کاربر:Hasanejraei/صفحه تمرین
اسلام سیاسی اشاره به مبنایی فکری است که بر اساس آن، دین اسلام با سرشتی سیاسی، نهتنها حاوی دستورات و برنامههایی برای زندگی فردی انسانها است، بلکه حیات سیاسی آنان را نیز در بر میگیرد.[۱] بر اساس چنین رویکردی، اجرای شریعت و تحقق اهداف اسلام، در گرو تشکیل حکومت اسلامی است.[۲] این اصطلاح گرچه در قرن بیستم میلادی وضع شده است، اما نظریهپردازان و چهرههای اصلی آن، بر منابع اصیل اسلامی اتکا کردهاند.[۳]
این مفهوم همچنین برای درک تحولات و رویدادهایی وضع شده است که در کشورهای اسلامی رخ داده است؛ تحولاتی از جمله: استقرار جمهوری اسلامی در ایران، فعالیتهای اخوانالمسلمین و ترور انوار سادات در مصر، مقاومت در افغانستان علیه سلطه شوروی، و جنگ شش روزه اعراب علیه اسرائیل.[۴] اسلام سیاسی، بهرغم شباهتهایی که با بنیادگرایی اسلامی در اعتقاد به ضرورت تأسیس حکومت اسلامی برای تحقق شریعت دارد، اما تفاوتهایی نیز با آن دارد؛ از جمله اینکه بنیادگرایی خصلتی گذشتهگرایانه و سنتگرایانه دارد و بر این اساس تمامی فرایندهای حاکم بر جهان را نادرست و نامشروع میداند و بهکارگیری خشونت برای رسیدن به حکومت اسلامی جهانی را تجویز میکند.[۵]
مبانی و شاخصها
آن دسته از مبانی اسلام سیاسی که تا حدود زیادی مورد قبول مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است، عبارتند از اینکه: ۱. دین فقط اعتقاد و باور نیست، بلکه ابعادی فراگیر دارد و تمام عرصههای زندگی را در بر میگیرد. ۲. دین از سیاست تفکیکناپذیر است و اسلام نظریهای جامع درباره سیاست دارد و از آنجا که بر وحی تکیه دارد، از دیگر نظریههای سیاسیِ متکی بر فهم انسانی برتر است. ۳. بازگشت به اسلام و تشکیل حکومت اسلامی، تنها راهحل بحرانهای جامعه است. ۴. عقبماندگی مسلمانان زاییده استعمار غرب است.
با این حال مبانی خاص موردنظر شیعیان و بهخصوص امام خمینی، بهعنوان مهمترین نظریهپرداز اسلام سیاسی در میان شیعیان، عبارتند از اینکه: ۱. اجرای بسیاری از احکام و قوانین اسلامی نیازمند حکومت است؛ از جمله قصاص، حدود، خمس، زکات، احکام دفاعی و قضایی. ۲. تأسیس حکومتْ در دوره غیبت مبتنی بر نظام امامت و نظریه ولایت فقیه انجام میشود. ۳. مردم نقش اساسی در تحقق حکومت دارند و از نظر امام خمینی، حکومت اسلامی بدون رأی مردم تحققیافتنی نیست. ۴. باید تفکیکی میان وجوه مثبت تمدن غرب در حوزه اندیشه و تجربه، و وجوه سلطهجویانه و استعمارگرانه ان ایجاد کرد. بر این اساس امام خمینی بر این باور بود که «ما تمدن غرب را قبول داریم، لکن مفاسدش را نمیپذیریم». ۵. وحدت مسلمانان و دفاع از همه مسلمانان، رمز قدرت جهان اسلام است.[۶]
زمینهها
پژوهشگران عوامل و زمینههایی را برای ظهور مفهوم اسلام سیاسی در دوره مدرن برشمردهاند؛ از جمله: ۱. مدرنیته: ظهور مدرنیته که در جهان اسلام رویکردی مذهبستیز تلقی میشد، گروهها و جنبشهایی را پدید آورد که در پی راهی برای دفاع از هویت اسلامی بودند؛ چرا که اسلام را در معرض تهاجم میدیدند.
