۱۷٬۰۴۰
ویرایش
imported>Mohamadhaghani جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''حَجَرالأسود''' (صورت عربى آن: الحجرالأسود)، سنگى مقدّس، داراى پیشینه کهن و جایگاهى ویژه در فرهنگ اسلامى و مناسک حج. این سنگ در رکن شرقى کعبه (که به رکن اسود یا رکن حَجَرى نیز معروف است) در ارتفاع یک متر و نیم از زمین نصب شده است. | '''حَجَرالأسود''' (صورت عربى آن: الحجرالأسود)، سنگى مقدّس، داراى پیشینه کهن و جایگاهى ویژه در فرهنگ اسلامى و [[مناسک حج]]. این سنگ در رکن شرقى [[کعبه]] (که به رکن اسود یا رکن حَجَرى نیز معروف است) در ارتفاع یک متر و نیم از زمین نصب شده است. | ||
[[تصویر:کعبه.jpg|بندانگشتی|170px|چپ]] | [[تصویر:کعبه.jpg|بندانگشتی|170px|چپ]] | ||
حجرالاسود پیش از اسلام نیز مورد احترام بود؛ با این حال هیچگاه در طول تاریخ، حتى در دوره [[جاهلیت]] که پرستش سنگها رایج بوده و حجر الاسود نیز بسیار مورد تکریم بوده، پرستیده نشده و در شمار بتها قرار نگرفته، بلکه همواره رمز توحید خالص و نفى شرک بوده است.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 241؛ مروارید، قوامیس الحج، ص 846</ref> | حجرالاسود پیش از [[اسلام]] نیز مورد احترام بود؛ با این حال هیچگاه در طول تاریخ، حتى در دوره [[جاهلیت]] که پرستش سنگها رایج بوده و حجر الاسود نیز بسیار مورد تکریم بوده، پرستیده نشده و در شمار بتها قرار نگرفته، بلکه همواره رمز [[توحید]] خالص و نفى شرک بوده است.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 241؛ مروارید، قوامیس الحج، ص 846</ref> | ||
== نامگذاری == | == نامگذاری == | ||
خط ۹: | خط ۹: | ||
== شکل ظاهری == | == شکل ظاهری == | ||
حجرالاسود، صیقلى و به شکل بیضى نامنظم است. رنگ آن سیاه مایل به سرخ است و لکههاى سرخرنگ و رگههاى زردرنگى بر روى آن دیده میشود.<ref>خربوطلى، تاریخ الکعبة، ص 21</ref> گفته شده که تیرگى و سیاهى شدید آن بهسبب آتشسوزى کعبه بوده است که یک بار در [[دوره جاهلیت]] و بار دیگر در زمان خلافت [[یزید | حجرالاسود، صیقلى و به شکل بیضى نامنظم است. رنگ آن سیاه مایل به سرخ است و لکههاى سرخرنگ و رگههاى زردرنگى بر روى آن دیده میشود.<ref>خربوطلى، تاریخ الکعبة، ص 21</ref> گفته شده که تیرگى و سیاهى شدید آن بهسبب آتشسوزى کعبه بوده است که یک بار در [[دوره جاهلیت]] و بار دیگر در زمان [[خلافت]] [[یزید بن معاویه]] روى داد.<ref>ازرقى، اخبار مکة، ص 32؛ رجوع کنید به سطور بعد</ref> | ||
[[تصویر:حجرالاسود.jpg|بندانگشتی|170px|چپ|امروزه تنها هشت تكه از حجرالاسود قابل مشاهده است]] | [[تصویر:حجرالاسود.jpg|بندانگشتی|170px|چپ|امروزه تنها هشت تكه از حجرالاسود قابل مشاهده است]] | ||
در طی تاریخ، این سنگ بارها مورد حمله افراد مختلفی قرار گرفته و خرد شده است. به همین دلیل ملاطی از چسب ساختهاند و آن تکهها را در آن قرار دادهاند.