پرش به محتوا

جبر و اختیار: تفاوت میان نسخه‌ها

(اصلاح نشانی وب)
خط ۴: خط ۴:


در مباحث کلامی، آنجا که از تعلق علم و اراده و قدرت خداوند به افعال بندگان و خلق افعال سخن به میان می‌آید، این مسئله مطرح می‌شود که آیا در افعال بندگان، علم و اراده و قدرت خداوند مؤثر است وقدرت انسان در آن تأثیری ندارد و در واقع خداوند خالق و فاعل افعال انسانهاست یا نه؟ کسانی که علم و اراده و قدرت خداوند را در افعال بندگان مؤثر، و خلق (پدید آوردن) را از اوصاف انحصاری او می‌دانند و نسبت خلق را به انسان به هیچ وجهی روا نمی‌دارند، به جبر قائل می‌شوند. در مقابل اینان، کسانی که در انسان به اراده و قدرت مؤثر در ایجاد و انجام فعل عقیده دارند و او را خالق و فاعل افعالش می‌شناسند، به اختیار قائل‌اند.  
در مباحث کلامی، آنجا که از تعلق علم و اراده و قدرت خداوند به افعال بندگان و خلق افعال سخن به میان می‌آید، این مسئله مطرح می‌شود که آیا در افعال بندگان، علم و اراده و قدرت خداوند مؤثر است وقدرت انسان در آن تأثیری ندارد و در واقع خداوند خالق و فاعل افعال انسانهاست یا نه؟ کسانی که علم و اراده و قدرت خداوند را در افعال بندگان مؤثر، و خلق (پدید آوردن) را از اوصاف انحصاری او می‌دانند و نسبت خلق را به انسان به هیچ وجهی روا نمی‌دارند، به جبر قائل می‌شوند. در مقابل اینان، کسانی که در انسان به اراده و قدرت مؤثر در ایجاد و انجام فعل عقیده دارند و او را خالق و فاعل افعالش می‌شناسند، به اختیار قائل‌اند.  
== اختیار انسان از نظر شیعه و معتزله ==
==اختیار انسان از نظر شیعه و معتزله==
[[شیعیان]] با اعتقاد به دو اصل [[عدل]] و [[حکمت]] الهی، معتقد به مختار بودن انسان در افعالی است که در مدار [[تکلیف]] قرار گرفته، و انسان بر آنها ستایش و نکوهش می‎شود دارند؛ چرا که تکلیف نمودن انسانِ مجبور و ستایش و یا نکوهش او بر کاری که از وی صادر گردیده قبیح و نارواست، و به مقتضای اصل عدل و حکمت، ‌خداوند از افعال قبیح منزه است.
[[شیعیان]] با اعتقاد به دو اصل [[عدل]] و [[حکمت]] الهی، معتقد به مختار بودن انسان در افعالی است که در مدار [[تکلیف]] قرار گرفته، و انسان بر آنها ستایش و نکوهش می‎شود دارند؛ چرا که تکلیف نمودن انسانِ مجبور و ستایش و یا نکوهش او بر کاری که از وی صادر گردیده قبیح و نارواست، و به مقتضای اصل عدل و حکمت، ‌خداوند از افعال قبیح منزه است.


خط ۲۵: خط ۲۵:
«اِن الباری تعالی عدل حکیم... و لا یجوز أن یرید من العباد خلاف ما یأمر، و یحتم علیهم شیئا ثم یُجازیهم علیه؛<ref>شهرستانی، ملل و نحل،۱۳۶۴ش، ج۱، ص۶۱.</ref> خداوند عادل و حکیم است و روا نیست که از بندگان، خلاف آنچه که امر می‎‌کند خواسته، و آنان را بر کاری مجبور سازد و آن گاه مجازاتشان کند.»
«اِن الباری تعالی عدل حکیم... و لا یجوز أن یرید من العباد خلاف ما یأمر، و یحتم علیهم شیئا ثم یُجازیهم علیه؛<ref>شهرستانی، ملل و نحل،۱۳۶۴ش، ج۱، ص۶۱.</ref> خداوند عادل و حکیم است و روا نیست که از بندگان، خلاف آنچه که امر می‎‌کند خواسته، و آنان را بر کاری مجبور سازد و آن گاه مجازاتشان کند.»
[[ابن میثم بحرانی]]، ‌پس از اشاره به این که مختار بودن انسان امری است بدیهی و به اقامه برهان نیاز ندارد، وجوهی را بر توجه دادن به این امر بدیهی یادآور شده است که دو نمونه آن عبارتند از:
[[ابن میثم بحرانی]]، ‌پس از اشاره به این که مختار بودن انسان امری است بدیهی و به اقامه برهان نیاز ندارد، وجوهی را بر توجه دادن به این امر بدیهی یادآور شده است که دو نمونه آن عبارتند از:
* هر عاقلی مدح بر احسان، و ذم بر عدوان را نیکو می‎ داند، و این مطلب متفرع بر این است که نیکوکار و بدکار فاعل فعل خویش باشند.
*هر عاقلی مدح بر احسان، و ذم بر عدوان را نیکو می‎ داند، و این مطلب متفرع بر این است که نیکوکار و بدکار فاعل فعل خویش باشند.
* ما با درک وجدانی می یابیم که افعالمان تابع انگیزه های ما هستند و اختیار، معنایی جز این ندارد.<ref>بحرانی، قواعد المرام،۱۴۰۶ق،  ص۱۰۸</ref>
*ما با درک وجدانی می یابیم که افعالمان تابع انگیزه های ما هستند و اختیار، معنایی جز این ندارد.<ref>بحرانی، قواعد المرام،۱۴۰۶ق،  ص۱۰۸</ref>


