پرش به محتوا

محمدتقی جعفری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۴۰: خط ۴۰:
او در سال ۱۳۱۹ش برای ادامه تحصیلات به [[تهران]] رفت. ابتدا در مدرسه فیلسوف، واقع در جوار امامزاده اسماعیل و سپس [[مدرسه مروی]] دروسی چون [[مکاسب (کتاب)|مکاسب]]٬ [[کفایه الأصول|کفایه]] و حکمت منظومه و بخشی از [[اسفار اربعه]] را خواند. او در سال ۱۳۲۲ش به [[قم]] مهاجرت و در [[مدرسه دارالشفا]] اقامت گزید. در این زمان به دست [[سید محمد حجت کوه‌کمری]] و [[محمد صدوقی]] ملبس به لباس روحانیت شد.<ref>جمعی از نویسندگان٬ گلشن ابرار٬ ۱۳۸۲ش٬ ج۳  ص۵۱۱.</ref>  
او در سال ۱۳۱۹ش برای ادامه تحصیلات به [[تهران]] رفت. ابتدا در مدرسه فیلسوف، واقع در جوار امامزاده اسماعیل و سپس [[مدرسه مروی]] دروسی چون [[مکاسب (کتاب)|مکاسب]]٬ [[کفایه الأصول|کفایه]] و حکمت منظومه و بخشی از [[اسفار اربعه]] را خواند. او در سال ۱۳۲۲ش به [[قم]] مهاجرت و در [[مدرسه دارالشفا]] اقامت گزید. در این زمان به دست [[سید محمد حجت کوه‌کمری]] و [[محمد صدوقی]] ملبس به لباس روحانیت شد.<ref>جمعی از نویسندگان٬ گلشن ابرار٬ ۱۳۸۲ش٬ ج۳  ص۵۱۱.</ref>  


