پرش به محتوا

ثنویت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۰۵۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۰ مهٔ ۲۰۱۵
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Eahmadian
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{اعتقادات شیعه}}
{{اعتقادات شیعه}}
'''ثنویت'''، به معنای اعتقاد به وجود دو [[خدا]] (دو خالق و مدبر) در عالم است. ثنویت یکی از مباحث دیرین در [[علم کلام|کلام اسلامی]] است که البته پیشینه آن به [[فلسفه یونان]] تحت عنوان دوآلیسم و نیز در [[آیین زرتشت]] تحت عنوان سپنته‌مینیو و انگره‌مینیو و نیز آیین های شرقی با عناوین [[یین و یانگ]] می رسد.
'''ثنویت'''، به معنای اعتقاد به وجود دو [[خدا]] (دو خالق و مدبر) در عالم است. ثنویت یکی از مباحث دیرین در [[علم کلام|کلام اسلامی]] است که البته پیشینه آن به [[فلسفه یونان]] تحت عنوان دوآلیسم و نیز در [[آیین زرتشت]] تحت عنوان سپنته‌مینیو و انگره‌مینیو و نیز آیین‌های شرقی با عناوین [[یین و یانگ]] می‌رسد.


دوگانه انگاری در [[اسلام]] از همان ابتدا شناخته شده بود و در [[قرآن]] و [[حدیث]] به آن اشاره شده است. عالمان مسلمان در شناخت آرای قائلان به این نظریه و رد آنها نوشته های فراوانی از خود باقی گذاشته اند که از جمله آنها می‌توان الردُّ علی اَصحابِ الاِثْنَیْن نوشته [[هشام بن حکم]]، کتاب الرد علی الثنویة تألیف [[ابوالهذیل علاف]]، الرد علی اصحاب الاثنین اثر [[ابراهیم نظام|ابراهیم نَظّام]]، رسالة فی الرد علی الثنویة تألیف [[ابن اسحاق کندی|ابویوسف یعقوب بن اسحاق بن کندی]] را نام برد.
دوگانه انگاری در [[اسلام]] از همان ابتدا شناخته شده بود و در [[قرآن]] و [[حدیث]] به آن اشاره شده است. عالمان مسلمان در شناخت آرای قائلان به این نظریه و رد آنها نوشته‌های فراوانی از خود باقی گذاشته‌اند که از جمله آنها می‌توان الردُّ علی اَصحابِ الاِثْنَین نوشته [[هشام بن حکم]]، کتاب الرد علی الثنویة تألیف [[ابوالهذیل علاف]]، الرد علی اصحاب الاثنین اثر [[ابراهیم نظام|ابراهیم نَظّام]]، رسالة فی الرد علی الثنویة تألیف [[ابن اسحاق کندی|ابویوسف یعقوب بن اسحاق بن کندی]] را نام برد.
==مفهوم شناسی==
==مفهوم شناسی==
ثنویت [[مصدر جعلی]] از صفت نسبیِ ثَنَوی (منسوب به اثنَین) و ریشه آن ث ن ی است.<ref>ابن منظور، ذیل «ثنی »؛ مرتضی زبیدی ، ج 19، ص 260ـ261</ref>
ثنویت [[مصدر جعلی]] از صفت نسبی ثَنَوی (منسوب به اثنَین) و ریشه آن ث ن ی است.<ref>ابن منظور، ذیل «ثنی»؛ مرتضی زبیدی، ج ۱۹، ص ۲۶۰۲۶۱</ref>


در برخی منابع،<ref>برای نمونه رجوع کنید به مازندرانی ، ج ص 6؛ طُرَیحی ، ذیل «زندق»</ref> [[زندیق]] نیز برای اشاره به ثنوی مذهبان به کار رفته و در بیشتر موارد<ref>برای نمونه رجوع کنید به جوهری ، ذیل «زندق »؛ سمعانی ، ج ص 173؛ابن منظور، ذیل «زندق »؛ مرتضی زبیدی ، ج 13، ص 201</ref> زنادقه فرقه ای از ثنویه ذکر شده است.<ref>برای دیگر معانی زندیق رجوع کنید به ابن منظور، همانجا؛ فیروزآبادی ، ذیل «زندق »</ref>
در برخی منابع،<ref>برای نمونه رجوع کنید به مازندرانی، ج ۳، ص ۶؛ طُرَیحی، ذیل «زندق»</ref> [[زندیق]] نیز برای اشاره به ثنوی مذهبان به کار رفته و در بیشتر موارد<ref>برای نمونه رجوع کنید به جوهری، ذیل «زندق»؛ سمعانی، ج ۳، ص ۱۷۳؛ابن منظور، ذیل «زندق»؛ مرتضی زبیدی، ج ۱۳، ص ۲۰۱</ref> زنادقه فرقه‌ای از ثنویه ذکر شده است.<ref>برای دیگر معانی زندیق رجوع کنید به ابن منظور، همانجا؛ فیروزآبادی، ذیل «زندق»</ref>
===معانی اصطلاحی===
===معانی اصطلاحی===
اصطلاح ثنویت ، به معانی مختلفی به کار رفته که از جمله آنهاست :
اصطلاح ثنویت، به معانی مختلفی به کار رفته که از جمله آنهاست :
#قول به دو [[خدا]] یا دو مبدأ؛
#قول به دو [[خدا]] یا دو مبدأ؛
#قول به ثنویت در خدایی واحد، که این معنا در نقد نظریه های مختلف به کار رفته، از جمله درباره:
#قول به ثنویت در خدایی واحد، که این معنا در نقد نظریه‌های مختلف به کار رفته، از جمله درباره:
*تفکیک صفات و ذات خدا چنانکه در اندیشه [[اشاعره]] مطرح است،<ref>رجوع کنید به ابوالصلاح حلبی ، ص 57</ref>
*تفکیک صفات و ذات خدا چنانکه در اندیشه [[اشاعره]] مطرح است،<ref>رجوع کنید به ابوالصلاح حلبی، ص ۵۷</ref>
*قول به اراده ای در برابر اراده خدا که این دیدگاه به [[مفوضه]] و [[معتزله]] نسبت داده شده است،<ref>رجوع کنید به اشعری ، 1420، ص 39، 140؛ ماتُریدی ، ص 87 ـ92، 120</ref>
*قول به اراده‌ای در برابر اراده خدا که این دیدگاه به [[مفوضه]] و [[معتزله]] نسبت داده شده است،<ref>رجوع کنید به اشعری، ۱۴۲۰، ص ۳۹، ۱۴۰؛ ماتُریدی، ص ۸۷ ۹۲، ۱۲۰</ref>
*قول به واحد و [[صادر اول]] که در [[قاعده الواحد]] [[فلسفه اسلامی|فیلسوفان]] مطرح شده است،<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن سینا، 1403، ج ص 122ـ127</ref>
*قول به واحد و [[صادر اول]] که در [[قاعده الواحد]] [[فلسفه اسلامی|فیلسوفان]] مطرح شده است،<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن سینا، ۱۴۰۳، ج ۳، ص ۱۲۲۱۲۷</ref>
*قول به وجودی غیر از وجود خدا بر مبنای نظریه [[وحدت وجود]] [[عرفان|عرفا]] که به موجب آن هر گونه تفکیکی میان [[واجب الوجود|واجب]] و [[ممکن الوجود|ممکن]] مساوی با ثنویت و [[شرک]] است.<ref>رجوع کنید به آملی ، ص 310ـ311</ref>
*قول به وجودی غیر از وجود خدا بر مبنای نظریه [[وحدت وجود]] [[عرفان|عرفا]] که به موجب آن هر گونه تفکیکی میان [[واجب الوجود|واجب]] و [[ممکن الوجود|ممکن]] مساوی با ثنویت و [[شرک]] است.<ref>رجوع کنید به آملی، ص ۳۱۰۳۱۱</ref>


علاوه بر اینها، ثنویت به معنای قول به دو مبدأ (نه دو خدا) مثلاً قول به [[ماده و صورت]]،<ref>رجوع کنید به سبزواری ، ج ص 349ـ 355</ref> و قول به دوگانگی روح و جسم<ref>رجوع کنید به مقدسی ، ج ص 120ـ123</ref> هم به کار رفته است.
علاوه بر اینها، ثنویت به معنای قول به دو مبدأ (نه دو خدا) مثلاً قول به [[ماده و صورت]]،<ref>رجوع کنید به سبزواری، ج ۲، ص ۳۴۹ ۳۵۵</ref> و قول به دوگانگی روح و جسم<ref>رجوع کنید به مقدسی، ج ۲، ص ۱۲۰۱۲۳</ref> هم به کار رفته است.


معنای اخیر را می توان در اندیشه های اسلامی و حتی در [[حدیث|روایات]] ، در بیان حقیقت انسان یافت.<ref>برای نمونه رجوع کنید به مجلسی ، ج ص 304</ref>
معنای اخیر را می‌توان در اندیشه‌های اسلامی و حتی در [[حدیث|روایات]]، در بیان حقیقت انسان یافت.<ref>برای نمونه رجوع کنید به مجلسی، ج ۳، ص ۳۰۴</ref>


با صرف نظر از دو معنای اخیر، سایر معانی ثنویت ، از دیدگاه مخالفان آن نظریات ، به معنای اول ثنویت قابل تحویل بوده یا به نحوی بدان می انجامیده و درحقیقت معنای اصلی موردنظر از اصطلاح ثنویت همان قول به دو خدا یا دو مبدأ بوده است.
با صرف نظر از دو معنای اخیر، سایر معانی ثنویت، از دیدگاه مخالفان آن نظریات، به معنای اول ثنویت قابل تحویل بوده یا به نحوی بدان می‌انجامیده و درحقیقت معنای اصلی موردنظر از اصطلاح ثنویت همان قول به دو خدا یا دو مبدأ بوده است.


==اقسام==
==اقسام==
مورخان و [[پدیدارشناسی دین|پدیدارشناسان دین]]، با بررسی باورهای متدینان به ادیان مختلف ثنوی در طول تاریخ، دوگانه انگاری یا قول به ثنویت را به اقسامی تقسیم کرده اند که از آن جمله است:
مورخان و [[پدیدارشناسی دین|پدیدارشناسان دین]]، با بررسی باورهای متدینان به ادیان مختلف ثنوی در طول تاریخ، دوگانه انگاری یا قول به ثنویت را به اقسامی تقسیم کرده‌اند که از آن جمله است:


*دوگانه انگاری افراطی و دوگانه انگاری میانه رو. در دوگانه انگاری افراطی دو مبدأ مفروض، هم ارز و هر دو قدیم اند (مانویت نمونه ای از این باور است) اما در دوگانه انگاری میانه رو یکی از دو مبدأ، ازلی و دیگری برآمده از آن است (بسیاری از فرقه های [[گنوسیت|گنوسی]] از این جمله اند).
*دوگانه انگاری افراطی و دوگانه انگاری میانه رو. در دوگانه انگاری افراطی دو مبدأ مفروض، هم ارز و هر دو قدیم‌اند (مانویت نمونه‌ای از این باور است) اما در دوگانه انگاری میانه رو یکی از دو مبدأ، ازلی و دیگری برآمده از آن است (بسیاری از فرقه‌های [[گنوسیت|گنوسی]] از این جمله‌اند).