<ref>نک ادامه مقاله</ref> از این رو، توصیف دقیق و کامل حجرالأسود براى ما میسر نیست؛ زیرا به علت ملاطی که دور سنگ را گرفته است اکنون تنها هشت قطعه کوچک از سنگ دیده میشود که بزرگترین آنها به اندازه یک خرماست. روایت مىشود که این قطعهها مجموعاً پانزده عدد بودهاند که هفت عدد آنها در میان ملاط قهوهاى رنگ ـ نگهدارندهاى که هر استلامکننده حجرالأسود آن را مشاهده مىکند ـ پنهان شده است. <ref>کردی، ، مکه و مدینه: تصویری از توسعه و نوسازی، ص 101</ref> بیترید قرنها تماس دستان بشر با این سنگ و ملاط دور آن، موجب صیقلیتر شدن و تغییر رنگ آن شده است. | در طی تاریخ، این سنگ بارها مورد حمله افراد مختلفی قرار گرفته و خرد شده است. به همین دلیل ملاطی از چسب ساختهاند و آن تکهها را در آن قرار دادهاند.<ref>نک ادامه مقاله</ref> از این رو، توصیف دقیق و کامل حجرالأسود براى ما میسر نیست؛ زیرا به علت ملاطی که دور سنگ را گرفته است اکنون تنها هشت قطعه کوچک از سنگ دیده میشود که بزرگترین آنها به اندازه یک خرماست. روایت مىشود که این قطعهها مجموعاً پانزده عدد بودهاند که هفت عدد آنها در میان ملاط قهوهاى رنگ ـ نگهدارندهاى که هر استلامکننده حجرالأسود آن را مشاهده مىکند ـ پنهان شده است.<ref>کردی، ، مکه و مدینه: تصویری از توسعه و نوسازی، ص 101</ref> بیترید قرنها تماس دستان بشر با این سنگ و ملاط دور آن، موجب صیقلیتر شدن و تغییر رنگ آن شده است. | ||
یکی از جهانگردان غربی که در قرن نوزده به مکه سفر کرده است، حجر الاسود را چنین توصیف کرده است: | یکی از جهانگردان غربی که در قرن نوزده به [[مکه]] سفر کرده است، حجر الاسود را چنین توصیف کرده است: | ||
:::این سنگ یک بیضی نامنظم است که حدود هفت اینچ (18 سانتیمتر) قطر دارد و سطحی ناهموار دارد. این سنگ از حدود یک دوجین سنگهای کوچکتر با اندازهها و شکلهای مختلف تشکیل شده است که به وسیلة مقداری ملاط بهخوبی به هم دیگر چسبانده شدهاند و صیقلی شدهاند. چنین به نظر میرسد که این سنگ با ضربهای خشونتآمیز، به قطعات متعددی خرد شده و مجددا به هم چسبانده شده است.<ref> Quoted in Hughes, A Dictionary of Islam, p. 154</ref> | :::این سنگ یک بیضی نامنظم است که حدود هفت اینچ (18 سانتیمتر) قطر دارد و سطحی ناهموار دارد. این سنگ از حدود یک دوجین سنگهای کوچکتر با اندازهها و شکلهای مختلف تشکیل شده است که به وسیلة مقداری ملاط بهخوبی به هم دیگر چسبانده شدهاند و صیقلی شدهاند. چنین به نظر میرسد که این سنگ با ضربهای خشونتآمیز، به قطعات متعددی خرد شده و مجددا به هم چسبانده شده است.<ref> Quoted in Hughes, A Dictionary of Islam, p. 154</ref> | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
== در روایات دینی == | == در روایات دینی == | ||
در قرآن کریم ذکرى از حجرالاسود به میان نیامده، ولى بنابر حدیثى از [[امام صادق (ع)]] حجرالاسود یکى از آیات بینات بیتاللّهالحرام است که ذکرشان در آیه 97 سوره آل عمران آمده است.<ref>رجوع کنید به عیاشى، کتاب التفسیر، ج 1، ص 187؛ کلینى، الکافی، ج 4، ص 223</ref> | در قرآن کریم ذکرى از حجرالاسود به میان نیامده، ولى بنابر حدیثى از [[امام صادق (ع)]] حجرالاسود یکى از آیات بینات [[بیت الله|بیتاللّهالحرام]] است که ذکرشان در [[آیه]] 97 [[سوره آل عمران]] آمده است.<ref>رجوع کنید به عیاشى، کتاب التفسیر، ج 1، ص 187؛ کلینى، الکافی، ج 4، ص 223</ref> | ||
