پرش به محتوا

غزوه حنین: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ دسامبر ۲۰۱۳
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mgolpayegani
imported>Mgolpayegani
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''غزوه حُنَين'''، از جنگ‌هاى [[پيامبر اكرم |پيامبر اكرم (ص)]] در سال هشتم هجرى (630م) است. آن را يَوم حنين،<ref>سوره توبه، آیه 25؛  ابن حزم، جوامع‌السيرة، و خمس رسائل اخرى، ص241.</ref> وقعه حنین،<ref>يعقوبى، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 62.</ref> غزاة حنين،<ref>احمدبن يحيى بلاذرى، انساب الاشراف، ج 1، ص 438.</ref> غزوة هوازِن<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 149؛ مسعودى، التنبيه و الاشراف، ص 269.</ref> و وقعة هوازن<ref>ابن حزم، جوامع‌السيرة، و خمس رسائل اخرى، ص241.</ref> نيز ناميده‌اند. این جنگ در مطقه [[حنین]] در شمال شرقی مکه و بین مسلمین و دو قبیله مشرک هوازِن و ثقیف که از قبایل طائف بودند، رخ داد که مسلمانان پس از سختی‌ها و ابتلائات فراوان به پیروزی رسیدند.
'''غزوه حُنَين'''، از جنگ‌هاى [[پيامبر اكرم |پيامبر اكرم (ص)]] در سال هشتم هجرى (630م) است. آن را يَوم حنين،<ref>سوره توبه، آیه 25؛  ابن حزم، جوامع‌السيرة، و خمس رسائل اخرى، ص241.</ref> وقعه حنین،<ref>يعقوبى، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 62.</ref> غزاة حنين،<ref>احمدبن يحيى بلاذرى، انساب الاشراف، ج 1، ص 438.</ref> غزوة هوازِن<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 149؛ مسعودى، التنبيه و الاشراف، ص 269.</ref> و وقعة هوازن<ref>ابن حزم، جوامع‌السيرة، و خمس رسائل اخرى، ص241.</ref> نيز ناميده‌اند. این جنگ در مطقه [[حنین]] در شمال‌شرقی مکه و بین مسلمین و دو قبیله مشرک هوازِن و ثقیف که از قبایل طائف بودند، رخ داد که مسلمانان پس از سختی‌ها و ابتلائات فراوان به پیروزی رسیدند.


[[پرونده:منطقه حنین.jpg|بندانگشتی|300px|نقشه منطقه حنین]]
[[پرونده:منطقه حنین.jpg|بندانگشتی|300px|نقشه منطقه حنین]]
خط ۵: خط ۵:
==زمان غزوه==
==زمان غزوه==


درباره تاريخ اين غزوه گفته‌اند وقتى [[رسول خدا]] در روز جمعه، ده روز مانده از [[رمضان]] سال هشتم، [[مكه]] را فتح كرد، پانزده شب در مكه ماند و سپس شنبه ششم شوال روانه منطقه [[حنين]] در شمال شرقی شد.<ref>واقدى، محمدبن عمر، كتاب المغازى، ج 3، ص 889؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 137، 150؛ بلاذرى،احمدبن يحيى، انساب الاشراف، ج 1، ص 438.</ref>
درباره تاريخ اين غزوه گفته‌اند که وقتى [[رسول خدا]] در روز جمعه، ده روز مانده از ماه[[رمضان]] سال هشتم هجری، [[مكه]] را فتح كرد، پانزده شب در مكه ماند و سپس شنبه ششم شوال روانه منطقه [[حنين]] در شمال‌شرقی شد.<ref>واقدى، محمدبن عمر، كتاب المغازى، ج 3، ص 889؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 137، 150؛ بلاذرى،احمدبن يحيى، انساب الاشراف، ج 1، ص 438.</ref>


