کاربر:Mahdi1382/درباره من
الکتب بساتین العلماء
هرد م از عمر می رود نفسی...چون نظر می کنم نمانده بسی...
- جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد
غلام همت آنم که دل بر او ننهاد
جهان نماند و خرم روان آدمیی
که بازماند ازو در جهان به نیکی یاد
سرای دولت باقی نعیم آخرت است
زمین سخت نگه کن چو مینهی بنیاد
کدام عیش درین بوستان که باد اجل
همی برآورد از بیخ قامت شمشاد
وجود عاریتی خانهایست بر ره سیل
چراغ عمر نهادست بر دریچهٔ باد
بسی برآید و بیما فرو رود خورشید
بهار گاه و خزان باشد و دی و مرداد
برین چه میگذرد دل منه که دجله بسی
پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد
گرت ز دست برآید، چو نخل باش کریم
ورت ز دست نیاید، چو سرو باش آزاد
سعدی شیرزای علیه الرحمه
- یا ذاالجلال والاکرام حبب الی لقاءک و احبب لقائی