کاربر:Baradaran/صفحه تمرین ۱

از ویکی شیعه

قیام یحیی بن عبدالله طالبی

قبل از ورود به دیلم

قیام یحیی در عهد هارون و هادی[۱]

دعوت کردن مردم به خود بعد از فاجعه فخ[۲]

دعوت فراگیر یحیی[۳]

بیعت بسیاری اهل حرمین و یمن و مصر با او[۴]

بیعت کردن بسیاری از اهل حرمین و یمن و مصر و عراقین با یحیی[۵]

بیعت محمد بن إدریس شافعی، عبد ربّه بن علقمه، سلیمان بن جریر، بشر بن معتمر و حسن بن صالح و دیگران با یحیی[۶]

یحیی بعد از قیام صاحب فخ که در آن شرکت داشت مدتی مخفی بود و در شهرها سر گردان بود و به دنبال مکانی امن بود.[۷]

اقامتی در یمن[۸]

سفر به مصر و مغرب[۹]

سفر مخفیانه به عراق[۱۰]

رفتن به بلاد ری و خراسان و ماوراء النهر[۱۱]

تلاش مامون برای دستگیری یحیی[۱۲]

تلاش مضاعف رشید برای بازداشت او[۱۳]

تلاش بسیار هارون برای دستگیری یحیی و لذا پناه بردن یحیی به خاقان پادشاه ترکستان[۱۴]

پناهدنگی به خاقان ترک با حدود ۱۷۰ نفر از یارانش[۱۵]

اقامت ۳۰ ماهه نزد خاقان[۱۶]

نامه نگاری‌های مامون برای تسیلم کردن یحیی و امتناع خاقان با استناد به نبود غدر در مسلک او و اینکه یحیی نواده پیمبر و شیخی عالم است.[۱۷]

گفته شده که خاقان به دست یحیی در خفا مسلمان شده است.[۱۸]

از ترکستان به سمت طبرستان و سپس دیلم[۱۹]

عزیمت به بلاد طبرستان[۲۰]

رفتن به منطقه جبال[۲۱]

فرار یحیی به سمت خراسان و ورود به دیلم[۲۲]

زمان و چگونگی عزیمت به منطقه دیلم

اطلاع از مکان یحیی بن عبدالله توسط فضل و نامه نگاری با پادشاه دیلم مبنی بر پذیرش یحیی[۲۳]

علت انتخاب دیلم سابقه آنها در همراهی با علویان قبل از یحیی بوده و اینکه یحیی امید داشت بتواند دوباره اعتماد دیلمیان را جلب سازد[۲۴]

حرکت به سمت دیلم با هفتاد نفر[۲۵]

گریختن به ولایت دیلم[۲۶] و پناه بردن به پادشاه آن منطقه[۲۷]

هراس یحیی از سرگذشت برادرانش نفس زکیه و قتیل باخمری و لذا فرار به دیلم[۲۸]

ورود ناشناس به دیلم[۲۹]

عزیمت یحیی بن عبدالله به دیلم در سال ۱۷۵[۳۰]

اعلان دعوت در سال ۱۷۵ در دیلم[۳۱]

ظهور یحیی در سال ۱۷۶ در دیلم[۳۲]

تصرف دیلم توسط یحیی در سال ۱۷۶[۳۳]

خروج یحیی در طبرستان[۳۴]

پادشاه طبرستان در هنگام خروج یحیی «جستان» از نسل رستم زال بوده است.[۳۵] بدون اشاره به نسل او:[۳۶]

حمایت حاکم طبرستان از یحیی[۳۷]

حکومت یحیی در دیلم

اعتقاد اهالی دیلم به استحقاق او برای امامت و لذا بیعت با یحیی[۳۸]

فراوان شدن یاران او در دیلم[۳۹]

شدت گرفتن حکومت یحیی در دیلم در سال ۱۷۶[۴۰]

عزیمت مردم به سمت دیلم از نقاط مختلف[۴۱] عزیمت شیعیان به دیلم از مناطق مختلف[۴۲]

طلب کردن خلافت در دیلم[۴۳]

جمع کردن و آماده سازی برای جنگ توسط یحیی در دیلم[۴۴]

سپاهیان بسیار یحیی در گیلان[۴۵]

حضور اهالی کوفه در قیام یحیی[۴۶]

حضور برخی از زیدیان بتری مثل حسن بن صالح بن حی در قیام یحیی و اختلاف نظر آنها با یحیی[۴۷]

اختلافات زیدیان با یحیی و بروز مشکلاتی در این زمینه و فاسد کردن یاران آن[۴۸]

مقابله هارون و فضل با قیام یحیی

خروج یحیی در دیلم همزمان با حضور هارون و مامون در قزوین بوده است[۴۹]

هارون در میانه راه به سوی مقصدی از این مسئله مطلع شد[۵۰]

ناراحتی رشید از قدرت یحیی در دیلم[۵۱]

ناراحتی فوق العاده هارون از قدرت گرفتن یحیی در دیلم و خودداری از شرب[۵۲] و لهو برای این مسئله[۵۳]

مکاتبه هارون با پادشاه دیلم در زمینه تسلیم یحیی و تهدید او[۵۴]

واهمه هارون از قدرت یحیی در دیلم و اعزام ۵۰ هزار نفر به دیلم به فرماندهی فضل بن یحیی[۵۵]

اعزام ۵۰ هزار نیرو برای مقابله با یحیی با فرماندهی فصل بن یحیی برمکی[۵۶]

اعزام هشتاد هزار نفر به فرماندهی فضل بن یحیی برمکی از سوی هارون[۵۷]

اعزام سپاهی پنج هزار نفره از سوی هارون به فرماندهی فضل[۵۸]