[[خواجه نصیرالدین طوسی]] نیز فاعلیت و اختیار انسان را بدیهی دانسته و گفته است:
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] نیز فاعلیت و اختیار انسان را بدیهی دانسته و گفته است:
خط ۳۲: خط ۳۲:
«و الضروره قاضیة باستناد افعالنا الینا؛<ref>نصیرالدین طوسی، کشف المراد،۱۴۱۳ق، ص۳۰۸.</ref> درک بدیهی، گواه بر این است که افعالِ ما مَستَند به ما می‌‎باشند.»
«و الضروره قاضیة باستناد افعالنا الینا؛<ref>نصیرالدین طوسی، کشف المراد،۱۴۱۳ق، ص۳۰۸.</ref> درک بدیهی، گواه بر این است که افعالِ ما مَستَند به ما می‌‎باشند.»


== آراء متکلمان در تفسیر اختیار ==
==آراء متکلمان در تفسیر اختیار==
دلایل عقلی و نقلی یاد شده اصل اختیار را برای انسان ثابت می‎کند. بر این اساس، اعتقاد به جبر در افعال باطل است. اکنون باید دید، متکلمان اسلامی اختیار را چگونه تفسیر کرده‎اند.
دلایل عقلی و نقلی یاد شده اصل اختیار را برای انسان ثابت می‎کند. بر این اساس، اعتقاد به جبر در افعال باطل است. اکنون باید دید، متکلمان اسلامی اختیار را چگونه تفسیر کرده‎اند.
در تفسیر اختیار، سه دیدگاه مطرح شده است که عبارتند از:
در تفسیر اختیار، سه دیدگاه مطرح شده است که عبارتند از:
# دیدگاه [[تفویض]]
#دیدگاه [[تفویض]]
# دیدگاه کسب
#دیدگاه کسب
# دیدگاه [[امر بین الامرین|امر بین الأمرین]]
#دیدگاه [[امر بین الامرین|امر بین الأمرین]]
=== نظریه تفویض ===
===نظریه تفویض===
حاصل این نظریه این است که فعل اختیاری انسان فقط توسط او پدید می‎آید و مخلوق خداوند نیست. انتساب فعل انسان به خداوند انتساب حقیقی نیست، بلکه بدین جهت است که خداوند انسان را آفریده و به او قدرت انجام فعل را عطا کرده است، ولی در انجام یا ترک فعل او دخالتی ندارد، یعنی فعل انسان از نظر تکوینی به خود او واگذار شده است. دلایلی که قاضی [[عبدالجبار معتزلی]] بر این نظریه اقامه کرده عبارتند از:
حاصل این نظریه این است که فعل اختیاری انسان فقط توسط او پدید می‎آید و مخلوق خداوند نیست. انتساب فعل انسان به خداوند انتساب حقیقی نیست، بلکه بدین جهت است که خداوند انسان را آفریده و به او قدرت انجام فعل را عطا کرده است، ولی در انجام یا ترک فعل او دخالتی ندارد، یعنی فعل انسان از نظر تکوینی به خود او واگذار شده است. دلایلی که قاضی [[عبدالجبار معتزلی]] بر این نظریه اقامه کرده عبارتند از:
* فعل انسان تابع قصد و اراده او است، آنچه که اراده کند، انجام می‎دهد، و آنچه که اراده نکند انجام نمی‎‌دهد، بنابراین انسان، خود پدید آورنده فعل خویش است، و خداوند آن را در انسان نیافریده است.<ref>قاضی، شرح الاصول الخمسة،۱۴۲۲ق، ص۲۲۶</ref>
*فعل انسان تابع قصد و اراده او است، آنچه که اراده کند، انجام می‎دهد، و آنچه که اراده نکند انجام نمی‎‌دهد، بنابراین انسان، خود پدید آورنده فعل خویش است، و خداوند آن را در انسان نیافریده است.<ref>قاضی، شرح الاصول الخمسة،۱۴۲۲ق، ص۲۲۶</ref>
* نمی‌توان خداوند را خالق افعال بشر دانست، زیرا در افعال بشر ظلم و ستم وجود دارد، و خداوند از ظلم و ستم منزه است.<ref>قاضی، شرح الاصول الخمسة،۱۴۲۲ق، ص۲۳۱</ref>
*نمی‌توان خداوند را خالق افعال بشر دانست، زیرا در افعال بشر ظلم و ستم وجود دارد، و خداوند از ظلم و ستم منزه است.<ref>قاضی، شرح الاصول الخمسة،۱۴۲۲ق، ص۲۳۱</ref>
* [[آیه|آیات]] ''[[قرآن]]'' نیز بیانگر این است که خداوند آفریدگار فعل انسان نیست، زیرا مطابق این آیات آنچه را خداوند می‎‎ آفریند نیکو است «الذی احسن کل شیء خلقه» و دارای اتقان است «الذی اتقن کل شیء» در حالی که میان افعال بشر کارهای ناپسند و غیر متقن یافت می‎‌شود، پس خداوند فاعل و خالق این افعال نیست. قرآن کریم فرموده است:
*[[آیه|آیات]] ''[[قرآن]]'' نیز بیانگر این است که خداوند آفریدگار فعل انسان نیست، زیرا مطابق این آیات آنچه را خداوند می‎‎ آفریند نیکو است «الذی احسن کل شیء خلقه» و دارای اتقان است «الذی اتقن کل شیء» در حالی که میان افعال بشر کارهای ناپسند و غیر متقن یافت می‎‌شود، پس خداوند فاعل و خالق این افعال نیست. قرآن کریم فرموده است:
«فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیکفُرْ؛ یعنی امر ایمان و کفر به [[مشیت]] و خواست انسان واگذار شده است.<ref> قاضی، شرح الاصول الخمسة،۱۴۲۲ق، ص۲۳۹-۲۴۳</ref>
«فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیکفُرْ؛ یعنی امر ایمان و کفر به [[مشیت]] و خواست انسان واگذار شده است.<ref> قاضی، شرح الاصول الخمسة،۱۴۲۲ق، ص۲۳۹-۲۴۳</ref>
و آیات دیگری که به گونه‎‌های مختلف، بیانگر این مطلب می‌‌‎باشند.<ref> قاضی، شرح الاصول الخمسة،۱۴۲۲ق، ص۲۴۳-۲۴۴</ref>
و آیات دیگری که به گونه‎‌های مختلف، بیانگر این مطلب می‌‌‎باشند.<ref> قاضی، شرح الاصول الخمسة،۱۴۲۲ق، ص۲۴۳-۲۴۴</ref>