*دوگانه انگاری جدالی و دوگانه انگاری معادباور. در دوگانه انگاری جدالی هر دو مبدأ [[خیر و شر]] جاودانی اند و تا ابد با یکدیگر رقابت دارند ([[مایا]] و [[آتمن]] در باور هندی ، [[یین و یان]] در باور چینی، و نیز نظریه های [[هراکلیتوس]] و [[امپدوکلس]]، دو فیلسوف یونانی پیش از [[سقراط]]، از این دست باورها و نظریه‌ها هستند). ولی در دوگانه انگاری [[معاد|معادباور]]، برای تاریخ پایان و غایتی در نظر گرفته می شود که در آن نهایتاً خیر بر شر غلبه می کند ([[دین زردشت]]، مانویت و فرقه های گنوسی از این دسته اند). دوگانه انگاری جدالی غالباً افراطی هم هست اما دوگانه انگاری معادباور با هر دو نظر افراطی و میانه رو سازگار است.
*دوگانه انگاری جدالی و دوگانه انگاری معادباور. در دوگانه انگاری جدالی هر دو مبدأ [[خیر و شر]] جاودانی‌اند و تا ابد با یکدیگر رقابت دارند ([[مایا]] و [[آتمن]] در باور هندی، [[یین و یان]] در باور چینی، و نیز نظریه‌های [[هراکلیتوس]] و [[امپدوکلس]]، دو فیلسوف یونانی پیش از [[سقراط]]، از این دست باورها و نظریه‌ها هستند). ولی در دوگانه انگاری [[معاد|معادباور]]، برای تاریخ پایان و غایتی در نظر گرفته می‌شود که در آن نهایتاً خیر بر شر غلبه می‌کند ([[دین زردشت]]، مانویت و فرقه‌های گنوسی از این دسته‌اند). دوگانه انگاری جدالی غالباً افراطی هم هست اما دوگانه انگاری معادباور با هر دو نظر افراطی و میانه رو سازگار است.


*دوگانه انگاری کیهانی در مقابل دوگانه انگاری ضدکیهانی. در دوگانه انگاری کیهانی نفس خلقت خیر است و شر امری خارجی و تحمیل شده به آن است اما در دوگانه انگاری ضدکیهانی شر لازمه ذات خلقت عالم است. دین زردشت جزء دسته اول و مانویت جزء دسته دوم است.<ref>دائره المعارف دین، ج ص 506 ـ509</ref>
*دوگانه انگاری کیهانی در مقابل دوگانه انگاری ضدکیهانی. در دوگانه انگاری کیهانی نفس خلقت خیر است و شر امری خارجی و تحمیل شده به آن است اما در دوگانه انگاری ضدکیهانی شر لازمه ذات خلقت عالم است. دین زردشت جزء دسته اول و مانویت جزء دسته دوم است.<ref>دائره المعارف دین، ج ۴، ص ۵۰۶ ۵۰۹</ref>


به لحاظ تاریخی ارتباط بعضی از نگرشهای ثنوی با یکدیگر روشن است، مثلاً ارتباط باورهای مانویان و زردشتیان و نیز باورهای فرهنگی عامه در [[اروپای شرقی]] با فرقه هایی مثل [[یزیدیه]] در [[ارمنستان]] و غرب [[ایران]].<ref>دائره المعارف دین، ج ص 509 ـ 510</ref>
به لحاظ تاریخی ارتباط بعضی از نگرشهای ثنوی با یکدیگر روشن است، مثلاً ارتباط باورهای مانویان و زردشتیان و نیز باورهای فرهنگی عامه در [[اروپای شرقی]] با فرقه‌هایی مثل [[یزیدیه]] در [[ارمنستان]] و غرب [[ایران]].<ref>دائره المعارف دین، ج ۴، ص ۵۰۹ ۵۱۰</ref>


==تاریخچه بحث==
==تاریخچه بحث==
اساساً قول به دو مبدأ برای جهان ، در تاریخ و پدیدارشناسی دین پدیده ای قدیمی و آشناست که از آن به دوآلیسم تعبیر می شود. دوآلیسم یا دوگانه انگاری، باور به این امر است که وجود جهان مبتنی بر وجود دو مبدأ عالیِ بنیادی است.
اساساً قول به دو مبدأ برای جهان، در تاریخ و پدیدارشناسی دین پدیده‌ای قدیمی و آشناست که از آن به دوآلیسم تعبیر می‌شود. دوآلیسم یا دوگانه انگاری، باور به این امر است که وجود جهان مبتنی بر وجود دو مبدأ عالی بنیادی است.
===پیشینه ثنویت در فلسفه===
===پیشینه ثنویت در فلسفه===
دوگانه انگاری در فلسفه مورد توجه بوده است چنانکه حتی در آثار [[افلاطون]]<ref>برای نمونه رجوع کنید به ج ص 2194ـ 2205</ref> اشاراتی به آن یافته می شود.
دوگانه انگاری در فلسفه مورد توجه بوده است چنانکه حتی در آثار [[افلاطون]]<ref>برای نمونه رجوع کنید به ج ۴، ص ۲۱۹۴ ۲۲۰۵</ref> اشاراتی به آن یافته می‌شود.
===پیشینه ثنویت در اسلام===
===پیشینه ثنویت در اسلام===
دوگانه انگاری یا ثنویت، در [[اسلام]] نیز از همان ابتدا شناخته شده بود و در [[قرآن]] و [[حدیث]] به آن اشاره شده است. عالمان مسلمان در شناخت آرای قائلان به این نظریه و رد آنها نوشته های فراوانی از خود باقی گذاشته اند.
دوگانه انگاری یا ثنویت، در [[اسلام]] نیز از همان ابتدا شناخته شده بود و در [[قرآن]] و [[حدیث]] به آن اشاره شده است. عالمان مسلمان در شناخت آرای قائلان به این نظریه و رد آنها نوشته‌های فراوانی از خود باقی گذاشته‌اند.


==ثنویت در قرآن و تفسیر==
==ثنویت در قرآن و تفسیر==
هرچند واژه ثنویت عیناً در [[قرآن]] به کار نرفته ولی چون لازمه اثبات و اعتقاد به [[توحید]] نفی ثنویت است، می توان ثنویون را از جمله مخاطبان آیاتی دانست که به اثبات توحید می پردازند.
هرچند واژه ثنویت عیناً در [[قرآن]] به کار نرفته ولی چون لازمه اثبات و اعتقاد به [[توحید]] نفی ثنویت است، می‌توان ثنویون را از جمله مخاطبان آیاتی دانست که به اثبات توحید می‌پردازند.


از دیدگاه مفسران، در قرآن علاوه بر آیات بسیاری که به طور مطلق به اثبات توحید و رد [[شرک]] می پردازد، آیاتی هم هست که به انکار وجود دو خدا یا دو فاعل و مؤثر اختصاص دارد. البته مفسران در شرح برخی از آنها گفته اند که مراد صرفاً نفی وجود دو خدا نیست بلکه مراد نفی وجود بیش از یک خداست. بعنوان نمونه:
از دیدگاه مفسران، در قرآن علاوه بر آیات بسیاری که به طور مطلق به اثبات توحید و رد [[شرک]] می‌پردازد، آیاتی هم هست که به انکار وجود دو خدا یا دو فاعل و مؤثر اختصاص دارد. البته مفسران در شرح برخی از آنها گفته‌اند که مراد صرفاً نفی وجود دو خدا نیست بلکه مراد نفی وجود بیش از یک خداست. بعنوان نمونه:
*[[آیه]] 22 [[سوره انبیاء]] و آیه 91 [[سوره مؤمنون]] که برخی مفسران این دو آیه را در رد ثنویون و برخی آنها را تقریری از [[برهان تمانع]] تلقی کرده اند.<ref>رجوع کنید به قمی ، ذیل انبیاء: 22؛ مؤمنون : 91؛ زمخشری ، ذیل مؤمنون : 91؛ فخررازی ، ذیل انبیاء: 22؛محمودبن عبداللّه آلوسی ، ج 18، ص 59 ـ60</ref>
*[[آیه]] ۲۲ [[سوره انبیاء]] و آیه ۹۱ [[سوره مؤمنون]] که برخی مفسران این دو آیه را در رد ثنویون و برخی آنها را تقریری از [[برهان تمانع]] تلقی کرده‌اند.<ref>رجوع کنید به قمی، ذیل انبیاء: ۲۲؛ مؤمنون : ۹۱؛ زمخشری، ذیل مؤمنون : ۹۱؛ فخررازی، ذیل انبیاء: ۲۲؛محمودبن عبداللّه آلوسی، ج ۱۸، ص ۵۹ ۶۰</ref>


*در [[آیه]] 78 [[سوره نساء]] مردم از این که امور خیر را از جانب خداوند و امور شر را از جانب غیر او (در اینجا [[محمد(ص)|پیامبر اسلام (ص)]] بدانند، منع شده اند. بر این اساس می توان آن را رد معنای خاص تری از ثنویت دانست. این آیه در باره افرادی نازل شده که پیروزی در جنگها و کسب غنایم جنگی را از جانب خدا، و کشته و مجروح و اسیر شدن در جنگها را از جانب پیامبر اکرم(ص) می دانستند.<ref>رجوع کنید به فضل بن حسن طَبرِسی ؛ طباطبائی ، ذیل آیه</ref> در ادامه [[آیه]] با تأکید بر اینکه همه اینها از جانب خداست قُلْ کلٌّ مِنْ عِندِاللّهِ، توحید و نفی اِسناد امور شر به غیر خدا، به مخاطبان یادآوری شده است .
*در [[آیه]] ۷۸ [[سوره نساء]] مردم از این که امور خیر را از جانب خداوند و امور شر را از جانب غیر او (در اینجا [[محمد(ص)|پیامبر اسلام(ص)]] بدانند، منع شده‌اند. بر این اساس می‌توان آن را رد معنای خاص تری از ثنویت دانست. این آیه درباره افرادی نازل شده که پیروزی در جنگها و کسب غنایم جنگی را از جانب خدا، و کشته و مجروح و اسیر شدن در جنگها را از جانب پیامبر اکرم(ص) می‌دانستند.<ref>رجوع کنید به فضل بن حسن طَبرِسی ؛ طباطبائی، ذیل آیه</ref> در ادامه [[آیه]] با تأکید بر اینکه همه اینها از جانب خداست قُلْ کلٌّ مِنْ عِندِاللّهِ، توحید و نفی اِسناد امور شر به غیر خدا، به مخاطبان یادآوری شده است.


*در [[آیه]] نخست [[سوره انعام]] که در رد سه گروه [[دهریه]]، ثنویه و [[شرک|مشرکان]] عرب نازل شده، عبارت دوم آیه و جَعَلَ الظُّلُماتِ و النورَ را ناظر به دیدگاه ثنویون و رد آن دانسته اند.<ref>رجوع کنید به رسّی ، ص 104؛مجلسی ، ج ص 266</ref> در احادیث نیز این نکته از قول [[علی (ع)]] به نقل از [[امام صادق (ع)]] ذکر شده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به احمدبن علی طبرسی ، ج ص 24ـ25</ref>
*در [[آیه]] نخست [[سوره انعام]] که در رد سه گروه [[دهریه]]، ثنویه و [[شرک|مشرکان]] عرب نازل شده، عبارت دوم آیه و جَعَلَ الظُّلُماتِ و النورَ را ناظر به دیدگاه ثنویون و رد آن دانسته‌اند.<ref>رجوع کنید به رسّی، ص ۱۰۴؛مجلسی، ج ۹، ص ۲۶۶</ref> در احادیث نیز این نکته از قول [[علی(ع)]] به نقل از [[امام صادق(ع)]] ذکر شده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به احمدبن علی طبرسی، ج ۱، ص ۲۴۲۵</ref>


*مفسران در تفسیر [[آیه]] 100 سوره انعام و جَعَلُو لِلّهِ شُرَکآءَ الجِنَّ، مخاطب آیه را [[مجوس]] و ثنویانی دانسته اند که معتقد به دو خدا، [[یزدان]] و [[اهریمن]]، بوده اند. از دیدگاه مفسران مقصود از [[جن]] در این آیه، [[شیطان]](اهریمن) است که به عقیده ثنویون، آنها خالق شُرور و موجودات آسیب رسان و شر هستند.
*مفسران در تفسیر [[آیه]] ۱۰۰ سوره انعام و جَعَلُو لِلّهِ شُرَکآءَ الجِنَّ، مخاطب آیه را [[مجوس]] و ثنویانی دانسته‌اند که معتقد به دو خدا، [[یزدان]] و [[اهریمن]]، بوده‌اند. از دیدگاه مفسران مقصود از [[جن]] در این آیه، [[شیطان]](اهریمن) است که به عقیده ثنویون، آنها خالق شُرور و موجودات آسیب رسان و شر هستند.