در | در [[احادیث]]، خاصه احادیث [[شیعه]]، نکات درخور توجهى راجع به حجرالاسود (معمولاً با تعبیر «الحَجَر») آمده است. از جمله اینکه حجرالاسود در اصل، یکى از فرشتگان بوده که پیش از همه فرشتگان به میثاق الهى متعهد شده و اقرار کرده است؛ خداوند نیز او را امین بر همه آفریدگان قرار داده و میثاق همه بندگان را به ودیعت به او سپرده است، سپس همه خلایق را فراخوانده تا همه ساله نزد این فرشته امانتدار میثاق، تجدید عهد کنند. ازاینرو، آن فرشته را در بهشت، ملازم آدم قرارداد تا یادآور عهد و میثاق به او باشد. اما چون آدم عصیان کرد و از بهشت رانده شد و به زمین هبوط کرد و سپس [[توبه]] نمود، خداوند همین فرشته را به صورت دُرّ سفیدى نزد وى فرستاد و عهد و میثاقِ از یاد رفته را به یادش آورد. همین دُرّ سفید را آدم با خود داشت تا آن را به مکه رساند و در هنگام بناى کعبه آن را در همانجا قرار داد که میثاق گرفته شده بود (تَراءى لَهُمْ)؛ در روز رستاخیز هم حجرالاسود گواه کسانى خواهد بود که در کنار آن تجدید میثاق کردهاند.<ref>کلینى، الکافی، ج 4، ص 185ـ186</ref> | ||
همچنین گفته شده که رنگ حجرالاسود در آغاز از شیر سفیدتر و از خورشید درخشانتر بوده و بهسبب آنکه مشرکان آن را لمس کردهاند<ref>کلینى، الکافی، ج 4، ص 191؛ نیز رجوع کنید به ابنحنبل، مسند، ج 1، ص 307، 329</ref> و گناهان بندگان<ref>کلینی، الکافی، ج۴، ص ۱۹۱</ref> تیره شده است. | همچنین گفته شده که رنگ حجرالاسود در آغاز از شیر سفیدتر و از خورشید درخشانتر بوده و بهسبب آنکه مشرکان آن را لمس کردهاند<ref>کلینى، الکافی، ج 4، ص 191؛ نیز رجوع کنید به ابنحنبل، مسند، ج 1، ص 307، 329</ref> و گناهان بندگان<ref>کلینی، الکافی، ج۴، ص ۱۹۱</ref> تیره شده است. | ||
بنا بر برخی روایات، هنگامى که [[حضرت ابراهیم (ع) | بنا بر برخی روایات، هنگامى که [[حضرت ابراهیم]](ع) خانه [[کعبه]] را بنا میکرد، [[جبرئیل]] این سنگ را از [[بهشت]] آورد تا در گوشهاى از دیوار کعبه قرار گیرد و شاخصى براى آغاز [[طواف]] باشد.<ref>رجوع کنید به ازرقى، اخبار مکة، ص 31ـ32؛ طبرى، ج 1، ص 251</ref> | ||
در حدیث دیگرى آمده که حجرالاسود در کوه ابوقبیس به صورت امانت نگهدارى میشد پس از اینکه ابراهیم و اسماعیل در بناى کعبه به موضعى رسیدند که باید حجرالاسود را در آن مینهادند این امانت به آنان برگردانده و در جاى خود نهاده شد.<ref>کلینى، الکافی، ج 4، ص 205</ref> | در حدیث دیگرى آمده که حجرالاسود در [[کوه ابوقبیس]] به صورت امانت نگهدارى میشد پس از اینکه ابراهیم و [[حضرت اسماعیل (ع)|اسماعیل]] در بناى کعبه به موضعى رسیدند که باید حجرالاسود را در آن مینهادند این امانت به آنان برگردانده و در جاى خود نهاده شد.<ref>کلینى، الکافی، ج 4، ص 205</ref> | ||
نیز روایت شده که در مناقشه [[محمد | نیز روایت شده که در مناقشه [[محمد بن حنفیه]] با [[امام سجاد (ع)]]، حجرالاسود با آن حضرت سخن گفته و گواهى داده که [[امامت]] پس از [[امام حسین (ع)]] بدو رسیده است.<ref>کلینى، الکافی، ج 1، ص 348</ref> | ||
== احکام فقهی و آداب زیارت == | == احکام فقهی و آداب زیارت == | ||