==== نقد نظریه تفویض ====
====نقد نظریه تفویض====
# ادله تفویض فقط می‌تواند اثبات کند که فعل انسان حقیقتاً به خود او مستند است، و او فاعل حقیقی فعل خویش است، و از روی اختیار و اراده آن را انجام می‎‌دهد، اما این که فعل او مخلوق خداوند نیست، از دلایل ارائه شده به دست نمی‎‌آید
#ادله تفویض فقط می‌تواند اثبات کند که فعل انسان حقیقتاً به خود او مستند است، و او فاعل حقیقی فعل خویش است، و از روی اختیار و اراده آن را انجام می‎‌دهد، اما این که فعل او مخلوق خداوند نیست، از دلایل ارائه شده به دست نمی‎‌آید
# تفویض نوعی ثنوی گرایی است و با اصل [[توحید]] در خالقیت و تدبیر منافات دارد.<ref> ملا صدرا، اسفار،۱۹۸۱م، ج ۶، ص۳۷۰</ref>
#تفویض نوعی ثنوی گرایی است و با اصل [[توحید]] در خالقیت و تدبیر منافات دارد.<ref> ملا صدرا، اسفار،۱۹۸۱م، ج ۶، ص۳۷۰</ref>
# این نظریه با عمومیت قدرت و مالکیت مطلقه الهی منافات دارد.<ref>صدوق، التوحید،۱۳۵۷ش، ص۳۵۹</ref>
#این نظریه با عمومیت قدرت و مالکیت مطلقه الهی منافات دارد.<ref>صدوق، التوحید،۱۳۵۷ش، ص۳۵۹</ref>