==علت جنگ==
==علت جنگ==


سبب اين غزوه آن بود كه اشراف قبيله هوازن و قبيله ثقيف از بيم آنكه پيامبر پس از فتح [[مكه]] به جنگ با آنان اقدام كند، تصميم گرفتند پيش از پيامبر به جنگ اقدام كنند.<ref>واقدى، محمدبن عمر، كتاب المغازى، ج 3، ص 885؛ بلاذرى،احمدبن يحيى، انساب الاشراف، ج 1، ص 438.</ref> به روايتى نيز چون [[رسول خدا]] براى فتح مكه، از [[مدينه]] حركت كرد، هوازن و ثقيف به خيال اينكه پيامبر قصد آنان را دارد، تجمع كردند و پس از فتح مكه در [[حنين]] فرود آمدند و تصميم به جنگ با پيامبر گرفتند.<ref>طبرى، تاریخ طبری، ج 3، ص70.</ref>
سبب اين غزوه آن بود كه اشراف قبيله هوازن و قبيله ثقيف از ترس آنكه پيامبر پس از فتح [[مكه]] به جنگ با آنان اقدام كند، تصميم گرفتند پیش‌دستی کرده و جنگ را زودتر آغاز کنند.<ref>واقدى، محمدبن عمر، كتاب المغازى، ج 3، ص 885؛ بلاذرى،احمدبن يحيى، انساب الاشراف، ج 1، ص 438.</ref> به روايتى نيز هنگامی‌که [[رسول خدا]] براى فتح مكه، از [[مدينه]] حركت كرد، هوازن و ثقيف به خيال اينكه پيامبر قصد جنگ باآنان را دارد، تجمع كردند و پس از فتح مكه در [[حنين]] اردو زده و تصميم به جنگ با پيامبر گرفتند.<ref>طبرى، تاریخ طبری، ج 3، ص70.</ref>


==وقایع پیش از غزوه==
==وقایع پیش از غزوه==
خط ۱۵: خط ۱۵:
===اقدامات مشرکین پیش از جنگ===
===اقدامات مشرکین پیش از جنگ===


بيشتر تيره‌هاى هوازن، از جمله نصر، جُشَم، سعد بن بَكر و گروهى از بنى هلال به سركردگى مالك بن عَوف نَصرى گرد آمدند، اما برخى از تيره‌هاى صاحب نام هوازن، مانند كَعب و كِلاب و بنى نُمَير حضور نيافتند. تمام قبايل هم پيمان ثقيف نيز به رهبرى قارب بن اَسوَد و ذوالخِمار سُبَيع بن حارث و برادرش احمربن حارث (از بنى مالك) به آنان پيوستند.<ref>واقدى، محمدبن عمر، كتاب المغازى، ج 3، ص 885؛  ابن هشام، السيرة النبوية، ج 4، ص80؛ مسعودى، التنبيه و الاشراف، ص270. </ref>
بيشتر طایفه‌های هوازن، از جمله نصر، جُشَم، سعد بن بَكر و گروهى از بنى هلال به سركردگى مالك بن عَوف نَصرى گرد هم آمدند، اما برخى از طایفه‌های صاحب نامِ هوازن، مانند كَعب و كِلاب و بنى نُمَير حضور نيافتند. تمام قبايلِ هم پيمانِ ثقيف نيز به رهبرى قارب بن اَسوَد و ذوالخِمار سُبَيع بن حارث و برادرش احمربن حارث (از بنى مالك) به آنان پيوستند.<ref>واقدى، محمدبن عمر، كتاب المغازى، ج 3، ص 885؛  ابن هشام، السيرة النبوية، ج 4، ص80؛ مسعودى، التنبيه و الاشراف، ص270. </ref>


وقتی مالك بن عوف تصميم گرفت براى جنگ با [[حضرت محمد(ص)|پيامبر]] حركت كند، اموال و زنان و كودكان را نيز با خود همراه كرد تا مردان را در دفاع از آنها دلير كند. وقتى به اَوطاس ــ كه زمينى سخت و هموار و ميدانى مناسب براى جولان اسب‌ها بودــ رسيد، دُرَيد بن صِمَّه، پيرمرد نابيناى جُشَمى كه صاحب نظر و جنگ آزموده بود، گفت اگر اين جنگ مايه سربلندى بود، مردان شجاع كعب و كلاب در آن شركت مى‌كردند. ازاين‌رو به مالك بن عوف توصيه كرد فقط با مردان به جنگ رود كه اگر پيروز شود، ديگران نيز به وى بپيوندند و اگر شكست بخورد، زنان و كودكان آسيب نبينند؛ اما مالك بن عوف از سر تكبر به سخن وى توجه نكرد و او را تحقير نمود.<ref>ابن هشام، السيرة النبوية، ج 4، ص80ـ82. </ref>
وقتی مالك بن عوف تصميم گرفت براى جنگ با [[حضرت محمد(ص)|پيامبر]] حركت كند، اموال و زنان و كودكان را نيز با خود همراه كرد تا مردان را در دفاع از آنها دلير كند. وقتى به اَوطاس ــ كه زمينى سخت و هموار و ميدانى مناسب براى جولان اسب‌ها بودــ رسيد، دُرَيد بن صِمَّه، پيرمرد نابيناى جُشَمى كه صاحب نظر و جنگ آزموده بود، گفت: اگر اين جنگ مايه سربلندى بود، مردان شجاع كعب و كلاب در آن شركت مى‌كردند. ازاين‌رو به مالك بن عوف توصيه كرد فقط با مردان به جنگ برود كه اگر پيروز شود، ديگران نيز به وى بپيوندند و اگر شكست بخورد، زنان و كودكان آسيب نبينند؛ اما مالك بن عوف از سر تكبر به سخن او توجه نكرده و او را تحقير نمود.<ref>ابن هشام، السيرة النبوية، ج 4، ص80ـ82. </ref>