فقها، به استناد احادیث، نقطه شروع و پایان محاسبه شوطها (= دورها) را در [[طواف]]، حجرالاسود میدانند و لمس و بوسیدن آن را مستحب میشمرند.<ref>براى تفصیل رجوع کنید به شهیدثانى، الروضة البهیة، ج 2، ص 262؛ مقدس اردبیلى، مجمع الفائدة، ج 7، ص 166؛ نیز رجوع کنید به جزیرى، الفقه على المذاهب الاربعة، ج 1، ص 655ـ 658؛ مغنیه، الفقه على المذاهب الخمسة، ص 236</ref> | فقها، به استناد احادیث، نقطه شروع و پایان محاسبه شوطها (= دورها) را در [[طواف]]، حجرالاسود میدانند و لمس و بوسیدن آن را مستحب میشمرند.<ref>براى تفصیل رجوع کنید به شهیدثانى، الروضة البهیة، ج 2، ص 262؛ مقدس اردبیلى، مجمع الفائدة، ج 7، ص 166؛ نیز رجوع کنید به جزیرى، الفقه على المذاهب الاربعة، ج 1، ص 655ـ 658؛ مغنیه، الفقه على المذاهب الخمسة، ص 236</ref> | ||
در احادیث بر دعا در کنار حجرالاسود و لمس کردن و بوسیدن آن (استلام) و بهویژه بر تجدید عهد بر توحید و رسالت و به گواه گرفتن حَجَر نیز تأکید شده است.<ref>براى نمونه رجوع کنید به کلینى، الکافی، ج 4، ص 402ـ404؛ ابنبابویه، مَن لایحضُرُه الفقیه، ج 2، ص 531؛ مجلسى، بحار الانوار، ج 96، ص 216ـ228</ref> | در احادیث بر دعا در کنار حجرالاسود و لمس کردن و بوسیدن آن (استلام) و بهویژه بر تجدید عهد بر [[توحید]] و [[رسالت]] و به گواه گرفتن حَجَر نیز تأکید شده است.<ref>براى نمونه رجوع کنید به کلینى، الکافی، ج 4، ص 402ـ404؛ ابنبابویه، مَن لایحضُرُه الفقیه، ج 2، ص 531؛ مجلسى، بحار الانوار، ج 96، ص 216ـ228</ref> | ||
در روایتى از [[رسول خدا (ص)]] آمده است که حجر الاسود دست راست خداوند در روى زمین است، کسى که آن را مسح کند دست خدا را مسح کرده است.<ref>کلینی، الکافی، ج۴، ص۴۰۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۳، ص ۳۲۴</ref> | در روایتى از [[رسول خدا (ص)]] آمده است که حجر الاسود دست راست خداوند در روى زمین است، کسى که آن را مسح کند دست خدا را مسح کرده است.<ref>کلینی، الکافی، ج۴، ص۴۰۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۳، ص ۳۲۴</ref> | ||
بهنوشته ازرقى خلیفه دوم (عمر)، هنگام استلام حجرالاسود اظهار کرده بود که میداند این سنگ هیچ سود و زیانى نمیرساند، ولى چون به چشم خود دیده است که پیامبر خدا این کار را میکند، او نیز تعبدآ و به تبعیت از ایشان، استلام میکند.<ref>ازرقی، اخبار مکة، ص 234</ref> در منابع شیعى پاسخ [[امام علی (ع)]] به او در اینباره، روایت شده است.<ref> رجوع کنید به مجلسى، بحارالانوار، ج 96، ص 216ـ217</ref> | بهنوشته ازرقى [[خلیفه دوم]] (عمر)، هنگام استلام حجرالاسود اظهار کرده بود که میداند این سنگ هیچ سود و زیانى نمیرساند، ولى چون به چشم خود دیده است که [[پیامبر خدا]] این کار را میکند، او نیز تعبدآ و به تبعیت از ایشان، استلام میکند.<ref>ازرقی، اخبار مکة، ص 234</ref> در منابع شیعى پاسخ [[امام علی (ع)]] به او در اینباره، [[روایت]] شده است.<ref> رجوع کنید به مجلسى، بحارالانوار، ج 96، ص 216ـ217</ref> | ||
== حوادث تاریخی == | == حوادث تاریخی == | ||
به هنگام تجدید بناى کعبه در دوره جاهلیت ــ که هر یک از قبایل قریش میخواست افتخار نصب حجرالاسود، نصیب خودش گردد و نزدیک بود پیکار خونینى میان آنان درگیردــ با تدبیر حضرت [[محمد (ص)]] که در آن هنگام جوان بود، همه قبایل و طوایف قریش در این افتخار شریک شدند.