چهرهها و پیشروان
نظریهپردازانی از جمله سید جمالالدین اسدآبادی، محمد عبده، محمد رشید رضا، عبدالرحمن کواکبی، حسن البنا، ابوالاعلی ودودی، ابوالحسن ندوی، سید قطب، نواب صفوی و امام خمینی را میتوان از جمله پیشروان اسلام سیاسی دانست.[۷]
علی شریعتی
اسلام سیاسی از منظر علی شریعتی که قرائتی رهاییبخش از اسلام را ارائه میکرد،[۸] سه شاخص اساسی دارد؛ این سه شاخص عبارتند از: ۱. بازگشت به خویشتن، با ارائه خوانش جدید از مفاهیمی مانند شهادت، عاشورا و امام علی(ع).[۹] ۲. بحران هویت یا تقابل هویتی با غرب که به باور شریعتی منجر به ازخودبیگانگی شده است، به باور شریعتی با رجوع به سنت فکری اسلامی قابل حل است.[۱۰] ۳. خوانش ایدئولوژیک از اسلام، تلاشی است برای ارائه الگوی عمل با بهرهگیری از سنت اسلامی در برابر الگوهای عمل دیگری مثل مارکسیسم که در برابر اسلام قرار دارند.[۱۱] بر این اساس شریعتی معتقد بود که اسلام و شعائر آن با خوانش موجود، بهصورت سنتهایی منجمد و خرافی درآمده که نهتنها قادر به ایجاد و رهبری تحرک اجتماعی نیست، بلکه بهمثابه سدی است که اندیشهها و ارادههای مردم را تضعیف میکند.[۱۲] شریعتی تصریح کرده است که باید اسلام را بهصورت ایدئولوژیای مسئولیتآفرین، خودآگاه و هدایتکننده طرح کرد و نسل آینده بر آن تکیه کنند.[۱۳]
سید قطب
سید قطب در کتاب خود معالم فی الطریق، با بهرهگیری از مفهوم قرآنی جاهلیت، جوامع را به دو گونه جوامع جاهلی و جوامع اسلامی تقسیمبندی کرد و بر آن بود که اسلام راه نجات مسلمانان و حتی کل بشریت است. اسلام از نظر سید قطب، دین کاملی است که راه نجات و سعادت انسان را به او نشان میدهد.[۱۴]
ابوالاعلی مودودی
ابوالاعلی مودودی در کتابی با عنوان اصطلاحات چهارگانه در قرآن، یکی از مهمترین علل زوال کشورهای اسلامی را عدم درک پیام قرآن توسط مردم میداند و تنها راه برای ساختن جامعه اسلامی را خواندن قرآن و درک معنای راستین آن میشمرد. حکومت اسلامی از نظر وی بر چهار اصل استوار است: ۱. به رسمیت شناختن حاکمیت خداوند، ۲. اقتدار و مشروعیت پیامبر(ص)، ۳. عدم وضع قوانین و اجرای قوانین موجود در قرآن، و ۴. تبعیت از اصل شورا. [۱۵]
امام خمینی
مفهوم اسلام سیاسی در آراء و نظریات امام خمینی، مبتنی بر سه اصل اساسی است:[۱۶]
- سیاسی بودن اسلام: دین اسلام قبل از آنکه دین معنویات باشد دین سیاست است[۱۷] و برخلاف مکتبهای دیگر تمام عرصههای فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی را دربرمیگیرد.[۱۸]
- جامعیت اسلام: اسلام صرفاً دعوت به معنویات یا مادیات نمیکند[۱۹] و قوانین و آدابی برای همه امور دارد و هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام برای آن تکلیفی وضع نکرده باشد.[۲۰]
- جهانشمول بودن اسلام: اسلام مربوط به گروه و قوم خاصی نیست و برای همه بشر آمده است، نه فقط برای مسلمانان.[۲۱]
همچنین ویژگیهای اسلام سیاسی از منظر امام خمینی عبارتند از:[۲۲]
- نفی سلطه: امام خمینی با اتکا به آیه ۱۴۱ سوره نساء که به آیه نفی سبیل مشهور است، هر گونه سلطه غیرمسلمانان بر مسلمانان را نفی کرده است[۲۳] و در همین راستا سیاست «نه شرقی، نه غربی» را بهعنوان یکی از اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد.
- استقلال: امام خمینی با اعتقاد به اینکه بیگانگان نباید در امور کشور دخالت کنند،[۲۴] در عین حال بر آن بود که حکومت اسلامی باید با همه دولتها رابطه داشته باشد و همچنین نه ظلم کند و نه زیر بار ظلم برود.[۲۵]
- حمایت از مظلومان و مستضعفان: به باور امام خمینی، اصلیترین حامیان اسلام و پرچمداران اصلی اسلام، مستضعفان هستند. امام خمینی خود را طرفدار مظلومان میداند، در هر جای جهان که باشند.[۲۶]
- وحدت امت اسلامی:
از سوی دیگر، اسلام سیاسی بر اساس رویکرد جنبش اخوان المسلمین که خاستگاه آن اسلام سنی سلفی است،[۲۷] مبتنی بر چارچوبهای ذیل تعریف شده است: ۱. اعتقاد به جداییناپذیری دین از سیاست، ۲. برپایی حکومت اسلامی، ۳. استقلالخواهی و مبارزه با استعمار، ۴. عدالتخواهی، ۵. مردمسالاری و دموکراسی، ۶. وحدت امت اسلامی، و ۷. مبارزه با اشغال فلسطین.[۲۸]
پانویسها
منابع
- درخشه، جلال، و محمدرسول نجاتی آرانی، «مطالعه تطبیقی الگوی اسلام سیاسی انقلاب اسلامی ایران و اخوانالمسلمین مصر»، در فصلنامه مرکز مطالعات راهبردی روابط فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، پاییز ۱۳۹۷ش، ش۸، .