در ادامه [[آیه]] (سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّایَصِفُون) خداوند از هر گونه شریکی منزّه دانسته شده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به طوسی ، التبیان ؛ فضل بن حسن طبرسی ؛ طباطبائی ، ذیل آیه</ref>
در ادامه [[آیه]] (سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّایصِفُون) خداوند از هر گونه شریکی منزّه دانسته شده است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به طوسی، التبیان ؛ فضل بن حسن طبرسی ؛ طباطبائی، ذیل آیه</ref>


*آیه 16 [[سوره رعد]] (أم جَعَلُوا لِلّهِ شُرَکاءَ و... قُل اللّهُ خالقُ کلِّ شی ءٍ...) با تأکید بر اینکه خداوند خالق همه چیز است، باورهای غیرتوحیدی، از جمله نظر ثنویون را نفی می کند.<ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، 1971، ص 214</ref>
*آیه ۱۶ [[سوره رعد]] (أم جَعَلُوا لِلّهِ شُرَکاءَ و... قُل اللّهُ خالقُ کلِّ شی ءٍ...) با تأکید بر اینکه خداوند خالق همه چیز است، باورهای غیرتوحیدی، از جمله نظر ثنویون را نفی می‌کند.<ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۷۱، ص ۲۱۴</ref>


*در [[آیه]] 51 [[سوره نحل]] نیز خداوند اعتقاد به دو اِله (خدای خالق و خدای مدبر) را نادرست می خواند.<ref>رجوع کنید به شوکانی ؛طباطبائی ، ذیل آیه</ref>
*در [[آیه]] ۵۱ [[سوره نحل]] نیز خداوند اعتقاد به دو اِله (خدای خالق و خدای مدبر) را نادرست می‌خواند.<ref>رجوع کنید به شوکانی ؛طباطبائی، ذیل آیه</ref>


*در شرح آیه 84 [[سوره زخرف]] (وَ هُوَ الَّذیِ فِی السَّمآءِ الهٌ و فِی الاَرضِ الهٌ)، که در [[قرن اول|قرن نخست]] هجری بر سر آن بسیار بحث و مناقشه بوده ، آمده است که [[ابوشاکر دیصانی|ابوشاکر دَیصانی]]، از ثنویون مشهور زمان [[امام صادق (ع)، نزد [[هشام بن حکم]] ادعا کرد این [[آیه]] در تأیید نظر ثنویون است. هشام این مطلب را به امام عرضه داشت و امام با بیانی جدلی سخن ابوشاکر را نفی کرد و فرمود خدای تعالی هم در آسمان هم در زمین، هم در دریاها هم در بیابانها و در همه مکانها اِله است.<ref>رجوع کنید به کلینی ، ج ص 128ـ129؛ ابن بابویه ، ص 133؛مجلسی ، ج ص 323؛ طباطبائی ، ذیل آیه</ref>
*در شرح آیه ۸۴ [[سوره زخرف]] (وَ هُوَ الَّذی فِی السَّمآءِ الهٌ و فِی الاَرضِ الهٌ)، که در [[قرن اول|قرن نخست]] هجری بر سر آن بسیار بحث و مناقشه بوده، آمده است که [[ابوشاکر دیصانی|ابوشاکر دَیصانی]]، از ثنویون مشهور زمان [[امام صادق(ع)، نزد [[هشام بن حکم]] ادعا کرد این [[آیه]] در تأیید نظر ثنویون است. هشام این مطلب را به امام عرضه داشت و امام با بیانی جدلی سخن ابوشاکر را نفی کرد و فرمود خدای تعالی هم در آسمان هم در زمین، هم در دریاها هم در بیابانها و در همه مکانها اِله است.<ref>رجوع کنید به کلینی، ج ۱، ص ۱۲۸۱۲۹؛ ابن بابویه، ص ۱۳۳؛مجلسی، ج ۳، ص ۳۲۳؛ طباطبائی، ذیل آیه</ref>


==ثنویت در روایات==
==ثنویت در روایات==
در منابع [[حدیث|حدیثی]] و روایی درباره معتقدان به ثنویت نکاتی آمده که از آن جمله است : بعضی گزارشهای مختصر از آرای ثنویون با ذکر نام برخی از آنها<ref>برای نمونه رجوع کنید به مازندرانی ، ج ص 6؛ مجلسی ، ج ص 209ـ219</ref> و در مواردی بیان استدلالهای [[علم کلام|کلامی]] در نقد آرای ثنویان، خصوصاً صورتهای مختلف [[برهان تمانع]]<ref>برای نمونه رجوع کنید به مجلسی ، ج ص 219ـ220</ref> یا ردیاتی در قالب مناظرات [[محمد(ص)|پیامبر اکرم]](ص) و [[امامان شیعه|ائمه معصومین]] علیهم السلام با ثنوی مذهبان یا با کسانی که [[شبهه|شبهات]] ثنویون را مطرح می کردند.<ref>برای نمونه رجوع کنید بهابن بابویه ، ص 243ـ244، 250؛ احمدبن علی طبرسی ، ج ص 71ـ76</ref>
در منابع [[حدیث|حدیثی]] و روایی درباره معتقدان به ثنویت نکاتی آمده که از آن جمله است : بعضی گزارشهای مختصر از آرای ثنویون با ذکر نام برخی از آنها<ref>برای نمونه رجوع کنید به مازندرانی، ج ۳، ص ۶؛ مجلسی، ج ۳، ص ۲۰۹۲۱۹</ref> و در مواردی بیان استدلالهای [[علم کلام|کلامی]] در نقد آرای ثنویان، خصوصاً صورتهای مختلف [[برهان تمانع]]<ref>برای نمونه رجوع کنید به مجلسی، ج ۳، ص ۲۱۹۲۲۰</ref> یا ردیاتی در قالب مناظرات [[محمد(ص)|پیامبر اکرم]](ص) و [[امامان شیعه|ائمه معصومین]] علیهم السلام با ثنوی مذهبان یا با کسانی که [[شبهه|شبهات]] ثنویون را مطرح می‌کردند.<ref>برای نمونه رجوع کنید بهابن بابویه، ص ۲۴۳۲۴۴، ۲۵۰؛ احمدبن علی طبرسی، ج ۲، ص ۷۱۷۶</ref>


پیامبر اکرم(ص) در مناظره‌ای خطاب به ثنویون به تفاوت و تضاد میان طبیعت و جهت نور و ظلمت، از دیدگاه آنها، اشاره کرده و ترکیب دو امر متضاد را که هر یک در جهت مخالف دیگری در حرکت باشد، غیرممکن دانسته است.<ref>رجوع کنید به احمدبن علی طبرسی ، ج ص 16ـ22؛ مجلسی ، ج ص 262ـ263، 268ـ 269</ref> حضرت همچنین بر مبنای عقیده امتناعِ صدورِ افعال متضاد از فاعلِ واحد، ثنویه را به پذیرش بی نهایت صانع قدیم، که البته بطلان آن روشن است، ملزم نمود.
پیامبر اکرم(ص) در مناظره‌ای خطاب به ثنویون به تفاوت و تضاد میان طبیعت و جهت نور و ظلمت، از دیدگاه آنها، اشاره کرده و ترکیب دو امر متضاد را که هر یک در جهت مخالف دیگری در حرکت باشد، غیرممکن دانسته است.<ref>رجوع کنید به احمدبن علی طبرسی، ج ۱، ص ۱۶۲۲؛ مجلسی، ج ۹، ص ۲۶۲۲۶۳، ۲۶۸ ۲۶۹</ref> حضرت همچنین بر مبنای عقیده امتناعِ صدورِ افعال متضاد از فاعلِ واحد، ثنویه را به پذیرش بی‌نهایت صانع قدیم، که البته بطلان آن روشن است، ملزم نمود.


در حدیثی [[امام صادق (ع)]] به رد نظر ثنویون درباره نحوه پیدایش عالم پرداخته است. به نظر ثنویون، در ازل طینت خشنی بوده که سبب رنجش و آزار نور می شده (در روایت این نور «الله» خوانده شده) و نور برای رهایی از این شر چاره ای جز در آمیختن و ترکیب با آن نداشته است. بنا بر سخن امام صادق(ع) ساحت قدس الاهی از این امر به دور است. همچنین حضرت، الوهیت موجودی را که توانایی رها شدن از طینت خشن را ندارد مردود دانسته است. از نظر امام صادق(ع) وجود طینت، در هر دو فرض زنده یا مرده بودن طینت، ممتنع و محال است.<ref> رجوع کنید به مجلسی ، ج ص 209ـ210</ref> در این حدیث، عقیده ثنویه در باره ظلمانی بودن جسد و بدن انسان و ناتوانی انسان بر ترک شرور به سبب داشتن بدنِ مادّی، نیز نقد شده زیرا بر این اساس ملامت و سرزنش فردی که کار ناشایستی انجام داده جایز نیست و این بر خلاف عقل است.<ref> رجوع کنید به مجلسی ، ج ص 209ـ210</ref>
در حدیثی [[امام صادق(ع)]] به رد نظر ثنویون درباره نحوه پیدایش عالم پرداخته است. به نظر ثنویون، در ازل طینت خشنی بوده که سبب رنجش و آزار نور می‌شده (در روایت این نور «الله» خوانده شده) و نور برای رهایی از این شر چاره‌ای جز در آمیختن و ترکیب با آن نداشته است. بنا بر سخن امام صادق(ع) ساحت قدس الاهی از این امر به دور است. همچنین حضرت، الوهیت موجودی را که توانایی رها شدن از طینت خشن را ندارد مردود دانسته است. از نظر امام صادق(ع) وجود طینت، در هر دو فرض زنده یا مرده بودن طینت، ممتنع و محال است.<ref> رجوع کنید به مجلسی، ج ۳، ص ۲۰۹۲۱۰</ref> در این حدیث، عقیده ثنویه درباره ظلمانی بودن جسد و بدن انسان و ناتوانی انسان بر ترک شرور به سبب داشتن بدنِ مادّی، نیز نقد شده زیرا بر این اساس ملامت و سرزنش فردی که کار ناشایستی انجام داده جایز نیست و این بر خلاف عقل است.<ref> رجوع کنید به مجلسی، ج ۳، ص ۲۰۹۲۱۰</ref>


همچنین با استناد به رأی ثنویون مبنی بر اسارت نور در چنگ ظلمت و دیگر بحثهای تبعی این اعتقادات، گزارشهای متعددی در احادیث آمده است.<ref>برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به ابن بابویه ، ص 270؛ احمدبن علی طبرسی ، ج ص 24ـ25؛ حرّ عاملی ، ج ص 137؛ مجلسی ، ج ص 210ـ 228، ج ص 266</ref>
همچنین با استناد به رأی ثنویون مبنی بر اسارت نور در چنگ ظلمت و دیگر بحثهای تبعی این اعتقادات، گزارشهای متعددی در احادیث آمده است.<ref>برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به ابن بابویه، ص ۲۷۰؛ احمدبن علی طبرسی، ج ۱، ص ۲۴۲۵؛ حرّ عاملی، ج ۱، ص ۱۳۷؛ مجلسی، ج ۳، ص ۲۱۰ ۲۲۸، ج ۹، ص ۲۶۶</ref>