در روایات از طرفداران این نظریه به مجوس امت اسلامی تعبیر شده است<ref>مجلسی، بحار الانوار،۱۴۰۳ق، ج۵، ص۱۲۰، روایت ۵۸</ref>{{یاد| مشابهت میان قدریه و مجوس در این است که هر دو معتقد به جبر هستند امیرالمؤمنین (ع) در روایتی قدریه را مجوس امت اسلام معرفی کرده است.عن أمير المؤمنين قال : لكل أمة مجوس ومجوس هذه الامة الذين يقولون : لا قدر.<ref>مجلسی، بحار الانوار،۱۴۰۳ق، ج ۵، ص۱۲۰، روایت ۵۸</ref> }}
در روایات از طرفداران این نظریه به مجوس امت اسلامی تعبیر شده است<ref>مجلسی، بحار الانوار،۱۴۰۳ق، ج۵، ص۱۲۰، روایت ۵۸</ref>{{یاد| مشابهت میان قدریه و مجوس در این است که هر دو معتقد به جبر هستند امیرالمؤمنین (ع) در روایتی قدریه را مجوس امت اسلام معرفی کرده است.عن أمير المؤمنين قال : لكل أمة مجوس ومجوس هذه الامة الذين يقولون : لا قدر.<ref>مجلسی، بحار الانوار،۱۴۰۳ق، ج ۵، ص۱۲۰، روایت ۵۸</ref> }}
{{هم‌چنین ببینید|تفویض}}
{{هم‌چنین ببینید|تفویض}}


=== نظریه کسب ===
===نظریه کسب===
اکثریت متکلمان اشعری بر این عقیده اند که افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق می‎یابد و قدرت و اختیار انسان در تحقق افعال او هیچ گونه تأثیری ندارد. مؤلف مواقف گفته است:
اکثریت متکلمان اشعری بر این عقیده اند که افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق می‎یابد و قدرت و اختیار انسان در تحقق افعال او هیچ گونه تأثیری ندارد. مؤلف مواقف گفته است:


خط ۶۵: خط ۶۵:
«فاعل مختار بودن انسان معنایی جز این ندارد که او با قصد و اراده، افعال خود را ایجاد می‎کند، و از طرفی، خداوند فاعل مستقل همه چیز و از جمله افعال انسان است، و روشن است که دو قدرت مستقل به یک فعل تعلق نمی‎گیرد. برای رهایی از این بن بست چاره‎ای جز این نیست که بگوییم خداوند خالق فعل انسان، و انسان کاسب آن است».<ref>خیالی، شرح العقاید النسفیة، ص۱۱۵-۱۱۷</ref>
«فاعل مختار بودن انسان معنایی جز این ندارد که او با قصد و اراده، افعال خود را ایجاد می‎کند، و از طرفی، خداوند فاعل مستقل همه چیز و از جمله افعال انسان است، و روشن است که دو قدرت مستقل به یک فعل تعلق نمی‎گیرد. برای رهایی از این بن بست چاره‎ای جز این نیست که بگوییم خداوند خالق فعل انسان، و انسان کاسب آن است».<ref>خیالی، شرح العقاید النسفیة، ص۱۱۵-۱۱۷</ref>


==== تفسیر کسب ====
====تفسیر کسب====
متکلمان اشعری در تفسیر «کسب» نظریات مختلفی ابراز نموده‌‎اند، ولی مشهورترین آنها این است که «مقارنت ایجاد فعل از جانب خداوند با قدرت و اختیار انسان که آن نیز مخلوق خداوند است «کسب» نامیده می‎‌شود و مقارنت یاد شده از قبیل مقارنت تأثیری نیست، یعنی قدرت و اختیار انسان در تحقق فعل او دخالت ندارد، بلکه از قبیل مقارنت ظرف و مظروف، و حالّ و محل است.
متکلمان اشعری در تفسیر «کسب» نظریات مختلفی ابراز نموده‌‎اند، ولی مشهورترین آنها این است که «مقارنت ایجاد فعل از جانب خداوند با قدرت و اختیار انسان که آن نیز مخلوق خداوند است «کسب» نامیده می‎‌شود و مقارنت یاد شده از قبیل مقارنت تأثیری نیست، یعنی قدرت و اختیار انسان در تحقق فعل او دخالت ندارد، بلکه از قبیل مقارنت ظرف و مظروف، و حالّ و محل است.
چنان که [[میر سید شریف گرگانی]] و فاضل قوشچی گفته‌‎اند:
چنان که [[میر سید شریف گرگانی]] و فاضل قوشچی گفته‌‎اند:
«مراد از این که انسان فعل خود را کسب می‎‌کند این است که قدرت و اراده او به وقوع فعل تقارن دارد، بدون این که قدرت او در وجود فعل تأثیری داشته باشد، جز این که انسان محل وقوع فعل است».<ref>عضدالدین ایجی، شرح المواقف، ج ۸، ص۱۴۶.</ref>
«مراد از این که انسان فعل خود را کسب می‎‌کند این است که قدرت و اراده او به وقوع فعل تقارن دارد، بدون این که قدرت او در وجود فعل تأثیری داشته باشد، جز این که انسان محل وقوع فعل است».<ref>عضدالدین ایجی، شرح المواقف، ج ۸، ص۱۴۶.</ref>