- انصاری، منصور، «اسلام سیاسی: زمینهها و پیشگامان»، در پژوهشنامه متین، تابستان ۱۳۸۶ش، ش۳۴.
- میراحمدی، منصور، «اسلام سیاسی و نظم مردمی در ایران پس از انقلاب اسلامی»، در فصلنامه پژوهشهای انقلاب اسلامی، ش۱، تابستان ۱۳۹۱ش.
- ضابطی، معین، و علی علیحسینی و سید جواد امامجمعهزاده، «فرصتهای اسلام سیاسی شیعی در فضای جهانیشدن»، در فصلنامه پژوهشهای سیاسی جهان اسلام، ش۴، زمستان ۱۳۹۶ش.
- هزاوئی، سید مرتضی، و علی زیرکی حیدری، «اسلام سیاسی از منظر علی شریعتی با تکیه بر واقعه عاشورا»، در فصلنامه سیاست، ش۳، پاییز ۱۳۹۷ش.
- جمشیدیراد، محمدصادق، و سید محمدرضا محمودپناهی، «مفهوم اسلام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران»، فصلنامه پژوهشنامه انقلاب اسلامی، ش۵، زمستان ۱۳۹۱ش.
- ↑ انصاری، «اسلام سیاسی: زمینهها و پیشگامان»، ص۶؛ میراحمدی، «اسلام سیاسی و نظم مردمی...»، ص۲۸۰.
- ↑ میراحمدی، «اسلام سیاسی و نظم مردمی...»، ص۲۸۱.
- ↑ انصاری، «اسلام سیاسی: زمینهها و پیشگامان»، ص۶.
- ↑ انصاری، «اسلام سیاسی: زمینهها و پیشگامان»، ص۶-۷.
- ↑ میراحمدی، «اسلام سیاسی و نظم مردمی...»، ص۲۸۱.
- ↑ ضابطی و همکاران، «فرصتهای اسلام سیاسی شیعی در فضای جهانیشدن»، ص۱۴۸-۱۵۱.
- ↑ جمشیدیراد و محمودپناهی، «مفهوم اسلام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران»، ص۱۲۹.
- ↑ هزاوئی و زیرکی حیدری، «اسلام سیاسی از منظر علی شریعتی با تکیه بر واقعه عاشورا»، ص۸۰۷.
- ↑ هزاوئی و زیرکی حیدری، «اسلام سیاسی از منظر علی شریعتی با تکیه بر واقعه عاشورا»، ص۷۹۲.
- ↑ هزاوئی و زیرکی حیدری، «اسلام سیاسی از منظر علی شریعتی با تکیه بر واقعه عاشورا»، ص۷۹۲.
- ↑ هزاوئی و زیرکی حیدری، «اسلام سیاسی از منظر علی شریعتی با تکیه بر واقعه عاشورا»، ص۷۹۲.
- ↑ هزاوئی و زیرکی حیدری، «اسلام سیاسی از منظر علی شریعتی با تکیه بر واقعه عاشورا»، ص۷۹۵.
- ↑ هزاوئی و زیرکی حیدری، «اسلام سیاسی از منظر علی شریعتی با تکیه بر واقعه عاشورا»، ص۷۹۶-۷۹۷.
- ↑ انصاری، «اسلام سیاسی: زمینهها و پیشگامان»، ص۱۴-۱۵.
- ↑ انصاری، «اسلام سیاسی: زمینهها و پیشگامان»، ص۱۸-۲۱.
- ↑ نگاه کنید به: منتظر قائم، اصغر، و همکاران، «عناصر تشکیلدهنده گفتمان سیاسی امام خمینی»، ص۵۷-۵۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۴۶۷؛ صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۲-۴۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ۴، ص۱۸۴.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۰، ص۴۴۶؛ صحیفه امام، ج۴، ص۴۵۰.
- ↑ نگاه کنید به: منتظر قائم، اصغر، و همکاران، «عناصر تشکیلدهنده گفتمان سیاسی امام خمینی»، ص۵۹-۷۱.
- ↑ نگاه کنید به: منتظر قائم، اصغر، و همکاران، «عناصر تشکیلدهنده گفتمان سیاسی امام خمینی»، ص۵۹-۶۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۴۱۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۹، ص۹۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۱۴۸.
- ↑ درخشه و نجاتی آرانی، «مطالعه تطبیقی الگوی اسلام سیاسی...»، ص۳.
- ↑ درخشه و نجاتی آرانی، «مطالعه تطبیقی الگوی اسلام سیاسی...»، ص۵-۱۴.