کاربر:H.atefimanesh/صفحه تمرین
سوگندهای قرآن:
مفهومشناسی
سوگند یا قَسم خوردن اقرار است که شخص، خدا یا بزرگی را شاهد میگیرد و با آن سخن خود را تأکید یا مورد تعهد قرار میدهد.[۱] به عقیده علامه طباطبایی سوگند خوردن به هر چیزی، نوعی تعظیم مورد سوگند است[۲] بنابراین همیشه به امور و يا چيزهايى كه در نظر قسمخورنده مهم است قسم ياد میشود، و هرگز به امور بىاهميّت قسم ياد نمىشود.[۳]
جایگاه
خداوند در قرآن به جان پیامبر(ص)، روز قیامت، جان و روح انسان، فرشتگان و همچنین موجوداتی مانند خورشید، ماه، شب و روز، شفق، صبحگاهان، مکه، انجیل، زیتون و مانند آن سوگند یاد کرده است.[۴] سوگندهای قرآن کریم تنها با چهار لفظ «یاء»، «تاء»، «واو» و «عَمْر» بکار رفته است.[۵] سوگندهاى قرآنى، شامل سوگندهاى الهى، سوگندهاى مردمى و سوگند ابلیس است که بیشترین سوگندهاى قرآن را سوگندهای الهی تشکیل میدهد. سوگندهای مردمی نیز شامل سوگندهاى پیامبران و سوگندهاى برادران یوسف، ساحران، مشرکان، منافقان و منکران است.[۶]
شیطان جزو نخستین کسانی بود که سوگند به فریفتن انسان خورد.[۷] همچنین طبق آیه ۲۱ سوره اعراف، شیطان برای اثبات خیرخواهی خود برای حضرت آدم و حوا قسم دروغ خورد.[۸] حضرت ابراهیم(ع) نیز در خطاب به بتپرستان برای شکستن بتها بدست خود، سوگند یاد کرده است.[۹] قسم خوردن در فرهنگها، ادیان، جوامع غربی و ایران باستان نیز رایج بوده است.[۱۰]
فایده سوگندهای قرآن
سوگندهای قرآن همواره دارای دو فایده مهم است: الف) سوگندهای الهی:
- تأکید: عرف اعراب این بود که در تأکید ماجراها و شنیدهها متوسل به قسم مىشدند و خداوند هم در قرآن از همین روش استفاده کرده است.[۱۱]
- بیان عظمت چیزی که به آن سوگند یاد میشود: زیرا هیچکس به موجودات کمارزش سوگند یاد نمیکند.[۱۲] اهمیت برخی از مطالب آنقدر بالاست که خداوند در یک سوره یازده مرتبه قسم یاد نموده است.[۱۳]
- براى اتمام حجت: فلا و ربّک لا یؤمنون حتى یحکّموک فیما شجر... ؛ به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود...؛ نساء؛ ۴:۶۵. ) و یا آیه شریفه فو ربّک لنسئلنّهم أجمعین ؛ به پروردگارت سوگند، (در قیامت) از همه آنها سؤال خواهیم کرد ؛ حجر؛ ۱۵:۹۲).
- براى اثبات مقسم علیه و بیان واقعیتى که مورد تردید مردم واقع گردیده و الصفّت صفا * فالزجرات زجرا * فالتلیت ذکرا * إن الهکم لواحد... ؛ سوگند به (فرشتگان) صفت کشیده (و منظم)، و به نهى کنندگان (و باز دارندگان)، و تلاوت کنندگان پیاپى آیات الهى، که معبود شما یگانه است {؛ الصافات؛ ۳۷:۱تا۵. براى توضیح بیشتر به مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۳۳ ـ تفسیر کبى، فخر رازى، ج ۲۱، ص ۲۴۱.
- براى توبیخ، کفار و مشرکین و یجعلون لما لا یعلمون نصیبا مما رزقنهم تاللّه لتسئلن عما کنتم تفترون ؛ آنان براى بتهایى که هیچ گونه سود و زیانى از آنها سراغ ندارند، سهمى از آنچه به آنان روزى داده ایم قرار مى دهند، به خدا سوگند، (در دادگاه قیامت) از این افتراها که مى بندید، بازپرسى خواهید شد!؛ نحل؛ ۱۶: ۵۶.
ب) سوگندهای مردمی: که عمده اینگونه سوگندها به انگیزه اثبات مطلب خود بوده است. این سوگندها بیان زبان حال بنده گان است، که خداوند به نقل و ذکر سوگندهاى آنان اقدام نموده است، چون سوگند برادران یوسف قالوا تالله لقد علمتم ما جئنا لنُفسد فى الارض و ما کنا سارقینبه خدا سوگند شما مى دانید ما نیامده ایم که در این سرزمین فساد کنیم، و ما هرگز دزد نبوده ایم!؛ یوسف؛ ۱۲:۷۳. و یا سوگند نفاق گونه فراریان از جهاد: ... و سیحلفون بالله لواستطعنا... ؛ ... و به زودى به خدا سوگند یاد مى کنند که اگر توانایى داشتیم همانا براى سفر آماده مى شدیم...؛ توبه؛ ۹:۴۲. و آیات بسیارى دیگر که عمده اینگونه سوگندها به انگیزه اثبات مطلب خود بوده است. ج) سوگندهاى ابلیس که این نوع سوگندها به انگیزه فریب و تهدید و یا عنادورزى توسط ابلیس صورت پذیرفته: و قاسمهما انّى لکما لمن الناصحین ؛ و (ابلیس) براى آنها سوگند یاد کرد که من براى شما از خیرخواهانم؛ اعراف؛ ۷:۲۱. و همچنین قال فبعزّتک لاُغوینّهم أجمعین ؛ گفت: به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد( که این سوگند به انگیزه عنادورزى مى باشد)ص؛ ۳۸: ۸۲.