محمدتقی جعفری در [[درس خارج]] اساتید سطوح عالی حوزه شرکت کرد. سپس در ۱۳۶۳ق به [[نجف اشرف]] رفته و در حالی‌که تنها ۲۳ سالش بود،<ref>جعفریان رسول، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی-سیاسی ایران (۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۷۲۰.</ref> از محمدکاظم شیرازی، [[اجازه اجتهاد]] دریافت کرد. وی در نجف از محضر مرتضی طالقانی{{یادداشت| استاد علامه جعفری در جلد 13 شرح نهج البلاغه خود ماجرای عجیب رحلت استادش مرحوم شیخ مرتضی طالقانی را اینگونه بیان کرده است:استاد بسیار وارسته از علائق مادّه و مادّیّات و حكیم و عارف بزرگ مرحوم آقا شیخ مرتضى طالقانى قدّس الله سرّه كه در حوزه علمیّه نجف اشرف در حدود یك سال و نیم خداوند متعال توفیق حضور در افاضاتش را بمن عنایت فرموده بود ، دو روز به مسافرت ابدیش مانده بود كه مانند هر روز بحضورش رسیدم ، وقتى كه سلام عرض كردم و نشستم ، فرمودند : براى چه آمدى آقا ؟ عرض كردم : آمده‏‌ام كه درس را بفرمائید .شیخ فرمود : برخیز و برو ، آقا جان برو درس تمام شد،من مسافرم ، « خر طالقان رفته پالانش مانده ، روح رفته جسدش مانده » این جمله را فرمود و بلافاصله گفت :لا إله إلاّ الله در این حال اشك از چشمانش سرازیر شد و من در این موقع متوجّه شدم كه شیخ از آغاز مسافرت ابدیش خبر می‌دهد با اینكه هیچ گونه علامت بیمارى در وى وجود نداشت... پس فرداى آنروز ما در مدرسه مرحوم صدر اصفهانى در حدود یازده سال اینجانب در آنجا اشتغال داشتم ، اوّلین جلسه روضه سرور شهیدان امام حسین علیه السّلام را برگذار كرده بودیم .مرحوم آقا شیخ محمّد على خراسانى كه از پارساترین وعّاظ نجف بودند ، آمدند و روى صندلى نشستند و پس از حمد و ثناى خداوند و درود بر محمّد و آل محمّد صلّى الله علیه و آله ، گفتند : إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ شیخ مرتضى طالقانى از دنیا رفت و طلبه‏‌ها بروند براى تشییع جنازه او . }} از نظر تربیتی واخلاقی بهره برد و در سال ۱۳۳۶ یا [[سال ۱۳۳۷ هجری شمسی|۱۳۳۷ش]] پس از یازده سال اقامت در [[نجف]]، به [[ایران]] بازگشت و بیش از یک‌سال در [[مشهد مقدس]] ماند و سپس تا انتهای عمرش در تهران به تحصیل، تدریس و تحقیق پرداخت.<ref>جمعی از نویسندگان٬ گلشن ابرار٬ ۱۳۸۲ش٬ ج۳٬ ص۵۱۵.</ref> او به زبان های عربی و انگلیسی تسلط کامل داشت. {{مدرک}}
محمدتقی جعفری در [[درس خارج]] اساتید سطوح عالی حوزه شرکت کرد. سپس در ۱۳۶۳ق به [[نجف اشرف]] رفته و در حالی‌که تنها ۲۳ سالش بود،<ref>جعفریان رسول، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی-سیاسی ایران (۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۷۲۰.</ref> از محمدکاظم شیرازی، [[اجازه اجتهاد]] دریافت کرد. وی در نجف از محضر [[مرتضی طالقانی]]{{یادداشت| استاد علامه جعفری در جلد 13 شرح نهج البلاغه خود ماجرای عجیب رحلت استادش مرحوم شیخ مرتضی طالقانی را اینگونه بیان کرده است:استاد بسیار وارسته از علائق مادّه و مادّیّات و حكیم و عارف بزرگ مرحوم آقا شیخ مرتضى طالقانى قدّس الله سرّه كه در حوزه علمیّه نجف اشرف در حدود یك سال و نیم خداوند متعال توفیق حضور در افاضاتش را بمن عنایت فرموده بود ، دو روز به مسافرت ابدیش مانده بود كه مانند هر روز بحضورش رسیدم ، وقتى كه سلام عرض كردم و نشستم ، فرمودند : براى چه آمدى آقا ؟ عرض كردم : آمده‏‌ام كه درس را بفرمائید .شیخ فرمود : برخیز و برو ، آقا جان برو درس تمام شد،من مسافرم ، « خر طالقان رفته پالانش مانده ، روح رفته جسدش مانده » این جمله را فرمود و بلافاصله گفت :لا إله إلاّ الله در این حال اشك از چشمانش سرازیر شد و من در این موقع متوجّه شدم كه شیخ از آغاز مسافرت ابدیش خبر می‌دهد با اینكه هیچ گونه علامت بیمارى در وى وجود نداشت... پس فرداى آنروز ما در مدرسه مرحوم صدر اصفهانى ...اوّلین جلسه روضه سرور شهیدان امام حسین علیه السّلام را برگذار كرده بودیم ،مرحوم آقا شیخ محمّد على خراسانى كه از پارساترین وعّاظ نجف بودند ، آمدند و روى صندلى نشستند و پس از حمد و ثناى خداوند و درود بر محمّد و آل محمّد صلّى الله علیه و آله ، گفتند : إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ شیخ مرتضى طالقانى از دنیا رفت و طلبه‏‌ها بروند براى تشییع جنازه او . }} از نظر تربیتی واخلاقی بهره برد و در سال ۱۳۳۶ یا [[سال ۱۳۳۷ هجری شمسی|۱۳۳۷ش]] پس از یازده سال اقامت در [[نجف]]، به [[ایران]] بازگشت و بیش از یک‌سال در [[مشهد مقدس]] ماند و سپس تا انتهای عمرش در تهران به تحصیل، تدریس و تحقیق پرداخت.<ref>جمعی از نویسندگان٬ گلشن ابرار٬ ۱۳۸۲ش٬ ج۳٬ ص۵۱۵.</ref> او به زبان های عربی و انگلیسی تسلط کامل داشت. {{مدرک}}




۱۸٬۱۰۸

ویرایش