کاربر:M.r.seifi/مقالات
برهان علیت یا برهان علت و معلول برهانی بر اثبات وجود خدا که بر پایه قاعده علیت بنا نهاده شده است.
تاریخچه
اصل علیت
برای واژه «علت» در زبان عربی معانی مختلفی گفته شده است. به عنوان نمونه ابن منظور معنای علت را «مرض» دانسته است. تفتازانی معتقد است چون مرض، سبب ضعف بنیه میشود در فلسفه، کلام و سایر علوم به کار رفته است.(خادمی، علیت، ص۲۵). علیت یک مفهوم بدیهی است که نمیتوان یک تعریف منطقی و حقیقی برای آن بیان کرد. با این حال تعریفهای شرح الاسمی از آن شده است: «تأثیر چیزی بر چیز دیگر» و یا به تعبیر مرتضی مطهری: «استناد واقعیتی به واقعیت دیگر».
یک دسته از براهین اثبات خدا، براهین جهانشناختی هستند که برخی از آنان عبارت است از: برهان حرکت، برهان حدوث، برهان امکان و وجوب، برهان نفس،، برهان نظم، برهان اخلاقی و برهان علیت. این براهین عمدتا مبتنی بر اصل علیت هستند، به این صورت که یکی از خصوصیات بارز جهان خارج را مبدأ قرار میدهند و اثبات میکنند چیزی در جهان خارج وجود دارد که نسبت به این خصوصیت حالت علّی دارد که نامش خدا میباشد. به عبارت دیگر در همه این براهین اصل علیت به عنوان یک مقدمه ضروری در نظر گرفته شده است.(تأملی در راههای خداشناسی)
اصل علیت از مهمترین ارکان معرفت بشری است. زیرا درک پدیدههای هستی تنها براساس باور نظام سببی و مسببی است. ابن رشد نفی علیت را مساوی با نفی عقل دانسته است. همچنین نتیجه بخشی یک استدلال مبتنی بر پذیرش اصل علیت است و بدون آن هیچ دلیلی نتیجه نخواهد داد. از این رو قاعده علیت امری بدیهی و از ضروریات است. شهید صدر بر بدیهی بودن قاعده علیت تاکید کرده است و از ضروریات است که قابل استدلال عقلی نیست؛ با این حال افرادی چون دیوید هیوم منکر بدیهی بودن علیت شدهاند، شهید صدر با تکیه بر استقرا و حساب احتمالات به هیوم پاسخ میدهد. وی در رد هیوم نوشته است که اگر یک بار مشاهده کنیم که «ب» در پی «الف» بیاید، احتمال تصادفی بودن آن را میدهیم؛ اما اگر همراهی «الف» و «ب» تکرار پذیرد، احتمال تکرار تصادف در آن ضعیف میشود. بنابراین تکرار نمونهها عاملی اساسی در دلیل استقرائی است؛ البته نه از جهت نقش روانشناختی آن در ایجاد عادت ذهنی؛ بلکه به جهت نقش خاص آن در کاهش ارزش احتمال تصادف بر اساس حساب احتمالات...»
کاربست علیت در اثبات خدا
تقریرهای مختلفی از برهان علیت مطرح شده است که دو نمونه از آن را بیان میکنیم.
برهان سینوی
ابن سینا در نمط چهارم با استناد به قاعده علیت معتقد است که همه اجزای هر مجموعهای که معلولند، نیازمند علتی ورای خود میباشند. او برای اثبات ادعای خود سه فرض را در نظر میگیرد:
- یا این مجموعه نیازمند علت نیست. بنابراین این مجموعه واجب الوجود بالذات است. اما چنین مجموعهای نمیتواند واجب الوجود باشد زیرا از طریق وجود اجزائش ضروت مییابد.
- و یا علتی می خواهد و علت آن بیرون از مجموعه نیست. در این صورت هم لازم میآید که چیزی علت خود باشد.
- و یا علت بیرون از مجموعه دارد.
از آنجا که فرض اول و دوم باطل است و فرض دیگری قابل تصور نیست پس فرض سوم ثابت می شود. در نتیجه هر چیزی نیازمند به علت بیرونی دارد.
برهان علامه طباطبایی
وجود هر معلولی عین ربط و وابستگی به معلول است و علت موجب قوام معلول است. اگر علت آن معلول علت دیگری باشد و علت دیگری هم معلول علت دیگر، هر یک نسبت به علت خود عین تعلق و وابستگی است. چیزی که عین ربط است تنها با وجودی مستقل پدید میآید. پس اگر سلسله علل و معلول به یک علت مستقل ختم نشوند، هیج یک از اجزا سلسله تحقق نخواهد یاقت. لکن سلسله علل و معلولات در خارح موجوداند پس علتی بدون اینکه معلول علت دیگر باشد در رأس علل وجود دارد.
و از این طریق علتی را ثابت میکند که معلول علت دیگر نیست و خداوند را به مثابه چنین علتی در نظر میگیرند.
تقریر جوادی آملی
به اعتقاد جوادی آملی، برهان علیت را نمی توان به عنوان یک دلیل جداگانه برای اثبات خداوند برشمرد، زیرا قانون علیت، اصل و ریشه هرگونه استدلال است و بدون آن هیچ اندیشهای استوار نیست. جوادی آملی در توضیح اصل علیت و کاربرد آن در اثبات وجود خدا، معتقد است که یکی از اوصاف علت و معلول نفی دور و نفی تسلسل در علل است و چون دور و تسلسل محال در علت و معلول محال است، باید سلسله علل به علت نخستین منتهی شود و آن علتی است که معلول نمیباشد. چنین علتی هرچند بر واجب الوجود منطبق است ولی بحثهای دیگری درباره علت نخستین باقی میماند که آیا او واجب است یا نه و ابید با بررسی دیگری به وجوب آن پی برد.
غرض آنکه قانون علیت و معلویت جدای از قوانین دیگر و در کنار آنها نیست؛بلکه زیر بنای همه ادلهای است که درباره اثبات واجب الوجود مطرح است، زیرا براهین اثبات خدا مانند امکان و وجوب، حدوث و قدم، حرکت، نظم مبتنی بر اصل علیت هستند.(جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ص۴۶.)
(برهان علیت و شبهات فلسفه غرب) فاطمه شاکرین