و از طرفی این سوگندها که خطاب به انسان است، جهت تفهیم ارزش و منزلت او بوده، تا انسانها به ارزش وجودی خود پی برده و خود را به بهایی اندک نفروشند و در برابر نعمتهای فراوانی که خداوند برایشان ارزانی داشته، جهت رسیدن به قرب الهی، تلاش کنند.[۱۴]
الفاظ سوگندهای قرآن
مهمترين الفاظی که در قرآن برای سوگند بهکار رفتهاند عبارتند از: با؛ تا؛ واو؛ و کلمه عَمر. هرکدام از این الفاظ ويژگىهاى خاصى دارند که برخى از آنها عبارتند از:
- حرف «با» حرف اصلى سوگند است و «واو» جايگزين آن است و حرف «تا» بدل از «واو» قرار مىگيرد.
- حرف «با» مىتواند به ضمير نيز متصل شود؛ به خلاف «تا» و «واو» که تنها در اسم ظاهر بهکار مىروند؛ مانند: «والقرآن»، «والعصر» و «تالله».
- حرف «تا» مخصوص اسم «الله» است و در معنا، توأم با تعجب است.
- آشکار شدن فعل قَسَم منحصر به حرف «با» و بيانگر اصالت اين حرف است.[۱۵]
پانویس ۱. ↑ سیوطی، عبد الرحمان بن ابی بکر، ۸۴۹ - ۹۱۱ق، الاتقان فی علوم القرآن، ج۴، ص۵۶. ۲. ↑ فاکر میبدی، محمد، ۱۳۳۸-، تحلیلی برسوگندهای قرآن، ص۵۶.
سوگندهای خداوند در قرآن
در قرآن کریم خداوند به امور مختلفی قسم یاد کرده است که حکایت از اهمیت بالای آن موضوع دارد که مواردی از آنها به اختصار ذکر میشود.
- سوگند به نام خداوند: سوگند در این مورد برای ارسال پیامبران و همچنین برای وعده روزی است. هدف از سوگند در آیه ۶۳ سوره نحل فرستادن رسولان الهی جهت اتمام حجت است که بدون آن هیچ امتی عذاب نخواهد شد.[۱۶] و هدف از سوگند در آیه ۲۲ و ۲۳ سوره ذاریات، تأکید بر وعده روزی انسانها و وعده بهشت است و مراد از رزق و روزی آسمانی، باران، خورشید، ماه، ستارگان و تمامی موجوداتی است که بقای آدمی بدان وابسته است.[۱۷]
- سوگند به جان پیامبر(ص): خطاب آیه ۷۲ سوره حجر به پیامبر(ص) است و خداوند به جز او، به جان کسی سوگند نخورده است و این سوگند بهدلیل بزرگداشت پیامبر(ص) است.[۱۸] اهمیت و دلیل سوگند با این عظمت، به خاطر مست بودن قومی است که سرگردان غفلتها و شهوات هستند، ناگهان دچار عذاب الهی شده و به هلاکت میرسند.[۱۹]
- قسم به قرآن: خداوند در آیات متعدد به خود قرآن با صفات مختلف سوگند یاد کرده، از جمله: قرآن مجید، صاحب ذکر، مبین و حکیم؛ که به عنوان مثال در آیه ۲ سوره یس خداوند به قرآن با صفت حکیم سوگند خورده است. حکمت، صفتی است که در مورد شخص عاقل و زنده به کار میرود و توصیف کردن قرآن به این صفت نشان میدهد که خداوند قرآن را موجودی زنده و عاقل میداند؛ موجودی که میتواند درهای حکمت را به روی انسانها باز کند و آنها را به راه راست هدایت نماید.[۲۰]
- سوگند به فرشتگان: خداوند در سورههای متعدد، با صفات مختلفی به ملائکه سوگند خورده است که از طرفی مأموریت فرشتگان را در عالم هستی خبر میدهد، مانند آیات ۱ تا ۵ سوره نازعات که به ملائکهای سوگند یاد شده که مطیع امر الهی بوده و تدبیر عالم در دست آنهاست و آنان با اذن خدا به مسئولیت خویش پرداخته و تدبیرات خداوند را تحقق میبخشند.[۲۱]
- سوگند به انسان، جان آدمی، پدر و فرزندش(ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل) و وجدان آدمی که در آیات متعدد بیان شده است. به عنوان مثال در آیه ۲ سوره قیامت، به نفس سرزنش کننده سوگند خورده است. در این آیه خداوند به وجدان آدمی قسم یاد نموده که قیامت حق است و به دلیل عظمت و ارزش والایش که انسان را از غفلت بیدار کرده و از گناهان بازداشته و نجات میدهد. خداوند در وجود انسانها محکمهای به نام وجدان نهاده که خود دلیل روشنی برای وجود معاد است.[۲۲]
- سوگند به اسبان دونده مجاهدان: خداوند با سوگندهای در آیات ۱ تا ۳ سوره عادیات میخواهد ما را به اهمیت جهاد و جایگاه رفیع آن در اسلام و ارزش فوق العادهاش آگاه سازد، تا مسلمانان ذلت و خواری را از خود دور ساخته و عزت و عظمت خویش را به رخ جهانیان بکشند.[۲۳]
- سوگند به زمان: سوگند به زمان شامل زمانهای دنیوی و اخروی میشود. زمانهای دنیوی مانند سوگند به شب، روز، سپیده دم، صبح و عصر است که متعدد در قرآن ذکر شده است. به عنوان مثال در آیه ۱ سوره عصر، خداوند به عصر سوگند یاد کرده است. در تفسیر منظور از عصر، وقت عصر، سراسر زمان، تاریخ بشریت، عصر ظهور پیامبر اسلام(ص) یا عصر ظهور حضرت مهدی(عج) بیان شده است.[۲۴] اما صحیحترین نظر بر اساس سیاق و بیان سوره عصر، باید عصر ظهور حضرت مهدی(عج) باشد که زمان جدایی حق از باطل است.[۲۵] و زمانهای اخروی مانند سوگند به روز موعود، معاد جسمانی و روز قیامت است.مانند آیه ۱ سوره قیامت که به روز قیامت قسم یاد کرده است.