==== نقد نظریه کسب ====
====نقد نظریه کسب====
نظریه کَسْب نه تنها از طرف مخالفان اشاعره (متکلمان [[عدلیه]]) مورد نقد قرار گرفته و اِبطال گردیده است، بلکه برخی از محققان اشاعره نیز آن را کافی در حل مشکل [[جبر]] ندانسته‌‎اند، چنان که احمد امین مصری آن را تعبیر جدیدی از نظریه جبر دانسته و گفته است:
نظریه کَسْب نه تنها از طرف مخالفان اشاعره (متکلمان [[عدلیه]]) مورد نقد قرار گرفته و اِبطال گردیده است، بلکه برخی از محققان اشاعره نیز آن را کافی در حل مشکل [[جبر]] ندانسته‌‎اند، چنان که احمد امین مصری آن را تعبیر جدیدی از نظریه جبر دانسته و گفته است:
«و هو کما تری لا یقدم فی الموضوع و لایؤخر، فهو شکل جدید فی التعبیر عن الجبر؛ این نظریه موضوع را تغییر نمی‎دهد، بلکه تعبیر جدیدی از جبر است.»<ref>أمین، ضحی الاسلام، ج ۳، ص۵۷</ref>
«و هو کما تری لا یقدم فی الموضوع و لایؤخر، فهو شکل جدید فی التعبیر عن الجبر؛ این نظریه موضوع را تغییر نمی‎دهد، بلکه تعبیر جدیدی از جبر است.»<ref>أمین، ضحی الاسلام، ج ۳، ص۵۷</ref>
خط ۷۷: خط ۷۷:
«تفسیر کسب به تقارن عادی میان فعل و قدرت انسان( بدون آن که قدرت او در تحقق فعل تأثیری داشته باشد)، علاوه بر این که با اصطلاح لغوی و قرآنی آن هماهنگ نیست، از عهده توجیه مسأله [[تکلیف]] و اصل عدل الهی و مسؤولیت انسان بر نمی‌‎آید، زیرا مقارنت مزبور، نتیجه ایجاد فعل توسط خداوند در ظرف قدرت انسان است، نه مقدور و مخلوق انسان، تا این که مصحح نسبت فعل به انسان باشد، و فعل همان گونه که با قدرت انسان مقارنت دارد، با سمع و بصر وعلم او نیز مقارن است، در این صورت قدرت چه امتیازی دارد که مقارنت فعل با آن موجب نسبت دادن فعل به انسان شناخته شود؟!»<ref>سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، الناشر مؤسسة النشر الإسلامي، ج ۲، ص۱۹۸.</ref>
«تفسیر کسب به تقارن عادی میان فعل و قدرت انسان( بدون آن که قدرت او در تحقق فعل تأثیری داشته باشد)، علاوه بر این که با اصطلاح لغوی و قرآنی آن هماهنگ نیست، از عهده توجیه مسأله [[تکلیف]] و اصل عدل الهی و مسؤولیت انسان بر نمی‌‎آید، زیرا مقارنت مزبور، نتیجه ایجاد فعل توسط خداوند در ظرف قدرت انسان است، نه مقدور و مخلوق انسان، تا این که مصحح نسبت فعل به انسان باشد، و فعل همان گونه که با قدرت انسان مقارنت دارد، با سمع و بصر وعلم او نیز مقارن است، در این صورت قدرت چه امتیازی دارد که مقارنت فعل با آن موجب نسبت دادن فعل به انسان شناخته شود؟!»<ref>سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، الناشر مؤسسة النشر الإسلامي، ج ۲، ص۱۹۸.</ref>