==ثنویت در متون تاریخی==
==ثنویت در متون تاریخی==
در آثار مورخان مسلمان و ملل و نحل نویسان، در باره فرقه های ثنوی مذهب و افرادی که به دیدگاه ثنویون گرایش داشتند یا به ثنویت متهم بودند، توضیحاتی آمده است. به طور کلی در این گزارشها سه فرقه عمده [[مانویه]]، [[دیصانیه]] و [[مرقیونیه]] در کانون توجه عالمان مسلمان است.
در آثار مورخان مسلمان و ملل و نحل نویسان، درباره فرقه‌های ثنوی مذهب و افرادی که به دیدگاه ثنویون گرایش داشتند یا به ثنویت متهم بودند، توضیحاتی آمده است. به طور کلی در این گزارشها سه فرقه عمده [[مانویه]]، [[دیصانیه]] و [[مرقیونیه]] در کانون توجه عالمان مسلمان است.
===مانویه===
===مانویه===
پیروان [[مانی]] (درگذشت 226 میلادی). این فرقه با نامهای دیگر، مانند مانیه و منانیه یا مانانیه، نیز ذکر شده است.<ref>رجوع کنید بهقاضی عبدالجباربن احمد، 1965 ب ، ج ص 10ـ 15؛ شهرستانی ، الملل و النحل ، ج ص 72ـ82</ref>
پیروان [[مانی]] (درگذشت ۲۲۶ میلادی). این فرقه با نامهای دیگر، مانند مانیه و منانیه یا مانانیه، نیز ذکر شده است.<ref>رجوع کنید بهقاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۶۵ ب، ج ۵، ص ۱۰ ۱۵؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۲، ص ۷۲۸۲</ref>


===دیصانیه===
===دیصانیه===
پیروان ابن دَیصان (154ـ222 میلادی) از متفکران سریانی [[مسیحیت|مسیحی]].<ref>رجوع کنید به مقدسی ، ج ص 91؛ ابن قَیِّم جَوزیَّه ، ج ص 263</ref>
پیروان ابن دَیصان (۱۵۴۲۲۲ میلادی) از متفکران سریانی [[مسیحیت|مسیحی]].<ref>رجوع کنید به مقدسی، ج ۱، ص ۹۱؛ ابن قَیم جَوزیه، ج ۲، ص ۲۶۳</ref>


===مَرقِیوُنیه===
===مَرقِیوُنیه===
پیروان مرقیون که در 144 میلادی از نظر [[کلیسا]] بدعتگذار شناخته شد.<ref>رجوع کنید به ابن حزم ، ج ص 36؛ شهرستانی ، الملل و النحل ، ج ص 91ـ93</ref>
پیروان مرقیون که در ۱۴۴ میلادی از نظر [[کلیسا]] بدعتگذار شناخته شد.<ref>رجوع کنید به ابن حزم، ج ۱، ص ۳۶؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۲، ص ۹۱۹۳</ref>


ترتیب این فرقه ها، بر اساس تقدم و تأخر تاریخی آنها نیست ولی مؤلفان مسلمان به رغم آگاهی از این امر، در اغلب گزارشها در باره فرقه های ثنوی، آنها را به همین ترتیب آورده اند.
ترتیب این فرقه ها، بر اساس تقدم و تأخر تاریخی آنها نیست ولی مؤلفان مسلمان به رغم آگاهی از این امر، در اغلب گزارشها درباره فرقه‌های ثنوی، آنها را به همین ترتیب آورده‌اند.


===فرقه های دیگر===
===فرقه‌های دیگر===
در منابع ملل و نحل و نیز آثار تاریخی به فرقه های ثنوی دیگر نیز اشاره شده است مانند [[آیین زرتشت|زردشتی]] (زرادشتیه) و مزداییان که هر دو با عنوان عام [[مجوس]] نیز معرفی شده اند، [[مزدکیه]]، [[ماهانیه]] (از شاخه های [[مانویه]])، مِقلاصیه، خُرَّمیه، و مُسلمِیه.<ref>برای نمونه رجوع کنید به مقدسی ، ج ص 31؛ ابن ندیم ، ص 408؛ قاضی عبدالجباربن احمد، 1965 ب ، ج ص 16، 18؛ قلقشندی ، ج 13، ص 293؛ مقریزی ، ج ص 344</ref>
در منابع ملل و نحل و نیز آثار تاریخی به فرقه‌های ثنوی دیگر نیز اشاره شده است مانند [[آیین زرتشت|زردشتی]] (زرادشتیه) و مزداییان که هر دو با عنوان عام [[مجوس]] نیز معرفی شده‌اند، [[مزدکیه]]، [[ماهانیه]] (از شاخه‌های [[مانویه]])، مِقلاصیه، خُرَّمیه، و مُسلمِیه.<ref>برای نمونه رجوع کنید به مقدسی، ج ۴، ص ۳۱؛ ابن ندیم، ص ۴۰۸؛ قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۶۵ ب، ج ۵، ص ۱۶، ۱۸؛ قلقشندی، ج ۱۳، ص ۲۹۳؛ مقریزی، ج ۲، ص ۳۴۴</ref>


آرای فرقه های مختلف ثنوی و بزرگان آن فرقه ها، به رغم وحدت در قول به دو خدا (فاعل خیر و فاعل شر)، در فروع با هم متفاوت است. بحث از قدیم بودن دو خدا یا [[حدوث و قدم|حادث]] بودن خدای فاعل شر، نحوه حدوث خدای فاعل شر، پیدایی عالم و ویژگیهای هریک از دو خدا، از مهم ترین اختلاف نظرهای فرعی در میان فرقه های ثنوی است.
آرای فرقه‌های مختلف ثنوی و بزرگان آن فرقه ها، به رغم وحدت در قول به دو خدا (فاعل خیر و فاعل شر)، در فروع با هم متفاوت است. بحث از قدیم بودن دو خدا یا [[حدوث و قدم|حادث]] بودن خدای فاعل شر، نحوه حدوث خدای فاعل شر، پیدایی عالم و ویژگیهای هریک از دو خدا، از مهم‌ترین اختلاف نظرهای فرعی در میان فرقه‌های ثنوی است.


==افراد شاخص در ثنویت==
==افراد شاخص در ثنویت==
در منابع اسلامی از جمله افراد مشهور به داشتن عقاید ثنوی، و به تعبیری زندیقان، این اشخاص بوده اند: [[ابن طالوت]] ، [[ابوشاکر دیصانی]]، [[ابن ابی العوجاء|نعمان بن ابی العَوجاء]]، [[جعد بن درهم|جَعد بن دِرهَم]] ، [[ابن اخی ابی شاکر]] و [[صالح بن عبدالقدوس]](متوفی حدود160ق)<ref>برای نمونه رجوع کنید بهابن ندیم ، ص 401؛ قاضی عبدالجباربن احمد، 1965 ب ، ج ص 19ـ21؛ علم الهدی ، ج ص 96، 100؛ ابن مرتضی ، ص 46ـ47</ref>
در منابع اسلامی از جمله افراد مشهور به داشتن عقاید ثنوی، و به تعبیری زندیقان، این اشخاص بوده‌اند: [[ابن طالوت]]، [[ابوشاکر دیصانی]]، [[ابن ابی العوجاء|نعمان بن ابی العَوجاء]]، [[جعد بن درهم|جَعد بن دِرهَم]]، [[ابن اخی ابی شاکر]] و [[صالح بن عبدالقدوس]](متوفی حدود۱۶۰ق)<ref>برای نمونه رجوع کنید بهابن ندیم، ص ۴۰۱؛ قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۶۵ ب، ج ۵، ص ۱۹۲۱؛ علم الهدی، ج ۱، ص ۹۶، ۱۰۰؛ ابن مرتضی، ص ۴۶۴۷</ref>


گفته اند شاعرانی چون [[بشار بن برد|بَشّار بن بُرْد]] (متوفی167ق)، [[اسحاق بن خلف]] (متوفی ق318)، [[ابن سیابه|ابن سَیابَه]] (از شاگردان [[امام صادق (ع)]])، [[علی بن خلیل]]، [[علی بن ثابت]] و [[بحتری|بُحتُری]] نیز به مذاهب ثنویه گرایش داشته اند<ref>رجوع کنید به ابن ندیم ، همانجا؛ علم الهدی ، ج ص 134؛ ابن خلّکان ، ج ص 271ـ273</ref>
گفته‌اند شاعرانی چون [[بشار بن برد|بَشّار بن بُرْد]] (متوفی۱۶۷ق)، [[اسحاق بن خلف]] (متوفی ق۳۱۸)، [[ابن سیابه|ابن سَیابَه]] (از شاگردان [[امام صادق(ع)]])، [[علی بن خلیل]]، [[علی بن ثابت]] و [[بحتری|بُحتُری]] نیز به مذاهب ثنویه گرایش داشته‌اند<ref>رجوع کنید به ابن ندیم، همانجا؛ علم الهدی، ج ۴، ص ۱۳۴؛ ابن خلّکان، ج ۱، ص ۲۷۱۲۷۳</ref>


در منابع گزارشهایی متعارض از ثنوی بودن برخی اشخاص وجود دارد؛ این تعارضات گاهی ناشی از اشتباهات و گاهی از روی اتهام و به تبع آن نفی اتهام است . مثلاً، نام کسانی چون [[هشام بن حکم]](از اصحاب امام صادق (ع))، [[ابوعیسی وراق]] و [[نظام معتزلی|نَظّام معتزلی]] را در زمره قائلان به ثنویت آورده اند<ref>رجوع کنید بهخیّاط ، ص 40ـ41، 149؛ شهرستانی ، الملل و النحل ، ج ص 74؛ سمعانی ، ج ص 507</ref> در صورتی که چنانکه گزارش شده است این اشخاص خود از پیشگامان [[ردیه نویسی]] بر ثنویان بوده اند.<ref>رجوع کنید به ابن ندیم ، ص 205ـ206، 216، 223ـ224، در باره هشام بن حکم نیز رجوع کنید به نجاشی ، ص 433ـ434؛ احمدبن علی طبرسی ، ج ص 123</ref>
در منابع گزارشهایی متعارض از ثنوی بودن برخی اشخاص وجود دارد؛ این تعارضات گاهی ناشی از اشتباهات و گاهی از روی اتهام و به تبع آن نفی اتهام است. مثلاً، نام کسانی چون [[هشام بن حکم]](از اصحاب امام صادق(ع</ref>، [[ابوعیسی وراق]] و [[نظام معتزلی|نَظّام معتزلی]] را در زمره قائلان به ثنویت آورده‌اند<ref>رجوع کنید بهخیاط، ص ۴۰۴۱، ۱۴۹؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۲، ص ۷۴؛ سمعانی، ج ۵، ص ۵۰۷</ref> در صورتی که چنانکه گزارش شده است این اشخاص خود از پیشگامان [[ردیه نویسی]] بر ثنویان بوده‌اند.<ref>رجوع کنید به ابن ندیم، ص ۲۰۵۲۰۶، ۲۱۶، ۲۲۳۲۲۴، درباره هشام بن حکم نیز رجوع کنید به نجاشی، ص ۴۳۳۴۳۴؛ احمدبن علی طبرسی، ج ۲، ص ۱۲۳</ref>