اعزام فرماندهان ارشد نظامی عباسی همراه با فضل[۵۹]

سپاهیان فضل متشکل از خراسانیان و دیگران بودند.[۶۰]

حرکت با شکوه فضل به سمت دیلم و و ارسال نامه‌های پی در پی رشید به او همراه با فرستادن هدایا[۶۱] بدون ذکر حرکت باشکوه:[۶۲]

تقسیم ولایات توسط فضل[۶۳]

واگذاری تمامی ولایت مشرق و خراسان به فضل از سوی هارون[۶۴]

دادن حکومت های جبال و ری و جرجان و طبرستان و قومس و غیره از سوی هارون به فضل[۶۵]

همراه کردن اموال با فضل[۶۶]

هزینه کرد طلای بسیار برای سپاه فضل[۶۷]

دستور هارون به حرکت به سمت یحیی وحل غائله بدون خونریزی و با استفاده از اموال[۶۸]

تقسیم اموال فراوان توسط فضل به مردم به خصوص شعرا[۶۹]

مستقر شدن فضل در طالقان[۷۰]

اردو زدن یک ساله فضل در ری[۷۱]

مکاتبات متعدد فضل با یحیی و کاربست انواع روش‌ها برای تسلیم کردن یحیی[۷۲]

مکاتبات فراوان فضل و یحیی[۷۳]

مکاتبه فضل با پادشاه دیلم و ارسال اموال تا سرانجام نرم شدن او[۷۴]

مکاتبه فضل بن یحیی برمکی با فرمانروای دیلم و پرداخت یک میلیون درهم برای تسهیل در خروج یحیی[۷۵]

قرار دادن یک میلیون درهم برای فرمانروای دیلم برای تسلیم یحیی[۷۶]

فروش یحیی به رشید در ازای صد هزار درهم[۷۷]

تسلیم کردن یحیی توسط پادشاه دیلم در ازای امان دادن یحیی از قتل[۷۸]

تسلیم کردن یحیی به دست حاکم طبرستان با جعل نگاشته‌ای که نشان می‌داد یحیی بنده هارون بوده است و این کار با تدبیر فضل بن یحیی برمکی و همکاری قضیان بغداد صورت گرفت.[۷۹]

نفرین مردم قزوین توسط یحیی به خاطر اطلاع از قزوینی بودن جمعی از گواهانی که به بردگی او برای هارون تصدیق کرده بودند.[۸۰]

هراس یحیی از خیانت پادشاه دیلم[۸۱]

تسلیم شدن یحیی هنگام فهمیدن سستی پادشاه دیلم[۸۲]

تسلیم شدن یحیی با مشاهده نامه نگاری هارون و تهدید پادشاه دیلم[۸۳]

تسلیم شدن یحیی به سبب پراکندگی یاران و نظر منفی آنها نسبت به او تشدید اختلافات در این زمینه[۸۴]

درخواست تسلیم از سوی یحیی با توجه به قدرت سپاه فضل[۸۵]

یحیی خود علت تسلیم شدن خویش را ناتوانی در مقاومت به خاطر کمبود یاران در برابر سپاه پرتعداد فضل می دانست.[۸۶]

یحیی از اینکه توانسته بود در دل طالمان ترس ایجاد کند خدا را شاکر بود و بقیه را به قضای الهی واگذار کرد[۸۷]

مطالبه امان از فضل توسط یحیی و امان دادن به او توسط فضل[۸۸]

درخواست امان از رشید[۸۹]

موافقت یحیی با تسلیم به شرط نگارش امان‌نامه به خط هارون بر اساس متن پیشنهادی یحیی[۹۰] بدون اشاره به متن پیشنهادی:[۹۱]

هارون همه شرایط یحیی برای تسلیم را پذیرفت.[۹۲]

قبول درخواست امان یحیی و نوشتن امان نامه به خط خود[۹۳]

پذیرش متن پیشنهادی و شهود منتخب یحیی از سوی هارون[۹۴]

خوشحالی هارون از قبول تسلیم و تنظیم امان نامه و امضای بزرگان عباسی بر آن[۹۵] بدون ذکر خوشحالی هارون:[۹۶]

امضای قضات و فقها و بزرگان بنی هاشم بر این امان نامه بلیغ[۹۷]

ضمانت همه هاشمیان بر امان نامه هارون[۹۸]

اعطای امان نامه از سوی هارون با قسم‌های بزرگ[۹۹]

تنظیم امان نامه در دو نسخه یکی در دست یحیی و دیگری در دست یحیای برمکی[۱۰۰]

خوشحالی یحیی از نگارش امان نامه به دست هارون[۱۰۱]

اعطای مال فراوان به یحیی از سوی هارون[۱۰۲]

ارسال هدایای فراوان برای یحیی از طریق فضل به همراه امان نامه[۱۰۳]

یحیی در بغداد

ورود یحیی به همراه فضل به بغداد[۱۰۴]

استقبال بسیار باشکوه از یحیی به دستور هارون[۱۰۵]

جلب رضایت حداکثری از یحیی و اعطای مال فراوان و مقرری بسیار به او توسط هاورن[۱۰۶]

منزل گرفتن یحیی در خانه یحیی بن خالد برمکی و تولیت امور او توسط هارون و احترام فراوان به او[۱۰۷]

دادن هدایا فراوان به یحیی[۱۰۸]

اعطای دویست هزار دینار به یحیی[۱۰۹]

دادن صد هزار دینار به یحیی و پس از مدتی زندانی کردن او[۱۱۰]

دادن صد هزار دینار به یحیی هنگام آزادسازی[۱۱۱]

دادن چهارصد هزار دینار به یحیی توسط هارون[۱۱۲]