- سوگند به مکان: خداوند در قرآن مکانهایی را مقدس شمرده و در مواردی به برخی از آنها قسم یاد کرده، که برخی زمینی هستند و برخی آسمانی. مکانهای زمینی ازجمله: کوه طور، دریای مملو، مشارق و مغارب، بیت معمور، شهر مکه. قسم به شهر مکه که در آیه ۱ سوره بلد بیان شده است در حقیقت قسم به اقامتگاه پیامبر(ص) است. این تعبیر بیانگر آن است که شهر مکه به خاطر ولادت و اقامت پیامبر(ص) در آن شهر شرافت پیدا نموده و مقدس شده است.[۲۶] مکانهای آسمانی یکی از نشانههای عظمت خداوند در عالم هستی است که خداوند به برخی از این نشانهها قسم یاد نموده است؛ مانند: خورشید، ماه، ستاره، زمین، آسمان؛ تا با قسم یاد کردن بر اینها، بندگانش را به تفکر و اندیشه درباره عالم خلقت وادار نماید. مانند آیه ۱ سوره بروج. مراد از بروج، ستارگان فروزان یا برجهای تقویمی است. از آنجا که زندگی انسانها با تقویمها رابطه تنگاتنگی دارد و عالم هستی بر اساس نظم آفریده شده، بدین جهت خداوند به برجهای آسمانی قسم یاد نموده است.[۲۷]
- سوگند به میوهها: مانند آیه ۱ سوره تین که خداوند به انجیر و زیتون سوگند خورده است. انجیر و زیتون دو میوه معروفی هستند که دارای خواص بسیاری بوده و خداوند به آنها سوگند یاد نموده است.[۲۸]
۷.۱ - قسم به نام پاکش اینکه خداوند به نام پاک خودش سوگند یاد کرده، خود بر چند دسته است:
۷.۱.۱ - سوگند برای ارسال رسل «تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلیَ أُمَمٍ مِّن قَبْلِکَ فَزَیّنَ لهَُمُ الشَّیطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِیهُُّمُ الْیوْمَ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیم»[۲۹] «به خدا سوگند، به سوی امتهای پیش از تو پیامبرانی فرستادیم امّا شیطان اعمالشان را در نظرشان آراست و امروز او ولیّ و سرپرستشان است و مجازات دردناکی برای آنهاست!». در این آیه، به ذات اقدس الهی که مستجمع جمیع صفات جمالیه و کمالیه است، قسم یاد نموده و هدف از این سوگند، فرستادن رسولان الهی جهت اتمام حجت است که بدون آن هیچ امتی عذاب نخواهد شد.[۳۰]
۷.۱.۲ - سوگند برای وعده روزی «وَ فیِ السَّمَاءِ رِزْقُکمُ وَ مَاتُوعَدُونَ فَوَرَبّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنطِقُون»[۳۱] «و روزی شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده میشود! سوگند به پروردگار آسمان و زمین که این مطلب حقّ است، همان گونه که شما سخن میگویید!». خدای متعال در این آیه به پروردگار آسمان و زمین سوگند یاد کرده تا تأکیدی بر وعده روزی انسانها و وعده بهشت باشد. و مراد از رزق و روزی آسمانی، باران، خورشید، ماه، ستارگان و تمامی موجوداتی است که بقای آدمی بدان وابسته است.[۳۲]
۷.۲ - قسم به جان پیامبر «لَعَمْرُکَ إِنهمْ لَفِی سَکْرَتهمْ یعْمَهُون» [۱۲] «به جان تو سوگند، اینها در مستی خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست دادهاند». خطاب آیه به رسول گرامی اسلام است و خداوند به جز او، به جان کسی سوگند یاد ننموده که این فعل جهت بزرگداشت آن جناب میباشد.[۱۳] اهمیت و دلیل سوگند با این عظمت، به خاطر مست بودن قومی است که سرگردان غفلتها و شهوات هستند، ناگهان عذاب الهی آنها را فراگرفته و به هلاکت میرساند.[۱۴]
۷.۳ - قسم به قرآن خدای متعال در آیات متعدد به خود قرآن با صفات مختلف سوگند یاد کرده، از جمله: قرآن مجید،[۱۵] صاحب ذکر،[۱۶] مبین[۱۷] و حکیم که به بیان یکی از آنها به اختصار میپردازیم. «وَالْقُرْءَانِ الحکِیم إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِین»[۱۸] «سوگند به قرآن حکیم که تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستی». حکمت، صفتی است که در مورد شخص عاقل و زنده به کار میرود و توصیف کردن قرآن به این صفت بیانگر این مطلب است که خداوند قرآن را موجودی زنده و عاقل بیان نموده؛ موجودی که میتواند درهای حکمت را به روی انسانها باز کند و آنها را به راه راست هدایت نماید.[۱۹] یادکرد سوگند الهی به قرآن حکیم، در حقیقت برای اثبات نبوت پیامبر اسلام و استدلال به رسالت ایشان با قرآن است؛ چرا که قرآن، معجزه ابدی و جاودانه پیامبر اسلام است که هیچ کس توانایی آوردن همانند قرآن را ندارد.[۲۰]
۷.۴ - قسم به فرشتگان در سورههای متعدد قرآن کریم با صفات مختلفی به ملائکه قسم یاد شده که از طرفی مأموریت فرشتگان را در عالم هستی خبر میدهد، مانند آیات ذیل: «وَ النَّازِعَاتِ غَرْقًا وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطًا وَ السَّابِحَاتِ سَبْحًا فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا»[۲۱] «سوگند به فرشتگانی که (جان مجرمان را بشدّت از بدنهایشان) برمیکشند، و فرشتگانی که (روح مؤمنان) را با مدارا و نشاط جدا میسازند، و سوگند به فرشتگانی که (در اجرای فرمان الهی) با سرعت حرکت میکنند، و سپس بر یکدیگر سبقت میگیرند، و آنها که امور را تدبیر میکنند!». در این آیات، به ملائکهای سوگند یاد شده که مطیع امر الهی بوده و تدبیر عالم در دست آنهاست و آنان با اذن خدا به مسئولیت خویش پرداخته و تدبیرات خداوند را تحقق میبخشند.[۲۲]
۷.۵ - قسم به انسان سوگند به جان آدمی،[۲۳] پدر و فرزندش[۲۴] (ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل)، وجدان آدمی و... در آیات متعدد بیان شده که نمونهای را به اختصار تبیین میکنیم:
۷.۵.۱ - تبیین قسم به قیامت و نفس لوامه «لَاأُقْسِمُ بِیَومِ القِیامَةِ وَ لَاأُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة»[۲۵] «سوگند به روز قیامت و سوگند به (نفس لوّامه و) وجدان بیدار و ملامتگر (که رستاخیز حقّ است)». اینکه به قیامت و نفس سرزنش کننده باهم قسم یاد شده، نمیتواند بیارتباط باشد؛ چون با بلاغت و اعجاز قرآنی تناسب ندارد؛ اما ارتباطی که بین این دو وجود دارد، اینست که مراد از "قیامت"، قیامت کبری و رستاخیز الهی است و "نفس لوّامه" قیامت صغری و دادگاه وجدان بشری است و قسم به این دو در حقیقت برای برانگیختن و رسیدن به سزای اعمال انسانهاست. در این آیه خداوند به وجدان آدمی قسم یاد نموده که قیامت حق است و به دلیل عظمت و ارزش والایش که انسان را از غفلت بیدار کرده و از گناهان بازداشته و نجات میدهد. خداوند در وجود انسانها محکمهای به نام وجدان نهاده که خود دلیل روشنی برای وجود معاد است و شباهت عجیبی به معاد و دادگاه الهی دارد: یک. در هر دو دادگاه قاضی، شاهد و مجری حکم یکی بیش نیست؛ دو. در هر دو رشوه و تبعیض راهی ندارد؛ سه. قطورترین پروندهها در کوتاهترین زمان و بدون تجدید نظر رسیدگی میشود؛ چهار. روح انسانی اول از درون سوخته، بعد به بیرون دل و جان سرایت میکند.[۲۶][۲۷]
۷.۶ - قسم به اسبان دونده مجاهدان «وَ الْعَادِیاتِ ضَبْحًا فَالْمُورِیاتِ قَدْحًا فَالمغِیرَاتِ صُبْحًا»[۲۸] «سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالیکه نفسزنان به پیش میرفتند، و سوگند به افروزندگان جرقه آتش (در برخورد سُمهایشان با سنگهای بیابان)، و سوگند به هجومآوران سپیده دم». خداوند با این سوگندها میخواهد ما را به اهمیت جهاد وجایگاه رفیع آن در اسلام و ارزش فوق العادهاش آگاه سازد، تا مسلمانان ذلت و خواری را از خود دور ساخته و عزت و عظمت خویش را به رخ جهانیان بکشند.[۲۹]
۷.۷ - قسم به زمان سوگند به زمان به دو بخش تقسیم میشود.
۷.۷.۱ - زمانهای دنیوی زمانهای دنیوی؛ مانند: سوگند به شب،[۳۰][۳۱][۳۲][۳۳][۳۴][۳۵][۳۶] روز،[۳۷][۳۸][۳۹] سپیده دم،[۴۰] صبح[۴۱][۴۲] عصر و...، که کراراً در قرآن یاد شده و ما در این نوشتار، جهت اختصار به تشریح یکی از آنها میپردازیم: «وَالْعَصْر إنَّ الإنْساَنَ لَفِی خُسْرٍ»[۴۳] «به عصر سوگند، که انسانها همه در زیانند». درتفسیر کلمه "عصر" آمده که منظور از عصر، وقت عصر، سراسر زمان، تاریخ بشریت، عصر ظهور پیامبر اسلام یا عصر ظهور و قیام حضرت مهدی -عجلالله تعالی فرجه- است که هر کدام دارای ویژگی و عظمت خاصی در تاریخ بشر بوده است.[۴۴] اما صحیحترین نظر بر اساس سیاق و بیان سوره عصر، باید عصر قیام امام زمان –علیهالسلام- باشد که زمان جدایی حق از باطل است؛ و ظاهر آیه شریفه که پیرامون عصری است که خسارت و ضرر تمامی انسانهای منقطع از خدا را آشکار ساخته، با این منطبق است؛ زیرا در دورانهای گذشته نزول عذاب منطقهای بوده و شامل تمامی انسانها نمیشده و عذاب فراگیری که تمام بشریت را فرا گرفته و حق را از باطل کاملاً جدا کند، در همان عصر حضرت مهدی است.[۴۵]
۷.۷.۲ - زمانهای اخروی زمانهای اخروی؛ مربوط به قیامت و آخرت است که یکی از زمانها و دورانهای مهم بشریت بوده و خدای متعال به آن روز و وقایع آن قسم یاد کرده، از جمله: قسم به روز موعود،[۴۶] معاد جسمانی،[۴۷] سوال از اعمال انسانها،[۴۸] بازخواست از بتپرستان[۴۹] و خود روز قیامت، مثل آیه ذیل که به آن اشاره شد: «لَاأُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَة»[۵۰] «سوگند به روز قیامت».
۷.۸ - قسم به مکان خداوند در قرآن مکانهایی را مقدس شمرده و در مواردی به برخی از آنها قسم یاد کرده، که برخی زمینی هستند و برخی آسمانی.
۷.۸.۱ - مکانهای زمینی ازجمله: کوه طور،[۵۱][۵۲] دریای مملو،[۵۳] مشارق و مغارب،[۵۴] بیت معمور،[۵۵] شهر مکه،[۵۶][۵۷] و غیره. قسم به شهر "مکه" در حقیقت قسم به اقامتگاه پیامبر اسلام است: «لَاأُقْسِمُ بهذَا الْبَلَدِ وَ أَنتَ حِلُّ بهذَا الْبَلَدِ»[۵۸] «قسم به این شهر مقدّس (مکّه) شهری که تو در آن ساکنی». این تعبیر بیانگر آن است که شهر "مکه" به خاطر ولادت و اقامت آن حضرت در آن شهر شرافت پیدا نموده و مقدس شده است.[۵۹]
۷.۸.۲ - مکانهای آسمانی یکی از نشانههای عظمت خدای سبحان در عالم هستی، آفرینش آسمان و کرات آسمانی است که خداوند متعال به برخی از این نشانهها قسم یاد نموده؛ مانند: خورشید،[۶۰] ماه،[۶۱][۶۲][۶۳] ستاره،[۶۴][۶۵][۶۶] زمین،[۶۷] آسمان[۶۸][۶۹][۷۰][۷۱] و... تا با قسم یادکردن بر اینها، بندگانش را به تفکر و اندیشه درباره عالم خلقت وادار نماید. «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبروج»[۷۲] «سوگند به آسمان که دارای برجهای بسیار است.» مراد از بروج،ستارگان فروزان یا برجهای تقویمی است. از آنجا که زندگی انسانها با تقویمها رابطه تنگاتنگی دارد و عالم هستی بر اساس نظم آفریده شده، بدین جهت خداوند به برجهای آسمانی قسم یاد نموده است.[۷۳]
۷.۹ - قسم به میوهها «وَ التِّینِ وَ الزَّیتُون»[۷۴] «قسم به انجیر و زیتون (یا: قسم به سرزمین شام و بیت المقدّس)». انجیر و زیتون دو میوه معروفی هستند که دارای خواص بسیاری بوده و خدای متعال بدانها سوگند یاد نموده است.[۷۵]
مفهوم و جایگاه
سوگند را که در زبان عربی به آن "قَسْم" در لغت به معنای جزءجزء کردن و "قِسْم" به معنای بهره بردن و "قَسَم" در اصل از "قَسامه" بوده (یمین و سوگندی که بر اولیاء مقتول ادا شود)، به معنای حسن و جمال میباشد.