==ثنویت در کلام اسلامی==
==ثنویت در کلام اسلامی==
متکلمان مسلمان در دو جا، به موضوع ثنویت پرداخته اند:
متکلمان مسلمان در دو جا، به موضوع ثنویت پرداخته‌اند:
#در اثبات [[توحید]] و، به اقتضای آن، نفی ثنویت،<ref>رجوع کنید به ابن میثم ، ص 100ـ101؛ جرجانی ، ج ص 16ـ17، 39ـ40</ref> که مهم ترین برهان در این بحث در رد ثنویت [[برهان تمانع]] است<ref>رجوع کنید به ماتریدی ، ص 90؛ ابن بابویه ، ص 269؛ قاضی عبدالجباربن احمد ، 1422، ص 185ـ190؛ امام الحرمین ، 1420، ص 173ـ184؛ شهرستانی ، نهایه الاقدام ، ص 91ـ93؛ حمصی رازی ، ج ص 132ـ 138؛ ابن جوزی ، ص 79؛ عضدالدین ایجی ، ص 278ـ279؛ ابن نباته ، ص 287</ref>
#در اثبات [[توحید]] و، به اقتضای آن، نفی ثنویت،<ref>رجوع کنید به ابن میثم، ص ۱۰۰۱۰۱؛ جرجانی، ج ۸، ص ۱۶۱۷، ۳۹۴۰</ref> که مهم‌ترین برهان در این بحث در رد ثنویت [[برهان تمانع]] است<ref>رجوع کنید به ماتریدی، ص ۹۰؛ ابن بابویه، ص ۲۶۹؛ قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۴۲۲، ص ۱۸۵۱۹۰؛ امام الحرمین، ۱۴۲۰، ص ۱۷۳۱۸۴؛ شهرستانی، نهایه الاقدام، ص ۹۱۹۳؛ حمصی رازی، ج ۱، ص ۱۳۲ ۱۳۸؛ ابن جوزی، ص ۷۹؛ عضدالدین ایجی، ص ۲۷۸۲۷۹؛ ابن نباته، ص ۲۸۷</ref>
#در بحث آلام یا [[شرور]] و حکمت آنها. چون مهم ترین توجیه ثنویون برای قول به دو مبدأ، وجود شر در عالم بوده است، متکلمان مسلمان در بحث از آلام و شرور به رد نظر ثنویه نیز پرداخته اند.<ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، 1965 الف ، ص 22؛ امام الحرمین ، 1416، ص 237ـ246</ref>
#در بحث آلام یا [[شرور]] و حکمت آنها. چون مهم‌ترین توجیه ثنویون برای قول به دو مبدأ، وجود شر در عالم بوده است، متکلمان مسلمان در بحث از آلام و شرور به رد نظر ثنویه نیز پرداخته‌اند.<ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۶۵ الف، ص ۲۲؛ امام الحرمین، ۱۴۱۶، ص ۲۳۷۲۴۶</ref>


==مبانی فکری==
==مبانی فکری==
می توان گفت عقیده ثنویون بر سه مقدمه استوار است :
می توان گفت عقیده ثنویون بر سه مقدمه استوار است :
::مقدمه اول، خارج نبودن امور عالم از دو حال ، خیر یا شر؛
::مقدمه اول، خارج نبودن امور عالم از دو حال، خیر یا شر؛
::مقدمه دوم قول به تضاد میان خیر و شر؛
::مقدمه دوم قول به تضاد میان خیر و شر؛
::مقدمه سوم منع صدور افعال متضاد از فاعل واحد.<ref>جرجانی ، ج 8 ، ص 43</ref>
::مقدمه سوم منع صدور افعال متضاد از فاعل واحد.<ref>جرجانی، ج ۸، ص ۴۳</ref>


در نتیجه این مقدمات، ثنویون معتقد بودند در عالم دو خالق (یا صانع) وجود دارد که یکی خالق همه خیرها و دیگری خالق همه شرهاست. در بحث با ثنویون هر یک از این مقدّمات نقد و بررسی شده است.
در نتیجه این مقدمات، ثنویون معتقد بودند در عالم دو خالق (یا صانع) وجود دارد که یکی خالق همه خیرها و دیگری خالق همه شرهاست. در بحث با ثنویون هر یک از این مقدّمات نقد و بررسی شده است.


==رابطه ثنویت با بحث شر==
==رابطه ثنویت با بحث شر==
وجود شر در عالم و حکمتِ وجود آن از موضوعهای بحث انگیز در [[علم کلام|کلام]] و [[فلسفه]] است و فرقه‌های کلامی و [[فلاسفه اسلامی]] به صورتهای مختلف آن را تبیین نموده اند. به اجمال می توان گفت [[اشاعره]] همه چیز را منتسب به خدا و مقدَّر او دانسته اند.<ref>رجوع کنید به هفتاد و سه ملت ، ص 29؛ قس ابن حزم ، ج ص 38ـ39؛ امام الحرمین ، 1416، ص 237ـ246</ref>
وجود شر در عالم و حکمتِ وجود آن از موضوعهای بحث انگیز در [[علم کلام|کلام]] و [[فلسفه]] است و فرقه‌های کلامی و [[فلاسفه اسلامی]] به صورتهای مختلف آن را تبیین نموده‌اند. به اجمال می‌توان گفت [[اشاعره]] همه چیز را منتسب به خدا و مقدَّر او دانسته‌اند.<ref>رجوع کنید به هفتاد و سه ملت، ص ۲۹؛ قس ابن حزم، ج ۱، ص ۳۸۳۹؛ امام الحرمین، ۱۴۱۶، ص ۲۳۷۲۴۶</ref>


[[معتزله]] و [[امامیه]] برای شروری که [[اختیار]] انسان در آنها مدخلیتی ندارد حکمتها و مصالحی عنوان کرده اند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، 1965 الف ، ص 262ـ263؛ همو، 1971، ص 199ـ200، 211؛ طوسی ، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد ، ص 83 ـ87؛ علامه حلّی ، 1407، ص 329؛ برای آرا به طور کلی رجوع کنید به شهرستانی ، نهایه الاقدام ، ص 260ـ267، 410ـ411؛ آمدی ، ج ص 291ـ292</ref> این نکته نیز مطرح شده است که چه بسا امور عالم منحصر در خیر و شر نباشد و بتوان اموری را یافت که نه خیرند نه شر.<ref>رجوع کنید به باقلانی ، ص 63ـ64</ref>
[[معتزله]] و [[امامیه]] برای شروری که [[اختیار]] انسان در آنها مدخلیتی ندارد حکمتها و مصالحی عنوان کرده‌اند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۶۵ الف، ص ۲۶۲۲۶۳؛ همو، ۱۹۷۱، ص ۱۹۹۲۰۰، ۲۱۱؛ طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ص ۸۳ ۸۷؛ علامه حلّی، ۱۴۰۷، ص ۳۲۹؛ برای آرا به طور کلی رجوع کنید به شهرستانی، نهایه الاقدام، ص ۲۶۰۲۶۷، ۴۱۰۴۱۱؛ آمدی، ج ۱، ص ۲۹۱۲۹۲</ref> این نکته نیز مطرح شده است که چه بسا امور عالم منحصر در خیر و شر نباشد و بتوان اموری را یافت که نه خیرند نه شر.<ref>رجوع کنید به باقلانی، ص ۶۳۶۴</ref>


==نسبیت خیر و شر==
==نسبیت خیر و شر==
تضاد میان خیر و شر هم به اعتقاد برخی متکلمان پذیرفتنی نیست . خیر و شر امور نسبی اند. امر واحد ممکن است از جهتی خیر و از جهت دیگر شر باشد<ref>قاضی عبدالجباربن احمد، 1965 ب ، ج ص 30</ref>، مثلاً زدنِ یتیم از روی ظلم، شر و به قصد تربیت وی، خیر است.<ref>حمصی رازی ، ج ص 140</ref> حتی گاهی یک پدیدار، برای یک نفر لذت بخش (و با اندکی مسامحه، خیر) و برای فرد دیگر رنج‌آور (با مسامحه: شر) است. بنابراین، حصول خیر و شر از فاعل واحد جایز است.<ref>قاضی عبدالجباربن احمد، 1965 ب ، ج ص 31؛ همو، 1422، ص 193؛ طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ص 45</ref>
تضاد میان خیر و شر هم به اعتقاد برخی متکلمان پذیرفتنی نیست. خیر و شر امور نسبی‌اند. امر واحد ممکن است از جهتی خیر و از جهت دیگر شر باشد<ref>قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۶۵ ب، ج ۵، ص ۳۰</ref>، مثلاً زدنِ یتیم از روی ظلم، شر و به قصد تربیت وی، خیر است.<ref>حمصی رازی، ج ۱، ص ۱۴۰</ref> حتی گاهی یک پدیدار، برای یک نفر لذت بخش (و با اندکی مسامحه، خیر) و برای فرد دیگر رنج‌آور (با مسامحه: شر) است. بنابراین، حصول خیر و شر از فاعل واحد جایز است.<ref>قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۶۵ ب، ج ۵، ص ۳۱؛ همو، ۱۴۲۲، ص ۱۹۳؛ طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ص ۴۵</ref>


==صدور افعال متضاد از فاعل واحد==
==صدور افعال متضاد از فاعل واحد==
در رد امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحد هم می توان به دو طریق استدلال کرد. طریق اول [[برهان خلف|برهان خُلف]] است ، بدین معنا که لازمه امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحد آن است که مثلاً به تعداد رنگها، که با یکدیگر تضاد دارند، فاعل و خالق مستقل و به عبارت دیگر به عدد اعیانِ موجودات، [[خدا]] وجود داشته باشد.<ref>مقدسی ، ج ص 88</ref> قول به بی نهایت خدا که لازمه استدلال مذکور است، خلاف عقیده ثنویون است و در نتیجه ، فرض اول باطل است. طریق دیگر نشان دادن مواردی است که در آن ، دو فعل متضاد، خیر و شر، از مبدأ واحد صادر شده است . مثلاً ظلمت ممکن است سبب سقوط فردی در گودالی شود و ضرر زیادی به او برساند و در همان حال ممکن است به پنهان شدن و نجات یافتن فردی مظلوم از دست ظالم بینجامد. در این مثال ظلمت هم منشأ شر است و هم منشأ خیر.<ref>قاضی عبدالجباربن احمد، 1965 ب ، ج ص 30؛ ابن جوزی ، ص 80؛ برای مثالهای دیگر رجوع کنید به باقلانی ، ص 68ـ69، 73ـ74؛ قاضی عبدالجباربن احمد، 1422، ص 194؛ ابن حزم ، ج ص 41؛ حمصی رازی ، ج ص 140ـ 143</ref>
در رد امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحد هم می‌توان به دو طریق استدلال کرد. طریق اول [[برهان خلف|برهان خُلف]] است، بدین معنا که لازمه امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحد آن است که مثلاً به تعداد رنگها، که با یکدیگر تضاد دارند، فاعل و خالق مستقل و به عبارت دیگر به عدد اعیانِ موجودات، [[خدا]] وجود داشته باشد.<ref>مقدسی، ج ۱، ص ۸۸</ref> قول به بی‌نهایت خدا که لازمه استدلال مذکور است، خلاف عقیده ثنویون است و در نتیجه، فرض اول باطل است. طریق دیگر نشان دادن مواردی است که در آن، دو فعل متضاد، خیر و شر، از مبدأ واحد صادر شده است. مثلاً ظلمت ممکن است سبب سقوط فردی در گودالی شود و ضرر زیادی به او برساند و در همان حال ممکن است به پنهان شدن و نجات یافتن فردی مظلوم از دست ظالم بینجامد. در این مثال ظلمت هم منشأ شر است و هم منشأ خیر.<ref>قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۶۵ ب، ج ۵، ص ۳۰؛ ابن جوزی، ص ۸۰؛ برای مثالهای دیگر رجوع کنید به باقلانی، ص ۶۸۶۹، ۷۳۷۴؛ قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۴۲۲، ص ۱۹۴؛ ابن حزم، ج ۱، ص ۴۱؛ حمصی رازی، ج ۱، ص ۱۴۰ ۱۴۳</ref>


