پرش به محتوا

زهیر بن قین بجلی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (←‏دعای امام حسین(ع): ویکی‌سازی)
خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:
پس از سخنرانی امام(ع) زهیر بن قین از امام(ع) اجازه سخنرانی گرفته و خطاب به مردم کوفه گفت:
پس از سخنرانی امام(ع) زهیر بن قین از امام(ع) اجازه سخنرانی گرفته و خطاب به مردم کوفه گفت:


«ای مردم کوفه، من شما را از عذاب الهی بیم می‌دهم، چرا که همانا، یکی از حقوق مسلمان نسبت به یکدیگر نصیحت و خیرخواهی است و تا لحظه‌ای که شمشیر و جنگ میان ما و شما قرار نگرفته است، با هم برادریم و بر یک دین و ملت هستیم و بر ما حق نصیحت دارید؛ اما چون شمشیر در میان افتاد و رشته پیوند ما و شما بریده شد ما یک [[امت]] و شما امتی دیگرید بدانید که خداوند ما و شما را به فرزندان پیامبرش محمد(ص) امتحان کرده است تا ببیند که نسبت به آنان چگونه رفتار می‌کنیم و اینک شما را به یاری آنان و جنگ با عبیدالله بن زیاد سرکش فرا می‌خوانیم. شما از عبیدالله بن زیاد و پدرش در طول حکمرانی آنان جز بدی چیزی ندیدید. اینان بودند که چشمان شما را به وسیله میل می‌کشیدند<ref> کور کردن کسی با میل داغ کرده. کور کردن و نابینا ساختن. نابینا کردن. ترکانیدن چشم با میل(لغت‌نامه دهخدا)</ref>، دست و پایتان را بریدند، شما را مثله<ref> بریدن گوش و بینی یا چیزی دیگر از اطراف تن. بریدن عضوی از اعضای تن کسی(لغت‌نامه دهخدا)</ref> کردند و بزرگان و قاریان شما مانند [[حجر بن عدی]] و یارانش و [[هانی بن عروه]] و همتایانش را بر دار می‌آویختند.»
«ای مردم کوفه، من شما را از عذاب الهی بیم می‌دهم، چرا که همانا، یکی از حقوق مسلمان نسبت به یکدیگر نصیحت و خیرخواهی است و تا لحظه‌ای که شمشیر و جنگ میان ما و شما قرار نگرفته است، با هم برادریم و بر یک دین و ملت هستیم و بر ما حق نصیحت دارید؛ اما چون شمشیر در میان افتاد و رشته پیوند ما و شما بریده شد ما یک [[امت]] و شما امتی دیگرید بدانید که خداوند ما و شما را به فرزندان پیامبرش محمد(ص) امتحان کرده است تا ببیند که نسبت به آنان چگونه رفتار می‌کنیم و اینک شما را به یاری آنان و جنگ با عبیدالله بن زیاد سرکش فرا می‌خوانیم. شما از عبیدالله بن زیاد و پدرش در طول حکمرانی آنان جز بدی چیزی ندیدید. اینان بودند که چشمان شما را به وسیله میل می‌کشیدند<ref> کور کردن کسی با میل داغ کرده. کور کردن و نابینا ساختن. نابینا کردن. ترکانیدن چشم با میل(لغت‌نامه دهخدا)</ref>، دست و پایتان را بریدند، شما را مثله<ref> بریدن گوش و بینی یا چیزی دیگر از اطراف تن. بریدن عضوی از اعضای تن کسی(لغت‌نامه دهخدا)</ref> کردند و بزرگان و قاریان شما مانند [[حجر بن عدی]] و یارانش و [[هانی بن عروه]] و همتایانش را بر‌دار می‌آویختند.»