اقامت پنج ماهه یحیی به نزد هارون و سپس زندانی کردن او[۱۱۳]

هفت ماه تکریم یحیی و سپس زندانی کردن او[۱۱۴]

دعوت کردن افراد متعدد برای مناظره با یحیی[۱۱۵]

مناظره با زبیری

پیشینه زبیری

کینه عبدالله بن مصعب زبیری نسبت به طالبیان[۱۱۶]

کینه شدید بکار بن عبدالله زبیری نسبت به خاندان ابی طالب و سعایت از آنها به نزد هارون[۱۱۷]

اعطای فرمانداری مدینه به بکار بن عبدالله زبیری توسط هارون و دستور به تنگ گرفتن بر خاندان ابیطالب[۱۱۸]

یحیی تا زمان سعایت عبدالله بن مصعب زبیری در امنیت بود[۱۱۹]

چگونگی مناظره

اجمال

گزارش بسیار خلاصه از داستان سعایت زبیری فقط در همین حد که او از یحیی بدگویی کرد و یحیی به بیعت او با نفس زکیه و شعری که در این باره سروده بود اشاره کرد و هارون او را تصدیق کرد.[۱۲۰]

روایت عیسی بن جعفر از مناظره بکار بن عبدالله زبیری با یحیی[۱۲۱]

افترا زدن عبدالله بن مصعب به اینکه یحیی او را دعوت به خروج کرده و در نهایت مباهله یحیی با او و مرگ زبیری در همان روز[۱۲۲]

اشاره اجمالی به سعایت عبدالله بن مصعب زبیری و پاره کردن امان نامه هارون و اشاره یحیی به شرکت او در قیام نفس زکیه و اشعار او در آن زمان و انکار زبیری و قسم خوردن به خروج از حول و قوه الهی و مریض شدن در همان لحظه و مرگ بعد از سه روز و فرو رفتن چندین باره قبر او[۱۲۳]

تفصیل

گزارش مفصل از مناظره عبدالله بن مصعب زبیری با یحیی[۱۲۴]

در این مناظره زبیری به نزد فضل بن ربیع آمده و مدعی است که یحیی او را برای بیعت بر ضد خلیفه فراخوانده است. یحیی نیز در حضور هارون ابتدا به تخریب او پرداخته و از عدم صداقت او با عباسیان سخن رانده و سپس به اشعاری از او اشاره می کند که در مدح نفس زکیه سروده است و بعد از انکار زبیری، در نهایت کار به قسم خوردن می رسد و یحیی می خواهد که به شکل بیرون آمدن از حول و قوه خدا در صورت دروغ قسم بخورد. بعد از امتناع اولیه سرانجام این قسم خورده می شود ...[۱۲۵]

اعتراض بکار بن مصعب زبیری نسبت به آزاد سازی یحیی و مناظره یحیی با او و تحقیر زبیری با اشاره به جایگاه پدران زبیری نسبت به اجداد او و سپس اشاره به اشعار سروده شده توسط همین زبیری بعد از قتل نفس زکیه و اعلام آمادگی او برای بیعت با یحیی و پیشنهاد برای رفتن به سمت بصره و حمایت زبیریان و اهل بصره از او، انکار این مسئله توسط زبیری با قسم های متعدد و ذکر کردن نمونه ای از این اشعار توسط یحیی به درخواست هارون و سپسس در خواست یحیی برای قسم خوردن به نحو خروج از حول و قوه الهی و امتناع اولیه زبیری و مجبور شدن به این امر به وسیله هارون ...[۱۲۶]

انکار ادعاهای یحیی از سوی زبیری و پافشاری یحیی بر ادعای خود و حتی ذکر بخشی از قصیده و در ادامه باز انکار زبیری و قسم خوردن به یگانگی خدا در این مسئله[۱۲۷]

درخواست شاهد از سوی هارون برای سرودن این شعر توسط زبیری و اذعان یحیی به نداشتن شاهد و در عوض درخواست یحیی برای قسم خوردن زبیری به خروج از حول و قوه الهی و امتناع زبیری از این مسئله و اصرار هارون بر این موضوع و سرانجام قسم خوردن به شکل خواسته شده از سوی یحیی البته با اضطراب فراوان و همراه با نیمه کاره گذاشتن آن در بار نخست. و سپس ...[۱۲۸]

روایت عبدالله بن عباس بن حسن از نوادگان حضرت عباس معروف به خطیب پیرامون مناظره عبدالله بن مصعب زبیری با یحیی[۱۲۹]

بنابر روایت عبدالله بن عباس، عبدالله بن مصعب زییری ضمن اعلام خطر برای رشید مدعی بود که یحیی او را به خود دعوت کرده بود. هارون از او خواست که این مطلب را در حضور یحیی هم بگوید[۱۳۰]

درخواست مهلت از سوی یحیی برای مباهله با زبیری[۱۳۱]

درخواست عبدالله بن مصعب زبیری بعد از تمام مباهله از پدر عبدالله بن عباس برای ملاقات با او و عذر آوردن عباس و فرستادن پسر و مرگ زبیری قبل از رسیدن خطیب به او و ملاقات دوباره عبدالله بن عباس و پدرش با مامون و گمان به کشته شدن یحیی و خوشحالی بابت زنده یافتن او و خبر دادن هارون از کشته شدن زبیری و شکرگزازی خدا توسط یحیی و قسم خوردن به خدا که اگر دنبال خلافت بودم که نیستم هرگز از او کمک نمی گرفتم حتی اگر در دنیا غیر از ما سه تن کسی نبود و پیروزی فقط از طریق کمک او میسر بود[۱۳۲]