==اشکال: حدوث و قدم دو خدا==
==اشکال: حدوث و قدم دو خدا==
از مناقشات کلامی با ثنویه، سؤال از [[حدوث و قدم]] دو خداست.<ref>رجوع کنید به مقدسی، ج ص 88 ـ89؛ محمود شکری آلوسی ، ج ص 230</ref> بیشتر فرقه های ثنوی، از جمله [[مانویه]] و [[مزدکیه]]<ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، 1965 ب ، ج ص 10، 16</ref> و [[مرقیونیه]]<ref>رجوع کنید به شهرستانی ، الملل و النحل ، ج ص 91ـ93</ref>، نور و ظلمت را قدیم و برخی دیگر مانند [[کیومرثیه]]<ref>رجوع کنید به قلقشندی ، ج 13، ص 292</ref> و مجوس<ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجبار بن احمد، 1422، ص 192؛ قس شهرستانی ، الملل و النحل ، ج ص 72</ref>، نور را قدیم و ظلمت را حادث دانسته اند. در رد فرض اول، که آن را اصلی ترین نشانه کفر ثنویه و به مراتب بدتر از [[شرک]] [[بت پرستی|بت پرستان]] دانسته اند<ref>رجوع کنید به خیّاط ، ص 38؛ ابن قیّم جوزیّه ، ج ص 263</ref>، گفته شده است با توجه به ویژگی‌های نور و ظلمت از نظر ثنویون و کیفیت امتزاج آن دو، معلوم می شود نور و ظلمت اموری جسمانی و لذا حادث اند و بدین ترتیب بطلان نظر ثنویه مبنی بر قِدم نور و ظلمت ثابت می شود.<ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، 1965 ب ، ج ص 22ـ24؛ همو، 1971، ص 200ـ201؛ همو، 1422، ص 191؛ حمصی رازی ، ج ص 140</ref>
از مناقشات کلامی با ثنویه، سؤال از [[حدوث و قدم]] دو خداست.<ref>رجوع کنید به مقدسی، ج ۱، ص ۸۸ ۸۹؛ محمود شکری آلوسی، ج ۲، ص ۲۳۰</ref> بیشتر فرقه‌های ثنوی، از جمله [[مانویه]] و [[مزدکیه]]<ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۶۵ ب، ج ۵، ص ۱۰، ۱۶</ref> و [[مرقیونیه]]<ref>رجوع کنید به شهرستانی، الملل و النحل، ج ۲، ص ۹۱۹۳</ref>، نور و ظلمت را قدیم و برخی دیگر مانند [[کیومرثیه]]<ref>رجوع کنید به قلقشندی، ج ۱۳، ص ۲۹۲</ref> و مجوس<ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجبار بن احمد، ۱۴۲۲، ص ۱۹۲؛ قس شهرستانی، الملل و النحل، ج ۲، ص ۷۲</ref>، نور را قدیم و ظلمت را حادث دانسته‌اند. در رد فرض اول، که آن را اصلی‌ترین نشانه کفر ثنویه و به مراتب بدتر از [[شرک]] [[بت پرستی|بت پرستان]] دانسته‌اند<ref>رجوع کنید به خیاط، ص ۳۸؛ ابن قیم جوزیه، ج ۲، ص ۲۶۳</ref>، گفته شده است با توجه به ویژگی‌های نور و ظلمت از نظر ثنویون و کیفیت امتزاج آن دو، معلوم می‌شود نور و ظلمت اموری جسمانی و لذا حادث‌اند و بدین ترتیب بطلان نظر ثنویه مبنی بر قِدم نور و ظلمت ثابت می‌شود.<ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۶۵ ب، ج ۵، ص ۲۲۲۴؛ همو، ۱۹۷۱، ص ۲۰۰۲۰۱؛ همو، ۱۴۲۲، ص ۱۹۱؛ حمصی رازی، ج ۱، ص ۱۴۰</ref>


جسمانی بودن نور و ظلمت از طریق دیگری نیز قابل اثبات است:
جسمانی بودن نور و ظلمت از طریق دیگری نیز قابل اثبات است:
::ثنویون وجود خیر و شر و نفع و ضرر را در عالم ثابت کرده و درصدد یافتن فاعل برای آنها هستند. بر مبنای قول آنها نور فاعل خیر، و بنابراین غیر آن است ، اما لازمه مغایرت خیر از فاعلش ، وجود [[جوهر و عرض|اَعراض]] است. در غیر این صورت خیر به فاعل نیازی ندارد. به این ترتیب وجود اعراض برای هر یک از نور و ظلمت ثابت می شود و چون عرض داشتن، به نظر متکلمان، از خصوصیات جسم است، جسمانیت و حدوث آن دو اثبات می‌گردد<ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، 1965 ب ، ج ص 24؛ابن داوود حلّی ، ص 98؛ نیز رجوع کنید به باقلانی ، ص 61</ref>؛ لذا باید محدثی که خود حادث نباشد آن دو را به وجود آورده باشد.<ref>علامه حلّی ، 1363 ش ، ص 200</ref>
::ثنویون وجود خیر و شر و نفع و ضرر را در عالم ثابت کرده و درصدد یافتن فاعل برای آنها هستند. بر مبنای قول آنها نور فاعل خیر، و بنابراین غیر آن است، اما لازمه مغایرت خیر از فاعلش، وجود [[جوهر و عرض|اَعراض]] است. در غیر این صورت خیر به فاعل نیازی ندارد. به این ترتیب وجود اعراض برای هر یک از نور و ظلمت ثابت می‌شود و چون عرض داشتن، به نظر متکلمان، از خصوصیات جسم است، جسمانیت و حدوث آن دو اثبات می‌گردد<ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۶۵ ب، ج ۵، ص ۲۴؛ابن داوود حلّی، ص ۹۸؛ نیز رجوع کنید به باقلانی، ص ۶۱</ref>؛ لذا باید محدثی که خود حادث نباشد آن دو را به وجود آورده باشد.<ref>علامه حلّی، ۱۳۶۳ش، ص ۲۰۰</ref>


==پیدایش عالم==
==پیدایش عالم==
از دیگر آرای ثنویون، که متکلمان مسلمان در باره آن بحث کرده اند، عقیده آنها در باره نحوه پیدایش عالم است. به عقیده آنها نور که از خشونت ظلمت در رنج بود، برای رهایی از آن با ظلمت ممزوج شد و از ترکیب آن دو، مزاج عالم پدید آمد، که البته با فرض تضاد نور و ظلمت ، امتزاج آنها ممتنع است.<ref>رجوع کنید به خیّاط ، ص 32؛ قس باقلانی ، ص 65ـ66</ref>
از دیگر آرای ثنویون، که متکلمان مسلمان درباره آن بحث کرده‌اند، عقیده آنها درباره نحوه پیدایش عالم است. به عقیده آنها نور که از خشونت ظلمت در رنج بود، برای رهایی از آن با ظلمت ممزوج شد و از ترکیب آن دو، مزاج عالم پدید آمد، که البته با فرض تضاد نور و ظلمت، امتزاج آنها ممتنع است.<ref>رجوع کنید به خیاط، ص ۳۲؛ قس باقلانی، ص ۶۵۶۶</ref>


علاوه بر آن، آرای ثنویون در این باره مستلزم اتصاف نور به خطاکاری و جهالت و عجز است.<ref>رجوع کنید به ماتریدی ، ص 91ـ92؛ حمصی رازی ، ج ص 141؛ ابن قیّم جوزیّه ، ج ص 264؛ برای تفصیل آرا رجوع کنید به قاضی عبدالجبار بن احمد، 1965 ب ، ج ص 12ـ 15، 17ـ 18</ref>
علاوه بر آن، آرای ثنویون در این باره مستلزم اتصاف نور به خطاکاری و جهالت و عجز است.<ref>رجوع کنید به ماتریدی، ص ۹۱۹۲؛ حمصی رازی، ج ۱، ص ۱۴۱؛ ابن قیم جوزیه، ج ۲، ص ۲۶۴؛ برای تفصیل آرا رجوع کنید به قاضی عبدالجبار بن احمد، ۱۹۶۵ ب، ج ۵، ص ۱۲ ۱۵، ۱۷ ۱۸</ref>


به رغم آنکه در بیشتر منابع، از قول به قدم عالم نزد ثنویه ذکری به میان نیامده است ، [[ماتریدی]]<ref>ص 34</ref> این قول را به ثنویه نسبت داده و با توجه به مبنای آنها در تشکیلِ مزاجِ عالم از امتزاج نور و ظلمت، این قول را مردود دانسته است.
به رغم آنکه در بیشتر منابع، از قول به قدم عالم نزد ثنویه ذکری به میان نیامده است، [[ماتریدی]]<ref>ص ۳۴</ref> این قول را به ثنویه نسبت داده و با توجه به مبنای آنها در تشکیلِ مزاجِ عالم از امتزاج نور و ظلمت، این قول را مردود دانسته است.


==اشکال: نحوه فاعلیت نور و ظلمت==
==اشکال: نحوه فاعلیت نور و ظلمت==
مسئله دیگری که توجه متکلمان را به خود جلب کرده، نحوه فاعلیت نور و ظلمت است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به باقلانی ، ص 61ـ 62؛ تبصره العوام فی معرفه مقالات الانام ، ص 13؛ حمصی رازی ، ج ص 140</ref> فاعلِ بالطبع بودن آن دو مستلزم ادامه پیدا کردن فعل آنهاست تا زمان رویارویی با مانع. به علاوه فاعلیت بالطبع با صفت حیات و قدرت منافات دارد. مختار بودن آن دو نیز، صِرفِ فاعلِ خیر بودنِ نور و فاعلِ شر بودنِ ظلمت را منتفی می کند زیرا در این صورت ممکن است نور، شر را برگزیند و ظلمت ، خیر را.<ref>خیّاط ، ص 43ـ44</ref> برخی فرقه های ثنوی در مواجهه با همین مسائل، نور و ظلمت را فاعلهای مختاری دانسته اند که اختیار آنها فراتر از طبیعتشان نیست.<ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، 1965 ب ، ج ص 11</ref> [[مزدکیه]] هم گفته اند نور کارهای خود را با قصد و اراده، و ظلمت از روی جنون انجام می دهد.<ref>قاضی عبدالجباربن احمد، 1965 ب، ج ص 16</ref>
مسئله دیگری که توجه متکلمان را به خود جلب کرده، نحوه فاعلیت نور و ظلمت است.<ref>برای نمونه رجوع کنید به باقلانی، ص ۶۱ ۶۲؛ تبصره العوام فی معرفه مقالات الانام، ص ۱۳؛ حمصی رازی، ج ۱، ص ۱۴۰</ref> فاعلِ بالطبع بودن آن دو مستلزم ادامه پیدا کردن فعل آنهاست تا زمان رویارویی با مانع. به علاوه فاعلیت بالطبع با صفت حیات و قدرت منافات دارد. مختار بودن آن دو نیز، صِرفِ فاعلِ خیر بودنِ نور و فاعلِ شر بودنِ ظلمت را منتفی می‌کند زیرا در این صورت ممکن است نور، شر را برگزیند و ظلمت، خیر را.<ref>خیاط، ص ۴۳۴۴</ref> برخی فرقه‌های ثنوی در مواجهه با همین مسائل، نور و ظلمت را فاعلهای مختاری دانسته‌اند که اختیار آنها فراتر از طبیعتشان نیست.<ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۶۵ ب، ج ۵، ص ۱۱</ref> [[مزدکیه]] هم گفته‌اند نور کارهای خود را با قصد و اراده، و ظلمت از روی جنون انجام می‌دهد.<ref>قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۶۵ ب، ج ۵، ص ۱۶</ref>