<ref>براى اطلاع از شرح این ماجرا رجوع کنید به ابنهشام، سیرة النبى، ج 1، ص 127</ref> (نک: [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله#نصب حجر الاسود|نصب حجرالاسود توسط پیامبر (ص)]]) | به هنگام تجدید بناى کعبه در دوره جاهلیت ــ که هر یک از قبایل قریش میخواست افتخار نصب حجرالاسود، نصیب خودش گردد و نزدیک بود پیکار خونینى میان آنان درگیردــ با تدبیر حضرت [[محمد (ص)]] که در آن هنگام جوان بود، همه قبایل و طوایف قریش در این افتخار شریک شدند.<ref>براى اطلاع از شرح این ماجرا رجوع کنید به ابنهشام، سیرة النبى، ج 1، ص 127</ref> (نک: [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله#نصب حجر الاسود|نصب حجرالاسود توسط پیامبر (ص)]]) | ||
در ماجراى پناهنده شدن عبداللّه بنزبیر و یارانش به مسجدالحرام در سال 64، کعبه مورد هتک حرمتِ سپاهیان یزید | در ماجراى پناهنده شدن عبداللّه بنزبیر و یارانش به [[مسجدالحرام]] در سال 64، کعبه مورد هتک حرمتِ سپاهیان [[یزید بن معاویه]] قرار گرفت و برخى از قسمتهاى آن در آتش سوخت. به سبب این آتشسوزى، حجرالاسود سه تکه شد و بعدها [[عبداللّه بنزبیر]] پارههاى جدا شده آن را با نقره به هم وصل کرد.<ref>رجوع کنید به ازرقى، اخبار مکة، ص 138ـ140؛ مطر، تاریخ عمارة الحرم، ص 101ـ102</ref> او را نخستین کسى دانستهاند که در مورد حجرالاسود چنین کرده است.<ref>رجوع کنید به محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 261؛ حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص 114</ref> پس از این حادثه، به پیشنهاد عبداللّهبن زبیر، [[کعبه]] بازسازى شد. در مورد اینکه چه کسى یا کسانى حجرالاسود را در جایگاهش نهادند، اختلافنظر هست.<ref>رجوع کنید به ازرقى، اخبار مکة، ص 140ـ144؛ مطر، تاریخ عمارة الحرم، ص 103ـ109</ref> بنابر گزارشى، عبدالملک بنمروان (متوفى 86)، از خلفاى اموى، نیز به بازسازى و ترمیم کعبه پرداخت و در جریان آن، [[امام سجاد (ع)]] حجرالاسود را در جایگاهش نهاد.<ref>قطبراوندى، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 268</ref> | ||
بند و بستهاى نقرهاى که به دستور [[عبداللّه بنزبیر]] حجرالاسود را به وسیله آنها محکم کرده بودند، به مرور زمان آسیب دید و در زمان [[هارونالرشید]] (متوفى 193)، خلیفه عباسى، از بیم اینکه به حجرالاسود آسیبى برسد، با الماس در سنگهاى پیرامون آن سوراخهایى ایجاد کردند و آنها را با نقره پر کردند.<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 262؛ مطر، تاریخ عمارة الحرم، ص 109</ref> | بند و بستهاى نقرهاى که به دستور [[عبداللّه بنزبیر]] حجرالاسود را به وسیله آنها محکم کرده بودند، به مرور زمان آسیب دید و در زمان [[هارونالرشید]] (متوفى 193)، خلیفه عباسى، از بیم اینکه به حجرالاسود آسیبى برسد، با الماس در سنگهاى پیرامون آن سوراخهایى ایجاد کردند و آنها را با نقره پر کردند.<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 262؛ مطر، تاریخ عمارة الحرم، ص 109</ref> | ||
در 317 در فتنه قرامطه ــ که به فرماندهى ابوطاهر قرمطى (متوفى 332) در مکه روى داد و قرمطیان به خانه خدا حمله بردندــ حجرالاسود تکهتکه و از جاى کنده شد. ابوطاهر پارههاى این سنگ را به سرزمین خود، هَجَر (احساء کنونى، مرکز بحرین قدیم)، برد و تا سال 339 که حجرالاسود به کعبه بازگردانده شد،<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 262</ref> مردم به جایگاه خالى آن تبرک میجستند.