علامه حلی: تفاوت میان نسخهها
اصلاح لینک
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جز (اصلاح لینک سبز) |
Khoshnoudi (بحث | مشارکتها) (اصلاح لینک) |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
==زندگی و تحصیل علم== | ==زندگی و تحصیل علم== | ||
حسن بن یوسف بن مطهّر حلی، معروف به علامه حلی در [[۲۹ رمضان]] سال ۶۴۸ قمری در [[حله]] به دنیا آمد.<ref>علامه حلی، رجال العلامه، ۱۹۶۱م، ص۴۸.</ref> پدرش [[شیخ یوسف سدید الدین|یوسف بن مطهر]] از [[:رده:متکلمان شیعه|متکلمان]] و عالمان [[اصول فقه|علم اصول]] در | حسن بن یوسف بن مطهّر حلی، معروف به علامه حلی در [[۲۹ رمضان]] سال ۶۴۸ قمری در [[حله (شهر)|شهر حله]] عراق به دنیا آمد.<ref>علامه حلی، رجال العلامه، ۱۹۶۱م، ص۴۸.</ref> پدرش [[شیخ یوسف سدید الدین|یوسف بن مطهر]] از [[:رده:متکلمان شیعه|متکلمان]] و عالمان [[اصول فقه|علم اصول]] در حله بود.<ref>اشمیتکه، اندیشههای کلامی علامه حلی، ۱۳۷۸ش، ص۲۴.</ref> او چند سال بیشتر نداشت که با راهنمایی پدرش برای یادگیری [[قرآن]] به مکتب رفت و خواندن و نوشتن را در مکتب آموخت. سپس مقدمات و [[ادبیات عرب]] و علوم [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[علم حدیث|حدیث]] و [[کلام اسلامی|کلام]] را نزد پدرش و داییاش [[محقق حلی]] آموخت. او در ادامه، علوم [[منطق]]، [[فلسفه اسلامی|فلسفه]] و [[هیئت]] را نزد اساتید دیگر، بهویژه [[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیر الدین طوسی]] فراگرفت و قبل از رسیدن به سن [[بلوغ]] به درجه [[اجتهاد]] رسید. علامه حلی به سبب کسب فضیلتهای بسیار در سن کم در نزد خانواده و دانشمندان به '''جمال الدین''' مشهور شد.<ref>گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۳۸.</ref> | ||
== جایگاه علمی == | == جایگاه علمی == | ||
پس از مرگ [[محقق حلی]] در سال ۶۷۶ قمری که [[مرجع تقلید|مرجعیت]] شیعیان را بر عهده داشت، شاگردان وی و دانشمندان حله پس از جستجوی فردی که شایستگی زعامت و مرجعیت [[شیعه|شیعیان]] را داشته باشد، علامه حلی را برای این امر مهم مناسب یافتند و او در ۲۸سالگی مرجعیت شیعه را بر عهده گرفت.<ref>بیات، مسعود و دیگران،، «نقش علامه حلی در رشد و پیشرفت کلام شیعی»، ص۶۷.</ref> | پس از مرگ [[محقق حلی]] در سال ۶۷۶ قمری که [[مرجع تقلید|مرجعیت]] شیعیان را بر عهده داشت، شاگردان وی و دانشمندان حله پس از جستجوی فردی که شایستگی زعامت و مرجعیت [[شیعه|شیعیان]] را داشته باشد، علامه حلی را برای این امر مهم مناسب یافتند و او در ۲۸سالگی مرجعیت شیعه را بر عهده گرفت.<ref>بیات، مسعود و دیگران،، «نقش علامه حلی در رشد و پیشرفت کلام شیعی»، ص۶۷.</ref> | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
== ورود به ایران == | == ورود به ایران == | ||