==دیگر اشکالات==
==دیگر اشکالات==
در بررسی آرای ثنویون ، مسائل دیگری نیز طرح و نقد شده که از آن جمله است: [[طبیعیات]] ثنویون و اعتقادات آنها در باره اجناس و ارواح و ابدان و حواسِ هر یک از نور و ظلمت، اعتقاد آنها در باره اعراض و خیّر بودن روح و شریر بودن جسم و حتی آداب و شعائر آنها که بر مبنای دیدگاه دوگانه انگارانه ایشان وضع شده است.<ref>برای مثال رجوع کنید به جاحظ ، ج ص 190، ج ص 95؛ خیّاط ، ص 32ـ40؛ اشعری ، 1400، ص 308، 327، 336، 349؛ ماتریدی ، ص 157؛ مسعودی ، ج ص 397؛ قاضی عبدالجباربن احمد، 1965 ب ، ج ص 9ـ79؛ عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، ص 53 ـ 55؛ ابن حزم ، ج ص 40ـ41؛ ابن جوزی ، ص 78ـ79؛ حمصی رازی ، ج ص 143ـ144؛ تبصره العوام فی معرفه مقالات الانام ، ص 14ـ21؛ ابن قیّم جوزیّه ، ج ص 261ـ264؛ ابن نباته ، ص 288ـ289</ref>
در بررسی آرای ثنویون، مسائل دیگری نیز طرح و نقد شده که از آن جمله است: [[طبیعیات]] ثنویون و اعتقادات آنها درباره اجناس و ارواح و ابدان و حواسِ هر یک از نور و ظلمت، اعتقاد آنها درباره اعراض و خیر بودن روح و شریر بودن جسم و حتی آداب و شعائر آنها که بر مبنای دیدگاه دوگانه انگارانه ایشان وضع شده است.<ref>برای مثال رجوع کنید به جاحظ، ج ۱، ص ۱۹۰، ج ۴، ص ۹۵؛ خیاط، ص ۳۲۴۰؛ اشعری، ۱۴۰۰، ص ۳۰۸، ۳۲۷، ۳۳۶، ۳۴۹؛ ماتریدی، ص ۱۵۷؛ مسعودی، ج ۲، ص ۳۹۷؛ قاضی عبدالجباربن احمد، ۱۹۶۵ ب، ج ۵، ص ۹۷۹؛ عبدالقاهربن طاهر بغدادی، ص ۵۳ ۵۵؛ ابن حزم، ج ۱، ص ۴۰۴۱؛ ابن جوزی، ص ۷۸۷۹؛ حمصی رازی، ج ۱، ص ۱۴۳۱۴۴؛ تبصره العوام فی معرفه مقالات الانام، ص ۱۴۲۱؛ ابن قیم جوزیه، ج ۲، ص ۲۶۱۲۶۴؛ ابن نباته، ص ۲۸۸۲۸۹</ref>


==منابع در رد ثنویت==
==منابع در رد ثنویت==
عالمان اسلامی ، به ویژه در [[قرن سوم|قرنهای سوم]] و [[قرن چهارم|چهارم]] ، در رد دیدگاه ثنویون آثاری نوشته اند از جمله :
عالمان اسلامی، به ویژه در [[قرن سوم|قرنهای سوم]] و [[قرن چهارم|چهارم]]، در رد دیدگاه ثنویون آثاری نوشته‌اند از جمله :
*الردُّ علی اَصحابِ الاِثْنَیْن اثر [[هشام بن حکم]]؛<ref>ابن ندیم ، ص 224؛ نجاشی ، ص 433؛ آقابزرگ طهرانی ، ج 10، ص 184</ref>
*الردُّ علی اَصحابِ الاِثْنَین اثر [[هشام بن حکم]]؛<ref>ابن ندیم، ص ۲۲۴؛ نجاشی، ص ۴۳۳؛ آقابزرگ طهرانی، ج ۱۰، ص ۱۸۴</ref>
*کتاب علی الثنویه تألیف؛[[ابوالهذیل علاف]]<ref>ابن ندیم ، ص 204</ref>
*کتاب علی الثنویه تألیف؛[[ابوالهذیل علاف]]<ref>ابن ندیم، ص ۲۰۴</ref>
*الرد علی اصحاب الاثنین اثر [[ابراهیم نظام|ابراهیم نَظّام]]؛<ref>ابن ندیم ، ص 205ـ206؛ قس سمعانی ، ج ص 507</ref>
*الرد علی اصحاب الاثنین اثر [[ابراهیم نظام|ابراهیم نَظّام]]؛<ref>ابن ندیم، ص ۲۰۵۲۰۶؛ قس سمعانی، ج ۵، ص ۵۰۷</ref>
*کتاب اقتصاص مذاهب اصحاب الاثنین و الرد علیهم اثر [[ابوعیسی وراق]]؛<ref>ابن ندیم ، ص 216؛قس خیّاط ، ص 149</ref>
*کتاب اقتصاص مذاهب اصحاب الاثنین و الرد علیهم اثر [[ابوعیسی وراق]]؛<ref>ابن ندیم، ص ۲۱۶؛قس خیاط، ص ۱۴۹</ref>
*رساله فی الرد علی الثنویه تألیف [[ابن اسحاق کندی|ابویوسف یعقوب بن اسحاق بن کندی]]؛<ref>ابن ندیم ، ص 318؛ اسماعیل بغدادی ، ج ستون 541</ref>
*رساله فی الرد علی الثنویه تألیف [[ابن اسحاق کندی|ابویوسف یعقوب بن اسحاق بن کندی]]؛<ref>ابن ندیم، ص ۳۱۸؛ اسماعیل بغدادی، ج ۲، ستون ۵۴۱</ref>
*کتاب الرد علی الثنویه نوشته [[فضل بن شاذان|فضل بن شاذان اَزْدی]]؛<ref>نجاشی ، ص 307؛ اسماعیل بغدادی ، ج ستون 817؛ آقابزرگ طهرانی ،  10، ص 192</ref>
*کتاب الرد علی الثنویه نوشته [[فضل بن شاذان|فضل بن شاذان اَزْدی]]؛<ref>نجاشی، ص ۳۰۷؛ اسماعیل بغدادی، ج ۱، ستون ۸۱۷؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۰، ص ۱۹۲</ref>
*المسائل علی اهل التثنیه تألیف [[ابوالحسن اشعری]].<ref>اسماعیل بغدادی ، ج ستون 676ـ677</ref>
*المسائل علی اهل التثنیه تألیف [[ابوالحسن اشعری]].<ref>اسماعیل بغدادی، ج ۱، ستون ۶۷۶۶۷۷</ref>


در بسیاری از کتابهای کلامی نیز بخشی به رد ثنویه اختصاص داده شده است. [[ابن بابویه]] نیز در [[التوحید(کتاب)|التوحید]] بابی را با عنوان الرد علی الثنویه و الزنادقه<ref>ص 243ـ270</ref> به این موضوع اختصاص داده است.
در بسیاری از کتابهای کلامی نیز بخشی به رد ثنویه اختصاص داده شده است. [[ابن بابویه]] نیز در [[التوحید(کتاب)|التوحید]] بابی را با عنوان الرد علی الثنویه و الزنادقه<ref>ص ۲۴۳۲۷۰</ref> به این موضوع اختصاص داده است.
 
در [[فلسفه اسلامی]] هم هر چند بحث ثنویت مستقلاً چندان محل توجه نبوده است اما لازمه براهینی که فلاسفه مسلمان در اثبات وجود خداوند اقامه کرده اند و بحث از [[واجب الوجود]] بَحْت و بسیط و مطلق که ضد و نِدّ ندارد، نفی ثنویت است. فلاسفه همچنین درباره وحدانیت خداوند، مبتنی بر مبانی فلسفی خود، مستقلاً به اقامه دلیل پرداخته اند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن سینا، 1379 ش ، ص 551 ـ 568؛ همو، 1403، ج 3، ص 21ـ 67؛ همو، 1376 ش ، ص 56 ـ62؛ صدرالدین شیرازی ، سفر 1، ج 1، ص 134ـ137؛ نیز رجوع کنید به توحید: بخش 5</ref>
 
درباره [[سهروردی]]، با توجه به علاقه او به حکمت ایران باستان و استفاده او از تعابیر نور و ظلمت، گاهی این نکته مطرح شده که لازمه دیدگاه او پذیرش ثنویت است، در صورتی که با توجه به صفاتی که او برای نور الانوار برمی شمارد -که همانند صفاتی است که دیگر فلاسفه مسلمان برای واجب الوجود برشمرده اند- روشن است که در اندیشه او نیز ثنویت جایی ندارد و نورالانوار در نظر او یگانه مطلق است.<ref>رجوع کنید به سهروردی ، ج 2، حکمه الاشراق ، ص 107؛ نیز رجوع کنید به نوربخش ، ص 9ـ10، 72ـ73</ref>


در [[فلسفه اسلامی]] هم هر چند بحث ثنویت مستقلاً چندان محل توجه نبوده است اما لازمه براهینی که فلاسفه مسلمان در اثبات وجود خداوند اقامه کرده‌اند و بحث از [[واجب الوجود]] بَحْت و بسیط و مطلق که ضد و نِدّ ندارد، نفی ثنویت است. فلاسفه همچنین درباره وحدانیت خداوند، مبتنی بر مبانی فلسفی خود، مستقلاً به اقامه دلیل پرداخته‌اند.<ref>برای نمونه رجوع کنید به ابن سینا، ۱۳۷۹ش، ص ۵۵۱ ۵۶۸؛ همو، ۱۴۰۳، ج ۳، ص ۲۱ ۶۷؛ همو، ۱۳۷۶ش، ص ۵۶ ۶۲؛ صدرالدین شیرازی، سفر ۱، ج ۱، ص ۱۳۴۱۳۷؛ نیز رجوع کنید به توحید: بخش ۵</ref>


