کاربر ناشناس
ثار الله: تفاوت میان نسخهها
←احتمالات پنجگانه: ویرایش جزئی
جز (تمیزکاری) |
imported>Kheradmand (←احتمالات پنجگانه: ویرایش جزئی) |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
=== احتمالات پنجگانه=== | === احتمالات پنجگانه=== | ||
[[ابوالفضل تهرانی]] در [[شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور (کتاب)|کتاب شِفاء الصُدور]] که در شرح [[زیارت عاشورا]] نوشته شده، برای ثاراللّه پنج احتمال ذکر کرده است: | [[ابوالفضل تهرانی]] در [[شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور (کتاب)|کتاب شِفاء الصُدور]] که در شرح [[زیارت عاشورا]] نوشته شده، برای ثاراللّه پنج احتمال ذکر کرده است: | ||
# ثاراللّه در اصل «اهل ثارالله» بوده است. بنابراین به معنای کسی است که شایسته آن است که خداوند خونخواهی او را بکند. | |||
# کشتهشدهای که خدا خونخواه او است. | |||
# ثارالله در اصل «الثائرُ لِلَّه» بوده که در آن [[تصحیف]] رخ داده است. بنابراین به معنای کسی است که در راه خدا و برای او خونخواهی کرده است. | |||
# ثارالله مانند عیناللّه (چشم خدا) و یداللّه (دست خدا) است که از آن معنای حقیقی و ظاهری خون خدا اراده نشده بلکه مانند [[صفات خبری]] در معنای مَجازی به کار رفته است. | |||
# ثار به معنای خونِ طلبشده است و اضافهاش به اللَّه از آن جهت است که خداوند [[ولی دم|ولیّدم]] حقیقی این خون است.<ref>طهرانی، شفاءالصدور، ۱۳۷۶ش، ص۱۶۳-۱۶۴.</ref> | |||
تهرانی معنای اول را به علامه مجلسی،<ref> مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۸، ص۱۵۱؛ مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۱۸، ص۲۹۸.</ref> معنای دوم را به زَمخشَری مفسر اهل سنت و معنای سوم را به [[طریحی|طُرَیحی]] نویسنده [[مجمع البحرین و مطلع النیرین (کتاب)|کتاب مَجمعالبحرین]]<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۳۴-۲۳۵. </ref> نسبت داده و خود معنای پنجم را پذیرفته است. برای معنای چهارم هم قائلی ذکر نکرده و آن را بعید دانسته است.<ref>طهرانی، شفاءالصدور، ص۱۶۳-۱۶۵.</ref> | تهرانی معنای اول را به علامه مجلسی،<ref> مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۸، ص۱۵۱؛ مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۱۸، ص۲۹۸.</ref> معنای دوم را به زَمخشَری مفسر اهل سنت و معنای سوم را به [[طریحی|طُرَیحی]] نویسنده [[مجمع البحرین و مطلع النیرین (کتاب)|کتاب مَجمعالبحرین]]<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۳۴-۲۳۵. </ref> نسبت داده و خود معنای پنجم را پذیرفته است. برای معنای چهارم هم قائلی ذکر نکرده و آن را بعید دانسته است.<ref>طهرانی، شفاءالصدور، ص۱۶۳-۱۶۵.</ref> | ||