سپاهیان عمر سعد، به زهیر دشنام دادند و ضمن ستودن عبیدالله بن زیاد، گفتند: «به خدا قسم از این جا نمی‌رویم تا این که مولایت و همراهانش را یا بکشیم و یا تسلیم عبیدالله کنیم.»
سپاهیان عمر سعد، به زهیر دشنام دادند و ضمن ستودن عبیدالله بن زیاد، گفتند: «به خدا قسم از این جا نمی‌رویم تا این که مولایت و همراهانش را یا بکشیم و یا تسلیم عبیدالله کنیم.»
خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:
[[شمر بن ذی الجوشن]] به سوی او تیراندازی کرد و گفت: «ساکت شو خدا، ساکتت کند پرگویی‌هایت ما را خسته کرد.»
[[شمر بن ذی الجوشن]] به سوی او تیراندازی کرد و گفت: «ساکت شو خدا، ساکتت کند پرگویی‌هایت ما را خسته کرد.»


زهیر گفت: «ای پسر کسی که ایستاده ادرار می‏کرد! با تو حرف نمی ‏زنم. تو حیوانی بیش نیستی. به خدا سوگند، گمان نمی‏‌کنم دو [[آیه]] از [[قرآن]] را درست بدانی! بدان که در [[قیامت]] به ننگ و کیفری دردناک گرفتار خواهی آمد.»
زهیر گفت: «ای پسر کسی که ایستاده ادرار میکرد! با تو حرف نمیزنم. تو حیوانی بیش نیستی. به خدا سوگند، گمان نمیکنم دو [[آیه]] از [[قرآن]] را درست بدانی! بدان که در [[قیامت]] به ننگ و کیفری دردناک گرفتار خواهی آمد.»


شمر گفت: «خداوند هم اینک تو و اربابت را خواهد کشت.»
شمر گفت: «خداوند هم اینک تو و اربابت را خواهد کشت.»
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
زهیر گفت: «آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ به خدا سوگند مرگ با حسین(ع) از جاودانگی با شما نزد من محبوب‌تر است.» آن‌گاه رو به مردم کرد و با صدای بلند گفت: «ای بندگان خدا مبادا افرادی چنین پست و فرومایه شما را از دینتان گمراه کنند. به خدا قسم مردمی که خون فرزندان و خاندان محمد(ص) را بریزند و یاوران و مدافعانشان را به قتل برسانند به [[شفاعت]] آن حضرت(ص) نخواهند رسید.»
زهیر گفت: «آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ به خدا سوگند مرگ با حسین(ع) از جاودانگی با شما نزد من محبوب‌تر است.» آن‌گاه رو به مردم کرد و با صدای بلند گفت: «ای بندگان خدا مبادا افرادی چنین پست و فرومایه شما را از دینتان گمراه کنند. به خدا قسم مردمی که خون فرزندان و خاندان محمد(ص) را بریزند و یاوران و مدافعانشان را به قتل برسانند به [[شفاعت]] آن حضرت(ص) نخواهند رسید.»


در این هنگام از میان سپاه امام(ع) کسی زهیر را صدا زده و گفت: «اباعبدالله(ع) می‌فرماید برگرد همان‌طور که مؤمن آل فرعون قومش را نصیحت کرد و به حالشان فایده‌ای نداشت، تو نیز اینان را نصیحت کردی و اگر فایده‌ای داشته باشد همین اندازه کافی است.»<ref> تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۲۳-۳۲۴؛ الكامل فی التاریخ ج۴، ص۶۳-۶۴. تاریخ الیعقوبی ج۲، ص۲۴۴-۲۴۵؛ انساب الاشراف ج۳، ص۱۸۸-۱۸۹.</ref>
در این هنگام از میان سپاه امام(ع) کسی زهیر را صدا زده و گفت: «اباعبدالله(ع) می‌فرماید برگرد همان‌طور که مؤمن آل فرعون قومش را نصیحت کرد و به حالشان فایده‌ای نداشت، تو نیز اینان را نصیحت کردی و اگر فایده‌ای داشته باشد همین اندازه کافی است.»<ref> تاریخ الطبری، ج۴، ص۳۲۳-۳۲۴؛ الکامل فی التاریخ ج۴، ص۶۳-۶۴. تاریخ الیعقوبی ج۲، ص۲۴۴-۲۴۵؛ انساب الاشراف ج۳، ص۱۸۸-۱۸۹.</ref>


=== شهرت زهیر نزد کوفیان ===
=== شهرت زهیر نزد کوفیان ===
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۲۱۵

ویرایش