در اوطاس كمك‌هايى از هر ناحيه به آنان مى‌رسيد.<ref>واقدى، محمدبن عمر، كتاب المغازى،ج 3، ص 886ـ887.</ref> [[حضرت محمد(ص)|پيامبر]] چون اين خبر را شنيد، عبداللّه بن ابى حَدْرَد اَسْلَمى را فرستاد تا به صورت ناشناس به ميان آنان برود و كسب اطلاع كند. وى نيز خبر آورد كه مشركان براى جنگ با مسلمانان همدست شده‌اند.<ref>ابن هشام، السيرة النبوية، ج 4، ص 82ـ83.</ref>
در اوطاس كمك‌هايى از هر ناحيه به آنان مى‌رسيد.<ref>واقدى، محمدبن عمر، كتاب المغازى،ج 3، ص 886ـ887.</ref> [[حضرت محمد(ص)|پيامبر]] چون اين خبر را شنيد، عبداللّه بن ابى حَدْرَد اَسْلَمى را فرستاد تا به صورت ناشناس به ميان آنان برود و كسب اطلاع كند. وى نيز خبر آورد كه مشركان براى جنگ با مسلمانان همدست شده‌اند.<ref>ابن هشام، السيرة النبوية، ج 4، ص 82ـ83.</ref>


===اقدامات پیامبر اکرم پیش از جنگ===
===اقدامات پیامبر اکرم پیش از جنگ===
به روايت ابن اسحاق از [[امام باقر (ع)]]، چون [[رسول خدا]] تصميم گرفت به جنگ هوازن برود، كسى نزد صَفوان بن اُمَيّه (از سران قريش كه هنوز مشرك بود) فرستاد و از وى خواست زره‌ها و سلاح‌هايى كه دارد به پيامبر و مسلمانان، عاريه مضمونه (تضمينِ بازگرداندن عين امانت) دهد. صفوان قبول كرد و يك‌صد زره داد.<ref>طبرى، تاریخ طبری، ج3، ص73؛ قس شمسشامى، محمد بن يوسف، سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خيرالعباد، ج5، ص312.</ref>
به روايت ابن اسحاق از [[امام باقر (ع)]]، وقتی که [[رسول خدا]] تصميم گرفت به جنگ هوازن برود، كسى را نزد صَفوان بن اُمَيّه (از سران قريش كه هنوز مشرك بود) فرستاد و از او خواست تا زره‌ها و سلاح‌هايى را به پيامبر و مسلمانان، عاريه مضمونه (تضمينِ بازگرداندن عين امانت) دهد. صفوان قبول كرد و يك‌صد زره داد.<ref>طبرى، تاریخ طبری، ج3، ص73؛ قس شمسشامى، محمد بن يوسف، سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خيرالعباد، ج5، ص312.</ref>