اشاره یحیی به دسیسه فضل بن ربیع در پیش آمدن این مباهله و اشاره به طمع کاری و پول پرستی فضل[۱۳۳]

جزئیات فزون‌تر

پیشنهاد خواندن نماز به زبیری از سوی یحیی[۱۳۴]

دست در دست زبیری گذاشتن در هنگام مباهله و درخواست واگذاری به حول و قوه خود در صورت دروغ گویی و با ترس و لرز گفتن این کلمات توسط زبیری و عدم واهمه یحیی[۱۳۵]

گره زدن دست خود در دست زبیری از سوی یحیی و قسم خوردن به خروج از حول و قوه الهی اگر زبیری صادق باشد و در مقابل درخواست قسم از سوی زبیری که به همین شکل قسم بخورد اگر خودش کاذب باشد و قسم خوردن زبیری به همین شکل[۱۳۶]

درخواست یحیی برای یمین برائت و نه قسم همراه با مدح خداوند[۱۳۷]

اشاره یحیی به ظلم‌های عبدالله بن زبیر نسبت به ابن عباس در هنگام مناظره با عبدالله بن مصعب زبیری در زندانی کردن آنها در شعب و آتش روشن کردن برای سوزاندن آنها و نبردن نام پیامبر در چهل جمعه پشت سر هم و تبعید به طائف تا جایی که ابن عباس با تشبیه کردن جگر خود به جگر سوراخ شده گاوی بعد از ذبح، از فرزندش خواست تا حجاز را ترک کرده و به شام برود.[۱۳۸]

اشاره مفصل به اشعار زیبری در مدح نفس زکیه[۱۳۹]

نسبت دادن شعر مدح نفس زکیه به سدیف[۱۴۰]

قسم دروغ خوردن همراه با مدح خداوند سبب تعجیل در عذاب نخواهد شد.[۱۴۱]

قسم خوردن به خروح از خول و قوه الهی همراه با استکبار و استغنا و استعلاء بر خداوند[۱۴۲]

حرام زاده بودن عبدالله بن مصعب و سندی بودن پدر او و شباهت او به وردان و نفی کردن مصعب بن ثابت از فرزندی خود و اشاره به این موضوع در اشعار شاعران[۱۴۳]

مرگ زبیری بعد از مناظره

مرگ به سبب قسم خوردن

یحیی کار زبیری را به وسیله قسم تمام شده می بیند و لذا به هارون وعده می دهد که اگر بعد از سه روز زبیری سالم باشد، ریختن خونش بر خیلفه حلال است که البته در عصر همان روز، خبر می رسد که زبیری دچاز جزام و سیاه و تورم شده و وقتی این خبر به رشید می رسد بلافاصله خبر می رسد که زبیری وفات یافته است(مروج‏الذهب ، ج۳،ص ۳۴۰ – ۳۴۲؛ عمده الطالب فی أنساب آل ابی طالب، ص۱۳۷ – ۱۳۸؛ مناهل الضرب فی أنساب العرب، ص۳۰۷</ref>

فلج شدن بلافاصله بعد از خروج از نزد هارون و سپس مرگ[۱۴۴]

افترا زدن عبدالله بن مصعب به اینکه یحیی او را دعوت به خروج کرده و در نهایت مباهله یحیی با او و مرگ زبیری در همان روز[۱۴۵]

تا ظهر نشده زبیری از دنیا رفت.[۱۴۶]

ابن مصعب در روز سوم درگذشت.[۱۴۷]

فلج شدن بعد از خروج از نزد هارون و مرگ در همان ساعت.[۱۴۸]

جذام در در همان مجلس[۱۴۹]

مرگ به سبب توطئه همسر

مرگ او توسط همسر با بالشت[۱۵۰]

گمان زبیریان در قتل بکار بن عبدالله زبیری توسط همسرش که از نوادگان عبدالرحمن بن عوف بوده است به خاطر خرید کنیز و قتل او توسط دو غلام زبیری و صحنه سازی برای قتل و سرانجام اقرار دو غلام به این مسئله و اخراج زن از خانه وعدم ارث دادن به او[۱۵۱]

فرو رفتن قبر زبیری

گزارش فضل بن ربیع از دفن همان زبیری و بلعیده شدن او توسط قبر و بلند شدن بویی مشمئز کننده و پر نشدن قبر با خاک و کمک گرفتن بدون نتیجه از خار و هیزم هایی که توسط بابربرها از آن منطقه رد می شد و و در نهایت ساختن سقفی از ساج برای قبر و خبر دادن به رشید و تعجب رشید[۱۵۲] با اندکی تفاوت:[۱۵۳]

عدم امکان پر کردن قبر به سبب فرو رفتن هرچه خاک می ریختند وسرانجام سقف زدن بر قبر[۱۵۴]

پیامدهای مناظره برای یحیی

مثبت

آزاد سازی یحیی بعد از مناظره با زبیری[۱۵۵]

دادن هزار دینار به یحیی[۱۵۶]

افشای رمز این اتفاق از زبان یحیی برای هارون که قسم خوردن عادی، سبب می شد که خداوند از تعجیل عقوبت اجتناب کند اما قسم خوردن برای خروج از حول و قوه الهی سبب تعجیل در عقوبت قبل از سه روز به استناد حدیث پیامبر می شد[۱۵۷]

ابو فراس بن حمدان در زمینه ماجرای زبیری شعری سروده وبه مدح فرزندان حضرت زهرا(س</ref> پرداخته است.[۱۵۸]

منفی

کشتن یحیی توسط هارون بعد از دیدن نشانه ای بزرگ یعنی سعایت زبیری و عکس العمل یحیی[۱۵۹]

