پرش به محتوا

سید ابوالحسن جلوه: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۶۵: خط ۶۵:
جلوه، در زندگی نامه‌اش درباره ترک اصفهان به قصد تهران می‌نویسد:
جلوه، در زندگی نامه‌اش درباره ترک اصفهان به قصد تهران می‌نویسد:
:::«... تا از اقامت اصفهان به جهت شیوع تهیدستی و اصرار در [[عیب‌جویی]] و متعرض شدن مردمان به یکدیگر و واجب الطاعة دانستن برخی خود را، دلتنگ شدم و به تهران آمدم و بر حسب انس و عادت و عدم قدرت بر منزل علی حده به مدرسه دارالشفاء فرود آمدم...‌» <ref>گلی زواره، ص۷۴</ref>
:::«... تا از اقامت اصفهان به جهت شیوع تهیدستی و اصرار در [[عیب‌جویی]] و متعرض شدن مردمان به یکدیگر و واجب الطاعة دانستن برخی خود را، دلتنگ شدم و به تهران آمدم و بر حسب انس و عادت و عدم قدرت بر منزل علی حده به مدرسه دارالشفاء فرود آمدم...‌» <ref>گلی زواره، ص۷۴</ref>
 
اشعار جلوه در هجرت از اصفهان:
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقل‌قول = شعر جلوه در ترک اصفهان:{{سخ}}{{شعر}}{{ب|به شهر جی چو دلم ناامید گشت از یار | نمود وسوسه دیو که سرکشم زنِگار}}{{ب|سفر گزینم و بدرود دوستان گویم | که در حضر نه مرا قدر ماند و نه مقدار}}{{ب| سروده‌اند بزرگان که‌ای هنرور مرد | به هر دیار که خوار آمدی مگیر قرار}}{{ب|که گر عزیز چو جانی چو دیر ماند هست | هماره مرد از او در گزند و در تیمار}}{{ب|از آن بسیج سفر را خیال می‌بستم | ز توشه ره خویش و ز باره رهوار}}{{ب|همی نیافتمی توشه غیر خون جگر | همی نیافتمی باره غیر پای فکار}}{{پایان شعر}}|تاریخ بایگانی |
| منبع = دیوان اشعار جلوه، ص۱۳۲ | تراز = وسط| عرض = 450px | اندازه خط = 10px| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}
{{شعر}}{{ب|به شهر جی چو دلم ناامید گشت از یار | نمود وسوسه دیو که سرکشم زنِگار}}{{ب|سفر گزینم و بدرود دوستان گویم | که در حضر نه مرا قدر ماند و نه مقدار}}{{ب| سروده‌اند بزرگان که‌ای هنرور مرد | به هر دیار که خوار آمدی مگیر قرار}}{{ب|که گر عزیز چو جانی چو دیر ماند هست | هماره مرد از او در گزند و در تیمار}}{{ب|از آن بسیج سفر را خیال می‌بستم | ز توشه ره خویش و ز باره رهوار}}{{ب|همی نیافتمی توشه غیر خون جگر | همی نیافتمی باره غیر پای فکار}}{{پایان شعر}} <ref>دیوان اشعار جلوه، ص۱۳۲</ref>
{{شعر}}{{ب|به شهر جی چو دلم ناامید گشت از یار | نمود وسوسه دیو که سرکشم زنِگار}}{{ب|سفر گزینم و بدرود دوستان گویم | که در حضر نه مرا قدر ماند و نه مقدار}}{{ب| سروده‌اند بزرگان که‌ای هنرور مرد | به هر دیار که خوار آمدی مگیر قرار}}{{ب|که گر عزیز چو جانی چو دیر ماند هست | هماره مرد از او در گزند و در تیمار}}{{ب|از آن بسیج سفر را خیال می‌بستم | ز توشه ره خویش و ز باره رهوار}}{{ب|همی نیافتمی توشه غیر خون جگر | همی نیافتمی باره غیر پای فکار}}{{پایان شعر}} <ref>دیوان اشعار جلوه، ص۱۳۲</ref>


۱۶٬۹۰۴

ویرایش