پيامبر همراه ده هزار تن از يارانش كه در فتح مكه با وى بودند و دو هزار نفر از تازه مسلمانان [[مكه]]، براى جنگ با هوازن از مكه بيرون رفت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج2، ص150؛ يعقوبى، تاریخ یعقوبی، ج2، ص62.</ref> برخى از اين مكيان فقط مى‌خواستند ببينند پيروزى از آنِ كه خواهد بود تا غنيمتى برگيرند و حتى بدشان نمى‌آمد كه پيامبر و مسلمانان در اين جنگ شكست بخورند.<ref>واقدى، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج3، ص894ـ895.</ref>[[رسول خدا]] و [[مسلمانان]] و مردان قريش، كه هنوز شمارى از آنان مشرك بودند، غروب شب سه شنبه دهم شوال سال هشتم به [[حنين]] رسيدند.<ref>واقدى، محمدبن عمر، كتاب المغازى، ج3، ص892؛ ابن سعد، الطبقات الکبری،ج2، ص150.</ref>
پيامبر همراه ده هزار تن از يارانش كه در فتح مكه با وى بودند و دو هزار نفر از تازه مسلمانان [[مكه]]، براى جنگ با هوازن از مكه بيرون رفت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج2، ص150؛ يعقوبى، تاریخ یعقوبی، ج2، ص62.</ref> برخى از اين مكيان فقط مى‌خواستند ببينند پيروزى از آنِ كه خواهد بود تا غنيمتى به‌دست آورند و حتى بدشان نمى‌آمد كه پيامبر و مسلمانان در اين جنگ شكست بخورند.<ref>واقدى، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج3، ص894ـ895.</ref>[[رسول خدا]] و [[مسلمانان]] و مردان قريش، كه هنوز برخی از آنان مشرك بودند، غروبِ شب سه شنبه، دهم شوالِ سال هشتم به [[حنين]] رسيدند.<ref>واقدى، محمدبن عمر، كتاب المغازى، ج3، ص892؛ ابن سعد، الطبقات الکبری،ج2، ص150.</ref>


===صف آرایی دو سپاه===
===صف‌آرایی دو سپاه===
مالك بن عوف سه نفر فرستاد تا از مسلمانان خبرى آورند. آنان در حالى كه از مشاهده سپاه مسلمانان سخت مرعوب شده بودند، بازگشتند. با وجود اين، مالك بن عوف شبانه يارانش را در وادى حنين مستقر كرد تا يكباره بر مسلمانان هجوم برند. رسول خدا نيز سحرگاه صفوف ياران خود را آراست و پرچمها را به پرچمداران سپرد.
مالك بن عوف سه نفر را فرستاد تا از مسلمانان خبر آورند. آنان در حالى كه از مشاهده سپاه مسلمانان بسیار مرعوب شده بودند، بازگشتند. با وجود اين، مالك بن عوف، شبانه يارانش را در وادى حنين، مستقر كرد تا به مسلمانان شبیخون بزنند. رسول خدا نيز سحرگاه صفوف ياران خود را آراست و پرچم‌ها را به پرچم‌داران سپرد.


===پرچمداران مسلمین===
===پرچم‌داران مسلمین===
لواى مهاجران به دست [[على (ع)|على(ع)]]، لواى خزرج به دست حُباب بن مُنذر (و به قولى به دست سعدبن عُباده) و لواى اَوس به دست اُسَيْد بن حُضَير بود. تيره‌هاى قبايل اوس و خزرج و قبايل عرب نيز هر يك پرچمى داشتند.
پرچمِ مهاجران به دست [[على (ع)|على(ع)]]، پرچمِ خزرج به دست حُباب بن مُنذر (و به قولى به دست سعدبن عُباده) و پرچمِ اَوس به دست اُسَيْد بن حُضَير بود. طایفه‌های قبايل اوس و خزرج و قبايل عرب نيز هر يك پرچمى داشتند.


==وقایع غزوه==
==وقایع غزوه==
خط ۳۸: خط ۳۸:
[[پرونده:غزوه حنین.jpg|بندانگشتی|400px|نقشه غزوه حنین]]
[[پرونده:غزوه حنین.jpg|بندانگشتی|400px|نقشه غزوه حنین]]


رسول خدا در حالی که لباس رزم پوشیده بود، از صفوف لشکریان بازدید کرد و آنان را به جنگ و شکیبایی برانگیخت و مژده پیروزی داد. آنگاه در تاریکی صبح همراه مسلمانان از دره حنین به پایین آمد.<ref>واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۳، ص۸۹۵-۸۹۷؛ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref>
رسول خدا در حالی که لباس رزم پوشیده بود، از صفوف لشکریان بازدید کرد و آنان را به جنگ و شکیبایی برانگیخت و به آنان مژده پیروزی داد. آنگاه در تاریکی صبح، به همراه مسلمانان از دره حنین به پایین آمد.<ref>واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۳، ص۸۹۵-۸۹۷؛ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref>