<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193</ref> | در 317 در فتنه [[قرامطه]] ــ که به فرماندهى ابوطاهر قرمطى (متوفى 332) در [[مکه]] روى داد و [[قرمطیان]] به خانه خدا حمله بردندــ حجرالاسود تکهتکه و از جاى کنده شد. ابوطاهر پارههاى این سنگ را به سرزمین خود، هَجَر (احساء کنونى، مرکز بحرین قدیم)، برد و تا سال 339 که حجرالاسود به کعبه بازگردانده شد،<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 262</ref> مردم به جایگاه خالى آن تبرک میجستند.<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193</ref> | ||
گزارشهاى مختلفى در مورد چگونگى بازگردانده شدن حجرالاسود به جایگاه اصلیاش وجود دارد.<ref>رجوع کنید به فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 262ـ264</ref> از جمله گفته شده است مطیع، خلیفه عباسى، حجرالاسود را در قبال پرداخت سى هزار دینار از قرمطیان پس گرفت<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 262</ref> ولى این گزارش صحیح دانسته نشده است.<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193</ref> بر پایه گزارشى دیگر، هنگامى که بَجْکم ترکى (ماکانى)، امیرالامراى بغداد در زمانالراضى باللّه و متقیللّه، از قرمطیان خواست در برابر دریافت پنجاه هزار دینار، حجرالاسود را باز پس فرستند، آنان امتناع کردند،<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ کردى، ج 2، جزء3، ص 262</ref> اما کردى این مطلب را که قرمطیان در قبال پس دادن حجرالاسود پولى دریافت کرده باشند نادرست دانسته است. <ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 263</ref> درواقع پس از مرگ ابوطاهر قرمطى بود، که قرمطیان دانستند محال است به هدفشان برسند بنابراین سنبربن حسن قرمطى، در روز عید قربان 339، حجرالاسود را ــکه در این مدت به خوبى و در پوششى نقرهاى نگهدارى میشدــ در حضور فرماندار مکه از درون جوال بیرون آورد و با همان پوشش نقرهاى در جایگاهش نهاد.<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 263ـ264؛ براى اطلاع بیشتر درباره این ماجرا رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص 115ـ118</ref> در 340، چند ماه پس از بازگردانده شدن و نصبِ دوباره حجرالاسود، پردهداران کعبه آن را از جایگاهش بیرون آوردند و با به کارگیرى طوق جدیدى از نقره محکمتر کردند. این طوق در 585 به دستور داوودبن عیسى حسنى، فرمانرواى مکه، برداشته شد.<ref>رجوع کنید به فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193ـ194؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 264</ref> | گزارشهاى مختلفى در مورد چگونگى بازگردانده شدن حجرالاسود به جایگاه اصلیاش وجود دارد.<ref>رجوع کنید به فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 262ـ264</ref> از جمله گفته شده است مطیع، خلیفه عباسى، حجرالاسود را در قبال پرداخت سى هزار دینار از قرمطیان پس گرفت<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 262</ref> ولى این گزارش صحیح دانسته نشده است.<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193</ref> | ||