تاریخ دقیق ورود او به [[ایران]] مشخص نیست؛ اما احتمالاً در سالهای بعد از ۷۰۵ قمری و به دعوت [[اولجایتو|سلطان محمد خدابنده]] بوده است. محمد خدابنده از پادشاهان سلسله [[ایلخانان|ایلخانیان]] بود که بر ایران حکومت میکردند. [[تاجالدین آوجی|تاجالدین آوی]] زمینه حضور علامه حلی به دربار اولجایتو را فراهم کرد.<ref>مستدرک الوسائل، ج ۲، ص۴۰۶ </ref> علامه وقتی وارد ایران شد در مجلسی به مناظره با دانشمندان مذاهب فقهی چهارگانه [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] از جمله [[نظام الدین مراغه ای|خواجه نظام الدین عبدالملک مراغهای]] پرداخت. وی در این مناظره توانست [[ولایت]] و [[امامت]] [[امام علی علیهالسلام|علی(ع)]] و حقانیت مذهب [[شیعه]] را نزد پادشاه به اثبات برساند. این اتفاق باعث شد پادشاه مذهب شیعه را برگزیند و نام خود را از الجایتو به سلطان محمد خدابنده تغییر دهد و [[تشیع]] را در ایران رواج دهد.<ref>خوانساری، روضات الجنات، ۱۹۸۶م، ج۲، ص۲۷۹، ص ۲۸۰.</ref> منابع مختلفی نیز به تأثیر علامه حلی بر تشیع سلطان محمد خدابنده اشاره دارند.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۲۴، ص۲۳۱.</ref> | تاریخ دقیق ورود او به [[ایران]] مشخص نیست؛ اما احتمالاً در سالهای بعد از ۷۰۵ قمری و به دعوت [[اولجایتو|سلطان محمد خدابنده]] بوده است. محمد خدابنده از پادشاهان سلسله [[ایلخانان|ایلخانیان]] بود که بر ایران حکومت میکردند. [[تاجالدین آوجی|تاجالدین آوی]] زمینه حضور علامه حلی به دربار اولجایتو را فراهم کرد.<ref>مستدرک الوسائل، ج ۲، ص۴۰۶ </ref> علامه وقتی وارد ایران شد در مجلسی به مناظره با دانشمندان مذاهب فقهی چهارگانه [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] از جمله [[نظام الدین مراغه ای|خواجه نظام الدین عبدالملک مراغهای]] پرداخت. وی در این مناظره توانست [[ولایت]] و [[امامت]] [[امام علی علیهالسلام|علی(ع)]] و حقانیت مذهب [[شیعه]] را نزد پادشاه به اثبات برساند. این اتفاق باعث شد پادشاه مذهب شیعه را برگزیند و نام خود را از الجایتو به سلطان محمد خدابنده تغییر دهد و [[شیعه|تشیع]] را در ایران رواج دهد.<ref>خوانساری، روضات الجنات، ۱۹۸۶م، ج۲، ص۲۷۹، ص ۲۸۰.</ref> منابع مختلفی نیز به تأثیر علامه حلی بر تشیع سلطان محمد خدابنده اشاره دارند.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۲۴، ص۲۳۱.</ref> | ||
==اساتید== | ==اساتید== | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
==تالیفات== | ==تالیفات== | ||
{{اصلی|آثار علامه حلی}} | {{اصلی|آثار علامه حلی}} | ||
علامه حلی در علوم مختلفی چون [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[کلام اسلامی|کلام]]، [[حدیث]]، [[تفسیر]]، [[علم رجال|رجال]]، [[فلسفه]] و [[علم منطق|منطق]] آثار بسیاری تألیف کرده است. درباره تعداد این تألیفات اختلاف است. علامه حلی خود در [[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال (کتاب)|خلاصة الاقوال]] ۵۷ اثر برای خودش ذکر میکند.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> | علامه حلی در علوم مختلفی چون [[فقه]]، [[اصول فقه]]، [[کلام اسلامی|کلام]]، [[حدیث]]، [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، [[علم رجال|رجال]]، [[فلسفه اسلامی|فلسفه]] و [[علم منطق|منطق]] آثار بسیاری تألیف کرده است. درباره تعداد این تألیفات اختلاف است. علامه حلی خود در [[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال (کتاب)|خلاصة الاقوال]] ۵۷ اثر برای خودش ذکر میکند.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> | ||