مشرکان هوازن و ثقیف که در شکاف‌های دره و اطراف آن کمین کرده بودند، یک‌باره به مسلمانان حمله کردند. نخست سواران بنی سُلَیم و سپس مکیان و سایر مردم پراکنده و فراری شدند. به گونه‌ای که هیچ کسی پشت سر خود را نگاه نمی‌کرد.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۳.</ref>
مشرکان هوازن و ثقیف که در شکاف‌های دره و اطراف آن کمین کرده بودند، ناگهان به مسلمانان حمله کردند. نخست سواران بنی سُلَیم و سپس مکیان و سایر مردم پراکنده و فراری شدند. به به‌گونه‌ای که هیچ‌کس، پشت سر خود را نگاه نمی‌کرد.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۳.</ref>


پیامبر به لشکریانش می‌گفت به سوی من آیید، من رسول خدا، [[محمد]] پسر [[عبداللّه |عبداللّه]] هستم، اما مردم پراکنده شدند و فقط عده ای اندک با پیامبر ماندند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۵.</ref>
پیامبر به لشکریانش می‌گفت به سوی من آیید، من رسول خدا، [[محمد]] پسر [[عبداللّه |عبداللّه]] هستم، اما مردم پراکنده شدند و فقط تعداد اندکی با پیامبر ماندند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۵.</ref>


===حامیان پیامبر و فراریان از جنگ===
===حامیان پیامبر و فراریان از جنگ===


منابع درباره شمار کسانی که در کنار پیامبر ثابت قدم ماندند، اختلاف دارند. برخی روایات از چهار نفر یاد کرده اند: [[علی(ع)|علی(ع)]]، [[عباس بن عبدالمطلب]] و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب که از بنی هاشم بودند، و [[ابن مسعود]].<ref>ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۸، ص۵۵۲ـ ۵۵۳؛ شمسشامی،محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۵، ص۳۲۹.</ref> به روایت دیگر فقط ده یا نه نفر از بنی هاشم، از جمله سه تن یاد شده و یک نفر از غیر بنی هاشم یعنی اَیْمَن بن ‌ام ایمن با پیامبر ماندند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۲؛ طبرسی، فضل بن حسن،اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۳۸۶. </ref>
منابع، درباره تعداد کسانی که در کنار پیامبر ثابت قدم ماندند، اختلاف دارند. برخی روایات از چهار نفر یاد کرده‌اند: [[علی(ع)|علی(ع)]]، [[عباس بن عبدالمطلب]] و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب که از بنی‌هاشم بودند، و [[ابن مسعود]].<ref>ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۸، ص۵۵۲ـ ۵۵۳؛ شمسشامی،محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۵، ص۳۲۹.</ref> به روایتی دیگر، فقط ده یا نه نفر از بنی هاشم، از جمله سه تن یاد شده و یک نفر از غیر بنی‌هاشم یعنی اَیْمَن بن ‌ام ایمن با پیامبر ماندند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۲؛ طبرسی، فضل بن حسن،اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۳۸۶. </ref>


تعداد فراریان از جنگ را یکصد تا سیصد تن نوشته اند.<ref> نویری،احمد بن عبدالوهاب، نهایةالارب فی فنون الادب، ج۱۷، ص۳۲۸.</ref> برخی از مردم مکه (طُلَقاء) که گریخته بودند، همچون ابوسفیان بن حرب و کَلَدَة بن حَنْبَل کینه خود را از اسلام و مسلمانان آشکار ساختند و حتی شَیبة بن عثمان بن ابی طلحه که پدرش در جنگ احد کشته شده بود، قصد جان پیامبر را کرد که ناموفق ماند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۶ـ۸۷.</ref>
تعداد فراریان از جنگ را یکصد تا سیصد تن نوشته‌اند.<ref> نویری،احمد بن عبدالوهاب، نهایةالارب فی فنون الادب، ج۱۷، ص۳۲۸.</ref> برخی از مردم مکه (طُلَقاء) که فرار کرده بودند، همچون ابوسفیان بن حرب و کَلَدَة بن حَنْبَل کینه خود را از اسلام و مسلمانان آشکار ساختند و حتی شَیبة بن عثمان بن ابی طلحه که پدرش در جنگ احد کشته شده بود، قصد جان پیامبر را کرد که ناموفق ماند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۶ـ۸۷.</ref>


===راهکار پیامبر برای برگرداندن فراریان===
===راهکار پیامبر برای برگرداندن فراریان===