۲ - سوگند در اصطلاح [ویرایش] سوگند در اصطلاح فقهی و قرآنی، اسمی برای "حلف" به کار برده شده است؛ وجه نامگذاری سوگند یادکردن به "قسم" اینست که یادکننده قسم گویا با سوگند خوردن در هر جایگاهی که باشد از زیبایی و جمال آن چیزی که به آن قسم میخورد، بهرهایی میبرد؛[۲]
۳ - وجه تسمیه یمین به سوگند [ویرایش] و "یمین" را از آن جهت به معنای سوگند گرفتهاند که عرب چون در حین پیمان بستن و همسوگند شدن، دست راست یکدیگر را میفشردند، لذا به طور مجاز یمین گفتهاند.[۳]
۴ - سوگند از منظر قرآن [ویرایش] در آیات بسیاری از قرآن کریم، خدای متعال به چیزهایی سوگند یاد کرده، از جمله: ذات پاک خویش، روز قیامت، فرشتگان، ماه، خورشید و... در حالیکه خداوند بینیاز از سوگند بوده است.
۵ - فائده سوگندهای قرآن [ویرایش] سوگندهای قرآن همواره دارای دو فایده مهم است:
۵.۱ - تأکید بر مطلب نخست تاکید روی مطلب،
۵.۲ - بیان عظمت و دیگر بیان عظمت چیزی که به آن سوگند یاد میشود؛ زیرا هیچکس به موجودات کمارزش سوگند یاد نمیکند.[۴] و اهمیت برخی از مطالب آنقدر بالاست که خداوند در یک سوره یازده مرتبه قسم یاد نموده است.[۵] و از طرفی این سوگندها که خطاب به انسان است، جهت تفهیم ارزش و منزلت او بوده، تا انسانها به ارزش وجودی خود پی برده و خود را به بهایی اندک نفروشند و در برابر نعمتهای فراوانی که خداوند برایشان ارزانی داشته، جهت رسیدن به قرب الهی، تلاش کنند.[۶]
۶ - تعداد سوگندها در قرآن [ویرایش] در قرآن بیش از صد "قسم" با واژگان مختلف: قسم، حلف، یمین، واو قسم و... در بیش از چهل سوره ذکر شده است.[۷] و لیکن ما در این نوشتار به بررسی واژگانی میپردازیم که خداوند با آنها سوگند یاد کرده است.
۷ - سوگندهای خداوند در قرآن [ویرایش] خدای متعال در آیات متعددی به مواردی قسم یاد کرده، که نشانگر ارتباط ویژه، بین یادکننده قسم و آنچه که بدان قسم یاد شده، وجود دارد و هر چه شأن و مقام یادکننده قسم بالاتر باشد، حکایت از اهمیت بالای آن موضوع دارد که به مواردی از آنها به اختصار یادآور میشویم:
۷.۱ - قسم به نام پاکش اینکه خداوند به نام پاک خودش سوگند یاد کرده، خود بر چند دسته است:
۷.۱.۱ - سوگند برای ارسال رسل «تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلیَ أُمَمٍ مِّن قَبْلِکَ فَزَیّنَ لهَُمُ الشَّیطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِیهُُّمُ الْیوْمَ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیم»[۸] «به خدا سوگند، به سوی امتهای پیش از تو پیامبرانی فرستادیم امّا شیطان اعمالشان را در نظرشان آراست و امروز او ولیّ و سرپرستشان است و مجازات دردناکی برای آنهاست!». در این آیه، به ذات اقدس الهی که مستجمع جمیع صفات جمالیه و کمالیه است، قسم یاد نموده و هدف از این سوگند، فرستادن رسولان الهی جهت اتمام حجت است که بدون آن هیچ امتی عذاب نخواهد شد. [۹]
۷.۱.۲ - سوگند برای وعده روزی «وَ فیِ السَّمَاءِ رِزْقُکمُ وَ مَاتُوعَدُونَ فَوَرَبّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنطِقُون»[۱۰] «و روزی شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده میشود! سوگند به پروردگار آسمان و زمین که این مطلب حقّ است، همان گونه که شما سخن میگویید!». خدای متعال در این آیه به پروردگار آسمان و زمین سوگند یاد کرده تا تأکیدی بر وعده روزی انسانها و وعده بهشت باشد. و مراد از رزق و روزی آسمانی، باران، خورشید، ماه، ستارگان و تمامی موجوداتی است که بقای آدمی بدان وابسته است.[۱۱]
۷.۲ - قسم به جان پیامبر «لَعَمْرُکَ إِنهمْ لَفِی سَکْرَتهمْ یعْمَهُون» [۱۲] «به جان تو سوگند، اینها در مستی خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست دادهاند». خطاب آیه به رسول گرامی اسلام است و خداوند به جز او، به جان کسی سوگند یاد ننموده که این فعل جهت بزرگداشت آن جناب میباشد.[۱۳] اهمیت و دلیل سوگند با این عظمت، به خاطر مست بودن قومی است که سرگردان غفلتها و شهوات هستند، ناگهان عذاب الهی آنها را فراگرفته و به هلاکت میرساند.[۱۴]