[[سید محسن امین]] در [[اعیان الشیعة (کتاب)|اعیان الشیعه]] مینویسد: «''تالیفات علامه بیش از یکصد کتاب است و من ۹۵ کتاب او را دیدهام که بسیاری از آنها چندین مجلدند''».<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> او همچنین میگوید کتاب ''الروضات'' آثار علامه را حدود هزار کتاب تحقیقی دانسته است.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> [[مدرس تبریزی|میرزا محمد علی مدرس]] نیز در [[ریحانة الادب (کتاب)|ریحانة الادب]]<ref>مدرس، ریحانه الادب، ۱۳۶۹ش، ج۴، ص۱۷۴-۱۷۸.</ref>.۱۲۰ اثر و کتاب گلشن ابرار<ref>گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۴۴.</ref> حدود ۱۱۰ اثر برای علامه نام بردهاند.{{سخ}} | [[سید محسن امین]] در [[اعیان الشیعة (کتاب)|اعیان الشیعه]] مینویسد: «''تالیفات علامه بیش از یکصد کتاب است و من ۹۵ کتاب او را دیدهام که بسیاری از آنها چندین مجلدند''».<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> او همچنین میگوید کتاب ''الروضات'' آثار علامه را حدود هزار کتاب تحقیقی دانسته است.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.</ref> [[محمدعلی مدرس تبریزی|میرزا محمد علی مدرس]] نیز در [[ریحانة الادب (کتاب)|ریحانة الادب]]<ref>مدرس، ریحانه الادب، ۱۳۶۹ش، ج۴، ص۱۷۴-۱۷۸.</ref>.۱۲۰ اثر و کتاب گلشن ابرار<ref>گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۴۴.</ref> حدود ۱۱۰ اثر برای علامه نام بردهاند.{{سخ}} | ||
از آثار معروف علامه حلی میتوان به [[مختلف الشیعة فی احکام الشریعة|مختلف الشیعه]] و [[تذکره الفقهاء]] در علم فقه، [[کشف المراد]]، [[باب حادی عشر]] و [[منهاج الکرامة فی معرفة الامامة (کتاب)|منهاج الکرامة]] در علم کلام، [[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال (کتاب)|خلاصة الاقوال]] در علم رجال و [[الجوهر النضید (کتاب)|جوهر النضید]] در علم منطق اشاره کرد. | از آثار معروف علامه حلی میتوان به [[مختلف الشیعة فی احکام الشریعة (کتاب)|مختلف الشیعه]] و [[تذکرة الفقهاء (کتاب)|تذکره الفقهاء]] در علم فقه، [[کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد (کتاب)|کشف المراد]]، [[الباب الحادی عشر (کتاب)|باب حادی عشر]] و [[منهاج الکرامة فی معرفة الامامة (کتاب)|منهاج الکرامة]] در علم کلام، [[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال (کتاب)|خلاصة الاقوال]] در علم رجال و [[الجوهر النضید (کتاب)|جوهر النضید]] در علم منطق اشاره کرد. | ||
علامه دو کتاب در اصول عقاید شیعه به نامهای [[نهج الحق و کشف الصدق (کتاب)|نهج الحق و کشف الصدق]] و نیز [[منهاج الکرامة فی معرفة الامامة (کتاب)|منهاج الکرامه]] را تالیف نموده و به رسم تحفه به پیشگاه اولجایتو برد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۱۰، ص۲۲۹؛ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۱۷۲.</ref> | علامه دو کتاب در اصول عقاید شیعه به نامهای [[نهج الحق و کشف الصدق (کتاب)|نهج الحق و کشف الصدق]] و نیز [[منهاج الکرامة فی معرفة الامامة (کتاب)|منهاج الکرامه]] را تالیف نموده و به رسم تحفه به پیشگاه اولجایتو برد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۱۰، ص۲۲۹؛ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۱۷۲.</ref> | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