[[رسول خدا]] که چنان دید، به عباس بن عبدالمطلب که عنان استر پیامبر را گرفته بود و صدایی بلند و رسا داشت فرمود تا ندا کند: ای [[انصار]]، ای اصحاب سَمُرَه، ای اصحاب سورة البقره. پس از آن، فراریان لبیک گویان و شتابان از هر سوی نزد رسول خدا بازگشتند، <ref>واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی،ج۳، ص۸۹۸-۸۹۹</ref>، به گونه‌ای که یکصد تن نزد پیامبر گرد آمدند، که پیامبر دلیرانه به یاری آنان با مشرکان جنگید.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۵ـ۷۶.</ref>
[[رسول خدا]] که جنین دید، به عباس بن عبدالمطلب که عنان استر پیامبر را گرفته بود و صدایی بلند و رسا داشت، فرمود تا ندا کند: ای [[انصار]]، ای اصحاب سَمُرَه، ای اصحاب سورة البقره. پس از آن، فراریان لبیک گویان و شتابان از هر طرف نزد رسول خدا بازگشتند، <ref>واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی،ج۳، ص۸۹۸-۸۹۹</ref>، به گونه‌ای که یکصد نفر نزد پیامبر گرد آمدند، که پیامبر دلیرانه به یاری آنان با مشرکان جنگید.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۵ـ۷۶.</ref>


===دلاوری علی (ع)===
===دلاوری علی (ع)===
در این جنگ نیز مانند تمامی جنگهای صدر اسلام، حضرت [[علی (ع)]] در پیکار از همه قوی‌تر و دلیر‌تر بود.<ref>شمسشامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۵، ص۳۲۴.</ref> ایشان به پرچمدار دشمن حمله کرد و او را کشت و پس از آن مشرکان هزیمت یافتند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۶۳.</ref> به روایتی، علی (ع) چهل تن از دشمنان را به هلاکت رساند.<ref>کلینی، اصول الکافی، ج۸، ص۳۷۶؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۳۸۷.</ref>
در این جنگ نیز مانند تمامی جنگ‌های صدر اسلام، حضرت [[علی (ع)]] در پیکار از همه قوی‌تر و دلیر‌تر بود.<ref>شمسشامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۵، ص۳۲۴.</ref> ایشان به پرچمدار دشمن حمله کرد و او را کشت و پس از آن مشرکان فرار کردند و پراکنده شدند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۶۳.</ref> به روایتی، علی (ع) چهل تن از دشمنان را به هلاکت رساند.<ref>کلینی، اصول الکافی، ج۸، ص۳۷۶؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۳۸۷.</ref>


===امدادهای غیبی در این غزوه===
===امدادهای غیبی در این غزوه===


بنا بر روایات، [[رسول خدا (ص)]] مشتی خاک برداشت و به سوی دشمن افکند و فرمود: «نصرت نیابند» و همین موجب هزیمتشان شد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۸.</ref> همچنین بنا به تصریح قرآن مجید<ref>سوره توبه، آیه۲۶. </ref> و روایات اسلامی ، <ref>نویری،احمد بن عبدالوهاب، نهایةالارب فی فنون الادب، ج۱۷، ص۳۳۴.</ref> در روز حنین فرشتگان خدا برای یاری مسلمانان فرود آمدند و همراه آنان به جنگ پرداختند.
بنا بر روایات، [[رسول خدا (ص)]] مشتی خاک برداشت و به سوی دشمن افکند و فرمود: «نصرت نیابند» و همین موجب شکست و فرار آنها شد.<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۸.</ref> همچنین بنا به تصریح قرآن مجید<ref>سوره توبه، آیه۲۶. </ref> و روایات اسلامی ، <ref>نویری،احمد بن عبدالوهاب، نهایةالارب فی فنون الادب، ج۱۷، ص۳۳۴.</ref> در روز حنین فرشتگان خدا برای یاری مسلمانان فرود آمدند و همراه آنان به جنگ پرداختند.