===نظریه امر بین الامرین ===
===نظریه امر بین الامرین===
{{اصلی|امر بین الامرین}}
{{اصلی|امر بین الامرین}}
نظریه تفویض با توجیه در خالقیت و عمومیت قدرت و مالکیت مطلقه الهی منافات دارد، و نظریه کسب نیز با [[جبرگرایی|جبرگرائی]] جز در تعبیر و اصطلاح، تفاوتی ندارد، و در نتیجه با اصل [[عدل]] الهی و [[تکلیف]] و توابع آن ناسازگار است.
نظریه تفویض با توجیه در خالقیت و عمومیت قدرت و مالکیت مطلقه الهی منافات دارد، و نظریه کسب نیز با [[جبرگرایی|جبرگرائی]] جز در تعبیر و اصطلاح، تفاوتی ندارد، و در نتیجه با اصل [[عدل]] الهی و [[تکلیف]] و توابع آن ناسازگار است.
خط ۸۵: خط ۸۵:
بر اساس این نظریه هم انسان مالک فعل خویش و قادر بر آن است، و هم فعل او مملوک خدا و مقدور الهی است و این دو، در طول یکدیگرند نه در عرض یکدیگر. پس تعارضی بین این دو نیست. به عبارت دیگر کار انسان در عین این که مستند به انسان است، مستند به اراده ذات بارى تعالى نیز است؛ اما اراده و اختیار انسان در عرض اراده الهى نیست تا شریک در اراده الهى شود، بلکه در طول اراده الهى است؛ یعنى اراده و اختیار و قدرت انسان، یکى از اجزای علت تامه افعال اختیارى او است. پس انسان مجبور نیست؛ زیرا ملاک اختیار؛ یعنى قدرت و اراده در او موجود است و در عین حال او مختار على الاطلاق نیز نیست؛ و این همان معناى امر بین امرین است که بر تمام افعال صادره از انسان حاکم است. <ref>مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۳، ص ۱۶۳-۱۷۴.</ref>
بر اساس این نظریه هم انسان مالک فعل خویش و قادر بر آن است، و هم فعل او مملوک خدا و مقدور الهی است و این دو، در طول یکدیگرند نه در عرض یکدیگر. پس تعارضی بین این دو نیست. به عبارت دیگر کار انسان در عین این که مستند به انسان است، مستند به اراده ذات بارى تعالى نیز است؛ اما اراده و اختیار انسان در عرض اراده الهى نیست تا شریک در اراده الهى شود، بلکه در طول اراده الهى است؛ یعنى اراده و اختیار و قدرت انسان، یکى از اجزای علت تامه افعال اختیارى او است. پس انسان مجبور نیست؛ زیرا ملاک اختیار؛ یعنى قدرت و اراده در او موجود است و در عین حال او مختار على الاطلاق نیز نیست؛ و این همان معناى امر بین امرین است که بر تمام افعال صادره از انسان حاکم است. <ref>مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۳، ص ۱۶۳-۱۷۴.</ref>


==== تفسیر فلسفی أمر بین الأمرین ====
====تفسیر فلسفی أمر بین الأمرین====
تفسیر فلسفی أمر بین الأمرین بر پایه دو اصل فلسفی استوار است:
تفسیر فلسفی أمر بین الأمرین بر پایه دو اصل فلسفی استوار است:


# به مقتضای اصالت و وحدت حقیقت وجود، هستی در همه مصادیق و مراتب خود آثار ویژه‌ای دارد و در نتیجه استناد افعال و آثار به موجودات اعم از مجرد و مادی، جاندار و بی‎جان استناد حقیقی است. چنان که رابطه [[اصل علیت|علیت و معلولیت]] میان موجودات نیز بر پایه همین اصل قابل تفسیر است، یعنی وجودِ رابطه تکوینی و ملازمه وجودی میان فعل و فاعل و اثر و مؤثر.
#به مقتضای اصالت وجود و [[وحدت وجود]]، هستی در همه مصادیق و مراتب خود آثار ویژه‌ای دارد و در نتیجه استناد افعال و آثار به موجودات اعم از مجرد و مادی، جاندار و بی‎جان استناد حقیقی است. چنان که رابطه [[اصل علیت|علیت و معلولیت]] میان موجودات نیز بر پایه همین اصل قابل تفسیر است، یعنی وجودِ رابطه تکوینی و ملازمه وجودی میان فعل و فاعل و اثر و مؤثر.
# هستیِ امکانی، هویتی وابسته و نیازمند است،‌ و این وابستگی و فقر، عین ذات و هویت اوست نه زائد و عارض بر آن، زیرا در غیر این صورت، نوعی استقلال و غِنا یافته و رقیب و همانند [[واجب الوجود]] بالذات خواهد بود که با اصل توحید ذاتی خداوند منافات دارد، و از آنجا که ایجاد، متفرع بر وجود است بنابراین، هستی‎‌های امکانی، همان گونه که در وجود خود استقلال ندارند، در ایجاد و فعل نیز مستقل نخواهند بود.
#هستیِ امکانی، هویتی وابسته و نیازمند است،‌ و این وابستگی و فقر، عین ذات و هویت اوست نه زائد و عارض بر آن، زیرا در غیر این صورت، نوعی استقلال و غِنا یافته و رقیب و همانند [[واجب الوجود]] بالذات خواهد بود که با اصل توحید ذاتی خداوند منافات دارد، و از آنجا که ایجاد، متفرع بر وجود است بنابراین، هستی‎‌های امکانی، همان گونه که در وجود خود استقلال ندارند، در ایجاد و فعل نیز مستقل نخواهند بود.