=== تکمیل کتاب توسط امام === | === تکمیل کتاب توسط امام === | ||
داستان نخست مربوط به نیمهتمام ماندن کتابی است که علامه حلی از یکی از علمای [[اهل سنت]] امانت گرفته بود تا از آن نسخه برداری کند. ولی نیمه شب خواب مانع نوشتن میشد در این هنگام [[امام مهدی(عج)]] وارد شده و از علامه میخواهد که ادامه کار استنساخ را به او واگذار کند. علامه حلی پس از بیداری میبیند که نسخهبرداری کتاب تمام شده است.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۱.</ref> | داستان نخست مربوط به نیمهتمام ماندن کتابی است که علامه حلی از یکی از علمای [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] امانت گرفته بود تا از آن نسخه برداری کند. ولی نیمه شب خواب مانع نوشتن میشد در این هنگام [[امام مهدی عجل الله تعالی فرجه|امام مهدی(عج)]] وارد شده و از علامه میخواهد که ادامه کار استنساخ را به او واگذار کند. علامه حلی پس از بیداری میبیند که نسخهبرداری کتاب تمام شده است.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۱.</ref> | ||
قدیمیترین منبع ماجرا کتاب [[مجالس المومنین]] نوشته [[قاضی نورالله شوشتری]] است. شوشتری برای این ماجرا منبع مکتوبی ذکر نکرده و میگوید این ماجرا در بین مؤمنین مشهور است.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۱.</ref> | قدیمیترین منبع ماجرا کتاب [[مجالس المؤمنین (کتاب)|مجالس المومنین]] نوشته [[سید نورالله حسینی شوشتری|قاضی نورالله شوشتری]] است. شوشتری برای این ماجرا منبع مکتوبی ذکر نکرده و میگوید این ماجرا در بین مؤمنین مشهور است.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۱.</ref> | ||
=== دیدار در مسیر کربلا=== | === دیدار در مسیر کربلا=== | ||
ماجرای دوم در کتاب [[قصص العلماء]] نوشته [[محمد بن سلیمان تنکابنی|تنکابنی]] نقل شده است. و بر اساس نقل او در یکی از سفرهای علامه حلی به [[کربلا]] او در میان راه با سیدی همراه میشود و پس از گفتگو با او متوجه میشود که او شخص بسیار عالمی است و مسائل مشکل علمی خود را با او در میان میگذارد و جواب میگیرد و در این بین از او سوال میکند که آیا در زمان [[غیبت کبری]] امکان ملاقات با [[امام عصر(عج)]] وجود دارد؟ و همزمان تازیانه از دستش میافتد آن شخص تازیانه را از زمین برداشته به علامه میدهد و جواب میدهد که چگونه ممکن نباشد در حالی که دست او هماکنون در دست توست. علامه حلی متوجه میشود که آن شخص خود امام مهدی(عج)است و خود را به پای ایشان میاندازد.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳.</ref> | ماجرای دوم در کتاب [[قصص العلماء (کتاب)|قصص العلماء]] نوشته [[محمد بن سلیمان تنکابنی|تنکابنی]] نقل شده است. و بر اساس نقل او در یکی از سفرهای علامه حلی به [[کربلا]] او در میان راه با سیدی همراه میشود و پس از گفتگو با او متوجه میشود که او شخص بسیار عالمی است و مسائل مشکل علمی خود را با او در میان میگذارد و جواب میگیرد و در این بین از او سوال میکند که آیا در زمان [[غیبت کبرا|غیبت کبری]] امکان ملاقات با [[امام مهدی عجل الله تعالی فرجه|امام عصر(عج)]] وجود دارد؟ و همزمان تازیانه از دستش میافتد آن شخص تازیانه را از زمین برداشته به علامه میدهد و جواب میدهد که چگونه ممکن نباشد در حالی که دست او هماکنون در دست توست. علامه حلی متوجه میشود که آن شخص خود امام مهدی(عج)است و خود را به پای ایشان میاندازد.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳.</ref> | ||
