پرش به محتوا

آیه ۳۵ سوره بقره: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۹: خط ۳۹:
== درخت ممنوعه ==
== درخت ممنوعه ==
{{اصلی|شجره ممنوعه}}
{{اصلی|شجره ممنوعه}}
برخی مشهورترین قول درباره درخت ممنوعه را خوشه گندم می‌دانند.<ref>کاشانی، منهج الصادقین، تهران، ج۱، ص۱۵۷.</ref> در قرآن<ref>سوره صافات، آیه ۱۴۶.</ref>، شجر علاوه بر درخت، به بوته هم گفته می‌شود.<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج‏۱، ص۹۶.</ref> بعضی دیگر گفته‌اند این درخت، درخت انگور یا درخت انجیر یا درخت کافور یا درخت علم (علم خیر و شر) است.<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۲۲۰.</ref> مفسران گفته‌اند مصداق درخت ممنوعه، مهم نیست؛ بلکه پند گرفتن از این داستان است که مورد نظر قرآن است که خدا از هرچه نهی کرده‌، بر انسان است که از آنها دوری جوید.<ref>مدرسی، تفسیر هدایت، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۱۴۰.</ref>
برخی مشهورترین قول درباره درخت ممنوعه را خوشه گندم می‌دانند.<ref>کاشانی، منهج الصادقین، تهران، ج۱، ص۱۵۷.</ref> در [[قرآن]]<ref>سوره صافات، آیه ۱۴۶.</ref>، شجر علاوه بر درخت، به بوته هم گفته می‌شود.<ref>قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج‏۱، ص۹۶.</ref> بعضی دیگر گفته‌اند این درخت، درخت انگور یا درخت انجیر یا درخت کافور یا درخت علم (علم خیر و شر) است.<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۲۲۰.</ref> بنابر نظر [[تفسیر قرآن|مفسران]]، مصداق درخت ممنوعه، مهم نیست؛ بلکه پند گرفتن از این داستان است که مورد نظر قرآن است که [[خدا]] از هرچه نهی کرده‌، بر انسان است که از آنها دوری جوید.<ref>مدرسی، تفسیر هدایت، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۱۴۰.</ref>


در تفاسیر آمده است که نهی در آیه، نهی از خوردن میوه آن درخت بوده، نه نهی از نزدیک شدن به خود درخت؛<ref>ثعالبی، تفسیر الثعالبی، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۲۱۸؛ طباطبایی، المیزان، منشورات اسماعیلیان، ج۱، ص۱۳۰.</ref> و عبارت «لا تقربا» (نزدیک نشوید) در آیه شدت نهی را می‌رساند وگرنه نزدیک‌شدن بدون خوردن ضرری نداشت.<ref>قرشی، احسن‌الحدیث، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۹۶ و ۹۷.</ref>
در تفاسیر آمده است که نهی در آیه، نهی از خوردن میوه آن درخت بوده، نه نهی از نزدیک شدن به خود درخت؛<ref>ثعالبی، تفسیر الثعالبی، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۲۱۸؛ طباطبایی، المیزان، منشورات اسماعیلیان، ج۱، ص۱۳۰.</ref> و عبارت «لا تقربا» (نزدیک نشوید) در آیه شدت نهی را می‌رساند وگرنه نزدیک‌شدن بدون خوردن ضرری نداشت.<ref>قرشی، احسن‌الحدیث، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۹۶ و ۹۷.</ref>
۶٬۴۶۳

ویرایش