۷.۳ - قسم به قرآن خدای متعال در آیات متعدد به خود قرآن با صفات مختلف سوگند یاد کرده، از جمله: قرآن مجید،[۱۵] صاحب ذکر،[۱۶] مبین[۱۷] و حکیم که به بیان یکی از آنها به اختصار میپردازیم. «وَالْقُرْءَانِ الحکِیم إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِین»[۱۸] «سوگند به قرآن حکیم که تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستی». حکمت، صفتی است که در مورد شخص عاقل و زنده به کار میرود و توصیف کردن قرآن به این صفت بیانگر این مطلب است که خداوند قرآن را موجودی زنده و عاقل بیان نموده؛ موجودی که میتواند درهای حکمت را به روی انسانها باز کند و آنها را به راه راست هدایت نماید.[۱۹] یادکرد سوگند الهی به قرآن حکیم، در حقیقت برای اثبات نبوت پیامبر اسلام و استدلال به رسالت ایشان با قرآن است؛ چرا که قرآن، معجزه ابدی و جاودانه پیامبر اسلام است که هیچ کس توانایی آوردن همانند قرآن را ندارد.[۲۰]
۷.۴ - قسم به فرشتگان در سورههای متعدد قرآن کریم با صفات مختلفی به ملائکه قسم یاد شده که از طرفی مأموریت فرشتگان را در عالم هستی خبر میدهد، مانند آیات ذیل: «وَ النَّازِعَاتِ غَرْقًا وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطًا وَ السَّابِحَاتِ سَبْحًا فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا»[۲۱] «سوگند به فرشتگانی که (جان مجرمان را بشدّت از بدنهایشان) برمیکشند، و فرشتگانی که (روح مؤمنان) را با مدارا و نشاط جدا میسازند، و سوگند به فرشتگانی که (در اجرای فرمان الهی) با سرعت حرکت میکنند، و سپس بر یکدیگر سبقت میگیرند، و آنها که امور را تدبیر میکنند!». در این آیات، به ملائکهای سوگند یاد شده که مطیع امر الهی بوده و تدبیر عالم در دست آنهاست و آنان با اذن خدا به مسئولیت خویش پرداخته و تدبیرات خداوند را تحقق میبخشند.[۲۲]
۷.۵ - قسم به انسان سوگند به جان آدمی،[۲۳] پدر و فرزندش[۲۴] (ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل)، وجدان آدمی و... در آیات متعدد بیان شده که نمونهای را به اختصار تبیین میکنیم:
۷.۵.۱ - تبیین قسم به قیامت و نفس لوامه «لَاأُقْسِمُ بِیَومِ القِیامَةِ وَ لَاأُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة»[۲۵] «سوگند به روز قیامت و سوگند به (نفس لوّامه و) وجدان بیدار و ملامتگر (که رستاخیز حقّ است)». اینکه به قیامت و نفس سرزنش کننده باهم قسم یاد شده، نمیتواند بیارتباط باشد؛ چون با بلاغت و اعجاز قرآنی تناسب ندارد؛ اما ارتباطی که بین این دو وجود دارد، اینست که مراد از "قیامت"، قیامت کبری و رستاخیز الهی است و "نفس لوّامه" قیامت صغری و دادگاه وجدان بشری است و قسم به این دو در حقیقت برای برانگیختن و رسیدن به سزای اعمال انسانهاست. در این آیه خداوند به وجدان آدمی قسم یاد نموده که قیامت حق است و به دلیل عظمت و ارزش والایش که انسان را از غفلت بیدار کرده و از گناهان بازداشته و نجات میدهد. خداوند در وجود انسانها محکمهای به نام وجدان نهاده که خود دلیل روشنی برای وجود معاد است و شباهت عجیبی به معاد و دادگاه الهی دارد: یک. در هر دو دادگاه قاضی، شاهد و مجری حکم یکی بیش نیست؛ دو. در هر دو رشوه و تبعیض راهی ندارد؛ سه. قطورترین پروندهها در کوتاهترین زمان و بدون تجدید نظر رسیدگی میشود؛ چهار. روح انسانی اول از درون سوخته، بعد به بیرون دل و جان سرایت میکند.[۲۶][۲۷]
۷.۶ - قسم به اسبان دونده مجاهدان «وَ الْعَادِیاتِ ضَبْحًا فَالْمُورِیاتِ قَدْحًا فَالمغِیرَاتِ صُبْحًا»[۲۸] «سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالیکه نفسزنان به پیش میرفتند، و سوگند به افروزندگان جرقه آتش (در برخورد سُمهایشان با سنگهای بیابان)، و سوگند به هجومآوران سپیده دم». خداوند با این سوگندها میخواهد ما را به اهمیت جهاد وجایگاه رفیع آن در اسلام و ارزش فوق العادهاش آگاه سازد، تا مسلمانان ذلت و خواری را از خود دور ساخته و عزت و عظمت خویش را به رخ جهانیان بکشند.[۲۹]
۷.۷ - قسم به زمان سوگند به زمان به دو بخش تقسیم میشود.