نقل مشابه در مناظره زبیری ولی با حسن بن عبدالله

مسعودی مناظره ای مشابه را از عبد الله بن مصعب زبیری با حسن بن عبدالله بن موسی آورده و در انتها تذکر داده که این مناظره را بین همین زبیری و یحیی بن عبدالله هم نقل کرده اند.[۱۶۰]

مناظرات دیگر یحیی

دعوت کردن افراد متعدد برای مناظره با یحیی[۱۶۱]

برگزاری مناظرات متعدد با یحیی[۱۶۲]

نقض امان نامه

در ابتدا محبت به یحیی و سپس حبس یحیی و استفتاء در مورد امان نامه[۱۶۳]

گرد آوردن مجلسی با حضور یحیی و محمد بن حسن فقیه و ابوالبخری قاضی و صحبت در مورد امان‌نامه[۱۶۴]

اقرار محمد بن حسن فقیه به درست بودن امان نامه[۱۶۵]

باطل دانستن امان نامه توسط ابوالبختری قاضی که گویا قاضی القضاه بوده و بی حرمتی ابوالبختری به امان نامه[۱۶۶] بدون عنوان قاضی القضاه:[۱۶۷]

نقض امان نامه به این سبب که او وحدت مسلمانان را به هم زده و مرتکب خونریزی شده است.[۱۶۸]

نشان دادن امان نامه به مالک و ابن دراوردی و دیگران توسط یحیی در مدینه[۱۶۹]

درخواست هارون از ابو البختری برای آن که خود امان نامه را پاره کند و ریز ریز کردن آن توسط ابوالبختری[۱۷۰]

گزارش داستان نقش امان نامه به صورت مفصل[۱۷۱]

ممنوع الکار شدن محمد بن حسن قاضی برای مدتی به علت عدم همراهی با هارون در نقش امان نامه[۱۷۲]

اعطای یک میلیون و ششصد هزار درهم به ابوالبختری برای نقض امان نامه[۱۷۳]

یاران یحیی

فهرستی از محدثان و علمایی که در قیام یحیی شرکت داشتند. مثل یحیی بن مساور، عامر بن کثیر السراج، سهل بن عامر بجلی[۱۷۴]

زندانی ساختن علی بن هاشم بن برید و عبد ربه بن علقمه و مخول بن ابراهیم نهدی به مدت ۱۲ سال توسط هارون[۱۷۵]

زندانی شدن مخول و عبد ربه بن علقمه به مدت ده سال و اندی توسط هارون[۱۷۶]

پی جویی هارون از اصحاب یحیی حتی با گذشت چهار سال از خاتمه یافتن قیام او[۱۷۷]

بازجویی و سوال در مورد یاران او توسط هارون و امتناع یحیی از آوردن نام آنها به خاطر آن که می داسنت ممکن است انها نیز مثل خودش توسط هارون کشته شوند.[۱۷۸]

زندانی شدن یحیی

اصل زندان رفتن

به زندان انداختن یحیی بعد از ورود به بغداد[۱۷۹]

تغییر نظر هارون نسبت به یحیی و به زندان انداختن او[۱۸۰]

در ابتدا محبت به یحیی و سپس حبس یحیی و استفتاء در مورد امان نامه[۱۸۱]

محبوس کردن چند باره یحیی و در نهایت آزادسازی او[۱۸۲]

سه بار محبوس کردن یحیی[۱۸۳]

زندانی کردن یحیی توسط هارون[۱۸۴]

مامور کردن مسرور سیاف[۱۸۵] یا مسرور کبیر[۱۸۶] در حبس یحیی

مامور کردن سندی بن شاهک در حبس یحیی[۱۸۷]

نگهداری یحیی در تنگ‌ترین و تاریک‌ترین زندان‌ها و زدن صد شلاق به یحیی و عدم ترحم بر او و نصف کردن جیره یحیی و تکرار آن در چند نوبت و سرانجام مرگ یحیی[۱۸۸]

تمسخر یحیی توسط هارون و رد ادعای او پیرامون مسمومیت و نشان دادن زبان از سوی یحیی که کاملا تیره شده بود و سپس درخواست عفو از سوی یحیی به خاطر قرابت نسبی و خویشاوندی با رسول خدا و نرم شدن هارون با کلام یحیی[۱۸۹]

بازجویی او در نوبت دیگری توسط هارون وعدم پاسخ دادن یحیی و زرد بودن چهره او و اشاره به زبان خود که کاملا تیره شده بود و عصبانیت رشید بابت اینکه او متهم به سم دادن به وی خواهد شد و سپس مرگ یحیی بلافاصله بعد از اتمام مجلس[۱۹۰]

بازجویی و سوال در مورد یاران او توسط هارون و امتناع یحیی از آوردن نام آنها به خاطر آن که می داسنت ممکن است انها نیز مثل خودش توسط هارون کشته شوند.[۱۹۱]

علت زندان

هارون در عین تکریم یحیی و بخشیدن اموال به او همواره در پی فرصتی بود تا بتواند علیه او و اصحابش کاری انجام دهد[۱۹۲]

هراس هارون از جایگاه یحیی[۱۹۳]

ترس هارون از حادثه انگیزی توسط او و حبس وی[۱۹۴]

زندان کردن یحیی به بهانه ارسال نامه‌هایی از دیلم برای او[۱۹۵]

اتهام به یحیی به اینکه دیلمیان به نزد او رفت و آمد کرده و پنهانی با او بیعت می کنند و زندان کردن او[۱۹۶]

رسیدن اخباری به هارون پیرامون دعوت مخفیانه یحیی به سوی خود بعد از سکونت در بغداد[۱۹۷]

فراخواندن یحیی توسط هارون و نشان دادن نامه های مفصلی که از یحیی سعایت کرده بودند.[۱۹۸]