بر پایه گزارشى دیگر، هنگامى که بَجْکم ترکى (ماکانى)، امیرالامراى بغداد در زمانالراضى باللّه و متقیللّه، از قرمطیان خواست در برابر دریافت پنجاه هزار دینار، حجرالاسود را باز پس فرستند، آنان امتناع کردند،<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ کردى، ج 2، جزء3، ص 262</ref> اما کردى این مطلب را که قرمطیان در قبال پس دادن حجرالاسود پولى دریافت کرده باشند نادرست دانسته است. <ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 263</ref> درواقع پس از مرگ ابوطاهر قرمطى بود، که قرمطیان دانستند محال است به هدفشان برسند بنابراین سنبربن حسن قرمطى، در روز [[عید قربان]] 339، حجرالاسود را ــکه در این مدت به خوبى و در پوششى نقرهاى نگهدارى میشدــ در حضور فرماندار مکه از درون جوال بیرون آورد و با همان پوشش نقرهاى در جایگاهش نهاد.<ref>فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 263ـ264؛ براى اطلاع بیشتر درباره این ماجرا رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص 115ـ118</ref> در 340، چند ماه پس از بازگردانده شدن و نصبِ دوباره حجرالاسود، پردهداران کعبه آن را از جایگاهش بیرون آوردند و با به کارگیرى طوق جدیدى از نقره محکمتر کردند. این طوق در 585 به دستور داوودبن عیسى حسنى، فرمانرواى مکه، برداشته شد.<ref>رجوع کنید به فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193ـ194؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 264</ref> | |||
در 363، مردى از سرزمین روم با دریافت مال بسیار مأموریت یافت حجرالاسود را با خود ببرد. وى در ظاهرِ مردى مستمند، در حالى که تنها یکى دو تن به طواف مشغول بودند، به کنار حجرالاسود رفت و با تیشه، ضربه سختى به آن زد و چون آهنگ ضربه دیگرى کرد، مردى یمنى که در طواف بود، با خنجر او را سخت زخمى کرد. سپس مردم از اطراف مسجد جمع شدند و پس از آنکه او را به بیرون از مسجدالحرام بردند، هیزم بسیار فراهم کردند و او را در آتش سوزاندند.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 264؛ نیز رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص 119</ref> | در 363، مردى از سرزمین روم با دریافت مال بسیار مأموریت یافت حجرالاسود را با خود ببرد. وى در ظاهرِ مردى مستمند، در حالى که تنها یکى دو تن به طواف مشغول بودند، به کنار حجرالاسود رفت و با تیشه، ضربه سختى به آن زد و چون آهنگ ضربه دیگرى کرد، مردى یمنى که در طواف بود، با خنجر او را سخت زخمى کرد. سپس مردم از اطراف مسجد جمع شدند و پس از آنکه او را به بیرون از مسجدالحرام بردند، هیزم بسیار فراهم کردند و او را در آتش سوزاندند.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 264؛ نیز رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص 119</ref> | ||
در حوادث سال 413 نیز آوردهاند که مردى با گُرز، ضربات سختى بر حجرالاسود زد که بر اثر آن، سنگ شکافته شد و تکههاى ریزى از آن بر زمین ریخت.<ref>رجوع کنید به فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193ـ194؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 264</ref> ابناثیرــ که این رویداد را ذیل حوادث سال 414 آورده ــ آن مرد را کافر و اهل سرزمین مصر معرفى کرده و گفته است که مردم، او و گروهى از همکاران و یارانش را در آتش سوزاندند.