۷.۷.۱ - زمانهای دنیوی زمانهای دنیوی؛ مانند: سوگند به شب،[۳۰][۳۱][۳۲][۳۳][۳۴][۳۵][۳۶] روز،[۳۷][۳۸][۳۹] سپیده دم،[۴۰] صبح[۴۱][۴۲] عصر و...، که کراراً در قرآن یاد شده و ما در این نوشتار، جهت اختصار به تشریح یکی از آنها میپردازیم: «وَالْعَصْر إنَّ الإنْساَنَ لَفِی خُسْرٍ»[۴۳] «به عصر سوگند، که انسانها همه در زیانند». درتفسیر کلمه "عصر" آمده که منظور از عصر، وقت عصر، سراسر زمان، تاریخ بشریت، عصر ظهور پیامبر اسلام یا عصر ظهور و قیام حضرت مهدی -عجلالله تعالی فرجه- است که هر کدام دارای ویژگی و عظمت خاصی در تاریخ بشر بوده است.[۴۴] اما صحیحترین نظر بر اساس سیاق و بیان سوره عصر، باید عصر قیام امام زمان –علیهالسلام- باشد که زمان جدایی حق از باطل است؛ و ظاهر آیه شریفه که پیرامون عصری است که خسارت و ضرر تمامی انسانهای منقطع از خدا را آشکار ساخته، با این منطبق است؛ زیرا در دورانهای گذشته نزول عذاب منطقهای بوده و شامل تمامی انسانها نمیشده و عذاب فراگیری که تمام بشریت را فرا گرفته و حق را از باطل کاملاً جدا کند، در همان عصر حضرت مهدی است.[۴۵]
۷.۷.۲ - زمانهای اخروی زمانهای اخروی؛ مربوط به قیامت و آخرت است که یکی از زمانها و دورانهای مهم بشریت بوده و خدای متعال به آن روز و وقایع آن قسم یاد کرده، از جمله: قسم به روز موعود،[۴۶] معاد جسمانی،[۴۷] سوال از اعمال انسانها،[۴۸] بازخواست از بتپرستان[۴۹] و خود روز قیامت، مثل آیه ذیل که به آن اشاره شد: «لَاأُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَة»[۵۰] «سوگند به روز قیامت».
۷.۸ - قسم به مکان خداوند در قرآن مکانهایی را مقدس شمرده و در مواردی به برخی از آنها قسم یاد کرده، که برخی زمینی هستند و برخی آسمانی.
۷.۸.۱ - مکانهای زمینی ازجمله: کوه طور،[۵۱][۵۲] دریای مملو،[۵۳] مشارق و مغارب،[۵۴] بیت معمور،[۵۵] شهر مکه،[۵۶][۵۷] و غیره. قسم به شهر "مکه" در حقیقت قسم به اقامتگاه پیامبر اسلام است: «لَاأُقْسِمُ بهذَا الْبَلَدِ وَ أَنتَ حِلُّ بهذَا الْبَلَدِ»[۵۸] «قسم به این شهر مقدّس (مکّه) شهری که تو در آن ساکنی». این تعبیر بیانگر آن است که شهر "مکه" به خاطر ولادت و اقامت آن حضرت در آن شهر شرافت پیدا نموده و مقدس شده است.[۵۹]
۷.۸.۲ - مکانهای آسمانی یکی از نشانههای عظمت خدای سبحان در عالم هستی، آفرینش آسمان و کرات آسمانی است که خداوند متعال به برخی از این نشانهها قسم یاد نموده؛ مانند: خورشید،[۶۰] ماه،[۶۱][۶۲][۶۳] ستاره،[۶۴][۶۵][۶۶] زمین،[۶۷] آسمان[۶۸][۶۹][۷۰][۷۱] و... تا با قسم یادکردن بر اینها، بندگانش را به تفکر و اندیشه درباره عالم خلقت وادار نماید. «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبروج»[۷۲] «سوگند به آسمان که دارای برجهای بسیار است.» مراد از بروج،ستارگان فروزان یا برجهای تقویمی است. از آنجا که زندگی انسانها با تقویمها رابطه تنگاتنگی دارد و عالم هستی بر اساس نظم آفریده شده، بدین جهت خداوند به برجهای آسمانی قسم یاد نموده است.[۷۳]
۷.۹ - قسم به میوهها «وَ التِّینِ وَ الزَّیتُون»[۷۴] «قسم به انجیر و زیتون (یا: قسم به سرزمین شام و بیت المقدّس)». انجیر و زیتون دو میوه معروفی هستند که دارای خواص بسیاری بوده و خدای متعال بدانها سوگند یاد نموده است.[۷۵]
۸ - عناوین مرتبط [ویرایش] •الفاظ سوگندهای قرآن
۹ - پانویس [ویرایش] ۱. ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۷۸. ۲. ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۶۷۰. ۳. ↑ قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۷، ص۲۷۳. ۴. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۱۶. ۵. ↑ شمس/سوره۹۱، آیه۱-۷. ۶. ↑ علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، ص۲۷. ۷. ↑ علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، ص۲۱۵. ۸. ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۶۳. ۹. ↑ علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، ص۴۴۵-۴۴۶. ۱۰. ↑ ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۲-۲۳. ۱۱. ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۸، ص۳۷۴-۳۷۵. ۱۲. ↑ حجر/سوره۱۵، آیه۷۲. ۱۳. ↑ زمخشری، محمود بن عمر، تفسیر الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۵۸۶. ۱۴. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۱۸۵. ۱۵. ↑ ق/سوره۵۰، آیه۱. ۱۶. ↑ ص/سوره۳۸، آیه۱. ۱۷. ↑ دخان/سوره۴۴، آیه۲. ۱۸. ↑ یس/سوره۳۶، آیه۲-۳. ۱۹. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۱۶. ۲۰. ↑ علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، ص۵۱۹. ۲۱. ↑ نازعات/سوره۷۹، آیه۱-۵. ۲۲. ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۱۸۱. ۲۳. ↑ شمس/سوره۹۱، آیه۷. ۲۴. ↑ بلد/سوره۹۰، آیه۳. ۲۵. ↑ قیامت/سوره۷۵، آیه۲. ۲۶. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۲۷۴-۲۷۶. ۲۷. