دست آوردند و در آنجا بهشت را سود بردند. چه کسی دنیا را نکوهد حالی که بانگ برداشته است که جدا شدنی است، و فریاد کرده است که ناماندنی است، گفته است که خود خواهد مرد و از مردمش کسی جان به در نخواهد برد. با محنت خود از محنت برای آنان نمونه ساخت، و با شادمانیش آنان را به شوق شادمانی انداخت. شامگاه به سلامت گذشت و بامداد با مصیبتی جانگداز برگشت، تا مشتاق گرداند و بترساند، و بیم دهد و بپرهیزاند. پس مردمی در بامداد پشیمانی بدگوی او بودند و مردمی روز رستاخیز او را ستودند. دنیا به یادشان آورد، و یادآور شدند. با آنان سخن گفت و گفته او را راست داشتند. و پندشان داد، و از پند او بهره برداشتند.
# [و شنید مردی دنیا را نکوهش میکند فرمود:]‌ای نکوهنده جهان، فریفته به نیرنگ آن، به ژاژهایش دلباخته و به نکوهشش پرداخته. فریفته دنیایی و سرزنشش مینمایی؟ تو بر دنیا دعوی گناه داری، یا دنیا باید بر تو دعوی کند که گنهکاری؟ دنیا کی سرگشتهات ساخت و چسان به دام فریبت انداخت؟ با خفتنگاههای پدرانت که پوسیدند؟ یا با خوابگاههای مادرانت که در خاک آرمیدند؟ چند کس را با پنجه‌هایت تیمار داشتی؟ و چند بیمار را با دستهایت در بستر گذاشتی بهبود آنان را خواهان بودی، و دردشان را به پزشکان مینمودی. بامدادان، که دارویت آنان را بهبودی نداد، و گریهات آنان را سودی. بیمت آنان را فایدتی نبخشید، و آنچه خواهانش بودی به تو نرسید، و نه به نیرویت بیماری از آنان دور گردید. دنیا از او برایت نمونهای پرداخت، و از هلاکتجای وی نموداری ساخت. دنیا خانه راستی است برای کسی که آن را راستگو انگاشت، و خانه تندرستی است آن را که شناختش و باور داشت، و خانه بی‌نیازی است برای کسی که از آن توشه‌اندوخت، و خانه پند است برای آن که از آن پند آموخت. مسجدِ مُحِبّان خداست، و نمازگاهِ فرشتگان او، و فرودآمد نگاه [[وحی]] خدا و تجارت‌جای دوستان او. در آن آمرزش خدا را به دست آوردند و در آنجا بهشت را سود بردند. چه کسی دنیا را نکوهد حالی که بانگ برداشته است که جدا شدنی است، و فریاد کرده است که ناماندنی است، گفته است که خود خواهد مرد و از مردمش کسی جان به در نخواهد برد. با محنت خود از محنت برای آنان نمونه ساخت، و با شادمانیش آنان را به شوق شادمانی انداخت. شامگاه به سلامت گذشت و بامداد با مصیبتی جانگداز برگشت، تا مشتاق گرداند و بترساند، و بیم دهد و بپرهیزاند. پس مردمی در بامداد پشیمانی بدگوی او بودند و مردمی روز رستاخیز او را ستودند. دنیا به یادشان آورد، و یادآور شدند. با آنان سخن گفت و گفته او را راست داشتند. و پندشان داد، و از پند او بهره برداشتند.
# خدا را فرشته‌ای است که هر روز بانگ برمی‌دارد: بزایید برای مردن و فراهم کنید برای نابود گشتن و بسازید برای ویران شدن.
# خدا را فرشته‌ای است که هر روز بانگ برمی‌دارد: بزایید برای مردن و فراهم کنید برای نابود گشتن و بسازید برای ویران شدن.
# دنیا خانه‌ای است که از آن بگذرند، نه جایی که در آن به سر برند، و مردم در آن دو گونه‌اند: یکی آن که خود را فروخت و خویش را به تباهی انداخت، و دیگری که خود را خرید و آزاد ساخت.
# دنیا خانه‌ای است که از آن بگذرند، نه جایی که در آن به سر برند، و مردم در آن دو گونه‌اند: یکی آن که خود را فروخت و خویش را به تباهی انداخت، و دیگری که خود را خرید و آزاد ساخت.
۱۸٬۴۲۹

ویرایش