نتیجه روشن دو اصل مزبور این است که افعال انسان، ارتباط تکوینی و حقیقی با قدرت و اراده او داشته و او حقیقتاً فاعل کارهای خود می‎باشد (بنابراین، نظریه [[جبر]] باطل است) ولی از آنجا که هستی او، آفریده خداوند و مخلوق اوست، فعل او نیز در عین این که استناد تکوینی و حقیقی به او دارد مستند به خداوند می‎باشد. پس نظریه تفویض نیز باطل است و چون این دو استناد در طول یکدیگرند نه در عرض، هیچ گونه تعارضی رخ نخواهد داد. این تفسیر از نوآوری‌های [[صدر المتألهین]] است، و پس از وی مورد قبول پیروان [[حکمت متعالیه]] [[ملاصدرا|صدرائی]] قرار گرفته است.<ref>ملاصدرا، أسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۳۷۳-۳۷۸</ref>
نتیجه روشن دو اصل مزبور این است که افعال انسان، ارتباط تکوینی و حقیقی با قدرت و اراده او داشته و او حقیقتاً فاعل کارهای خود می‎باشد (بنابراین، نظریه [[جبر]] باطل است) ولی از آنجا که هستی او، آفریده خداوند و مخلوق اوست، فعل او نیز در عین این که استناد تکوینی و حقیقی به او دارد مستند به خداوند می‎باشد. پس نظریه تفویض نیز باطل است و چون این دو استناد در طول یکدیگرند نه در عرض، هیچ گونه تعارضی رخ نخواهد داد. این تفسیر از نوآوری‌های [[صدر المتألهین]] است، و پس از وی مورد قبول پیروان [[حکمت متعالیه]] [[ملاصدرا|صدرائی]] قرار گرفته است.<ref>ملاصدرا، أسفار، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۳۷۳-۳۷۸</ref>
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:
}}
}}


== تعارض اختیار با علم پیشین الهی ==
==تعارض اختیار با علم پیشین الهی==
مسئله ناسازگاری میان «علم پیشین خداوند» و «اختیار انسان» اینگونه است که بر اساس باور توحیدی، خداوند از روز ازل، از آنچه واقع می‌شود و آنچه واقع نمی‌شود آگاه است و لازمه این باور آنست که حوادث و کائنات جبراً و قهراً باید به نحوی واقع شوند که با علم الهی مطابقت داشته باشند. در نتیجه اختیار انسان بی معنا خواهد شد.<ref>ر.ک. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة، ۱۳۸۶ه، ج۶، ص۲۷۰–۲۷۱ و ص۲۸۱–۲۸۳؛ پلانتینجا الوین و دیگران، کلام فلسفی (مجموعه مقالات)، ۱۳۸۴ش، ص ۲۵۵–۲۸۲.</ref>
مسئله ناسازگاری میان «علم پیشین خداوند» و «اختیار انسان» اینگونه است که بر اساس باور توحیدی، خداوند از روز ازل، از آنچه واقع می‌شود و آنچه واقع نمی‌شود آگاه است و لازمه این باور آنست که حوادث و کائنات جبراً و قهراً باید به نحوی واقع شوند که با علم الهی مطابقت داشته باشند. در نتیجه اختیار انسان بی معنا خواهد شد.<ref>ر.ک. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة، ۱۳۸۶ه، ج۶، ص۲۷۰–۲۷۱ و ص۲۸۱–۲۸۳؛ پلانتینجا الوین و دیگران، کلام فلسفی (مجموعه مقالات)، ۱۳۸۴ش، ص ۲۵۵–۲۸۲.</ref>
به صورت کلی برای این مسئله دو پاسخ مشهور وجود دارد:
به صورت کلی برای این مسئله دو پاسخ مشهور وجود دارد:
=== جمع میان علم پیشین الهی و اراده آزاد در انسان ===
===جمع میان علم پیشین الهی و اراده آزاد در انسان===
فلاسفه اسلامی، معتقدند که علاوه بر اصل تحقق فعل، کیفیت صدور فعل از فاعلِ مختار نیز متعلَّق علم پیشین الهی بوده و علم ازلی الهی، علم به تحقق فعل با تمام مقدمات آن است که ناظر به صدورِ معلولات از علت‌های خاص آنها است و مقتضای آن این است که فعل فاعل مختار از فاعل مختار و فعل فاعل مجبور از فاعل مجبور صادر شود. از این رو نه تنها با اختیار منافاتی ندارد، بلکه آنرا اثبات می‌کند. به عبارتی دیگر یعنی خداوند از ازل می داند که هر انسانی از روی اختیار خودش چه کارهایی را انجام می‌دهد.<ref>ر.ک. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۴۲۳–۴۲۵؛ علامه طباطبائی، نهایة الحکمة، [بی‌تا]، ص ۱۴۴؛ میرداماد، قبسات، ۱۳۵۶ش، ص۴۷۱–۴۷۲؛ مطهری، انسان و سرنوشت، ۱۳۷۴ش، ص۱۲۵–۱۳۰.</ref>
فلاسفه اسلامی، معتقدند که علاوه بر اصل تحقق فعل، کیفیت صدور فعل از فاعلِ مختار نیز متعلَّق علم پیشین الهی بوده و علم ازلی الهی، علم به تحقق فعل با تمام مقدمات آن است که ناظر به صدورِ معلولات از علت‌های خاص آنها است و مقتضای آن این است که فعل فاعل مختار از فاعل مختار و فعل فاعل مجبور از فاعل مجبور صادر شود. از این رو نه تنها با اختیار منافاتی ندارد، بلکه آنرا اثبات می‌کند. به عبارتی دیگر یعنی خداوند از ازل می داند که هر انسانی از روی اختیار خودش چه کارهایی را انجام می‌دهد.<ref>ر.ک. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۴۲۳–۴۲۵؛ علامه طباطبائی، نهایة الحکمة، [بی‌تا]، ص ۱۴۴؛ میرداماد، قبسات، ۱۳۵۶ش، ص۴۷۱–۴۷۲؛ مطهری، انسان و سرنوشت، ۱۳۷۴ش، ص۱۲۵–۱۳۰.</ref>