[[پرونده:محل مقبره علامه حلی در حرم حضرت علی.jpg|بندانگشتی|200px|نقشه محل مقبره علامه حلی در [[حرم امیرالمومنین]]]] | [[پرونده:محل مقبره علامه حلی در حرم حضرت علی.jpg|بندانگشتی|200px|نقشه محل مقبره علامه حلی در [[حرم امیرالمومنین]]]] | ||
{{-}} | {{-}} | ||
تنکابنی برای این داستان منبعی ذکر نکرده و آن را به عنوان داستانی که در السنه و افواه (زبانها و دهانها) مشهور است نقل میکند.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳.</ref> شاهدی که تنکابنی برای تأیید داستان ذکر میکند آن است که در مکالمه بین علامه و آن شخص، او آدرس حدیثی در کتاب [[التهذیب]] [[شیخ طوسی]] را به علامه میدهد که علامه متوجه آن حدیث نبوده است. علامه پس از بازگشت به منزل آن حدیث را یافته و در حاشیه آن مینویسد که امام عصر(عج) مرا به این حدیث راهنمایی کرده است. تنکابنی ماجرا را از شخصی به نام ملا صفرعلی لاهیجی شاگرد [[سید محمد طباطبایی مجاهد|سید محمد]] صاحب مناهل نقل کرده است. لاهیجی از استادش سید محمد نقل میکند که آن کتاب و آن یادداشت علامه حلی را دیده است.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۵.</ref> | تنکابنی برای این داستان منبعی ذکر نکرده و آن را به عنوان داستانی که در السنه و افواه (زبانها و دهانها) مشهور است نقل میکند.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۳.</ref> شاهدی که تنکابنی برای تأیید داستان ذکر میکند آن است که در مکالمه بین علامه و آن شخص، او آدرس حدیثی در کتاب [[تهذیب الاحکام (کتاب)|التهذیب]] [[شیخ طوسی]] را به علامه میدهد که علامه متوجه آن حدیث نبوده است. علامه پس از بازگشت به منزل آن حدیث را یافته و در حاشیه آن مینویسد که امام عصر(عج) مرا به این حدیث راهنمایی کرده است. تنکابنی ماجرا را از شخصی به نام ملا صفرعلی لاهیجی شاگرد [[سید محمد طباطبایی مجاهد|سید محمد]] صاحب مناهل نقل کرده است. لاهیجی از استادش سید محمد نقل میکند که آن کتاب و آن یادداشت علامه حلی را دیده است.<ref>تنکابنی، قصص العلماء، ص۸۸۵.</ref> | ||
==وفات == | ==وفات == | ||
علامه حلی پس از مرگ [[اولجایتو|سلطان محمد خدابنده]] در سال ۷۱۶ قمری به شهر [[حله]] بازگشت و تا آخر عمر در آنجا اقامت گزید. وی سرانجام [[۲۱ محرم]] [[سال ۷۲۶ هجری قمری|۷۲۶ق]] در سن ۷۸ سالگی، در شهر | علامه حلی پس از مرگ [[اولجایتو|سلطان محمد خدابنده]] در سال ۷۱۶ قمری به شهر [[حله (شهر)|حله]] بازگشت و تا آخر عمر در آنجا اقامت گزید. وی سرانجام [[۲۱ محرم]] [[سال ۷۲۶ هجری قمری|۷۲۶ق]] در سن ۷۸ سالگی، در شهر حله وفات یافت و در [[حرم امام علی(ع)|حرم امیرالمومنین]] به خاک سپرده شد.<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۲۴، ص۲۲۳؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۵۷۴.</ref> | ||
==پانویس == | ==پانویس == |