<ref>ابناثیر، الکامل، ج 9، ص 332</ref> پس از آن، خاندان بنیشیبه پارههاى ریز و درشت حجرالاسود را جمعآورى کردند و آنها را بههم چسباندند.<ref>ابناثیر، الکامل، ج 9، ص 332؛ فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193ـ194؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 264؛ نیز رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص 119ـ120</ref> کردى نیز به نقل از بتنونى در الرِّحْلَةُ الحِجازِیة، سال وقوع این حادثه را 411 ذکر کرده و آورده است که به نظر برخى، یکى از حاکمان فاطمى، با این قصد که مردم از کعبه رویگردان شوند و به مسجد او در قاهره روى آورند، این مرد را براى نابود کردن حجرالاسود به مکه فرستاده بود.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 265</ref> مردى از عجم نیز که در 990 با گرُز، ضربهاى سخت به حجرالاسود وارد کرد، در همانجا به قتل رسید.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 265؛ حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص 120</ref> | در حوادث سال 413 نیز آوردهاند که مردى با گُرز، ضربات سختى بر حجرالاسود زد که بر اثر آن، سنگ شکافته شد و تکههاى ریزى از آن بر زمین ریخت.<ref>رجوع کنید به فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193ـ194؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 264</ref> ابناثیرــ که این رویداد را ذیل حوادث سال 414 آورده ــ آن مرد را کافر و اهل سرزمین [[مصر]] معرفى کرده و گفته است که مردم، او و گروهى از همکاران و یارانش را در آتش سوزاندند.<ref>ابناثیر، الکامل، ج 9، ص 332</ref> پس از آن، خاندان بنیشیبه پارههاى ریز و درشت حجرالاسود را جمعآورى کردند و آنها را بههم چسباندند.<ref>ابناثیر، الکامل، ج 9، ص 332؛ فاسى، شفاء الغرام، ج 1، ص 193ـ194؛ محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 264؛ نیز رجوع کنید به حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص 119ـ120</ref> کردى نیز به نقل از بتنونى در الرِّحْلَةُ الحِجازِیة، سال وقوع این حادثه را 411 ذکر کرده و آورده است که به نظر برخى، یکى از حاکمان فاطمى، با این قصد که مردم از کعبه رویگردان شوند و به مسجد او در [[قاهره]] روى آورند، این مرد را براى نابود کردن حجرالاسود به [[مکه]] فرستاده بود.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 265</ref> مردى از عجم نیز که در 990 با گرُز، ضربهاى سخت به حجرالاسود وارد کرد، در همانجا به قتل رسید.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 265؛ حسین عبداللّه باسلامه، تاریخ الکعبة المعظمة، ص 120</ref> | ||
به هنگام بازسازى کعبه در عهد سلطان مراد عثمانى در 1040، حجرالاسود چهار تکه شد و پس از آزمایشهاى فراوان، از ترکیب موادى مخصوص، چسبى ساختند که پارههاى آن را بهخوبى به هم وصل کردند. در این بازسازى، حجرالاسود نیز نصب شد.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 265</ref> | به هنگام بازسازى کعبه در عهد سلطان مراد عثمانى در 1040، حجرالاسود چهار تکه شد و پس از آزمایشهاى فراوان، از ترکیب موادى مخصوص، چسبى ساختند که پارههاى آن را بهخوبى به هم وصل کردند. در این بازسازى، حجرالاسود نیز نصب شد.<ref>محمدطاهر کردى، التاریخ القویم، ج 2، جزء3، ص 265</ref> |
ویرایش