درباره [[سهروردی]]، با توجه به علاقه او به حکمت ایران باستان و استفاده او از تعابیر نور و ظلمت، گاهی این نکته مطرح شده که لازمه دیدگاه او پذیرش ثنویت است، در صورتی که با توجه به صفاتی که او برای نور الانوار برمی‌شمارد -که همانند صفاتی است که دیگر فلاسفه مسلمان برای واجب الوجود برشمرده‌اند- روشن است که در اندیشه او نیز ثنویت جایی ندارد و نورالانوار در نظر او یگانه مطلق است.<ref>رجوع کنید به سهروردی، ج ۲، حکمه الاشراق، ص ۱۰۷؛ نیز رجوع کنید به نوربخش، ص ۹۱۰، ۷۲۷۳</ref>
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
==منابع فارسی و عربی==
==منابع فارسی و عربی==
{{ستون-شروع}}
{{ستون-شروع}}
*آقابزرگ طهرانی.
*آقابزرگ طهرانی.
*محمودبن عبداللّه آلوسی، روح المعانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بی تا.
*محمودبن عبداللّه آلوسی، روح المعانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.
*محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب، چاپ محمد بهجه اثری، بیروت، 1314ق.
*محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب، چاپ محمد بهجه اثری، بیروت، ۱۳۱۴ق.
*علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، چاپ احمد محمدمهدی، قاهره، 1423/2002.
*علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، چاپ احمد محمدمهدی، قاهره، ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
*حیدربن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، چاپ هانری کوربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، 1368 ش.
*حیدربن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، چاپ هانری کوربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۶۸ ش.
*ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم، 1357 ش.
*ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم، ۱۳۵۷ ش.
*ابن جوزی، تلبیس ابلیس، چاپ محمد صباح، بیروت، 1409/1989.
*ابن جوزی، تلبیس ابلیس، چاپ محمد صباح، بیروت، ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
*ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت، 1403/1983.
*ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
*ابن خلّکان.
*ابن خلّکان.
*ابن داوود حلّی، سه اُرجوزه در کلام، امامت و فقه، چاپ حسین درگاهی و حسن طارمی، تهران، 1367 ش.
*ابن داوود حلّی، سه اُرجوزه در کلام، امامت و فقه، چاپ حسین درگاهی و حسن طارمی، تهران، ۱۳۶۷ ش.
*ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین رازی، تهران، 1403ق.
*ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین رازی، تهران، ۱۴۰۳ق.
*ابن سینا، الالهیّات من کتاب الشّفاء، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم، 1376 ش.
*ابن سینا، الالهیات من کتاب الشّفاء، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم، ۱۳۷۶ ش.
*ابن سینا، النجاه من الغرق فی بحر الضلالات، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران، 1379 ش.
*ابن سینا، النجاه من الغرق فی بحر الضلالات، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران، ۱۳۷۹ ش.
*ابن قیّم جوزیّه، اغاثه اللهفان من مصاید الشیطان، چاپ محمدحامد فقی، بیروت، 1408/1988.
*ابن قیم جوزیه، اغاثه اللهفان من مصاید الشیطان، چاپ محمدحامد فقی، بیروت، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
*ابن مرتضی، کتاب طبقات.
*ابن مرتضی، کتاب طبقات.
*المعتزله، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت، 1380/1961.
*المعتزله، چاپ سوزانا دیوالد ویلتسر، بیروت، ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
*ابن منظور.
*ابن منظور.
*ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، قم 1398.
*ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، قم ۱۳۹۸.
*ابن نباته، سرح العیون فی شرح رساله ابن زیدون، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره 1383/1964.
*ابن نباته، سرح العیون فی شرح رساله ابن زیدون، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴.
*ابن ندیم.
*ابن ندیم.
*ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف فی الکلام، چاپ رضا استادی، (قم) 1363 ش.
*ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف فی الکلام، چاپ رضا استادی، (قم) ۱۳۶۳ ش.
*علی بن اسماعیل اشعری، الابانه عن اصول الدیانه، چاپ بشیر محمد عیون، دمشق 1420/1999.
*علی بن اسماعیل اشعری، الابانه عن اصول الدیانه، چاپ بشیر محمد عیون، دمشق ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
*همو، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلافات المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن 1400/1980.
*همو، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلافات المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
*افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی و رضا کاویانی: قوانین، تهران 1380 ش.
*افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی و رضا کاویانی: قوانین، تهران ۱۳۸۰ ش.
*عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الشامل فی اصول الدین، بیروت 1420/1999.
*عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الشامل فی اصول الدین، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
*همو، کتاب الارشاد الی قواطع الادله فی اصول الاعتقاد، چاپ اسعد تمیم، بیروت 1416/1996؛
*همو، کتاب الارشاد الی قواطع الادله فی اصول الاعتقاد، چاپ اسعد تمیم، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶؛
*محمدبن طیب باقلانی، کتاب التمهید، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت 1957.
*محمدبن طیب باقلانی، کتاب التمهید، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت ۱۹۵۷.
*اسماعیل بغدادی، هدیه العارفین، ج 1ـ2، در حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج 5ـ6.
*اسماعیل بغدادی، هدیه العارفین، ج ۱۲، در حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج ۵۶.
*عبدالقاهربن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، استانبول 1346/1928، چاپ افست بیروت 1401/1981.
*عبدالقاهربن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
*تبصره العوام فی معرفه مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضی بن داعی حسنی رازی، چاپ عباس اقبال، تهران: اساطیر، 1364 ش.
*تبصره العوام فی معرفه مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضی بن داعی حسنی رازی، چاپ عباس اقبال، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ ش.
*عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر( 1385ـ1389/ 1965ـ1969 )، چاپ افست بیروت 1388/1969.
*عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر(۱۳۸۵۱۳۸۹/ ۱۹۶۵۱۹۶۹)، چاپ افست بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
*علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر 1325/1907، چاپ افست قم 1370 ش.
*علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
*اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، بی تا، چاپ افست تهران 1368 ش.
*اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، بی‌تا، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
*محمدبن حسن حرّ عاملی، الفصول المهمه فی اصول الائمه، چاپ محمدبن محمدحسین قائینی، قم 1376 ش.
*محمدبن حسن حرّ عاملی، الفصول المهمه فی اصول الائمه، چاپ محمدبن محمدحسین قائینی، قم ۱۳۷۶ ش.
*محمودبن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، قم 1412ـ1414؛
*محمودبن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، قم ۱۴۱۲۱۴۱۴؛
*عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، چاپ نیبرگ، بیروت 1986.
*عبدالرحیم بن محمد خیاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، چاپ نیبرگ، بیروت ۱۹۸۶.
*قاسم بن ابراهیم رسّی، کتاب العدل و التوحید و نفی التشبیه عن اللّه الواحد الحمید، در رسائل العدل و التوحید، چاپ محمد عماره، ج ( قاهره): دارالهلال، 1971.
*قاسم بن ابراهیم رسّی، کتاب العدل و التوحید و نفی التشبیه عن اللّه الواحد الحمید، در رسائل العدل و التوحید، چاپ محمد عماره، ج ۱، (قاهره): دارالهلال، ۱۹۷۱.
*زمخشری.
*زمخشری.
*هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومه، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران، 1416ـ1422.
*هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومه، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران، ۱۴۱۶۱۴۲۲.
*سمعانی.
*سمعانی.
*یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج چاپ هانری کوربن، تهران 1373 ش.
*یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج ۲، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۷۳ ش.
*محمد شوکانی، فتح القدیر، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بی تا.
*محمد شوکانی، فتح القدیر، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.
*محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره 1367ـ 1368/ 1948ـ1949، چاپ افست بیروت، بی تا.
*محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره ۱۳۶۷ ۱۳۶۸/ ۱۹۴۸۱۹۴۹، چاپ افست بیروت، بی‌تا.
*همو، نهایه الاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره، بی تا.
*همو، نهایه الاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره، بی‌تا.
*محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، تهران 1337 ش، چاپ افست قم ( بی تا.
*محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم (بی‌تا.
*طباطبائی.
*طباطبائی.
*احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، نجف 1386/ 1966، چاپ افست قم، بی تا.
*احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، نجف ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶، چاپ افست قم، بی‌تا.
*فضل بن حسن طبرسی.
*فضل بن حسن طبرسی.
*فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران 1362 ش.
*فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
*محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، تهران 1400.
*محمدبن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، تهران ۱۴۰۰.
*همو، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، بی تا.
*همو، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، بی‌تا.
*عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب، بی تا.
*عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب، بی‌تا.
*حسن بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، چاپ محمد نجمی زنجانی، (قم) 1363 ش.
*حسن بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، چاپ محمد نجمی زنجانی، (قم) ۱۳۶۳ ش.
*همو، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم 1407.
*همو، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم ۱۴۰۷.
*علی بن حسین علم الهدی، امالی السیدالمرتضی، ج چاپ محمد بدرالدین نعسانی، ج چاپ احمدبن امین شنقیطی، قاهره 1325/1907، چاپ افست قم 1403.
*علی بن حسین علم الهدی، امالی السیدالمرتضی، ج ۱، چاپ محمد بدرالدین نعسانی، ج ۴، چاپ احمدبن امین شنقیطی، قاهره ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۴۰۳.
*محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت 1421/2000.
*محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
*محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب القاموس المحیط، چاپ طاهر احمد زاوی، بیروت 1399/1979.
*محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب القاموس المحیط، چاپ طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
*قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسه، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت 1422.
*قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسه، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
*قاضی عبدالجباربن احمد، المحیط بالتکلیف، چاپ عمر سیدعزمی، (قاهره 1965 الف).
*قاضی عبدالجباربن احمد، المحیط بالتکلیف، چاپ عمر سیدعزمی، (قاهره ۱۹۶۵ الف).
*قاضی عبدالجباربن احمد، المختصر فی اصول الدین، در رسائل العدل و التوحید، چاپ محمد عماره، ج ( قاهره): دارالهلال، 1971.
*قاضی عبدالجباربن احمد، المختصر فی اصول الدین، در رسائل العدل و التوحید، چاپ محمد عماره، ج ۱، (قاهره): دارالهلال، ۱۹۷۱.
*قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج چاپ محمود محمد خضیری، قاهره 1965 ب.
*قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج ۵، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره ۱۹۶۵ ب.
*قلقشندی.
*قلقشندی.
*علی بن ابراهیم قمی، تفسیرالقمی، چاپ طیب موسوی جزائری، قم 1404.
*علی بن ابراهیم قمی، تفسیرالقمی، چاپ طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۴.
*کلینی.
*کلینی.
*محمدبن محمد ماتریدی، کتاب التوحید، چاپ فتح اللّه خلیف، استانبول 1979.
*محمدبن محمد ماتریدی، کتاب التوحید، چاپ فتح اللّه خلیف، استانبول ۱۹۷۹.
*محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت 1421/ 2000.
*محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
*مجلسی.
*مجلسی.
*محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت 1414/ 1994.
*محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.
*مسعودی، مروج، بیروت.
*مسعودی، مروج، بیروت.
*مطهربن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس 1899ـ1919، چاپ افست تهران 1962.
*مطهربن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
*احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیه، بولاق 1270، چاپ افست بغداد، 1970.
*احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست بغداد، ۱۹۷۰.
*احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407.
*احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
*نشوان بن سعید حمیری، الحورالعین، چاپ کمال مصطفی، چاپ افست تهران 1972.
*نشوان بن سعید حمیری، الحورالعین، چاپ کمال مصطفی، چاپ افست تهران ۱۹۷۲.
*سیما نوربخش، نور در حکمت سهروردی، تهران 1383 ش.
*سیما نوربخش، نور در حکمت سهروردی، تهران ۱۳۸۳ ش.
*هفتاد و سه ملت، یا، اعتقادات مذاهب: رساله‌ای در فرق اسلام از آثار قرن هشتم هجری، چاپ محمدجواد مشکور، تهران: عطائی، 1341 ش.
*هفتاد و سه ملت، یا، اعتقادات مذاهب: رساله‌ای در فرق اسلام از آثار قرن هشتم هجری، چاپ محمدجواد مشکور، تهران: عطائی، ۱۳۴۱ ش.
{{پایان}}
{{پایان}}
===منابع انگلیسی===
===منابع انگلیسی===
{{چپ‌چین}}
{{چپ‌چین}}
*EI 2 , s.v. "Thanawiyya" (by G. Monnot);
*EI 2 , s.v. "Thanawiyya" (by G. Monnot);
*The Encyclopedia of religion , ed. Mircea Eliade, New York 1987, s.v. "Dualism" (by Ugo Bianchi).
*The Encyclopedia of religion , ed. Mircea Eliade, New York 1987, s.v. "Dualism" (by Ugo Bianchi).
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۳۵

ویرایش