===کشته شدگان و اسیران دشمن===
===کشته‌شدگان و اسیران دشمن===


وقتی مشرکان فرار کردند، هفتاد تن از بنی مالک از تیره های ثقیف کشته شدند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۹۲.</ref> در پاره ای روایات، شمار کشتگان هوازن به عدد کشتگان قریش در بدر ، یعنی هفتاد تن نوشته شده است <ref>ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۵۸۲.</ref>  ولی مسعودی آن را حدود ۱۵۰ تن نوشته است.<ref>مسعودی، التنبیه والإشراف، ج۱، ص۲۷۰.</ref> در این غزوه، مسلمانان شش هزار زن و کودک از مشرکان را اسیر و ۰۰۰، ۲۴ شتر، بیش از چهل هزار گوسفند و چهار هزار اوقْیه نقره غنیمت گرفتند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۵.</ref>
وقتی مشرکان فرار کردند، هفتاد تن از بنی‌مالک از طایفه‌های ثقیف کشته شدند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۹۲.</ref> در برخی روایات، تعداد کشتگان هوازن به عدد کشتگان قریش در بدر، یعنی هفتاد تن نوشته شده است <ref>ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۵۸۲.</ref>  ولی مسعودی آن را حدود ۱۵۰ تن نوشته است.<ref>مسعودی، التنبیه والإشراف، ج۱، ص۲۷۰.</ref> در این غزوه، مسلمانان شش هزار زن و کودک از مشرکان را اسیر و ۰۰۰، ۲۴ شتر، بیش از چهل هزار گوسفند و چهار هزار اوقْیه نقره غنیمت گرفتند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۵.</ref>


==وقایع پس از غزوه==
==وقایع پس از غزوه==
خط ۶۹: خط ۶۹:
===سرنوشت مشرکان پس از جنگ===
===سرنوشت مشرکان پس از جنگ===


مشرکان همراه مالک بن عوف به [[طائف]] رفتند. بعضی از آن‌ها نیز در اوطاس اردو زدند و پاره ای دیگر، یعنی بن وغِیَره از ثقیف به نخله رفتند. پیامبر گروهی را به تعقیب مشرکانی که به نخله رفتند<ref> واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۳، ص۹۱۴.</ref> و ابوعامر اشعری را نیز به دنبال مشرکانی که به اوطاس رفتند، روانه کرد.ابوعامر در جنگ با آنان کشته شد و پسرعموی وی، [[ابوموسی اشعری]]، با مشرکان جنگید و آنان را شکست داد.<ref>بلاذری،احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹ـ۴۴۰.</ref>
مشرکان همراه مالک بن عوف به [[طائف]] رفتند. بعضی از آن‌ها نیز در اوطاس اردو زدند و بعضی دیگر، یعنی بن وغِیَره از ثقیف به نخله رفتند. پیامبر گروهی را به تعقیب مشرکانی که به نخله رفتند<ref> واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۳، ص۹۱۴.</ref> و ابوعامر اشعری را نیز به دنبال مشرکانی که به اوطاس رفتند، روانه کرد.ابوعامر در جنگ با آنان کشته شد و پسرعموی وی، [[ابوموسی اشعری]]، با مشرکان جنگید و آنان را شکست داد.<ref>بلاذری،احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹ـ۴۴۰.</ref>


در این نبرد، شَیما دختر حارث بن عبدالعُزّی، خواهر رضاعی پیامبر، به دست مسلمانان افتاد. چون او را نزد پیامبر بردند، وی را احترام کرد و به درخواست خود وی، او را نزد قومش بازگرداند.<ref>واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۳، ص۹۱۳-۹۱۴.</ref> نقل است که گفتگوی شیما با [[پیامبر اکرم]] و وساطت وی درباره اسیران هوازن، یکی از دلایل آزادی اسرا بوده است.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳.</ref>
در این نبرد، شَیما دختر حارث بن عبدالعُزّی، خواهر رضاعی پیامبر، به دست مسلمانان افتاد. چون او را نزد پیامبر بردند، وی را احترام کرد و به درخواست خود وی، او را نزد قومش بازگرداند.<ref>واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۳، ص۹۱۳-۹۱۴.</ref> نقل است که گفتگوی شیما با [[پیامبر اکرم]] و وساطت او درباره اسیران هوازن، یکی از دلایل آزادی اسرا بوده است.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳.</ref>