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۲۸۲-۲۸۳. ۲۸. ↑ عادیات/سوره۱۰۰، آیه۱-۳. ۲۹. ↑ علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، ص۳۲۱. ۳۰. ↑ فجر/سوره۸۹، آیه۲. ۳۱. ↑ ضحی/سوره۹۳، آیه۲. ۳۲. ↑ لیل/سوره۹۲، آیه۱. ۳۳. ↑ انشقاق/سوره۸۴، آیه۱۶. ۳۴. ↑ تکویر/سوره۸۱، آیه۱۷. ۳۵. ↑ شمس/سوره۹۱، آیه۴. ۳۶. ↑ مدثر/سوره۷۴، آیه۳۳. ۳۷. ↑ شمس/سوره۹۱، آیه۳. ۳۸. ↑ لیل/سوره۹۲، آیه۲. ۳۹. ↑ ضحی/سوره۹۳، آیه۱. ۴۰. ↑ انشقاق/سوره۸۴، آیه۱۶. ۴۱. ↑ تکویر/سوره۸۱، آیه۱۸. ۴۲. ↑ مدثر/سوره۷۴، آیه۳۴. ۴۳. ↑ عصر/سوره۱۰۳، آیه۱. ۴۴. ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۲۹۳-۲۹۴. ۴۵. ↑ نقیپورفر، ولیالله، بررسی شخصیت اهلبیت در قرآن، ص۳۵۵. ۴۶. ↑ بروج/سوره۸۵، آیه۲. ۴۷. ↑ مریم/سوره۱۹، آیه۶۸. ۴۸. ↑ حجر/سوره۱۵، آیه۹۲-۹۳. ۴۹. ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۵۶. ۵۰. ↑ قیامت/سوره۷۵، آیه۱. ۵۱. ↑ طور/سوره۵۲، آیه۱. ۵۲. ↑ تین/سوره۹۵، آیه۲. ۵۳. ↑ طور/سوره۵۲، آیه۵-۶. ۵۴. ↑ معارج/سوره۷۰، آیه۴۰. ۵۵. ↑ طور/سوره۵۲، آیه۴. ۵۶. ↑ بلد/سوره۹۰، آیه۱. ۵۷. ↑ تین/سوره۹۵، آیه۳. ۵۸. ↑ بلد/سوره۹۰، آیه۱-۲. ۵۹. ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۸۹. ۶۰. ↑ شمس/سوره۹۱، آیه۱. ۶۱. ↑ شمس/سوره۹۱، آیه۲. ۶۲. ↑ مدثر/سوره۷۴، آیه۲. ۶۳. ↑ انشقاق/سوره۸۴، آیه۱۷. ۶۴. ↑ نجم/سوره۵۳، آیه۱. ۶۵. ↑ واقعه/سوره۵۶، آیه۷۵. ۶۶. ↑ تکویر/سوره۸۱، آیه۱۵. ۶۷. ↑ شمس/سوره۹۱، آیه۶. ۶۸. ↑ شمس/سوره۹۱، آیه۵. ۶۹. ↑ بروج/سوره۸۵، آیه۱. ۷۰. ↑ طارق/سوره۸۶، آیه۱. ۷۱. ↑ ذاریات/سوره۵۱، آیه۷. ۷۲. ↑ بروج/سوره۸۵، آیه۱. ۷۳. ↑ علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربارقرآن، ص۲۰۴. ۷۴. ↑ تین/سوره۹۵، آیه۱. ۷۵. ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۱۹.
۱۰ - منبع
[ویرایش]
دانشنامه موضوعی قرآن.
کتابشناسی
کتابهایی در رابطه با موضوع سوگند نوشته شده است که به چند مورد اشاره میشود:
سوگندهای پر بار قرآن نوشته ناصر مکارم شیرازی که توسط انتشارات مدرسة الإمام علی بن أبیطالب(ع) در سال ۱۳۸۶ش بهچاپ رسیده است.
الاقسام فی القرآن الکریم، نوشته جعفر سبحانی که توسط انتشارات مؤسسة الإمام الصادق(ع) در سال ۱۳۷۸ش بهچاپ رسیده است.
القسم فی اللغه و فی القرآن، محمدمختار سلامی. دار الغرب الاسلامی، بیروت، ۱۹۹۹م.
التبیان فی أقسام القرآن، نوشته شمس الدین محمد بن ابیبکر ابنالقیم الجوزیه، چاپ دوم، تصحیح: محمد حامد الفقی، قاهره، مطبعه الحجازی، ۱۹۳۳م.(بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۲ق.)
إمعان فی أقسام القرآن، عبدالحمید الفراهی، قاهره، مطبعه السلفیه و مکتبتها، ۱۳۴۹ق.
سوگندهای قرآن، ابوالقاسم رزاقی، قم، نشر توحید، ۱۳۶۱ش.
پانویس
- ↑ سعیدی، «واژه قسم»، ج۱۳، ص۱۶۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۹، ص۴۰۳.
- ↑ مکارم شیرازی، سوگندهای پربار قرآن، ۱۳۸۶ش، ص۵۰.
- ↑ مکارم شیرازی، سوگندهای پربار قرآن، ۱۳۸۶ش، ص۲۸.
- ↑ قسم در قرآن، وبگاه پرسمان.
- ↑ قسم در قرآن، وبگاه پرسمان.
- ↑ خرقانی، «درآمدی بر سوگندهای قرآنی»، ص۴۰.
- ↑ خرقانی، «در آمدی بر سوگندهای قرآنی»، ص۴۰.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۳، ص۴۳۱.
- ↑ امین، «سوگند در اسلام و ایران»، ص۱۰۷؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۹۱و۲۹۳؛ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۰۱؛ دینوری، اخبار الطوال، ۱۳۶۴ش، ص۵۰.
- ↑ تفسیر کبیر، فخر رازى، ۳۲ جلدى، چاپ اول، ج ۱۷، ص ۱۱۱.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۱۶؛ تفسیر فى ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۳۷۵، ۳۶۵۴، ۳۹۰۸، ۳۹۱۵
- ↑ شمس/سوره۹۱، آیه۱-۷.
- ↑ علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، ص۲۷.
- ↑ دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگنامه علوم قرآن، ج۱، ص۱۱۴۷. مقاله: الفاظ قسمهای قرآن.
- ↑ علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، ص۴۴۵-۴۴۶.
- ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۸، ص۳۷۴-۳۷۵.
- ↑ زمخشری، محمود بن عمر، تفسیر الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۵۸۶.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۱۸۵.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۱۶.
- ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۱۸۱.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۲۷۴-۲۷۶ و ص۲۸۲-۲۸۳.
- ↑ علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، ص۳۲۱.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۲۹۳-۲۹۴.
- ↑ نقیپورفر، ولیالله، بررسی شخصیت اهلبیت در قرآن، ص۳۵۵.
- ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۸۹.
- ↑ علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربارقرآن، ص۲۰۴.
- ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۱۹.
- ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۶۳.
- ↑ علیان نژاد، ابوالقاسم، سوگندهای پربار قرآن، ص۴۴۵-۴۴۶.
- ↑ ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۲-۲۳.
- ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج۱۸، ص۳۷۴-۳۷۵.