confirmed، protected، templateeditor
۱٬۸۸۹
ویرایش
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
[[پرونده:شیخ فضل الله نوری بر چوبه دار.jpg|بندانگشتی]] | [[پرونده:شیخ فضل الله نوری بر چوبه دار.jpg|بندانگشتی]] | ||
مأمورین اجرا، حکم دادگاه انقلاب را به شیخ ابلاغ کردند و بلادرنگ او را در میان گرفته و از پلههای طبقه فوقانی عمارت توپخانه سرازیر شده وارد میدان شدند. | مأمورین اجرا، حکم دادگاه انقلاب را به شیخ ابلاغ کردند و بلادرنگ او را در میان گرفته و از پلههای طبقه فوقانی عمارت توپخانه سرازیر شده وارد میدان شدند. | ||
محکوم فاصله میان زندان و محل اعدام را با خونسردی و متانت پیمود و با وجود سن بالا، ضعف و ناتوانی از خود نشان نداد و در دقایق آخر عمر ثبات و استقامت خود را به ظهور رسانید. ناظرین نزدیک به محل اعدام گفتهاند که جان کندن شیخ بیش از نیم دقیقه طول نکشید و پس از آنکه او را بهدار کشیدند تشنجی در اعضایش ظاهر شد و سپس چراغ عمرش خاموش شد.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۷۱.</ref> به گفته [[سید حسین نصر]]، | محکوم فاصله میان زندان و محل اعدام را با خونسردی و متانت پیمود و با وجود سن بالا، ضعف و ناتوانی از خود نشان نداد و در دقایق آخر عمر ثبات و استقامت خود را به ظهور رسانید. ناظرین نزدیک به محل اعدام گفتهاند که جان کندن شیخ بیش از نیم دقیقه طول نکشید و پس از آنکه او را بهدار کشیدند تشنجی در اعضایش ظاهر شد و سپس چراغ عمرش خاموش شد.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، ص۱۲۷۱.</ref> به گفته [[سید حسین نصر]]، استاد مطالعات اسلامی و نتیجه شیخ فضلالله، سکینهخانم (همسر شیخ) او را از دار پایین آورده و بعدها در [[قم]] در صحن [[حرم حضرت معصومه(س)]] به خاک سپرد.<ref>دهباشی، حکمت و سیاست، ۱۳۹۴ش، ص۷.</ref> | ||
مشهور است که شیخ مهدی پسر شیخ فضل الله که از مشروطه خواهان بود در موقع اعدام پدرش حضور داشته و کف میزده و اظهار بشاشت میکرده. ولی ملک زاده مینویسد: این شهرت به کلی خالی از حقیقت و راستی است. میرزا محمد نجات به من گفته است که همان موقع اعدام شیخ، من به عمارت تخت مرمر رفتم و شیخ مهدی را دیدم زیر درخت چناری نشسته و گریه میکند.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، صص۱۲۷۱-۱۲۷۲.</ref> | مشهور است که شیخ مهدی پسر شیخ فضل الله که از مشروطه خواهان بود در موقع اعدام پدرش حضور داشته و کف میزده و اظهار بشاشت میکرده. ولی ملک زاده مینویسد: این شهرت به کلی خالی از حقیقت و راستی است. میرزا محمد نجات به من گفته است که همان موقع اعدام شیخ، من به عمارت تخت مرمر رفتم و شیخ مهدی را دیدم زیر درخت چناری نشسته و گریه میکند.<ref>ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران،ج ۶-۷، صص۱۲۷۱-۱۲۷۲.</ref> |