توطئه هاورن در پی دستگیری یکی از یاران یحیی که مسئولیت دعوت با او بود به این صورت که او را مجبور به نگاشتن نامه‌ای جعلی کرد مبنی بر اینکه تعدادی از فرماندهان و یاران هارون به دعوت او لبیک گفته اند و یحیی در پاسخ ضمن ابراز عدم آشنایی با نویسنده نامه، آن را به یحیی بن خالد تحویل داد و با این کار خیال هارون راحت شد. در حالی که قبلاً بین نویسنده و یحیی قرار بود که اگر نامه‌ای از او به یحیی برسد آن را انکار کرده و آن را به سلطان بسپارد.[۱۹۹]

توافق گروهی از حجازیان یعنی عبدالله بن مصعب زبیری و ابوالبختری وهب بن وهب و مردمی از بنی زهره و فردی از بنی مخزوم مبنی بر شکایت از یحیی و شهادت بر ضد او به اینکه مشغول دعوت کردن محدد افراد به سمت خود بود و لذا امان نامه او فاقد اعتبار خواهد بود و این دلیل زندانی شدن یحیی بوده است.[۲۰۰]

سبب گرفتاری یحیی جواب او پیرامون این سوال هارون بود که کدام یک از آنها به پیامبر نزدیک تر است که بعد از طفره رفتن های بسیار یحیی سرانجام یحیی به خواستگاری فرضی رسول خدا اشاره کرده و به هارون پاسخ داد و همین سبب نقض امان نامه در جلسه با فقها شد.[۲۰۱]

مدت زندان

محبوس کردن یحیی به اندازه نصف روز[۲۰۲]

زندانی کردن پنج‌ماهه یحیی در زندان[۲۰۳]

مدت حبس یحیی نصف روز یا سه روز[۲۰۴]

یحیی و برامکه

ترفیع برامکه در حل غائله یحیی

بالا رفتن شان فضل نزد هارون به سبب تسلیم کردن یحیی[۲۰۵] و ایجاد صلح بین فاطمیان و عباسیان[۲۰۶]

سروده شدن اشعاری در تمجید از فضل به سبب تسلیم بدون خونریزی یحیی[۲۰۷]

آزادسازی یحیی و پیامد آن

حبس یحیی در نزد فضل بن یحیی و آزاد سازی او توسط فضل[۲۰۸]

گزارش اختصاری از حبس یحیی در نزد جعفر و آزادسازی او توسط جعفر و گزارش این موضوع توسط فضل بن ربیع و تصدیق این موضوع توسط جعفر و قتل او بعدها به همین سبب[۲۰۹] گزارش مختصرتر:[۲۱۰]

حبس یحیی نزد جعفر و و استدعای یحیی برای آزادی به خاطر ارتباط او با آل پیامبر و آزادسازی او به دست جعفر و حتی بردن او به مکانی امن و سپس لو رفتن قضیه نزد هارون به وسیله فضل بن ربیع و اعتراف جعفر به این موضوع پس از انکار اولیه و کینه هارون از این مساله[۲۱۱] بدون اشاره به نقش فضل:[۲۱۲]

آزادسازی یحیی بدون اذن مامون به خاطر روحیه برتری طلبی جعفر[۲۱۳] بوده است.[۲۱۴]

یکی از دلایل تغییر نظر هارون نسبت به برامکه آزادسازی یحیی به دست فضل بن یحیی[۲۱۵]

قتل جعفر به خاطر آزادسازی یحیی[۲۱۶]

بازگردان یحیی به زندان پس از آزدی به دست برامکه[۲۱۷]

گزارش افعال یحیی توسط یکی از اهالی مرو به هارون و اختفای این موضوع از دیگران تا برافتادن برامکه[۲۱۸] بسیار مختصر در:[۲۱۹]

ارتباطات دیگر برامکه و یحیی

خدمت فراوان برامکه به یحیی[۲۲۰]

خدمت کردن به یحیی توسط شخص یحیی بن برمک[۲۲۱]

مهربانی فضل با یحیی و همین مسئله سبب عصبانیت هارون شد که با وساطت ام محمد دختر هارون ختم به خیر شد[۲۲۲]

گفته شده که یحیی نگاشته ای قبل از مرگ خطاب به هارون نگاشت به این مضمون که برای مرگ و داوری بعد از مرگ آماده باشد و آن را به یحیی بن خالد برمکی سپرد وسفارش کرد که آن را بعد از مرگش به دست هارون بسپارد که یحیی نیز این چنین کرد.[۲۲۳]

آثاری در مورد یحیی

علی بن ابراهیم از نوادگان امام سجاد از ثقات کتابی در زمینه واقعه فخ و کتابی باعنوان اخبار یحیی بن عبد اللّه بن الحسن دارد که ابوالفرج از او در مقاتل نقل کرده است.[۲۲۴]