=== فیلسوفان غربی و انکار تعلق علم خدا به افعال انسان===
===فیلسوفان غربی و انکار تعلق علم خدا به افعال انسان===
فیلسوفان غربی، بر این باورند که علم پیشین خداوند، تنها شامل موضوعاتی است که ذاتا و منطقا امکان شناخته شدن را داشته باشد. از سوی دیگر آنچه در «آینده» محقق می‌شود، هنوز وجود ندارد تا «اکنون» معلوم خداوند باشد. در نتیجه علم پیشین خداوند، به آینده‌ای که هنوز محقق نشده‌ است، تعلق نمی‌گیرد. همچنانکه «قدرت» خداوند بر محال تعلق نمی‌گیرد و این مستلزم نقص در خدا نیست. <ref>ر.ک. پترسون، عقل و اعتقاد دینی، ۱۳۹۰ش، ص ۱۳۰.</ref>
فیلسوفان غربی، بر این باورند که علم پیشین خداوند، تنها شامل موضوعاتی است که ذاتا و منطقا امکان شناخته شدن را داشته باشد. از سوی دیگر آنچه در «آینده» محقق می‌شود، هنوز وجود ندارد تا «اکنون» معلوم خداوند باشد. در نتیجه علم پیشین خداوند، به آینده‌ای که هنوز محقق نشده‌ است، تعلق نمی‌گیرد. همچنانکه «قدرت» خداوند بر محال تعلق نمی‌گیرد و این مستلزم نقص در خدا نیست. <ref>ر.ک. پترسون، عقل و اعتقاد دینی، ۱۳۹۰ش، ص ۱۳۰.</ref>


== تعارض اختیار با عصمت ==
==تعارض اختیار با عصمت==
در یک معنای کلی [[عصمت]]، به معنای محفوظ بودن شخص معصوم از گناه و خطاست و این سؤال پیش می‌آید که آیا عصمت با اختیار معصوم قابل جمع است؟
در یک معنای کلی [[عصمت]]، به معنای محفوظ بودن شخص معصوم از گناه و خطاست و این سؤال پیش می‌آید که آیا عصمت با اختیار معصوم قابل جمع است؟


خط ۱۴۳: خط ۱۴۳:
* [[تفویض]]
* [[تفویض]]
{{پایان}}
{{پایان}}
== پانویس ==
==پانویس==
{{پانوشت}}
{{پانوشت}}


== یادداشت ==
==یادداشت==
{{یادداشت‌ها}}
{{یادداشت‌ها}}
== منابع ==
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
* ایجی، عضدالدین عبدالرحمان بن احمد، شرح المواقف، قم، الشریف الرضی، بی تا.
* ایجی، عضدالدین عبدالرحمان بن احمد، شرح المواقف، قم، الشریف الرضی، بی تا.
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
{{پایان}}
{{پایان}}


== پیوند به بیرون ==
==پیوند به بیرون==
* [https://www.cgie.org.ir/fa/article/223785/جبر-و-اختیار دائره المعارف بزرگ اسلامی]
*[https://www.cgie.org.ir/fa/article/223785/جبر-و-اختیار دائره المعارف بزرگ اسلامی]
* [http://rch.ac.ir/article/Details/10292 دانشنامه جهان اسلام]
*[http://rch.ac.ir/article/Details/10292 دانشنامه جهان اسلام]
{{خداشناسی}}
{{خداشناسی}}
{{کلام اسلامی}}
{{کلام اسلامی}}
confirmed، protected، templateeditor
۶٬۰۳۸

ویرایش