کاربر ناشناس
سید محمد بهبهانی: تفاوت میان نسخهها
جز
←قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی
imported>Bashiri جز (←در دوران محمدرضا شاه: اصلاح متن) |
imported>Bashiri |
||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
در بیستم بهمن ۱۳۴۰ نیز با آغاز برنامه [[اصلاحات ارضی]]، در تلگراف شدیداللحنی به شاه، وقایع دانشگاه و کشته شدن عدهای از دانشجویان را ناشی از تأخیر در افتتاح مجلس و نبودن آزادی دانست و شاه را به کوتاهی در انجام وظیفه متهم کرد. پس از این تلگراف، که با تشدید فعالیت [[سید جعفر بهبهانی]] فرزند سیدمحمد همراه بود، سیدجعفر که چندین دوره وکیل مجلس بود بازداشت شد.<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ج۱، ص۴۳۵</ref> | در بیستم بهمن ۱۳۴۰ نیز با آغاز برنامه [[اصلاحات ارضی]]، در تلگراف شدیداللحنی به شاه، وقایع دانشگاه و کشته شدن عدهای از دانشجویان را ناشی از تأخیر در افتتاح مجلس و نبودن آزادی دانست و شاه را به کوتاهی در انجام وظیفه متهم کرد. پس از این تلگراف، که با تشدید فعالیت [[سید جعفر بهبهانی]] فرزند سیدمحمد همراه بود، سیدجعفر که چندین دوره وکیل مجلس بود بازداشت شد.<ref>طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ج۱، ص۴۳۵</ref> | ||
====قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی==== | ====قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی==== | ||
به دنبال تصویب قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در ۱۶ مهر ۱۳۴۱، که در آن شرط [[سوگند|قسم]] به [[قرآن]] و [[مسلمان]] بودن از شرایط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان حذف و به زنان نیز حق رأی داده شده بود، رابطه بهبهانی و حکومت تیرهتر شد.<ref>مدنی، ج۱، ص۳۷۴، ۳۷۵؛ ملکی، مقدمه کاتوزیان، ص۱۴۹</ref> | به دنبال تصویب قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در ۱۶ مهر ۱۳۴۱، که در آن شرط [[سوگند|قسم]] به [[قرآن]] و [[اسلام|مسلمان]] بودن از شرایط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان حذف و به زنان نیز حق رأی داده شده بود، رابطه بهبهانی و حکومت تیرهتر شد.<ref>مدنی، ج۱، ص۳۷۴، ۳۷۵؛ ملکی، مقدمه کاتوزیان، ص۱۴۹</ref> | ||
در پی تصویب این قانون، علمای [[قم]] و [[نجف]]، همچون [[سید محسن طباطبائی حکیم|آیت الله حکیم]] و [[آیت الله خویی]]، با تلگراف به بهبهانی خواستار اقدام او برای لغو این قانون شدند و او نیز طی تلگرافی به شاه بر این خواسته تأکید کرد.بهبهانی برای اعتراض به این قانون، مردم را به اجتماع در [[مسجد سیدعزیزالله]]، در بازار [[تهران]]، فراخواند. در این مراسم، پس از سخنرانی خطیب مشهور تهران، [[محمدتقی فلسفی]]، بهبهانی با وجود کهنسالی به منبر رفت و از نخست وزیر خواست که این قانون اصلاح شود. | در پی تصویب این قانون، علمای [[قم]] و [[نجف]]، همچون [[سید محسن طباطبائی حکیم|آیت الله حکیم]] و [[آیت الله خویی]]، با تلگراف به بهبهانی خواستار اقدام او برای لغو این قانون شدند و او نیز طی تلگرافی به شاه بر این خواسته تأکید کرد.بهبهانی برای اعتراض به این قانون، مردم را به اجتماع در [[مسجد سیدعزیزالله]]، در بازار [[تهران]]، فراخواند. در این مراسم، پس از سخنرانی خطیب مشهور تهران، [[محمدتقی فلسفی]]، بهبهانی با وجود کهنسالی به منبر رفت و از نخست وزیر خواست که این قانون اصلاح شود. | ||
از آنجا که دولت به این اعتراضها توجهی نکرد، بهبهانی و سه نفر از | از آنجا که دولت به این اعتراضها توجهی نکرد، بهبهانی و سه نفر از [[مجتهد|مجتهدان]]، تصمیم گرفتند در مسجد حاج سیدعزیزالله، تحصن و مردم را به حضور در [[مسجد]] دعوت کنند. زمانی که بیاعتنایی دولت شدت یافت، بهبهانی که حدود نود سال داشت، وصیت کرد که اگر در این میان از دنیا رفت، جنازه او را تا این قانون لغو نشده در مسجد گذاشته، دفن نکنند. سرانجام، نخست وزیر در تلگرافی به علمای [[قم]] و تهران لغو تصویب نامه را اعلام کرد و با قبول خواستههای مراجع، اجتماعات بعدی نیز لغو شد.<ref>مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۲۷، ۳۳، ۵۲؛ دوانی، ج۲، ص۴۲، ۴۴، ۴۶، ۵۰، ۷۲ـ۷۳، ۱۳۷، ۱۴۸ـ۱۴۹، ۱۵۱، ۱۵۳ـ۱۵۴؛ هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۰۴، ۱۰۶ـ۱۰۷</ref> | ||
====انقلاب سفید==== | ====انقلاب سفید==== |