===اقدامات مسلمین پس از جنگ===
===اقدامات مسلمین پس از جنگ===


پس از پایان جنگ، پیامبر اجازه داد هر که کسی از دشمن را کشته است، لباس رزم و جنگ افزار (سَلَب) وی را برای خود بردارد. <ref>واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۳، ص۹۰۸.</ref> آنگاه اسیران و غنایم را نزد [[رسول خدا]] گردآوردند. پیامبر فرمود تا اسیران و اموال را به جِعْرانه در شمال غربی دره [[حنین]] ببرند و در آن‌جا نگه دارند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۱۰۱.</ref> پس از غزوه طائف ، رسول خدا شب پنجشنبه، ۵ ذیقعده سال هشتم، به جعرانه رفت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۴.</ref>
پس از پایان جنگ، پیامبر اجازه داد که هر مسلمانی که مشرکی را کشته است، لباس رزم و جنگ افزار (سَلَب) او را برای خود بردارد. <ref>واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۳، ص۹۰۸.</ref> آنگاه اسیران و غنایم را نزد [[رسول خدا]] گردآوردند. پیامبر فرمود تا اسیران و اموال را به جِعْرانه در شمال‌غربی دره [[حنین]] ببرند و در آن‌جا نگه دارند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۱۰۱.</ref> پس از غزوه، رسول خدا شبِ پنجشنبه، ۵ ذیقعده سال هشتم، به جعرانه رفت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۴.</ref>


[[پرونده:مسجد جعرانه.jpg|بندانگشتی|300px|مسجد جعرانه در محل تقسیم غنائم غزوه حنین ساخته شده است.]]
[[پرونده:مسجد جعرانه.jpg|بندانگشتی|300px|مسجد جعرانه در محل تقسیم غنائم غزوه حنین ساخته شده است.]]
خط ۸۱: خط ۸۱:
===آزادی اسیران===
===آزادی اسیران===


در آن‌جا هیئت هوازن نزد پیامبر رفت و با توسل به خویشاوندی رضاعی پیامبر با اسیران، خواهان آزادی آنان شد. چون [[رسول خدا]] سهم اسیران خود و بنی عبدالمطلب را به آنان بخشید، [[مهاجران]] و [[انصار]] نیز از سهم خود گذشتند و آن را به پیامبر واگذاردند. چند تن که نپذیرفته بودند، بعدآ اسیران خود را آزاد کردند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۱۳۰ـ۱۳۳.</ref>
در آن‌جا هیئتِ هوازن، نزد پیامبر رفت و با توسل به خویشاوندی رضاعی پیامبر با اسیران، خواهان آزادی آنان شد. چون [[رسول خدا]] سهم اسیران خود و بنی عبدالمطلب را به آنان بخشید، [[مهاجران]] و [[انصار]] نیز از سهم خود گذشتند و آن را به پیامبر واگذاردند. چند نفر که نپذیرفته بودند، بعدآ اسیران خود را آزاد کردند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۱۳۰ـ۱۳۳.</ref>


===تقسیم غنائم===
===تقسیم غنائم===


رسول خدا هنگام تقسیم غنایم، نخست به اشراف قریش و قبایل عرب سهم داد تا دلهای آنان و قومشان را به اسلام متمایل سازد. سپس به برخی همچون ابوسفیان بن حرب، یکصد ش‌تر و به دیگران پنجاه یا چهل شتر داد. آنگاه فرمود تا مردم و غنایم را شمارش کردند و به هریک سهمی داد. چون پیامبر به اشراف قریش و عرب سهم های کلان داد، گروهی از انصار زبان به طعن و اعتراض گشودند. پیامبر در جمع انصار سخنانی ایراد کرد و ایشان را شرمنده و خشنود ساخت و در حق آنان دعا فرمود.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۲-۱۵۶.</ref>    
رسول خدا هنگام تقسیم غنایم، نخست به اشراف قریش و قبایل عرب سهم داد تا دلهای آنان و قومشان را به اسلام متمایل سازد. سپس به برخی همچون ابوسفیان بن حرب، یکصد ش‌تر و به دیگران پنجاه یا چهل شتر داد. آنگاه فرمود تا مردم و غنایم را شمارش کردند و به هریک سهمی داد. چون پیامبر به اشراف قریش و عرب سهم‌های کلان داد، گروهی از انصار زبان به طعن و اعتراض گشودند. پیامبر در جمع انصار سخنانی ایراد کرد و ایشان را شرمنده و خشنود ساخت و در حق آنان دعا فرمود.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۲-۱۵۶.</ref>


===حرکت به طرف مدینه===
===حرکت به طرف مدینه===


[[رسول خدا]] سرانجام پس از سیزده شب اقامت در جعرانه، شب چهارشنبه دوازده شب مانده از ذیقعده، عمره به جای آورد و پنجشنبه روانه مدینه شد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۴.</ref>
[[رسول خدا]] سرانجام پس از سیزده شب اقامت در جعرانه، شبِ چهارشنبه، 18 ذیقعده، عمره به جای آورد و پنجشنبه روانه مدینه شد.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۴.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
کاربر ناشناس