منابع

  1. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۷۹
  2. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  3. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۷۹
  4. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  5. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۷۹
  6. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۷۹
  7. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۰
  8. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  9. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  10. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  11. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  12. الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۴۲
  13. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  14. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۷۹
  15. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  16. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ الأعلام، ج۸، ص۱۵۴؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۷۹
  17. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۷۹
  18. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷ ؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۷۹
  19. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۷۹
  20. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  21. انساب الاشراف، ج۳، ص۱۳۶
  22. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۰۸
  23. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۰، ۳۹۲
  24. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۴؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج۱، ص۳۳۰
  25. تاریخ الإسلام، ج۱۲، ص۴۵۶
  26. تاریخ‏گزیده، ص۷۹۰
  27. مروج‏الذهب،ج‏۳،ص:۳۴۲
  28. الفخری، ص۱۹۳
  29. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۰
  30. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳؛ المنتظم، ج۹، ص۱۰؛ تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲
  31. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  32. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۲؛ البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷؛ مناهل الضرب فی أنساب العرب، ص۳۰۹
  33. تاریخنامه طبری، ج۴، ص۱۱۸۶
  34. تاریخ‏گزیده، ص۳۰۴
  35. تاریخ‏گزیده، ص۳۰۴ – ۳۰۵، ۷۹۰
  36. الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج۱، ص۳۳۳
  37. تاریخ‏گزیده، ص۳۰۴ – ۳۰۵، ۷۹۰
  38. الفخری، ص۱۹۳
  39. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳؛ البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷؛ الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  40. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۲؛ المنتظم، ج۹، ص۱۶
  41. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳؛ المنتظم، ج۹، ص۱۶؛ البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷
  42. تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲
  43. تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲
  44. شرح الأخبار، ج۳، ص۳۳۰
  45. تاریخنامه طبری، ج۴، ص۱۱۸۷
  46. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۲
  47. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۲
  48. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۲
  49. تاریخ‏گزیده، ص۷۹۰
  50. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۰
  51. الفخری، ص۱۹۳
  52. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۲
  53. تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲
  54. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۰۸
  55. المنتظم، ج۹، ص۱۶؛ البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷؛ تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۲
  56. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳؛ الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  57. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۷۹
  58. تاریخنامه طبری، ج۴، ص۱۱۸۷؛ زین الأخبار، ص۱۶۰
  59. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۲، تجارب الامم، ج۳، ص۵۰۷؛ المنتظم، ج۹، ص۱۶
  60. تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲؛ شرح الأخبار، ج۳، ص۳۳۰
  61. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷
  62. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۲
  63. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۲
  64. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۲
  65. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۲؛ تجارب الامم، ج۳، ص۵۰۷
  66. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۲؛ تجارب الامم، ج۳، ص۵۰۷
  67. تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲
  68. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۲
  69. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۲
  70. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳؛ الکامل، ج۶، ص۱۲۵
  71. تاریخنامه طبری، ج۴، ص۱۱۸۷؛ زین الأخبار، ص۱۶۰ - ۱۶۱
  72. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۲ - ۲۴۳
  73. شرح الأخبار، ج۳، ص۳۳۰
  74. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۷۹
  75. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۳؛ المنتظم، ج۹، ص۱۶؛ البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳
  76. انساب الاشراف، ج۳، ص۱۳۶
  77. مروج‏الذهب،ج‏۳،ص:۳۴۲
  78. انساب الاشراف، ج۳، ص۱۳۶
  79. تاریخ‏گزیده، ص۳۰۵، ۷۹۰
  80. تاریخ‏گزیده، ص۷۹۰
  81. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  82. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۷۹ - ۱۸۰
  83. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۰۸
  84. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۳
  85. تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲
  86. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۴؛ تجارب الامم، ج۳، ص۵۰۸ – ۵۰۹؛ مقاتل الطالبیین، ص۳۹۳
  87. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۳
  88. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۰۸
  89. تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲؛ الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  90. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۳؛ المنتظم، ج۹، ص۱۶
  91. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳
  92. الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۴۲
  93. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴؛ البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳
  94. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۳
  95. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۳؛ البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷؛ المنتظم، ج۹، ص۱۶ – ۱۷
  96. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳
  97. الفخری، ص۱۹۳
  98. زین الأخبار، ص۱۶۱
  99. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۸۰
  100. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ مقاتل الطالبیین، ص۳۹۳؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۸۰
  101. تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲
  102. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۸۰
  103. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۳؛ البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷؛ المنتظم، ج۹، ص۱۷؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳؛ تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲
  104. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۳؛ المنتظم، ج۹، ص۱۷؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳؛ مقاتل الطالبیین، ص۳۹۳ – ۳۹۴
  105. زین الأخبار، ص۱۶۱
  106. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۳؛ المنتظم، ج۹، ص۱۷؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳
  107. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۳؛ المنتظم، ج۹، ص۱۷
  108. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴؛ البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳؛ تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲
  109. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۴
  110. تاریخ الإسلام، ج۱۲، ص۴۵۶
  111. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۸؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۵۱؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۵۱۸
  112. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۸؛ تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۵۱
  113. تاریخنامه طبری، ج۴، ص۱۱۸۸؛ تاریخ‏گزیده، ص۳۰۵
  114. زین الأخبار، ص۱۶۱
  115. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  116. تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲
  117. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۴؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۵۰۹
  118. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۴؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۵۰۹
  119. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۸۰
  120. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۸۰
  121. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۴ – ۲۴۶؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۵۰۹ - ۵۱۲
  122. تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲
  123. عیون اخبار الرضا، ج۲،ص ۲۲۴
  124. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۶ – ۴۰۰؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۴۸ - ۳۵۱
  125. مروج‏الذهب ، ج۳،ص ۳۴۰ – ۳۴۲ - الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۴۸ – ۳۵۱؛ عمده الطالب فی أنساب آل ابی طالب، ص۱۳۷ - ۱۳۸
  126. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷ – ۱۶۸
  127. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۵ – ۲۴۶؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۵۱۱
  128. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۶؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۵۱۱ - ۵۱۲
  129. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۷ – ۲۵۱؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۵۱۳ - ۵۱۸
  130. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۸؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۵۱۳ - ۵۱۴
  131. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۸؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۵۱۴
  132. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۹ – ۲۵۰؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۵۱۶ - ۵۱۸
  133. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۵۱
  134. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۸ – ۲۴۹؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۵۱۵
  135. تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲ - ۱۳
  136. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۹؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۵۱۵
  137. الفخری، ص۱۹۴
  138. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۶ – ۳۹۷؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۴۹
  139. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۸ – ۳۹۹؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۴۹ - ۳۵۰
  140. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۹
  141. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۹؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۵۰
  142. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۹؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۵۰
  143. مقاتل الطالبیین، ص۴۰۰
  144. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷ – ۱۶۸
  145. تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲
  146. الفخری، ص۱۹۴
  147. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۹؛ شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۵۰
  148. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۶؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۵۱۱ - ۵۱۲
  149. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۹؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۵۰
  150. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷ – ۱۶۸
  151. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۶ - ۲۴۷
  152. مروج الذهب، ج۳، ص۲۴۱ – ۲۴۲؛ عمده الطالب فی أنساب آل ابی طالب، ص۱۳۷ – ۱۳۸؛ مناهل الضرب فی أنساب العرب، ص۳۰۶ - ۳۰۷
  153. مقاتل الطالبیین، ص۴۰۰؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۵۰ - ۳۵۱
  154. الفخری، ص۱۹۴
  155. مروج‏الذهب،ج‏۳،ص:۳۴۲؛ البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۸
  156. مروج‏الذهب،ج‏۳،ص:۳۴۲
  157. مروج‏الذهب،ج‏۳،ص:۳۴۲؛ عمده الطالب فی أنساب آل ابی طالب، ص۱۳۸؛ مناهل الضرب فی أنساب العرب، ص۳۰۶ - ۳۰۷
  158. الفخری، ص۱۹۴
  159. الفخری، ص۱۹۳ – ۱۹۴
  160. مروج‏الذهب ، ج۳،ص ۳۴۰ – ۳۴۲
  161. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  162. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۵؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۴۷
  163. الفخری، ص۱۹۳
  164. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷؛ المنتظم، ج۹، ص۱۷؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۷
  165. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷؛ المنتظم، ج۹، ص۱۷؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۷
  166. المنتظم، ج۹، ص۱۷؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۷
  167. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷
  168. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۸؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۸۰
  169. مقاتل الطالبیین، ص۴۰۱؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۵۱
  170. مقاتل الطالبیین، ص۴۰۱؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۵۲
  171. مقاتل الطالبیین، ص۴۰۱؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۵۱ - ۳۵۲
  172. مقاتل الطالبیین، ص۴۰۱؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۵۲
  173. مقاتل الطالبیین، ص۴۰۱؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۵۲
  174. مقاتل الطالببین، ص۴۰۴
  175. مقاتل الطالببین، ص۴۰۴۰ – ۴۰۵
  176. مقاتل الطالببین، ص۴۰۵
  177. مقاتل الطالببین، ص۴۰۵
  178. مقاتل الطالبیین، ص۴۰۳؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۵۳
  179. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۰۸
  180. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷
  181. الفخری، ص۱۹۳
  182. تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲
  183. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۵۱
  184. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳؛ تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۱۲
  185. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  186. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۵؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۴۷، ۳۵۱
  187. انساب الاشراف، ج۳، ص۱۳۶
  188. مقاتل الطالبیین، ص۴۰۲؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۵۲ - ۳۵۳
  189. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۴ – ۲۴۵؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۵۰۹ - ۵۱۰
  190. مقاتل الطالببین، ص۴۰۳؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۵۳
  191. مقاتل الطالبیین، ص۴۰۳؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۵۳
  192. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۴
  193. شرح الأخبار، ج۳، ص۳۳۰
  194. تاریخ الإسلام، ج۱۲، ص۴۵۶
  195. تاریخنامه طبری، ج۴، ص۱۱۸۸
  196. زین الأخبار، ص۱۶۱
  197. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  198. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۵ – ۳۹۶؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۴۷ - ۳۴۸
  199. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۴
  200. مقاتل الطالبیین، ص۳۹۵؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۴۷
  201. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۷ – ۴۳۸؛ مقاتل الطالبیین، ص۳۹۵ – ۳۹۶؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج‏۱، ص۳۴۷ - ۳۴۸
  202. تجارب الأمم، ج۳، ص۵۱۸
  203. تاریخنامه طبری، ج۴، ص۱۱۸۸
  204. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۸
  205. تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۷۳
  206. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷
  207. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۴۳ – ۲۴۴؛ تجارب الامم، ج۳، ص۵۰۸، مقاتل الطالبیین، ص۳۹۴
  208. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴؛ مقاتل الطابیین، ص۳۹۵
  209. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۸۹
  210. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۸۰
  211. المنتظم، ج۹، ص۱۲۷ – ۱۲۸؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۲۸۹؛ الکامل، ج۶، ص۱۷۵ - ۱۷۶
  212. تجارب الأمم، ج۳، ص۵۲۹ - ۵۳۰
  213. استبداد
  214. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۸۰
  215. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  216. المنتظم، ج۹، ص۱۲۷ – ۱۲۸؛ تاریخ الإسلام، ج۱۲، ص۲۴؛ شذرات ‏الذهب، ج۲، ص۳۹۲
  217. الأعلام، ج۸، ص۱۵۴
  218. المنتظم، ج۹، ص۱۲۸ – ۱۲۹
  219. تاریخ الإسلام، ج۱۲، ص۲۴؛ مقاتل الطابیین، ص۳۹۰ – ۳۹۲
  220. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷
  221. البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۱۶۷
  222. شرح الأخبار، ج۳، ص۳۳۰
  223. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۳۸؛ الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمه الزیدیه، ج۱، ص۳۵۳ – ۳۵۴؛ غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص۱۸۰
  224. رجال النجاشی، ص: ۲۶۲ - ۲۶۳